loading...

مسجدومرکزفرهنگی حضرت ولی عصرعلیه السلام _ پوده

تبلیغات اسلامی شهداء پویاشهر(پوده)

بازدید : 22
شنبه 1 فروردين 1404 زمان : 18:02
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مسجدومرکزفرهنگی حضرت ولی عصرعلیه السلام _ پوده

بسم الله

دعای روز بیستم

اَللّهُمَّ افْتَحْ لى فیهِ اَبْوابَ الْجِنانِ وَاَغْلِقْ عَنّى فیهِ اَبْوابَ النّیرانِ وَوَفِّقْنى فیهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْانِ یا مُنْزِلَ السَّکینَةِ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ
خدایا بگشا در این ماه برویم درهاى بهشت را و ببند برویم در آن درهاى دوزخ را و موفقم دار به تلاوت قرآن اى فرو فرستنده آرامش در دلهاى مؤ منان
منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی
علائم و منزلت لیلة القدر

قال الباقر علیه السلام: سالته عن علامة لیلة القدر، فقال: علامتها‌‌ان‌یطیب ریحها، و‌‌ان‌کانت فى برد دفئت، و‌‌ان‌کانت فى حر بردت فطابت. (1)
ترجمه: (محمد بن مسلم) از علامت لیلة القدر پرسید؟ پس امام (ع) فرمود: علامت لیلة القدر این است که بوى خوشى از آن پخش مى‏شود، اگر در سرماى (زمستان) باشد گرم و ملایم مى‏گردد، و اگر لیلة القدر در گرماى (تابستان) باشد خنگ و معتدل و نیکو مى‏گردد.
توضیح:
علامه طباطبائى در علایم شب قدر مى‏گوید: روایات در معنى و خصایص و فضایل شب قدر بسیار است، در بعضى از آن روایات علامتهایى براى شب قدر ذکر کرده از قبیل اینکه شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع مى‏کند و هواى آن روز معتدل است. (المیزان، ج 40، ص 332)
قال ابو عبد الله علیه السلام:
لیلة القدر فى کل سنة و یومها مثل لیلتها. (2)
ترجمه: شب قدر در هر سال است و روز آن مثل شب آن مى‏باشد.
قال النبى (صلى الله علیه و آله):
ان انا ادرکت لیلة القدر فما اسال ربى؟ قال (ص): «العافیة‏». (3)
ترجمه: به پیامبر(ص) گفته شد: اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزى را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافیت را».
قال موسى (علیه السلام):
الهى ارید قربک، قال: قربى لمن استیقظ لیلة القدر، قال:
الهى ارید رحمتک، قال: رحمتى لمن رحم المساکین لیلة القدر، قال:
الهى ارید الجواز على الصراط، قال: ذلک لمن تصدق بصدقة فى لیلة القدر، قال:
الهى ارید من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلک لمن سبح تسبیحه فى لیلة القدر، قال:
الهى ارید النجاة من النار، قال: ذلک لمن استغفر فى لیلة القدر، قال:
الهى ارید رضاک، قال: رضاى لمن صلى رکعتین فى لیة القدر. (4)
ترجمه:
خداوندا! مى‏خواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود، گفت: خداوندا! رحمتت را مى‏خواهم، فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند: گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مى‏خواهم فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر صدقه‏اى بدهد. گفت‏خداوندا! از درختان بهشت و از میوه‏هایش مى‏خواهم، فرمود: آنها از آن کسى است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مى‏خواهم، فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند: گفت‏خداوندا خشنودى تو را مى‏خواهم، فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد.
توضیح:
لیلة القدر شبى است که قرآن نازل شده است و ظاهرا مراد به قدر، تقدیر و اندازه‏گیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یکسال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏نماید، زندگى و مرگ، رزق، سعادت، و شقاوت و چیزهایى از این قبیل را مقدر مى‏سازد.

پى‏نوشت‏ها:

1- وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 256.
2- وسائل الشیعه، ج 7 صفحه 262.
3- مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 458.
4- مستدرک الوسائل، ج 7 صفحه 456.
منبع: رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهیان نور)، جمعى از نویسندگان ص 95

کلام نور
برترى شب قدر

قیل لابى عبد الله (علیه السلام): کیف تکون لیلة القدر خیرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فیها خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیلة القدر.
از امام صادق (علیه السلام) سوال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟
حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 256، ح 2

گهرهای نبوی

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): من غدا فی طلب العلم اظلت علیه الملائکة وبورک له فی معیشته، و لم ینقص من رزقه؛
هر کس برای آموختن علم سر از خواب بردارد، فرشتگان سایه‌ی رحمت بر او می‌گسترانند، در زندگی او برکت به وجود می‌آید، و چیزی از روزی او کاسته نمی‌شود. (1)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من ستر علی اخیه ستره الله فی الدنیا و الاخرة؛
هر که پرده پوش برادر خویش در دنیا باشد، خدا در دنیا و آخرت پرده پوش او می‌شود. (2)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من بات علی طهر: فکأنما احیی اللیل کله؛
هر کس با وضو و طهارت بخوابد، مثل این است که سراسر شب را به عبادت و بیداری گذرانده است.(3)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من خرج من ذل المعصیه الی عزالطاغة، آنسه الله عزوجل بغیر انیس، و اعانه بغیر مال؛
هر کس از وادی ذلت بار گناه و معصیت، به عزت اطاعت خدا روی آورد، خدای بلند مرتبه بدون این که او مونسی داشته باشد، با او انس می‌گردد و بدون داشتن مال او را یاری می‌نماید.(4)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): خیر الناس من انتفع به الناس؛
بهترین مردم کسی است که مردم از او بهره مند شوند. (5)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الجلیس الصالح خیر من الوحدة و الوحدة خیر من جلیس السوء؛
همنشین خوب بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد. (6)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من عمل علی غیر علم کان ما یفسد اکثر مما یصلح؛
هر کس که بدون علم و آگاهی کار کند، بیش از آن که اصلاح کند، خراب می‌کند!(7)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): إذا وجد احدکم لأخیه نصحا فی نفسه فیلذکره له؛
وقتی پندی برای برادرتان در ذهن خویش می‌یابید، به او ارزانی اش کنید.(8)

پى‏نوشت‏ها:

1- بحارالانوار/ج1/ص177.
2- نهج الفصاحه/ج 2764.
3- بحارالانوار/ج74/ص150.
4- بحارالانوار/ج72/ص359.
5- بحارالانوار/ج75/ص23.
6- بحارالانوار/ج74/ص84.
7- بحارالانوار/ج74/ص150.
8- نهج الفصاحه/ج 245.

رأی در کلام حضرت علی (علیه السلام)

ضلة الرای تفسد المقاصده؛
نادرستی رأی، اهداف را تباه می‌کند. (1)
من استبد برأیه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها.
هر که خود رایی کند، نابود شود و هر که با بزرگان مشورت کند، در خودهایشان شریک گردد. (2)
افضل الناس رأیا من لا یستغنی عن رأی مشیر؛
رأی آن کس برتر است که خود را از رأی مشاور بی نیاز نداند. (3)
اللجاجة تسل الرأی؛
لجاجت، رأی را از بین می‌برد. (4)
الرأی کثیر و الحزم قلیل؛
رأی بسیاراست و دوراندیشی کم. (5)
شر الآراء ما خالف الشریعة؛
بدترین رأی آن است که مخالف شریعت باشد. (6)
أقرب الآراء من النهی ابعدها من الهوی؛
خردمندانه ترین رأی آن است که از هوای نفس دورتر باشد.(7)

پى‏نوشت‏ها:

1- غررالحکم، ج5902.
2- نهج البلاغه، حکمت 161
3- غررالحکم، ج3152.
4- نهج البلاغه، حکمت 179.
5- غررالحکم، ج1213.
6- نهج البلاغه، حکمت 179.
7- غررالحکم، ح3022.

آثار حسد

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اما علامة الحاسد: الغیبة والتملق و الشماته بالمصیبة؛
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: نشانه‌های حسود عبارتند از غیبت کردن، چاپلوسی کردن و شاد شدن از گرفتاری دیگران (1)
قال الامام علی (علیه السلام): الحسد لا یجلب الا مضرة و غیضا یوهن قلبک و یمرض جسمک؛
حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: حسادت نتیجه‌‌‌ای جز زیان و ناراحتی که دلت را سست و تنت را بیمار می‌گرداند به بار نمی‌آورد. (2)
قال الامام علی (علیه السلام): ما رأیت ظالما اشبة لمظلوم من الحاسد: نفس دائم، قلب‌هائم و حزن لازم ؛
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: ستمگری چون حسود ندیدم که به ستمدیده شبیه تر باشد: جانی سرگردان دارد و دلی بی قرار و اندوهی پیوسته.(3)
قال الامام الباقر (علیه السلام):‌‌ان‌الحسد لتأکل الایمان کما تاکل النار الحطب؛
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: همان گونه که آتش هیزم را می‌خورد، حسد ایمان را می‌خورد. (4)
قال الامام محمد الصادق (علیه السلام): ایاکم أن یحسد بعضکم، فان الکفرأ صله الحسد؛.
حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: از حسادت کردن بپرهیزید، زیرا کفر ریشه اش حسادت است.(5)

پى‏نوشت‏ها:

1- تحف العقول، حدیث 22.
2- بحارالانوار، ج73، ص 256.
3- بحارالانوار، ج73، ص 256.
4- اصول کافی، ج2، ص 306.
5- اصول کافی، ج8، ص 8.

حکمت‌های شگرف

حکمت 229نهج البلاغه: ارزش قناعت و خوش خُلقى(اخلاقى، اقتصادى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] کَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْکاً وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِیماً وَ سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً فَقَالَ هِیَ الْقَنَاعَةُ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند : آدمى را قناعت براى دولتمندى ، و خوش خلقى براى فراوانى نعمت‌ها کافى است .( از امام سؤال شد تفسیر آیه ، فَلْنُحْیَینه حیاة طیّبة چیست؟ فرمود) آن زندگى با قناعت است .
حکمت 230 : راه به دست آوردن روزى(اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] شَارِکُوا الَّذِى قَدْ أَقْبَلَ عَلَیْهِ الرِّزْقُ فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَیْهِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : با آن کس که روزى به او روى آورده شراکت کنید که او توانگرى را سزاوار تر، و روى آمدن روزگار خویش را شایسته تر است.
حکمت 231 : تعریف عدل و إحسان(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] فِى قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (در تفسیر آیه 90 سوره نحل "خدا به عدل و احسان فرمان مى دهد" فرمودند) عدل ، همان انصاف ، و احسان، همان بخشش است.
حکمت 232 : ره آورد إنفاق(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ یُعْطِ بِالْیَدِ الْقَصِیرَةِ یُعْطَ بِالْیَدِ الطَّوِیلَةِ .
قال الرضى و معنى ذلک أن ما ینفقه المرء من ماله فى سبیل الخیر و البر و إن کان یسیرا فإن الله تعالى یجعل الجزاء علیه عظیما کثیرا و الیدان‌هاهنا عبارة عن النعمتین ففرق ع بین نعمة العبد و نعمة الرب تعالى ذکره بالقصیرة و الطویلة فجعل تلک قصیرة و هذه طویلة لأن نعم الله أبدا تضعف على نعم المخلوق أضعافا کثیرة إذ کانت نعم الله أصل النعم کلها فکل نعمة إلیها ترجع و منها تنزع .
و درود خدا برایشان ، فرمودند: آن کس که با دست کوتاه ببخشد، از دستى بلند پاداش گیرد.
مى گویم: (معنى سخن این است که آنچه انسان از اموال خود در راه خیر و نیکى انفاق مى کند، هر چند کم باشد، خداوند پاداش او را بسیار مى دهد، و منظور از "دو دست" در اینجا دو نعمت است که امام [علیه السلام] بین نعمت پروردگار ، و نعمت از ناحیه انسان، را با کوتاهى و بلندى فرق گذاشته است که نعمت و بخشش از ناحیه بنده را کوتاه ، و از ناحیه خداوند را بلند قرار داده است ، بدان جهت که نعمت خدا همیشگى و چند برابر نعمت مخلوق است، چرا که نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمت‌ها است، بنابراین تمام نعمت‌ها به نعمت‌هاى خدا باز مى گردد، و از آن سرچشمه مى گیرد)
حکمت 233 : پرهیز از آغاز گرى در مبارزه(اخلاقى،اجتماعى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِابْنِهِ الْحَسَنِ ع لَا تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَةٍ وَ إِنْ دُعِیتَ إِلَیْهَا فَأَجِبْ فَإِنَّ الدَّاعِیَ إِلَیْهَا بَاغٍ وَ الْبَاغِیَ مَصْرُوعٌ.
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به فرزندش امام مجتبى (علیه السلام) فرمودند) کسى را به پیکار دعوت نکن ، اما اگر تو را دعوت به نبرد خواندند بپذیر، زیرا آغازگر پیکار تجاوزکار شکست خورده است.
حکمت 234 : تفاوت اخلاقى مردان و زنان (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] خِیَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ فَإِذَا کَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَکِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا کَانَتْ بَخِیلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا وَ إِذَا کَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ یَعْرِضُ لَهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: برخى از نیکوترین خلق و خوى زنان، زشت ترین اخلاقى مردان است، مانند تکبر ، ترس ، بخل : هرگاه زنى متکبر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمى دهد ، و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ مى کند، و چون ترسان باشد از هر چیزى که به آبروى او زیان رساند فاصله مى گیرد.
حکمت 235: نشانة خردمندى(اخلاقى)
وَ قِیلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقَالَ ع هُوَ الَّذِى یَضَعُ الشَّیْ‏ءَ مَوَاضِعَهُ فَقِیلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ .
قال الرضى یعنى أن الجاهل هو الذى لا یضع الشی‏ء مواضعه فکأن ترک صفته صفة له إذ کان بخلاف وصف العاقل .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان ، پاسخ داد:) خردمند آن است که هر چیزى را در جاى خود مى نهد. (گفتند پس جاهل را تعریف کن فرمود) با معرفى خردمند، جاهل را نیز شناساندم . (یعنى جاهل کسى که هر چیزى را در جاى خود نمى گذارد ، بنابراین با ترک معرفى مجدد جاهل را شناساند)
حکمت 236 : زشتى دنیاى حرام(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] وَ اللَّهِ لَدُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِى عَیْنِى مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیرٍ فِى یَدِ مَجْذُومٍ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: به خدا سوگند ! این دنیاى شما که به انواع حرام آلوده است ، در دیدة من از استخوان خوکى که در دست بیمارى جذامى باشد، پست تر است!.
حکمت 237 : اقسام عبادت(عبادی، معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: گروهى خدا را به امید بخشش پرستش کردند، که این پرستش بازرگانان است، و گروهى او را از روى ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى سپاسگذارى پرستیندند و این پرستش آزادگان است.
حکمت 238: مشکلات تشکیل خانواده(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: زن و زندگى همه اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اینکه چاره اى جز بودن با او نیست.
حکمت 239: زشتى سْستى و سخن چینى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِیَ ضَیَّعَ الْحُقُوقَ وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِیَ ضَیَّعَ الصَّدِیقَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: هر کس تن به سستى دهد ، حقوق را پایمال کند ، و هر کس سخن چین را پیروى کند دوستى را به نابودى کشاند.
حکمت 240غضب و ویرانى(اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْحَجَرُ الْغَصِیبُ فِى الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا .
قال الرضى و یروى هذا الکلام عن النبى (ص) و لا عجب أن یشتبه الکلامان لأن مستقاهما من قلیب و مفرغهما من ذنوب .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: سنگ غضبى در بناى خانه، مایة ویران شدن آن است.
(این سخن از رسول خدا نقل شده است، و اینکه سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و على [علیه السلام] شبیه یکدیگرند جاى شگفتى نیست براى اینکه هر دو از یک جا سرچشمه گرفته و در دو ظرف ریخته شده است).
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین
ندای موعود

در روایاتی چند، مطالب و سخنان نخستین امام زمان (علیه السلام) اشاره شده است، از جمله‌ی آنها روایتی است که محدث بزگوار شیخ علی یزدی حائری (رحمت الله علیه) نقل کرده است.
ایشان می‌گوید: زمانی که قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور کنند ما بین رکن و مقام می‌ایستند و پنج ندا می‌دهند:
1- الا یا اهل العالم انا الإمام القائم؛ آگاه باشید جهانیان که منم امام قائم.
2- الا یا اهل العالم انا الصمصام المنتقم؛ آگاه باشید‌‌‌ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده.
3- الا یا اهل العالم‌‌ان‌جدی الحسین قتلوه عطشانا؛ بیدار باشید‌‌‌ای اهل عالم که جد من حسین (علیه السلام) را تشنه کام کشتند.
4- الا یا اهل العالم‌‌ان‌جدی الحسین طرحوه عریانا؛ بیدار باشید‌‌‌ای اهل عالم که جد من حسین (علیه السلام) را عریان روی خاک افکندند.
5- الا یا اهل العالم‌‌ان‌جدی الحسین لسحقوه عدوانا؛ آگاه باشید‌‌‌ای جهانیان که جد من حسین را از روی کینه توزی پایمال کردند. امام زمان (علیه السلام) ابتدا خود را خود چنین به جهانیان معرفی می‌کنند:
که قائم و شمشیر انتقام منم؛ قیام نمودم تا انتقام خون جدم حسین (علیه السلام) که او را تشنه لب شهید کرده، بدن مطهرش را عریان روی خاک افکندند و پایمال کردند- را بگیرم.
منبع:
الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب ج2، ص 282.

مواعظ جاوید
توصیه به جوانان

جوانان ننشینید که گرد پیری سرو روی آنان را سفید کند. (ما به پیری رسیده ایم و به مسایل و مشکلات آن واقفیم) شما تا جوان هستید می‌توانید کاری انجام دهید، و تا نیرو و اراده‌ی جوانی دارید می‌توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته‌های حیوانی را از خود دور سازید. اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید فکر کنید. قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه‌های فساد در آن ضعیف می‌باشد؛ لیکن هرچه سن بالا رود، ریشه‌ی گناه در قلب قوی تر و محکم تر می‌گردد، تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.
... شما اگر خدای نخواسته خود را اصلاح نکردید و با قلب‌های سیاه، چشم‌ها و زبان‌های آلوده به گناه از دنیا رفتید، خدا را چگونه ملاقات خواهید کرد؟ این امانات الهی را که با کمال طهارت و پاکی به شما سپرده شده، چگونه با آلودگی و رذالت بر می‌گردانید؟
این چشم و گوش که در اختیار شماست؛ این دست و زبانی که تحت فرمان شماست؛ این اعضا و جوارحی که با آن زیست می‌کنید، همه امکانات خداوند متعال می‌باشند که با کمال پاکی و درستی به شما داده شده است؛ اگر ابتلاء به معاصی پیدا کرد، آلوده می‌گردد. خدای نخواسته اگر به محرمات آلوده شد، رذالت پیدا می‌کند و آنگاه که بخواهید این امانات را برگردانید، ممکن است از شما بپرسند که راه و رسم امانتداری این گونه است؟ ما این امانت را این طور در اختیار شما گذاشتیم؟ قلبی که به شما دادیم چنین بود؟ چشمی‌که به شما سپردیم این گونه بود؟ دیگر اعضاء و جوارحی که در اختیار شما قرار دادیم، چنین آلوده و کثیف بود؟ در مقابل این سؤال‌ها چه جواب خواهید داد؟ خدای خود را با این خیانت‌ها که به امانت‌های او کردید، چگونه ملاقات خواهید کرد؟
منبع:جهاد اکبر، حضرت امام خمینی (رحت الله علیه) ص 57 تا 60.

در محضر ولایت

...ماه رمضان، ماه ذخیره‌سازى و ماه نیرو گرفتن است. ماه رمضان، ماهى است که آحاد مردم باید خود را به خزائن غیبى و معنوى الهى برسانند و هر مقدار که مى‌توانند، تغذیه کنند؛ خود را براى پیشرفت آماده کنند. این، ماه رمضان است.
لیلةالقدرى که در این ماه رمضان است و قرآن صریحاً مى‌فرماید:«لیلةالقدر خیرٌ مِن الف شهر»، یک شب بهتر است از هزار سى روز - هزار ماه - بسیار مهم است. چرا این قدر فضیلت را به یک شب دادند؟ زیرا برکات الهى در این شب زیاد است؛ نزول ملائکه در این شب زیاد است؛ این شب، سلام است؛ «سلام هى حتّى مطلع‌الفجر»؛ از اوّل تا آخر این شب، لحظاتش سلام الهى است. «سلام قولا مِن ربّ رحیم». رحمت و فضل الهى است که بر بندگان خدا نازل مى‌شود.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در دیدار علما، طلاب و اقشار مختلف مردم شهر مقدس قم به مناسبت سالروز 19 دى ماه،19/10/75

الگوی نظامی‌اسلامی

معنویت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دین و اخلاق و فضیلت او از یک طرف، آن بینش عمیق و شجاعت و فداکاری و عواطف رقیق انسانی در کنار صلابت و استحکام معنوی و روحی از طرف دیگر؛ همه‌ی اینها ناشی از عصمت است؛ چون خداوند متعال او را به مقام عصمت برگزیده است و گناه و اشتباه در کار او وجود ندارد؛ اگر چنین کسی در رأس جامعه باشد، اوج مطلوب همه‌ی رسالت‌هاست؛ این معنای غدیر است. در غدیر چنین کاری اتفاق افتاد... شما می‌بینید که مدت کوتاه کمتر از پنج سال حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان نمونه و الگو و چیزی که بشریت آن را هرگز فراموش نخواهد کرد در طول قرن‌ها همچنان می‌درخشد و باقی مانده است؛ این نتیجه‌ی درس و معنا و تفسیر واقعه‌ی غدیر است.
... بزرگترین خطر برای نظام و حکومتی مثل نظام و حکومت ما که با نام اسلام به وجود آمده، این است که ما فراموش کنیم الگوی حکومت ما، امیر المؤمنین (علیه السلام) است؛ به الگوی رایج دنیا و تاریخ نگاه کنیم و خود را با آنها مقایسه کنیم؛ به روش حکومت‌های منحرفی که درطول تاریخ، روز به روز به بشریت ضربه زده اند نگاه کنیم؛ اگر یک جنبه اززندگی انسان را رونقی بخشیدند، جنبه‌ی دیگری را دچار ضایعات جبران ناشدنی کردند. همت جمهوری اسلامی‌باید این باشد که خود را به آن الگویی که در غدیر معرفی شد و در دوران پنج ساله‌ی حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نمونه‌ی آنها نشان داده شده، نزدیک کند... امروز در جمهوری اسلامی‌اگر بخواهیم سعادت این کشور تأمین شود و مردم عزیز ایران با توانایی‌هایی که خدای متعال در جوهر این کشور و این ملت قرار داده، به تمنیات و آرزوهای مشروع خود برسند، باید همان خط را دنبال کنیم و دین و دنیای خود را از روی آن حکومت، الگو بگیریم.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری به مناسبت عید سعید غدیر خم، 12/12/80.

شمیم هدایت
موانع رشد انسان

خرد کردن صدف و گوهر وجود زیر پتک‌های نافرمانی و معاصی به خاطر یکی از سه چیز است:
1- جهل
2-غفلت
3- سستی و تنبلی
یعنی گاه انسان جاهل است و یا غافل و یا کاهل. بعضی نمی‌دانند، اطلاع از وظیفه‌ی خویش ندارند و همین جهل و نادانی باعث می‌گردد که در مقابل عمل خطا کنند و یا مسؤولیت خویش را انجام ندهند. پس جاهل، یا عبادات را ترک می‌کند و یا صحیح انجام نمی‌دهد... در مقابل این دسته‌ی جاهل، انسان‌هایی هستند که عالمند ولی غافل، فراموش می‌کنند که دردانه‌ی آفرینش اند و استعداد لقای پروردگار در وجود آنها نهفته است. این عده از انسان‌ها گرچه به خاطر عملشان یک درجه از دسته‌ی قبلی جلوتر هستند ولی غفلت آنها، باعث می‌شود که در مقام عمل، همان خطا و اشتباه گروه اول را انجام دهند.
دسته‌ی سوم کسانی هستند، که عالم و ذاکر هستند هم می‌دانند و هم توجه به وظیفه‌ی خویش دارند. اما کاهلند و تنبل، تنبلی همان سستی در اراده و ضعف در تصمیم گیری است. می‌گوید حالش را ندارم، دلم گرفته و روحم خسته است. در آخر دعای ابوحمزه‌ی ثمالی پناه به خدا می‌بریم از چنین روحیه ای: «اللهم انی اعوذ بک من الکسل و الفشل» و بالاخره کسی که تنبلی می‌کند و لو عالم هم باشد و مذکر به اعمال صالحه، به نتیجه نمی‌رسد و کاهلی و سستی نیز همچون جهل و غفلت مانع از عمل انسان می‌شود. بنابراین آنچه که برای ما مثمر ثمره‌ی کمال و منتج نتیجه‌ی وصال است آن است که: عالم باشیم و ذاکر باشیم و عامل و ازجهل و غفلت و تنبلی خود را برهانیم.
منبع:
هدف خلقت، حضرت آیت الله سیدابوالحسن مهدوی (حفظة الله)، صص25 – 16.

نکته‌های ناب

فراغت نا سالم

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: ذهن و قلب انسان اگر رها و بدون مشغله باشند، به وسوسه‌های بد گرفتار خواهند شد و اگر فعالیت جسمانی در انسان دچار رکود شود،راه برای ارتکاب گناهان باز خواهد شد.(1)

لباس جهنمی

حضرت امام حسین (علیه السلام)می‌فرمایند: هر کس لباس غیرعادتی بپوشد، او را انگشت نما و مشهور گرداند، خداوند متعال روز قیامت به او لباس از آتش می‌پوشاند.(2)

خصلت‌های دوست خوب

حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: هر کس دارای همه‌ی حدود و شرایط دوستی یا برخی از آنهاست او را دوست بدان و کسی را که هیچ کدام از این شرایط و خصلت‌ها را دارا نیست، دوست مشمار.
اول: آن که ظاهر و باطن او نسبت به تو یکسان باشد.
دوم: زینت و آبروی تو را، زینت و آبروی خود بداند و زشتی و ننگ تو را، زشتی و ننگ خود شمارد.
سوم: چنانچه به مال و مقامی‌دست یافت، روش دوستانه‌ی خود ر ا با تو تغییر ندهد.
چهارم: اگر توانایی و قدرت داشت، از حرمت و نفع رساندن به تو مضایقه نکند.
و پنجم: که همه‌ی این خصلت‌ها را در بردارد، این است که؛ به هنگام گرفتاری‌ها و حوادث ناگوار، تو را رها نکند.(3)
منابع:
1- شرج البلاغه، ابن ابی الحدید ج20، ص 302.
2- اصول کافی ج6، ص 445.
3- بحارالانوار، ج 71، ص 173.

دل نوشته

دیگر به کاسه‏های شیر نیازی نیست

خدیجه پنجی
به یتیمان کوفه بگویید، دیگر به کاسه‏های شیر نیازی نیست!
دیگر به بازگشت پدر، امیدی نیست.
برگردید، یتیمان کوفه، برگردید؛ دیگر به کاسه‏های شیر نیازی نیست.
ناشناس کوچه‏های کوفه، هرگز نخواهد آمد!
دیگر کوبه در خانه‏های شما، آهنگ آمدنش را نخواهند نواخت، برگردید، یتیمان کوفه!
ای اهالی کوفه! آسوده باشید؛ دیگر از دست عدالت‏های علی علیه‏السلام ، به ستوه نخواهید آمد! شما ماندید و صدای سکّه‏های بیت‏المال!
شما ماندید و هوس‏های دور و درازتان! شما ماندید و دنیای سراسر جهلتان!
به خدا شما لایق علی نبودید! حیف از آن اقیانوس لایتناهی معرفت و حکمت که جرعه‏ای از آن ننوشیدند! حیف از آن سینه، آن صندوقچه اسرار و دانش الهی که همچنان سربسته ماند و به هیچ کلیدی گشوده نشد!
سئوال نکردید، تا جوابی بشنوید!
خواند و نرفتید!
صدا کرد و جوابی ندادید! حیف از آن قرآن ناطق، که کسی پیدا نشد تا به تفسیرش بنشیند، تا بفهمد و بشناسد، بشناسد و بشناساند!
اینک، قرآن، لب فرو بسته است؛ با تمام معجزاتش، با تمام اسرار نهانش! دیگر هر چه بخوانید، جوابی نخواهید شنید. هرگز نخواهید شنید!
ای فرزندان سقیفه! تا دنیا دنیاست، باید به حسرت بنشینید و اشک بر چهره روان سازید. هرچند،
اگر چشمانتان خون هم ببارد
پشیمانی دگر سودی ندارد!
علی رفت؛ با تمام عدلش؛ با تمام انفاقش، با تمام مهربانی‏اش، با تمام نصیحت‏های پدرانه‏اش! «امروز عدالت به تمام معنا، در زیر خاک شد»؛ اگر تمام عمر به سوگ بنشیند، کم است؛
به یتمان کوفه بگویید: باز گردند؛ دیگر به کاسه‏های شیر نیازی نیست!
به آن پیر نابینای خرابه‏نشین خبر دهید، بیش از این در انتظار نماند؛ که امشب نیز «او» نخواهد آمد! به آن بیوه‏زنان بگویید: دیگر به امید آن مرد مهربان نباشد، تا تنور بیافروزد، و چهره بر آتش بگیرد به نخل‏ها خبر دهید: این قدر بیهوده سر، فراز نکنند که دیگر صدای مناجات او را نمی‏شنوند.
ماه را بگویید، که امشب به ملاقات آفتاب نخواهد رفت.
به کوچه‏ها خبر دهید، بیش از این منتظر، ضرباهنگ قدم‏های «او» نباشند.
و علی علیه‏السلام امشب، به دیدار خدا مشتاق‏تر است.

هزار توی خیانت

محمد کامرانی اقدام
ابن ملجم، معصیت مجسّمی‌بود در لباس ایمان.
چشم‏هایش هزار توی خیانت بود و قلبش، دخمه خیانت پروری. ابن ملجم، هم تراز هزار مسجد ایمان، کفر داشت و تحجّر.
جرأت جست و پا گریخته‏ای بود که از خود می‏گریخت و به خود تردید داشت.
رگ‏های چرمی‏اش غلاف عصیان بود و خونش از جنس مرداب و خوابش از جنس عصیان. ابن ملجم، سفره‏ای سیاه بود که میهمان سکوت وحشی خویش بود.
ابن ملجم، سیاه بود و کوچه‏های کوفه، کوردل. سینه ابن ملجم کوره تزویر بود و چشم‏هایش بوته خشم کذاب. چشم‏هایش، آغشته به شهوت قطامه‏های هوس بود و دست‏هایش، هم آغوش همیان و غلاف. نفس از سینه سیاهش می‏گریخت و آواز مرگ را زمزمه می‏کرد.
تمام کرکس‏ها به گرد نام وحشی‏اش چرخ می‏زدند و تمام خفاش‏ها ریشه در خونش داشتند.
چون جغدی شوم، به هنگام مرگ، در خویش خزیده بود و پنجه به لحظه‏های واپسین خویش می‏زد. شمشیرش، آغشته به زهرآگین‏ترین انتقام بود و انتقامش، آغشته به قدیمی‏ترین کینه.
چهره زیر نقاب انتقام و نخوت نهان کرده بود. چون عنکبوت، خیره به سکوت سیاه خویش بود و خیمه بر خیره‏سری خویش زده بود. برای چنگ به خون روشنی فرو بردن، لحظه‏ای آرام نداشت.
به خون عزیزان فرو برده چنگ
سر انگشت‏ها کرده عنّاب رنگ
چون حلقه‏ای بی‏دل و بی‏مغز، حلقه بر حماقت خویشتن زده بود و چشم به راه افول ستاره خویش بود. شب بود و کوفه، دچار تشویش.
شب بود و شمشیر ابن ملجم می‏خواست که دریای نور را بُرش دهد و فرق آفتاب را بشکافد.
شب بود و ابن ملجم، به نزدیک‏ترین نقطه نفرت رسیده بود.
نگاهش نقطه اتکای پلیدی بود و پلشتی.
ابن ملجم، باز مانده رذالت بود و باقیمانده پستی؛ تفاله کفر بود و عصاره عصیان. شب بود و ابن ملجم می‏رفت تا منحوس‏ترین لحظه تاریخ را به نام خوش ثبت کند.
انگشت‏هایش، عصای مکر عجوزگان بود و صدای ابترش، گلوگاه شرارت، خیانت، رذالت و حماقت بود.
قدم‏هایش بوی کافور می‏داد و تن تاریکش بوی عذاب شب اوّل قبر را.
همیانش پر از هرزه‏گری بود و حرص همیانش هفت طبقه دوزخ بود؛ از سقر تا سعیر، از جحیم تا جهنّم.
«زان که گر مویی بماند از خودیت
هفت دوزخ پُر برآید از بدیت
مرگ از پنجه‏اش چون مور می‏ریخت و تا شب‏های گورستان، دهانش وا بود.
همتای پلیدی بود و همپای پلشتی؛ هم دست خیانت بود و هم دل نفاق؛ هم رکاب کینه بود و هم رنگ بغض؛ همزاد شیطان بود و همراه ابلیس؛ همسایه دیوار به دیوار تحجُّر بود و هم سفره ناسپاسی و هم‏کاسه کفر؛ همنشین و همنفس همیشگی خویش بود و مشت‏هایش، نمونه خروارها خروار، خودکامگی و خودسری.
کوفه آرام بود و ابن ملجم، آرام آرام در زیر خرقه خفاشین خویش می‏خزید.
کوفه کوچک بود و ابن ملجم کوچک‏تر و خوارتر از آن.
کوچه بوی کوچ را می‏داد و ابن ملجم، بوی تعفّن دست نخورده دل مردگی را، و علی علیه‏السلام ، در لحظه‏های روشن رو به ازدیاد، به سمت تقدیر تاریخ پیش می‏رفت، تا تنهایی سال خورده خویش را با خشت خشت محراب مسجد تقسیم کند.
علی علیه‏السلام ، کیسه‏های نان و خرما را به پایان رسانده بود و اینک، نوبت شانه‏های شالی‏پرور علی علیه‏السلام بود تا بومی‌شود و پایان تابلوی شب‏های کوفه را در آن به پایان برساند.
راز فریاد تو آن است که پنهان باشد
آتش آن است که در نای نیستان باشد
صبح از پنجره خانه تو گُل می‏کرد
صبح از چشم تو می‏خواست نمایان باشد
عشق می‏خواست فراوانی دستان تو را
عشق می‏خواست از این دست فراوان باشد
کوفه می‏خواست ولی دست تو باشد بسته
کوفه می‏خواست علی بی‏سر و سامان باشد
کوفه حکمی‌است به این شرح که ابلاغ شده است
هر چه گفته است معاویه فقط آن باشد
خون دل خورد علی علیه‏السلام تا که بگوید‌‌‌ای قوم
بر سر نیزه فریب است که قرآن باشد
شام گفتند خوارج که علی مؤمن نیست
صبح، میمون معاویه مسلمان باشد
فصل آغاز جنون بود و که باور می‏کرد
کو نه نامردترین نقطه پایان باشد
کیست در مرکز این چرخ به غیر از مولا
شاهد این همه نامردی دوران باشد
و علی علیه‏السلام تکیه به تنهایی نخلستان داد
شک به این داشت کسی گوش به فرمان باشد

شمشیر شوم

محمد کامرانی اقدام
فانوس‏های مسجد کوفه خاموش بود و دل یاغی و طاغی ابن ملجم خاموش‏تر.
علی علیه‏السلام آمد و بر فراز مناره منور مسجد کوفه، صلای توحید را سر داد و بانگ بیداری را.
شب بود و لب‏های ابن ملجم، در زمزمه‏های سیاه خویش مچاله می‏شد.
ابن ملجم هم دست شیطان شده بود و همراه «شبیب»، نگاه کینه‏توزش در جستجوی فرصتی مناسب بود تا عقده‏های زخم خورده و کینه‏های سال خورده خویش را بر سر علی علیه‏السلام فرود آورد. علی علیه‏السلام به محراب نماز ایستاد؛ آرام و رها و ابن ملجم برخاست؛ هراسان و در اضطراب، شمشیر شومش را بلند کرد و در هوای نفس چرخاند و بر فرق مولا علیه‏السلام فرود آورد. مسجد، غرق در آوای «بسم اللّه‏ و باللّه‏ و علی ملّة رسول اللّه‏ فزت و رَبِّ الْکَعْبه» شد.
زمین لرزید. دریا به موج آمد و آسمان آتش گرفت و در هم پیچید. ارکان عدالت و هدایت شکسته شد و ستاره‏های آسمان نبوت، در‌هاله‏ای از بهت و خون و اشک فرو رفتند. علی علیه‏السلام شهید شد، به دست بدترین اشقیا.
علی علیه‏السلام شهید شد و از هر واژه‏ای، خون تازه به جریان افتاد و پیکر ایمان، غرق در عمامه خون آلود آفتاب شد. صدای ناله «ام کلثوم» بلند شد و فریاد «وا ابتا»، کوچه‏های کوفه را در اضطراب همیشگی فرو برد.
علی علیه‏السلام بر محراب مسجد کوفه، غرق به خون افتاده بود و در زمزمه زلالش، سروش وصل به گوش می‏رسید. از خاک محراب برمی‏داشت و بر زخم‏های خویش مرهم می‏نهاد و به آسمان نگریست و زبان مبارکش به تسبیح و تقدیس مشغول بود و نیایش.
علی علیه‏السلام به آسمان نگریست؛ به ستاره‏هایی که در نگاه حسین علیه‏السلام موج می‏زد و در چشم‏های حسین علیه‏السلام سوسو می‏زد. به پاره پاره دل خویش، حسن علیه‏السلام ، نگریست که خون می‏گریست.
به حسین علیه‏السلام نگریست و لحظه به لحظه فرات را مرور کرد و گریست و گریست؛ تا آن‏که یک لحظه، اشک از دیدگانش بند نیامد. شب، شب بیست و یکم بود و زهر، این عصیان برهنه، تشنه.
شب بیست و یکم بود و محراب، خالی از تنهایی علی.
... و تاریخ، هنوز آخرین لحظه نگاه تو را به خاطر دارد که در نور غوطه‏ور شده بودی و چشم‏های اهورایی خویش را بر هم می‏زدی و دست‏های خویش را به جانب قبله می‏کشاندی و می‏گفتی: «أَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه‏ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُه».
تاریخ هنوز لحظه وداع تو را به خاطر خویش دارد، تاریخ هنوز آخرین لحظه وداع تو را به خاطر دارد؛ تاریخ هنوز به یاد دارد که خضر، سیاه‏پوش بود و جبرائیل عزادار و حسن علیه‏السلام و حسین علیه‏السلام ، غرق در ابهام فراگیر کوچه‏های کوفه.

تیغ و محراب

مهدی میچانی فراهانی
ای سرزمین بی‏ستاره رنگ رنگ! آیا حضور بزرگش، چنان گران بود که طاقتش نیاوردی؟
عمری علی علیه‏السلام ، عصمت تو بود در برابر آسمان و آسمانیان؛ پس چگونه...؟!
هان،‌‌‌ای خاک! تیغی که محراب را سیل‏واره به خون نشاند، مگر جز از قلب تو بیرون کشیده بودند؟
مگر جز این‏که پاره پیکر تو بود؟ آیا شرم نکردی؟
ای مسجد! چگونه محراب خویش را از فواره فرق علی علیه‏السلام رنگین یافتی وا ز پایه فرو نریختی؟!
مروت از کاسه‏های شیر باید آموخت که هنوز در برابر خانه خلیفه صف کشیده‏اند؛ اگر چه نیک می‏دانند که دیگر کار از کار گذشته است.
بستر خالی، هنوز گرم وجود پر حرارتی است که دیگر به هیچ بستری نیاز ندارد؛ گرچه در تمام عمر نیز مردِ بستر نبوده است.
باید دانست که در این «در سجده مردن» چه رازی نهفته است و در این ایستاده زیستن! باید پی به این راز برد که چرا کعبه زادگاه کسی می‏شود و مسجد، شهادت‏گاهش؟
بی‏شک آن‏که نخستین نفس را در خانه خدا خویش فرو دارد، آخرین را نیز شایسته است در خانه خدا بازدم کند؛ که این عین، رستگاری‏ست؛ پس حقیقت گفت که: فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه. و او رستگار شد اما... .
بدا به حال قومی‌که بی‏علی علیه‏السلام شده‏اند...
وای بر قافله‏های بی‏قافله سالار! عنان کاروان آیا زین پس به دست چه کسی خواهد افتاد؟! وای بر همه یتیمانی که جز علی، پدری نمی‏شناختند!
زین پس آیا چه کسی نان و خرمایی بر ایشان خواهد آورد؟ وای بر همه چاه‏هایی که زین پس، غریب می‏شوند. خلیفه تنها و چاه‏های تنها، عمری باهم از تنهایی بیرون می‏آمدند. زین پس خلیفه نیست؛ پس چاه‏ها تنها مانده‏اند. آیا چه کسی عطش آب‏ها را آبی خواهد نشاند؟!!
طعم تلخ بی‏علی بودن را حتی امروز می‏توان چشید؛ طمعی که قرن‏هاست زاده می‏شود.
اما دروازه‏های ماه را نگاه کنید که امشب چه گستردگی فراخی دارند.
نگاه کنید که پیامبر، چگونه پرشور به استقبال وصی بزرگ خویش آمده است و خاتون بزرگ عرش نیز که دست در دست پدر، انتظار می‏کشد. مهتاب، ردّ پرواز مولا را مفروش کرده‏ست. آری! این علی علیه‏السلام ست که پس از سال‏ها، دوباره در کنار فاطمه علیهاالسلام ایستاده است؛ آن‏چنان که به پاس دیدار دوباره، پیامبر بزرگ را در آغوش مهر خویش می‏فشارد.

اشک عدالت

محمدحسین قدیری
خدایا! این چه داستانی است که سطر سطرش، دل تصوّر را آتش می‏زند، جگر تأمل را کباب می‏کند و اشک تخیل را چون رود به راه می‏اندازد؟
آه خدایا! حکایت علی علیه‏السلام ، چه معادله سختی است که عقل را به زانو در می‏آورد و اوهام را در قبضه دست خود می‏چرخاند؟!
کوه دانش علی علیه‏السلام چه قله رفیعی است که پرنده نیز پرواز اندیشه را به نفس در می‏آورد و عاجز از رسیدن به اوج خود می‏کند؟!
خدایا! امتحان عشق به علی علیه‏السلام ـ که عشق به همه خوبی‏هاست ـ چه آزمون دشواری بود که مُهر مردودی و بی‏وفایی، به پیشانی بسیاری از مدعیان مِهر به او زد!
دشمن او چه اهریمنی بود که ناجوانمردانه و با شمشیر تحجّر، در محراب عشقش به سراغ او آمد و تیغ جهل بر سر همه عقل و عدل فرود آورد؟!
و... امروز چه روزی است که دل کعبه، این گهواره آرام علی علیه‏السلام ، افتان و خیزان و اشک‏ریزان به طواف علی علیه‏السلام آمده و از گوشه گوشه محراب علی علیه‏السلام ، بوسه برمی‏دارد و خاک قبر او را توتیای چشم دل می‏کند؟!
خدایا! چه عزایی در خیمه‏سرای عالم برپاست که عدالت و انصاف، این‏گونه خاک بی‏کسی بر سر خود می‏ریزند؟!
ذوالفقار علی علیه‏السلام را چه شده است که قاب لحظه‏های به یاد ماندی خود با علی علیه‏السلام خیره شده و با تصور رشادت‏های علی علیه‏السلام ، هِق هق کنان به خود می‏پیچید؟!
امروز چرا نخلستان‏های کوفه، موهای خود را پریشان کرده و از رازهای سر به مهر علی علیه‏السلام و خود سخن می‏گوید؟!
به پای نخل‏های کوفه اشک کیست می‏بارد
که نخلستان ز اشک دیده او می‏دهد خرما
چه شب‏هایی که نان دادم به سائل‏ها و بشنیدم
که می‏گفتند یا رب از علی برگیر داغ ما
... جبرئیل مویه می‏کند و مدال‏های «لیلة المبیت»، «لا فتی الاّ علی»، «ضربةُ علی یوم خندق...» و... زُل زده و کوله‏بارش را که پر از تصویر شأن نزول‏های قرآنی علی علیه‏السلام است را بر دیده می‏گذارد و می‏بوسد و با گلوی پر از بغض ندا می‏دهد:
تَهدَّمَتْ و اللّه‏ِ ارکانُ الهدی
وَ أنْطَمَسَتْ اعلامُ التُقی
به خدا قسم اساس هدایت و روشنگری را ویران کرد
واللّه‏ چشمه‏های نور و پرهیزکاری را بستند
بخدا وصی رسول خدا علی مرتضی به دست شقی‏ترین دیوها به شهادت رسید

ضربه شوم

محمد کامرانی اقدام
ابن ملجم، نامردی مرام بود و بی‏مرام‏ترین نام.
ذره ذره‏اش، ذره‏بینی بود که با آن، آتش تزویر و ریا، کینه و نفاق را برپا می‏نمود و چشم‏های شرر زایش، نقطه کانونی تمام آتش‏ها بود. ابن ملجم، بیابانی بود که به بیراهه نیستی و سرگردانی ختم می‏شد.
ایمان سیاه‏کارش پُر بود از شب نشینی شیطان و چشم‏های شومش، لبریز بود از وسوسه و شکّ
در هیچ کجای دوست داشتن نمی‏توان جایی برای او یافت.
لب‏هایش بوی مرده‏ها را می‏داد و آرزوهایش، بوی فتنه‏های تازه به دوران رسیده را.
سیاهی، تا حد امکان بود و تاریکی، تمام و کمال. دست پرورده مکتب دلق نشینان بود و غرق در پلشتی پیوسته خویش.
از همه جا رانده و در همه چیز وامانده‏ای بود که قلبش، قلمرو خوی وحشی‏اش بود و چشمش، آبشخور شغالان و کرکس‏ها. از هیچ پستی و فرومایگی، فروگذار نکرد و از هیچ عداوتی، عدول ننمود.
سرخورده ذوالفقار بود و فریب خورده فریبایی و فزون‏طلبی خویش.
کفر، کفافِ عصیانش را نمی‏داد و خون، جواب شمشیرش را.
ابن ملجم، کم‏رنگ‏ترین ثانیه‏ای بود که تا کنون متولّد شده است و سیاه‏ترین ستیزه‏رویی است که پا به عرصه وجود نهاده است.
آمده بود تا نفرین ابدی را خریدار باشد و ایمان خویش را در بازی هوی و هوس به حراج بگذارد.
هوسی تمام نشدنی که شرنگ تلخ کامی‌را در کام خویش می‏ریخت.
شمشیرش، آلوده شالوده شقاوت بود و آغشته به عطشناک‏ترین سموم.
رم کرده برق شمشیر خویش بود و سرخوش از سرکشی خود.
ایمان به خیانت داشت و اعتقاد به نامردی. پیکر پلشتش، پناهگاه جغدها و خفاش‏های خون‏آشام بود و مأوای مارهای زهرآگین زل زده به مرگ. لحظه‏ای در هوای حقیقت نفس نکشیده بود.
... و علی علیه‏السلام پای بر آسانه مسجد نهاد و عصیان خفته در زیر پوست نیرنگ را تکان داد و سکوت مردابی تنش را برآشفت.
ابن ملجم بیدار بود و خفته‏تر شد. سراب رستگاری در چشم‏هایش موج می‏زد. علی علیه‏السلام به نماز ایستاد؛ با صلابت با ضربه شوم شمشیر ابن ملجم آتشفشانی شد که گدازه‏های زخمی‏اش، قرهاست پیکره انسان را به آتش کشیده است و دل‏ها را گداخته و زمزمه‏های جاری‏اش، لرزه به جان ابن ملجم‏های در حال قنوت انداخته.

صبح اما دو سه تا کاسه شیر

امیر اکبرزاده
... تیغ بر فرق عدالت زده و خندیدند
خون به ابعاد غریبی علی پاشیدند
زاغ‏ها از دل شب کنده و بر روز زدند
روز و شب، گوشه محراب به هم پیچیدند
زخم بر سلسله باور و ایمان افتاد
همه افلاک از این زخم به خود لرزیدند
شب پر از رخوت نامردی مردم گردید
آسمان، ماه، ستاره، همگی خوابیدند
صبح، امّا دو سه تا کاسه شیر آوردند
کودکانی که علی را همه شب می‏دیدند
هق هق چاه شناور شده در گریه نخل
همه از هم فقط از درد علی پرسیدند...

فریاد محراب

سید علی‏اصغر موسوی
فریاد محراب است، یا پژواک شیداییش!
پیچیده در مسجد کنون، موج غم آواییش.
فریاد محراب است، یا؟ امّا نمی‏دانم!
فرجام این فریاد را، از ناشکیباییش
گویی چراغ کهکشان، خاموش گردیده‏ست!
گویی نگاه آسمان، گم کرده بیناییش
گویی زمین، میل شکفتن در خزان دارد
با خیلِ داغِ لاله‏های سرخِ صحراییش
گویی شکسته در خودش، امواج غربت را
فانوس تنها مانده، با مرغانِ دریاییش
فرجام آن فریاد یعنی: بعد از این مولا
دیگر رها شد از غم و اندوه و تنهاییش!
ماییم و در جان، شعله‏های عشق دیدارش
ماییم و در دل، گنبد زرد تماشاییش.

سحر می‏آید

خدیجه پنجی
یعنی امشب پدر از سمت سحر می‏آید؟!
گوش کن! بوی قدم‏های پدر می‏آید
چشم‏ها دل نگران خیره به در می‏پرسند
ماه،‌‌‌ای ماه! بگو،‌هان! چه خبر؟ می‏آید؟
پیرمردی که ز چشمش غم تلخی جاری است
داد زد، آه خدا، باز سحر می‏آید؟
کودکی دل نگران باز ز مادر پرسید
تو که گفتی پدرم رفته سفر، می‏آید؟!
شهر از دلهره و درد به خود می‏پیچد
از همه جای زمین بوی خطر می‏آید
کوچه‏ها منتظر و چشم به راهند، خدا!
یعنی آن صاحب شمشیر دو سر می‏آید؟
باز هم عطر قدم‏های کسی می‏پیچد
یک نفر از ته کوچه به نظر می‏آید...

دلشوره بزرگ

عباس محمدی
شب، شبی در تب فردا نشدن
صبح، در فکر شکوفا نشدن.
آفتاب، خوب می‏داند که فردایش زخمی‏ترین فرداها خواهد شد. خوب می‏داند که فردا، فردای اندوه است و فردای تلخکامی. خوب می‏داند که آغازش را به خون نوشته‏اند. ستاره‏ها، یکی یکی خاموش می‏شوند. امشب حتی ماه، سر تابیدن ندارد و کوچه‏ها دلتنگ‏تر از پیش‏اند. بوی غربت، گریبان شب را گرفته است. نخلستان‏ها از اندوه فردا زانو زده‏اند. امشب هیچ آوازی را نفس خواندن نیست. «چه شب بدی‏ست امشب که ستاره سو ندارد...»
ماه از زمین فاصله گرفته است. امشب ماه، دوردست‏ترین نقطه آسمان است. گویا ماه هم دل دیدن زخم خورشید را ندارد! شب، شبی دیرپاست. شب، بوی ستاره نمی‏دهد، تنها عطر زخم شب‏بوهاست که بوی اتفاق می‏دهد. کوچه‏ها پر از دلهره‏اند و شهر، دلشوره‏ای بزرگ دارد. تاریکی فراگیر شده است.
«سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیال‏ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی».
بین چشمان شهر و خواب‏های آرام، قرن‏ها فاصله افتاده است. دیوارها ذکر می‏گویند و هوا در اندوهی بزرگ، جریان گرفته است.
صدای اذان بلند می‏شو
بازدید : 24
شنبه 17 اسفند 1403 زمان : 7:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مسجدومرکزفرهنگی حضرت ولی عصرعلیه السلام _ پوده

بسم الله

ویژه نامه روز ششم ضیافت الهی

دعای روز ششم

اَللّهُمَّ لا تَخْذُلْنى فیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ وَلاتَضْرِبْنى بِسِیاطِ نَقِمَتِکَخدایا در این ماه به خاطر دست زدن به نافرمانیت خوارم مساز و تازیانه‌هاى عذابت را بر من مزن و از موجبات خشمت
وَزَحْزِحْنى فیهِ مِنْ مُوجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ وَاَیادیکَ یا مُنْتَهى رَغْبَةِ الرّاغِبینَ
بدان نعمت بخشى و الطافى که نسبت به بندگان دارى دورم بدار اى آخرین حد اشتیاق مشتاقان

زلال وحی

پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن کریم
اهداف بعثت پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
«لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و‌‌ان‌کانوا من قبل لفی ضلال مبین» (1)
خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خود آنها در میان آنان برانگیخت که آیات خدا را تلاوت کند و نفوس آنان را از هر نقص و آلایش پاک گرداند و به آنها احکام شریعت و حقایق حکمت بیاموزد هر چند که پیش از آن، قطعا آنها در گمراهی آشکار بودند.
نتیجه‌ی تقوای الهی و ایمان به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم): یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و امنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نور اتمشون به یغفرلکم و الله غفور رحیم. (2)
ای کسانی که به حق گرویدید، اینک خدا ترس و متقی شوید و به رسولش «حضرت محمد مصطفی» نیز ایمان آرید تا خدا شما را از رحمتش دو بهره، نصیب گرداند و نوری از پرتو ایمان به قرآن، شما را اعطاء کند که بدان نور راه (بهشت ابد) پیماید و از گناه شما نیز درگذرد که خدا بسیار آمرزیده و مهربان است.
جهانی بودن رسالت پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
و ما ارسلناک الا کافه للناس بشیرا و نذیرا و لکن اکثر الناس لا یعلمون. (3) (و ما تو را رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) جز برای اینکه عموم بشر را بشارت دهی و ترسانی نفرستادیم و لیکن اکثر مردم از این حقیقت آگاه نیستید.

رحمت برای عالم

«لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم.»
همانا رسولی از جنس شما (پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)) برای هدایت خلق آمد که از افراط محبت فقر و پریشانی و جهل و فلاکت شما بر او سخت می‌آید و بر (آسایش و نجات) شما بسیار حریص و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است. (4)
(و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین) و‌‌‌ای رسول (اسلام) ما تو را نفرستادیم مگر آن که رحمت برای اهل عالم باشی. (5)
رسالت مومنان نسبت به پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
«ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلو علیه و سلموا تسلیما.»
خداوند و فرشتگان پرروان پاک ازن پیغمبر (حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) درود می‌فرستند، شما هم‌‌‌ای اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید. (6)
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرحوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا.»
قطعا برای شما در اقتدا به رسول خدا سر مشقی نیکوست. برای آن کس که به خدا و روز قیامت امید دارد و خدا را فراوان یاد می‌کند. (7)

پی نوشت

1- سوره‌ی آل عمران آیه‌ی 164.
2- سوره‌ی حدید آیه‌ی 28.
3- سوره‌ی سباء آیه‌ی 28.
4- سوره‌ی توبه آیه‌ی 128.
5- سوره‌ی انبیاء آیه‌ی 107.
6- سوره‌ی احزاب آیه‌ی 56.
7- سوره‌ی احزاب آیه‌ی 21.
منبع: قرآن کریم

کلام نور
فضیلت ماه رمضان در کلام ائمه اطهار (علیهم السلام)

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : إِنَّ ابواب السماء تفتح فى اول لیلة من شهر رمضان ولاتغلق الى آخر لیلة منه.
منبع: بحار الانوار ج 96ص 344
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: درهاى آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده مى شوند و تا آخرین شب بسته نمى شوند.
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اذا استهلَّ رمضان غلقت أبوابُ النار .
منبع: بحار الانوار ج 96 ص 348
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هنگامى که هلال ماه رمضان پدیدار گردد، درهاى دوزخ بسته شود.
قال ابوجعفر(علیه السلام) :لکلّ شىء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان.
منبع: کافى ج 2 ص 630
امام باقر (علیه السلام) می‌فرماید: براى هر چیزى بهارى است و بهار قرآن ماه رمضان است.
عن ابى الحسن على بن موسى الرضا(علیه السلام):من قرأ فى شهر رمضان آیة من کتاب الله کان کمن. ختم القرآن فى غیره من الشهور .
منبع: بحار الانوار ج 96,ص 341
امام رضا (علیه السلام) فرمودند: کسى که در ماه رمضان آیه اى از کتاب خدا(قرآن) را بخواند، مانند کسى است که در دیگر ماه‌ها تمام قرآن را خوانده باشد.

حکمت‌های شگرف

حکمت 61 نهج البلاغه: شیرینى آزار زن (اخلاقى)قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] الْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسْبَةِ .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند : نیش زن شیرین است .
حکمت 62: روش پاسخ دادن به ستایش‌ها و نیکى‌ها (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا حُیِّیتَ بِتَحِیَّةٍ فَحَیِّ بِأَحْسَنَ مِنْهَا وَ إِذَا أُسْدِیَتْ إِلَیْکَ یَدٌ فَکَافِئْهَا بِمَا یُرْبِى عَلَیْهَا وَ الْفَضْلُ مَعَ ذَلِکَ لِلْبَادِئِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : چون تو را ستودند ، بهتر از آنان ستایش کن ، و چون به تو احسان کردند ، بیشتر از آن ببخش ، به هر حال پاداشِ بیشتر از آنِ آغاز کننده است .
حکمت 63: ارزش شفاعت (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الشَّفِیعُ جَنَاحُ الطَّالِبِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : شفاعت کننده چونان بال و پُر در خواست کننده کننده است.
حکمت 64: غفلت دنیا پرستان (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیَامٌ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : اهل دنیا سوارانى در خواب مانده اند که آنان را مى رانند.
حکمت 65: ترک دوستان و تنهایى (اخلاقى ، اجتماعی، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : از دست دادن دوستان غربت است .
حکمت 66: روش خواستن (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] فَوْتُ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَیْرِ أَهْلِهَا .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : از دست دادن حاجت بهتر از درخواست کردن از نا اهل است.
حکمت 67: ارزش ایثار اقتصادى (اخلاقى ، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِیلِ فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : از بخشش اندک شرم مدار که محروم کردن ، از آن کمتر است.
حکمت 68: ره آورد عفّت و شکر گذارى (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : عفّت ورزیدن زینت فقر ، و شکر گزارى زینت بى نیازى است.
حکمت 69: حفظ روح امیدوارى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا لَمْ یَکُنْ مَا تُرِیدُ فَلَا تُبَلْ مَا کُنْتَ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : اگر به آن چه که مى خواستى نرسیدى ، از آنچه هستى نگران مباش.
حکمت 70: روانشناسى جاهل (اخلاقى ، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : نادان را یا تُندرو و یا کُند رو مى بینی.
حکمت 71: نشانه کمال عقل (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلَامُ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : چون عقل کامل گردد ، سخن اندک شود .
حکمت 72: رابطه دنیا و انسان (اخلاقى،علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الدَّهْرُ یُخْلِقُ الْأَبْدَانَ وَ یُجَدِّدُ الْآمَالَ وَ یُقَرِّبُ الْمَنِیَّةَ وَ یُبَاعِدُ الْأُمْنِیَّةَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ وَ مَنْ فَاتَهُ تَعِبَ.
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : دنیا بدن‌ها را فرسوده و آرزوها را تازه مى کند ، مرگ را نزدیک و خواسته‌ها را دور و دراز مى سازد ، کسى که به آن دست یافت خسته مى شود ، و آن که به دنیا نرسید رنج مى برد.
منبع: نهج البلاغه

عزیز آل یاسین
فرزند طور

کجاست راه بعد از راه؟ کجایند خوبان پس از خوبان؟ کجایند آفتاب‏های درخشان؟ کجایند ماه‏های تابان؟ کجایند ستارگان فروزان؟ کجایند پرچم‏های دین و پایه‏های علم؟
کجاست بقیه‏ی خدا که بیرون از عترت طاهره، هدایت کننده‏ای نیست؟
کجاست آن که زنده کننده‏ی آثار دین است و اهل آن؟ کجاست ذخیره شده برای تجدید فریضه‏ها؟... کجاست ویران کننده‏ی بناهای شرک و دورویی؟ کجاست درِ خدا...؟ کجاست صورت خدا، که به سوی او روی کنند اولیا؟...
ای آن که آمدنت حتمی‌است! کدام دعا در حق ظهور تو به آسمان می‏رود؟! در کدام نقطه از این هستی تورا جستجو کنیم؟ کدام دهکده‏ی جهانی؟ کدام سیاره؟
انسانیت، به یغما رفته، بساط ستم جور است، زمین جیره‏خوار حکومت‏های جاهلی است. دل‏ها آفتِ اضطرار گرفته‏اند.
ای زمین از آفتاب رویت روشن!
ای از نگاه سبز خدا سرشار!
ای پنهانِ پیداتر از نور!‌‌‌ای تمامت حضور بهار که در نهایت روشنی در کنار مایی!
آیا هنوز فرصتِ رسیدن این چشم‏های کال نیست؟
آیا هنوز فرصت تماشای آفتاب نگاهت نیست؟!
از کدام سوی زمان می‏آیی؟! تو را با کدام کلمه از خدا فریاد بزنیم؟‌‌‌ای فرزند دلایل روشن!
دیوارهای شهر، هزار روزن گشوده‏اند، خیابان‏هایِ منتهی به آمدنت چشم شدند. لحظه‏ها، گرفتار عشق تواند؛ عاشقِ نگاه آسمانی تواند.
... آفتاب اگر هنوز می‏تابد، کوه اگر هنوز پابرجاست، آسمان اگر هنوز ایستاده است، باران اگر هنور می‏بارد، درخت اگر هنوز تکیده است، دست‏ها اگر هنوز قنوت می‏گیرند، چشم‏ها اگر هنوز سرشارند، کوچه‏ها اگر هنوز بیدارند، دل‏ها اگر هنوز می‏تپند و زمین اگر هنوز زنده است، از برکت حضور معنوی توست.
ای فرزند «طور» و «عادیات»!‌‌‌ای پسر «یس» و «الذاریات»!
تو را با کدام نام خدا زمزمه کنیم؟ در کدام زیارت‏نامه ملاقات کنیم؟ در کدام سوره به تلاوت بنشینیم؟
تو را از کدام آسمان بپرسیم؟ در کدام راه به انتظار بنشینیم؟ از کدام جمعه سراغ بگیریم؟! از کدام سو می‏آیی؟! هزاران هزار سال، آمدنت را پیامبران پیشین وعده داده‏اند و نیامدی... چشمان دقایق تاول زده است؛ دستان روزگار پینه بسته؛ گام‏ها می‏روند و بر می‏گردند. صحرا لب به آب نزده است؛ نیمی‌از دریا را خشکی احاطه کرده؛ جهان سر بر بالش غفلت گزارده؛ صبح نای ماندن ندارد. باران به زورِ استغاثه می‏بارد؛ آفتاب اگر طلوع می‏کند، از برکت دعای ندبه است؛ درختان به عنایت عطر پیراهن تو ایستاده‏اند؛ زندگی به حرکت سرانگشتان مبارک تو بند است؛ آیا هنوز آمدنت زود است؟!...
زمین، تشنه‏ی بارانِ عدالت توست.
«لَیَْت شِعْری اَیْنَ اَسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوی».
کاش می‏دانستم کجا منزلگاه تو شده؟ پشت دیوار بقیع؟ پشت دیوار کعبه؟ بر فراز «جبل الرحمه»؟ بلندای کوه نور؟ کاش می‏دانستم در کدام قسمت از زمین، خانه ات بنا شده؟! پشتِ کدام آفتاب؟ زیر سایبان کدام کسا؟
ای ناظرِ اشک‏های پنهان! بی تو این دیجور را چگونه برتابیم؟ چه تکیه‏گاهی امن‏تر از حریم تو؟ حالِ تو را در کدام روزنامه‏ی صبح و عصر، کدام ستون جستجو کنیم؟ در کدام جمعه، ـ دعای عهد ـ اتفاق شیرین نگاه تو را به تماشا می‏نشینند؟ کِی تیتر روزنامه‏های شب گرفته‏ی امروز، «مهدی(عج) آمد» می‏شود؟ کدام صبح به اعتبار آمدنت همیشگی خواهد شد؟ «اَلَیْسَ الصُّبحُ بِقَرِیبٍ».
ای معیار عدالت وای ملاک مهربانی و عطوفت!
به راستی، آن را که چشم انتظار قدوم تو نیست، گمراه است؛ و آن را که تسلیم امر تو نیست، غافل. آن را که آرزوی دیدار تو نیست، از درگذشتگان و آن را که شوق آمدنت نیست، از فناشدگان و آن را که بی‏قرار تو نیست، سرگردان. مباد قسمتمان که تو را عاشقانه منتظر نباشیم.
ای دور نزدیکتر! آیا هنوز آمدنت زود است؟!

مواعظ جاوید
فرهنگ و استقلال

• بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است.
• اساسا فرهنگ هر جامعه، هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می‌دهد و با انحراف فرهنگ هرچند جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی، نظامی‌قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و پوک و میان تهی است.
• اگرفرهنگ جامعه‌‌‌ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا می‌کند و بالاخره در آن مستهلک می‌شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می‌دهد.
• استقلال و موجودیت هر دجامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می‌گیرد و ساده اندیشی است که گمان شود که با وابستگی فرهنگی استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیر است. بی جهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمار گران که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است.
منبع: صحیفه‌ی نور، ج15، ص160

در محضر ولایت

محصول ماه رمضان، تقواست؛ به خود پرداختن، به خود رسیدن و ذخیره‌ى تقوا را براى خود فراهم کردن؛ «لعلّکم تتّقون». ماه رمضان در ما ذخیره‌ى تقوا ایجاد مى‌کند. این تقوا هم خود وسیله‌یى براى منازل عالى‌تر است. تقوا مرکبى است که مى‌تواند ما را به آن منازل عالى برساند: «و اتّقوا اللَّه لعلّکم تفلحون»؛ «فاتّقوا اللَّه لعلّکم ترحمون»؛ «و اتّقوا اللَّه و یعلّمکم اللَّه». علم و هدایت و رحمت الهى بر اثر تقوا از سوى خداوند به انسان عطا مى‌شود. از همه بالاتر، فلاح است. فلاح و رستگارى بر اثر تقوا به دست مى‌آید. عزیزان من! این ذخیره‌ى تقوا را که در ماه رمضان به‌دست آوردیم - اگر ان‌شاءاللَّه به‌دست آورده باشیم - اگر بر سر سفره‌ى زیارت الهى درنگ کرده باشیم و از آن بهره برده باشیم، باید حفظ کنیم؛ این محصول بسیار ارزشمندى است؛ مثل آن کشاورزى که زحمات خود را مى‌کشد، محصول گندم خود را مى‌چیند، بعد آن را در یک سیلوى مطمئنى به‌دست امینى مى‌سپارد تا در طول سال بتواند از آن استفاده کند. این آذوقه‌ى طول سال ماست. در طول سال، این آذوقه تهدید مى‌شود: وسوسه‌ها هست، زرق‌وبرقها هست، شهوات و هواهاى نفسانى هست و گناهان؛ اینها همه آفت این ذخیره‌ى ارزشمندند. از این ذخیره براى مقابله با آن آفتها استفاده کنید و این ذخیره را حفظ کنید.
منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز عید سعید فطر 24/08/1383

شمیم هدایت
مواعظ استاد

حقیقت دین این است که انسان در رفتار ، افکار ، عقاید و اخلاقش جهت خدایی داشته باشد .
دین، یعنی جهتی که برای حرکت انسان در شؤون مختلف تعیین شده است . ازآنجا که حرکت انسان به سوی کمال مطلق است وکمال مطلق برای انسان، قرب به خدای متعال است ، پس محتوای اسلام چیزی غیر از توجه دادن به خدای واحد نیست .
ما درزندگی مسایلی داریم که صد در صد حیوانی است ، امّا در شرع مقدس به این دلیل که این کار جهت خدایی پیدا می‌کند، گاه رنگ « استحباب» به خود می‌گیرد وگاهی «واجب» می‌شود تا بار ارزشی پیدا کند.
با توجه به این معنا می‌توان گفت که حقیقت دین همان توحید است .
اهتمام همه‌ی انبیاء ، توجه به خدای یگانه است وخون‌های انبیاء و اولیای خدا دراین جهت ریخته شده است ، چون عنصر اصلی انسان فکر و اعتقاد اوست .اگراعتقاد آفت دید ، اعمالی که از آن ناشی می‌شود ، ارزش خودرا ازدست می‌دهد . خداوند متعال می‌فرماید:
« مبادا یک وقت درذهن کسی بیاید که خدا فرزند یا همسر دارد چنین سخنانی جا دارد که باعث فروپاشی کوه‌ها شود وعالم متلاشی گردد.»
هیچ وقت خداوند نفرموده است که اگر کسی قتل نفس کند ، موجب می‌شود که کوه‌ها از هم بپاشد.
این نشان می‌دهد که مسأ له‌ی اعتقاد ، درساختار روح انسان و تکامل وی نقش اول را دارد . به هر حال درهیچ یک از ادیان آسمانی ، هیچ چیزی مهم‌تر از مسأله‌ی توحید نبوده است .
یکی از بزرگان می‌فرمودند: « خدای متعال گاهی انسان را سال‌ها به مرض ، فقر یا گرفتاری مبتلا می‌سازد، برای این‌که یک «یاالله» بگویید . یک «یاالله» آن قدر درسعادت او تأثیر دارد که جا دارد برای آن سال‌ها رنج ، سختی وشکنجه ببیند . من به حرف او اعتماد دارم و می‌دانم واقعاً یک لحظه توجه به خدا ویک « یا الله» گفتن ، چقدر می‌تواند انسان را بالا ببرد وآنچه با این ضدیت داشته باشد ، چقدرمی‌تواند انسان را به سقوط بکشاند .
منبع: برگرفنه از سلسه سخنرانی‌های حضرت آیت الله مصباح یزدی ، ماه نامه دیدارآشنا ، شماره‌ی 48

نکته‌های ناب
خدمت به خلق

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: کسی که حاجت برادر مؤمن خود را برآورده سازد، خداوند حوایج زیاد او را که یکی از آنها بهشت است، برآورده می‌سازد.
منبع: جامع الاخبار، ص 221.
به صاحب فصول «آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی» گفتند: اگر بدانی مرگت نزدیک شده و از عمرت چند ساعت باقی نمانده، در آن ساعات چه خواهی کرد؟ در پاسخ گفت: می‌نشینم روی سکوی در منزلم برای آن که حاجات مردم را بر آورده سازم، شاید کسی بیاید و از من حاجتی بخواهد و لو آنکه آن حاجت، استخاره‌‌‌ای باشد.(2)
منبع: مردان علم در میدان عمل، ص 257.

مقام معلم

حضرت علی (علیه¬السلام) می‌فرمایند: از جای خود برای (احترام) پدر و معلمت برخیز، اگرچه فرمانروا باشی.
منبع: مستدرک الوسایل، ج 15، ص 203.
به اسکند گفتند: چرا معلم را پیش از پدرت تعظیم می‌کنی؟! گفت: چون پدر، مرا از عالم ملکوت به زمین آورد ولی معلم مرا از زمین به آسمان می‌برد.
منبع: همراه با نماز، محسن قرائتی، ص60.

منفور ترین فرد

حضرت امام سجاد(سلام الله علیه)می‌فرمایند: منفورترین بندگان نزد خدای سبحان کسی است که گفتار امامی‌را می‌گوید اما به کردار او رفتار نمی‌کند.
منبع:اصول کافی، ج8، ص 234.

دل نوشته

رسیدن به چشمه‏های استجابت

مریم سقلاطونی
یا أیّها المُزمِّل!
رسیدن به چشمه‏های آسمان، مبارکت باد!
یا ایها المزمل!
چشیدن ذره ذره نور، نوش جانت!
یا ایها المزمل!
به سفره مهربانی خداوند خوش آمدی!
یا ایها المزمل
بارش باران و نسیم و آینه بر تو مبارک!
یا ایها المزمل!
به آغوش گرامی‌خداوند خوش آمدی!
برخیز و نام پروردگارت را زمزمه کن!
در این سحرگاه رفیع
و در این شهر رستگاری و رحمت.
برخیز و بخوان:
ای آن‏که هنگام بلا، پناهگاه منی!
ای آن‏که در دشواری‏ها فریادرس منی!
...‌‌‌ای آغوش معطرت باز!
ای در خانه‏ات گشوده! به دعوت تو آمده‏ام؛
در این ضیافت عاشقانه‏ای که رو به راه کرده‏ای،
در این سحرگاه گرامی‌که روزی همیشگی خوبانت است.
به دعوت تو آمده‏ام!
الیکَ فَزِعتُ
با تمام تعلقاتم؛ دامن دامن اشک آورده‏ام
و دلم شکسته.
انک سمیع الدّعا!
اشک، همه دارایی من است
و دل شکسته، هدیه‏ای ناچیز.
یا من یقبل الیسیر
به سحرگاه گرامی‏ات آمده‏ام
با دعوت تو...‌‌‌ای منتهای آرزوی من!
با دعوت تو و کوله‏باری از توکل
و بی‏صبرانه منتظرم تا زیر باران فرشتگان هر شبه‏ات، تا صبح پناه گیرم و زیر آفتاب مهربانی‏ات، یخ‏های سنگدلی‏ام آب شود.
یا من لم یلد و لم یولد...

یاد ابرار
معلم امت

شیخ مفید ، انسان وارسته‌ای بود که سرای دل را به نورِ تقوا و تهذیب نفس روشن کرده بود . عالمی‌ربانی و اندیشمندی عرفانی که یاد خدا آرمش بخش روح و روان او و معارف اهل بیت )علیهم‌‌السلام( زینت بخش نهانخانه‌ی وجودش گشته بود .
وی عالمی‌عامل بود که سخنان و آثار اخلاقی ارزنده‌اش ، تنها « نسخه‌‌‌ای کارآمد» نبود ، بلکه « دارویی شفا بخش » برای ره‌پویان راه وارستگی به حساب می‌آید.
صفات والای اخلاقی شیخ موجب شده بود که حتی برخی از مخالفان لب به توصیف ایشان بگشایند ابن‌حجر که ازعالمان اهل سنت است ، درباره اخلاق این عالم روحانی می‌نویسد :
« مفید مردی بود که در راه انجام کارهای مستحبی تلاش زیادی می‌کرد. بسیار فروتن بود. خود را به خاک پای علم و دانش افکنده بو د . چنان در بیان عقاید و کلام شیعه ورزیده بود که می‌گفتند: او را برهر امامی‌(شیعه) حق نعمت است»
عالمان شیعی نیز پیرامون حالات روحی وعرفانی وشیوه اخلاقی این دانشمند فرهیخته ، سخنان بسیاری گفته اند، ازجمله: علامه بحرالعلوم (رحمت‌‌الله‌علیه) که خود دریایی ازعلوم ودانش بود، شیخ مفید را این چنین توصیف می‌کند: « محمدبن نعمان ، ابوعبدالله مفیدرحمت‌‌الله‌علیه ، استادِ استادان بزرگ و رییس رؤسای امت اسلام است. درهای تحقیق را با اقامه‌ی دلیل و برهان و بیان روشن خویش گشود و فرقه‌های گمراه را سرکوب کرد.»
حاج ‌میرزا ‌حسین نوری)رحمت‌‌الله‌علیه( که خود از مؤلفین ونویسندگان تاریخ تشیع است، وی را چنین توصیف می‌کند : « درکتابهای اعتقادی ـ که مربوط به امامت وادله‌ی اثبات آن است ـ کمتردلیل و سخنی یافت می‌شود که شیخ مفید درکتابهای خویش بیان نکرده باشد . شیخ مفید زنده کننده‌ی اسلام و نابود کننده‌ی بدعت‌ها وانحرافات منحرفان و بدعت گذاران بود.»
برخی معتقدند درطول 30 سال، 30 توقیع ونامه‌ی شریف برای شیخ مفید از ناحیه‌ی امام عصر( ارواحنا له الفداء ) صادرشده که در بسیاری این جمله‌ی نورانی دیده می‌شود: « برادر گرامی‌واستوار؛ شیخ مفید »
منبع: برگرفته ازکتاب دیداربا ابرار ( شیخ مفید، معلم امت ) ، احمد لقمانی ، صفحه‌های 36 تا 49

حکایت‌ها و هدایتها
علت بیماری

بر سینه‌ی فضل‌بن یحیی برمکی بیماری ناراحت‌کننده‌ای پدید آمده بود، از دوستان خود سؤال کرد:
بهترین طبیب در عراق، شام، خراسان، و شیراز چه کسی است؟ گفتند: جاثلیق که ساکن شیراز است.
فضل‌بن یحیی با تشریفات مخصوص از او دعوت کرد تا به بغداد بیاید، جاثلیق دعوتش را قبول کرد و به بغداد آمد معالجه‌ی او را شروع کرد و آنچه در مورد این بیماری می‌دانست به کار بست، اما کوچکترین نتیجه‌ای به دست نیامد.به ناچار روزی به فضل‌بن یحیی گفت:
من از معالجه شما ناتوانم زیرا هر چه دوای مربوط به این بیماری بود به کار بستم، ولی بی‌اثر بود ،گمان می‌کنم که نارضایتی پدرتان از شما، موجب این بیماری است که اگر چنین است رضایت او را جلب کن تا من درد شما را معالجه کنم.
فضل‌بن یحیی می‌دانست که پدرش از او رضایت ندارد، به ناچار شبانه برخواست و به خانه‌ی پدر رفت و خود را به قدم‌های وی انداخت و از او رضایت خواست و به هر حال از پدر رضایت گرفت و به جاثلیق اعلام کرد، جاثلیق نیز او را با همان دارو‌های قبلی مداوا نمود، طولی نکشید که او بهبود یافت و راحت شد.
فضل از جاثلیق پرسید: شما از کجا دانستی که پدرم از من ناراضی است و سبب عدم بهبودی‌ام، نارضایتی اوست؟
جاثلیق گفت: وقتی معالجاتم بی‌اثر شد، دانستم که شما از جایی ضربه خورده‌ای، چند روزی زندگی‌ات را تحت نظر و بررسی قرار دادم، دیدم همه از شما خشنودند و صدقات و دستگیری‌ات از مستمندان و بیچارگان زیاد است، علّتی بدستم نیامد تا این‌که شنیدم میان شما و پدرت، کدورتی است؛ دانستم که نارضایتی پدر، سبب این درد است و تا جلب رضایت او نشود، معالجه ممکن نیست.
نکته: از این حکایت معلوم می‌شود که منشأ بعضی از بیماری‌ها، اذیت و آزار دیگران مخصوصاً کسانی که احترام آنها مانند والدین واجب است، می‌باشد.
منبع: داستان‌هایی از پدر و مادر، شهید میرخلف‌زاده، صفحه‌های 43و44

معرفی کتاب

امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملی که یک واجب دینی است.
«رهبر معظم انقلاب اسلامی»
کتابِ «خانواده در اسلام»
این کتاب، حاصل 19 درس از جلسات اخلاقِ حضرت‌آیت‌الله‌العظمی‌مظاهری (دامت‌برکاته) است و شامل مطالب بسیار مهم و اساسیِ «اخلاق خانواده در اسلام» می‌باشد که به طور فشرده و اجمال، با تمسک به آیات و روایات شریف، همراه با حکایت‌های سودمند و آموزنده، با بیانی شیرین و شیوا مطرح فرموده‌اند.
در این کتاب، در رابطه با انواع مسؤولیت‌های خانوادگی، حکمت تفاوت مرد و زن، حقوقِ متقابل مرد و زن و فرزندان، نقش عطوفت و مهربانی در تثبیت نظام خانوادگی و اثر آن در تربیت فرزندان، صفاتِ زن شایسته از دیدگاه قرآن کریم و کلام معصومین (علیهم‌‌السلام) ، نحوه‌ی موعظه‌ی زن، روش حلّ اختلاف خانوادگی علل و حکمت بروز اختلافات، اهمیت ازدواج از نظر شرع مقدس اسلام، تأثیرپذیری‌ کودکان از والدین و ... مطالب سودمندی خواهید خواند. لازم به توضیح است که این کتاب گرانمایه در سال 1384، توسط بنیادخیریه‌ فرهنگی المهدی)سلام‌الله‌علیه( ویراستاری‌ ادبی و چاپ ‌گردیده‌و منابع برخی از آیات و احادیثِ شریفی ‌که ‌در چاپ‌های قبلی،ذکر نگردیده بود، آورده شده است.
کتابِ «حکمت‌ها و اندرزها»
این اثر ارزشمند که توسط انتشارات صدرا چاپ شده، مجموعه‌ای است مشتمل بر مقالاتی از استاد شهید علامه مطهری)رحمت‌‌الله‌علیه(که در سال‌های 1331تا 1341 هـ.ش، برای یک برنامه‌ی عمومی‌آشنایی با فرهنگ اسلامی‌و جهت ایراد به صورت گفتار و خطابه، به رشته‌ی تحریر در آمده است.
مطالعه‌ی این کتاب در آشنایی با راه و رسم صحیح زندگی و درک صحیح از برخی مفاهیم اسلامی‌و نیز تهذیب و پالایش نفس تأثیرخواهد داشت.

احکام

کیفیت و شرایط لباسحضرت امام خمینی رحمت‌‌الله‌علیه :
* از لباس‌هایی که توجه نامحرم را جلب می‌کند، باید اجتناب شود .
* احتیاط واجب آن است که مرد ، لباس زنانه و زن ، لباس مردانه نپوشد .
حضرت آیت الله العظمی‌خامنه ای(دامت‌برکاته) :
* زن باید از پوشیدن هر نوع لباسی که از جهت رنگ یا شکل موجب جلب توجه نامحرمان می‌شود اجتناب کند.
* پوشیدن هر نوع لباسی که عرفاً تحریک کننده باشد و موجب جلب توجه جنس مخالف به نامحرم گردد ، حرام است .
حضرت آیت الله العظمی‌صافی)دامت‌برکاته(:
*پوشیدن لباسی که پارچه یا رنگ یا دوخت آن برای کسی که می‌خواهد آن را بپوشد ، معمول نیست و موجب توهین یا شهرت او می‌شود ، حرام است .
حضرت آیت الله العظمی‌مکارم شیرازی)دامت‌برکاته) :
* پوشیدن لباس‌های تنگ و چسبان و همچنین لباس‌های زینتی ، اشکال دارد .
حضرت آیت الله العظمی‌بهجت)دامت‌برکاته( :
*پوشیدن لباس مخصوص زنان برای مرد و همچنین پوشیدن لباس مخصوص مردان برای زن حرام است ، اگرچه حرام بودن تا موقعی که داخل در لباس شهرت نباشد ، مورد تأمل است و نیز تزیین هریک از مرد و زن به زینت دیگری، حرام است و لباس شهرت عبارت از لباسی است که از جهت جنس یا رنگ یا نحوه‌ی برش و دوخت آن، خلاف شأن و زیّ پوشنده باشد .
منبع:احکام حجاب و عفت در گلستان مرجعیّت ، حمید احمدی ، صفحات 72 ـ 67
نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد

بازدید : 745
سه شنبه 5 خرداد 1399 زمان : 9:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مسجدومرکزفرهنگی حضرت ولی عصرعلیه السلام _ پوده

دعای روز بیست و نهم

اَللّهُمَّ غَشِّنى فیهِ بِالرَّحْمَةِ وَارْزُقْنى فیهِ التَّوْفیقَ وَالْعِصْمَةَ وَطَهِّرْ قَلْبى مِنْ غَیاهِبِ التُّهَمَةِ یا رَحیماً بِعِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ
خدایا فراگیر مرا در این ماه به مهر خود و روزیم کن در آن به توفیق و خودنگهدارى و پاک کن دلم را از تیرگیهاى تهمت اى مهربان نسبت به بندگان مؤ من خود

منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی

کتاب کامل

قرآن مجید مشتمل است‏بر هدف کامل انسانیت و آنرا بکامل‏ترین وجهی بیان میکند زیرا هدف انسانیت که با واقع بینی سرشته شده جهان بینی کامل و بکار بستن اصول اخلاقی و قوانین عملی است که مناسب و لازمه همان جهان بینی باشد و قرآن مجید تشریح کامل این مقصد را بعهده دارد.
خدای متعال در وصف آن میفرماید: «یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم‏» (1) ترجمه:(هدایت میکند قرآن مجید بسوی حق- در اعتقاد- و بسوی راهی راست- در عمل-) و باز در جایی دیگر پس از ذکر تورات و انجیل می‌فرماید: «و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه‏» (2) ترجمه: (و فرو فرستادیم اینکتاب را بسوی تو بحق در حالی که کتاب آسمانی را در برابر خود دارد تصدیق مینماید و مسلط و نگهبانست نسبت‏به آن (.
و باز در اشتمال قرآن بحقیقت‏شرایع انبیاء گذشته میفرماید: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی‏» (3) ترجمه: (تشریع کرد برای شما امت محمد آنچه را که بنوح سفارش کرد و آنچه را که بتو وحی کردیم و آنچه را که بابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم) .
و بطور جامع میفرماید: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی‏ء» (4) ترجمه:) و تدریجا فرو فرستادیم بسوی تو این کتاب را در حالی که بیان‏کننده هر چیزی است.)
محصل آیات قبلی اینست که قرآن مجید بحقیقت مقاصد همه کتب آسمانی مشتمل است و زیاده،و اینکه هر چیزی را که بشر در پیمایش راه سعادت و خوشبختی از اعتقاد و عمل بآن نیازمند می‌باشد درین کتاب بطور تام و کامل بیان شده است.

پی نوشت‌ها:

1- سوره احقاف آیه 30
2- سوره مائده آیه 52
3-سوره شوری آیه 13
4-سوره نحل آیه 89

منبع: قرآن در اسلام، علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمت الله علیه)

کلام نور

آزردن

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: هر که مؤمنی را بیازارد، بی گمان مرا آزرده است. (1)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: هر که مؤمنی را اندوهناک سازد و سپس دنیا را به او بدهد، گناهش بخشوده نشود و در برابر آن پاداشی نبیند. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: نفس مؤمن از او در رنج است اما مردمان از وی آسوده اند. (3)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: آزار نرساندن، نشانه‌ی کمال خرد و مایه‌ی آسایش دو گیتی است. (4)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: خداوند بزرگ فرموده است هر که بنده‌ی مرا بیازارد، با من اعلان جنگ دهد. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: هر که دست از آزار مردم بردارد، یک دست از آنها نگه داشته و مردم دستهای بسیار از (آزار) او نگه می¬دارند.(6)

پی نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج67، ص 72.
2- بحارالانوار، ج75، ص 150.
3- الحضان، ص 620.
4- تحف العقول، ص 283.
5- اصول کافی، ج 2، ص 17.
6- الحضان، ص 17.

ادب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: ادب نیکو، زیور خرد است. (1)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: بهترین شرافت و افتخار خانوادگی، ادب نیکو است. (2)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: خدای بزرگ پیامبر خود را تربیت کرد و چون ادب را در او به کمال رساند، فرمود: «همانا تو دارای خلقی عظیم هستی» آنگاه کار دین و امت را به او سپرد تا بندگانش را اداره کند. (3)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: بهترین میراث پدران برای فرزندان، ادب است نه مال و ثروت؛ زیرا ثروت از بین می‌رود و ادب می‌ماند. (4)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: ادب نیکو، سبب تزکیه اخلاق است. (5)

پی نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج77، ص 131.
2- غررالحکم، ح 2949.
3- اصول کافی، ج1، ص 266.
4- اصول کافی، ج8، ص 150.
5- غررالحکم، ح 5520.

خوشبختی

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: خوشبخت ترین مردم، کسی است که با مردم به بزرگواری رفتار کند. (1)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند:خوشبخت ترین مردم کسی است که نفس او متقاضی طاعت خدا باشد. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: خالی بودن دل از کینه و حسادت، از خوشبختی بنده است. (3)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: از سعادت آدمی‌است که محل کسب و کارش در شهر خودش باشد و همنشینانش مردان صالح باشند و فرزندی داشته باشد که کمک او باشد.(4)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: بالاترین خوشبختی، استواری در دین است. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: خوشبخت کسی است که در نفس خود فراغتی یابد و به کار اصلاح آن بپردازد. (6)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: کوشش در راه اصلاح توده‌ی مردم، از کمال خوشبختی است. (7)

پی نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج74، ص 185.
2- غررالحکم، ح 3396.
3- غررالحکم، ح 5083.
4- الحضال، ص 159.
5- غررالحکم، ح 2869.
6- بحارالانوار، ج78، ص 203.
7- غررالحکم، ح 9361.

مشورت

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند:‌‌‌ای علی! کسی از خدا طلب خیر کند، سرگردان نشود و کسی که مشورت کرد، پشیمان نگشت. (1)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: هر کس که پای بند رأی خود شد، به هلاکت رسید و هر که با دیگران مشورت کرد، شریک عقل آنان شد. (2)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: راهنمایی کردن مشورت کننده، گزاردن حق نعمت است. (3)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: در کارت با کسانی مشورت کن که از خدا می‌ترسند. (4)
حضرت امام کاظم (علیه السلام) می‌فرمایند: همنشینی با اهل دین شرف دنیا و آخرت است و مشاورت با خردمند خیر خواه، محنت و برکت و هدایت است و توفیقی است از خداوند. پس چنانچه شخص عاقل و خردمند تو را راهنمایی کرد، مبادا سرپیچی کنی که هلاک خواهی شد. (5)

پی نوشت‌ها:

1- امالی شیخ طوسی، ص 136.
2- نهج البلاغه حکمت، 161.
3- تحف العقول، ص 283.
4- بحارالانوار، ج75، ص 58.
5- بحارالانوار، ج78، ص 313.

بخل

حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: بخیل ترین مردم کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. (1)
حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: بخیل واقعی کسی است که نام من نزد او برده شود و صلوات نفرستد. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: آدم بخیل، خزانه دار وارثان خود است. (3)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: بخل ورزیدن به آنچه در دست داری، بد گمانی به معبود است.(4)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: بخل در بردارنده بدیهای هر عیبی است و افساری است که (بخیل) بوسیله‌ی آن به سوی هر بدی کشانده می‌شود. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: انسان بخیل، آسایش ندارد.(6)
حضرت امام کاظم (علیه السلام) می‌فرمایند: بخیل کسی است که در پرداخت آنچه خدا بر او واجب کرده است بخل ورزد. (7)

پی نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج77، ص 209.
2- بحارالانوار، ج73، ص 306.
3- غررالحکم، ح 464.
4- غررالحکم، ح 1258.
5- بحارالانوار، ج73، ص 307.
6- بحارالانوار، ج73، ص 303.
7- بحارالانوار، ج96، ص 16.

حکمت‌های شگرف

حکمت 337نهج البلاغه: ضرورت عمل گرایى(اخلاقى، تربیتى)
قَالَ المام علیٌ [علیه السلام] الدَّاعِى بِلَا عَمَلٍ کَالرَّامِى بِلَا وَتَرٍ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: دعوت کنندة بى عمل، چون تیر انداز بدون کمان است.
حکمت 338 : اقسام علم (علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا یَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ یَکُنِ الْمَطْبُوعُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: علم دو گونه است: علم فطرى و علم اکتسابی؛ اگر هماهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود.
حکمت 339 : قدرت و حاکمیت اندیشه(سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] صَوَابُ الرَّأْیِ بِالدُّوَلِ یُقْبِلُ بِإِقْبَالِهَا وَ یَذْهَبُ بِذَهَابِهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: استوارى رأى با کسى است که قدرت و دارایى دارد، با روى آوردن قدرت، روى آورد، و با پشت کردن آن روى بر تابد.
حکمت 340: ارزش پاکدامنى و شکر گزارى (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: پاکدامنى زیور تهیدستى ، و شکر گزارى زیور بى نیازى (ثروتمندى) است.
حکمت 341: روز دردناک ظالم(سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] یَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: روز انتقام گرفتن از ظالم سخت تر از ستمکارى بر مظلوم است.
حکمت 342: راه بى نیازى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْغِنَى الْأَکْبَرُ الْیَأْسُ عَمَّا فِى أَیْدِى النَّاسِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: برترین بى نیازى و دارایى، نومیدى است از آنچه در دست مردم است.
حکمت 343 : شناخت مردم و ضد ارزش‌ها(سیاسى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْأَقَاوِیلُ مَحْفُوظَةٌ وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ وَ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ وَ النَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ وَ مُجِیبُهُمْ مُتَکَلِّفٌ یَکَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْیاً یَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْیِهِ الرِّضَى وَ السُّخْطُ وَ یَکَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْکَؤُهُ اللَّحْظَةُ وَ تَسْتَحِیلُهُ الْکَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: گفتارها نگهدارى مى شود، و نهان‌ها آشکار، و هر کسى در گرو اعمال خویش است، و مردم گرفتار کمبودها و آفت‌هایند جز آن را که خدا نگهدارد؛ در خواست کنندگانش مردم آزار، و پاسخگویان به زحمت و رنج دچارند ، و آن کس که در اندیشه از همه برتر است با اندک خشنودى یا خشمى از رأى خود باز مى گردد. و آن کس که از همه استوار تر است از نیک نگاهى ناراحت شود یا کلمه او را دگرگون سازد.
حکمت 344 : ضرورت توجه به فنا پذیرى دنیا(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَعَاشِرَ النَّاسِ اتَّقُوا اللَّهَ فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا یَبْلُغُهُ وَ بَانٍ مَا لَا یَسْکُنُهُ وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ یَتْرُکُهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اى مردم از خدا بترسید، چه بسا آرزومندى که به آروزى خود نرسید، و سازندة ساختمانى که در آن مسکن نکرد، و گردآورنده اى که زود آنچه را گرد آورده ، رها خواهد کرد، شاید که از راه باطل گرد آورده و یا حق دیگران را بازداشته ، و با حرام به هم آمیخته ، که گناهش بر گردن اوست، و با سنگینى بار گناه در مى گذرد، و با پشیمانى و حسرت به نزد خدا مى رود که:
"در دنیا و آخرت زیان کرده و این است زیانکارى آشکار"
حکمت 345 : یکى از راه‌هاى پاک ماندن(معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِى .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دست نیافتن به گناه نوعى عصمت است.
حکمت 346: مشکلات در خواست کردن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَاءُ وَجْهِکَ جَامِدٌ یُقْطِرُهُ السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آبروى تو چون یخى جامد است که در خواست آن را قطره قطره آب مى کند، پس بنگر که آن را نزد چه کسى فرو مى ریزی؟.
حکمت 347 : جایگاه ستایش(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَدٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعى چاپلوسى ، و کمتر از آن ، درماندگى یا حسادت است.
حکمت 348: سخت ترین گناه(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: سخت ترین گناه ، آن است که گناهکار آن را کوچک بشمارد.

عزیزآل یاسین

علائم ظهور

یکی از علائم حتمی‌ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) خروج دجال است و دجال خروج نمی‌کند مگر این که علائمی‌پیدا شود. حضرت علی (علیه السلام) خطبه خواندند و پس از حمد و ثنای الهی سه بار فرمودند: «سلونی ایها الناس قبل‌‌ان‌تفقدونی؛‌‌‌ای مردم پیش از آن که مرا از دست بدهید، هرچه می‌خواهید از من بپرسید.»
در این وقت صعصعه بن صوحان از جا برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین دجال کی خواهد آمد؟ حضرت فرمودند: به خدا قسم در این باره، سائل و مسؤول «تو و من» یکسان هستیم (یعنی این از اسراری است که فقط خداوند متعال می‌داند) ولی این را بدان که آمدن دجال علاماتی دارد که پشت سر هم به وقوع می‌پیوندد، که عبارتند از:
مردم نماز را بمیرانند و امانت را ضایع و دروغ گفتن را حلال و ربا بخورند و رشوه بگیرند و ساختمان‌ها را محکم سازند و دین را به دنیا بفروشند و سفیهان را به کار بگمارند و پیوند خویشان را قطع نمایند و هواپرستی را پیشه‌ی خود سازند و ظلم و ستم باعث فخر فاسق می‌گردد. شهادت باطل آشکار می‌شود و اعمال زشت و گفتار بهتان آمیز و گناه و طغیان و تجاوز علنی گردد و زنان نوازنده آلات طرب و موسیقی به دست گرفته و نوازندگی کنند. احکام دین را برای غیر دین بیاموزند و کار دنیا را بر آخرت مقدم دارند. در این هنگام اصبغ بن نباته بر خواست و عرض کرد یا امیرالمؤمنین دجال کیست؟ حضرت فرمودند: بدان که دجال، ضائدبن صید است و شقا وتمند کسی است که ادعای او را تصدیق کند و سعادتمند کسی است که او را تکذیب کند و در پیشانی او نوشته شده است« این کافر است» و هر شخصی با سواد و بی سواد آن را می‌خواند و او چشم راست ندارد و چشم دیگر او در پیشانی اوست.
خداوند او را در تلی معروف به «تل افیق» سه ساعت از روز جمعه برآمده به دست کسی که عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت سر او نماز می‌گذارد (حضرت مهدی (علیه السلام)) می‌کشد.
منبع: مهدی موعود (علیه السلام) علی دوانی، صفحات 962 الی 966.

مواعظ جاوید

تبلیغات

معنای تبلیغات
تبلیغات، که همان شناساندن خوبی‌ها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدی‌ها و نشان دادن راه گریز و منع از آن است، از اصول بسیار مهم اسلام عزیز است. این مسأله که نظام در اهداف خود جدی است و با هیچ کس شوخی ندارد و در صورت به خطر افتادن ارزش‌های اسلامی‌با هر کس در هر موقعیت قاطعانه برخورد می‌نماید، باید به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر برای تمام دست اندرکاران و مردم تبلیغ گردد. (1)
سلاح تبلیغات
ما باید در همه‌ی امور هماهنگی را حفظ نماییم، مخصوصا هماهنگی در تبلیغات که از اهم امور است، باید بیشتر حفظ شود باید سعی کنید وحدت و هماهنگی را به صورتی حفظ نمایید که هر گونه تبلیغات سوء را از بین ببرید سلاح تبلیغات، برنده تر از کاربرد سلاح در میدان‌های جنگ است؛ باید از اسلحه‌ی تبلیغات دشمن بیشتر ترسید. (2)
امروز مخالفت همه جانبه‌ی ابرقدرت‌هاست با این ملت در همه‌ی مظاهر اسلامی‌اش و ما باید بیدار باشیم و توجه داشته باشیم. تبلیغات اینها برای ما ضررش بشتر از جنگ‌هاست. (3)
مسأله‌ی پر اهمیت
تبلیغات مسأله‌ی است پر اهمیت و حساس، یعنی دنیا با تبلیغات حرکت می‌کند. آن قدری که دشمنان ما از حربه‌ی تبلیغات استفاده می‌کنند، از طریق دیگری نمی‌کنند و ما هم باید به مسأله‌ی تبلیغات بسیار اهمیت بدهیم و از همه‌ی چیزهایی که هست، بیشتر به آن توجه کنیم. باید تبلیغات فرهنگی ما خصوصا در رادیو و تلویزیون بیشتر باشد.
... شما باید با تبلیغ فرهنگ اسلامی، به دروغ پراکنی‌های صداهای خارجی پاسخ دهید. (4)

منابع:

1- صحیفه‌ی نور، ج21، ص 113.
2- صحیفه‌ی نور، ج16، ص 81.
3- صحیفه‌ی نور، ج13، ص 157.
4- صحیفه‌ی نور، ج17، ص 157.

در محضر ولایت

در دعاى وداع ماه مبارک رمضان - که دعاى چهل‌وپنجم صحیفه‌ى سجادیه است - امام سجّاد علیه‌الصّلاةوالسّلام به ذات مقدّس ربوبى عرض مى‌کند: « انت الّذى فتحت لعبادک باباً الى عفوک»؛ تو آن کسى هستى که به روى بندگانت، درى به عفو خودت باز کردى. «و سمیته التوبة»؛ و اسم آن باب را باب توبه گذاشتى. «و جعلت على ذلک الباب دلیلا من وحیک لئلا یضلّوا عنه»؛ و یک راهنما هم از قرآن و وحى براى این در گذاشتى تا بندگان تو این در را گم نکنند. بعد از جملاتى مى‌فرماید: «فما عذر من اغفل دخول ذلک المنزل بعد فتح الباب و اقامة الدلیل»؛ انسان، دیگر عذرش چیست که از این درِ گشوده و از این مغفرت الهى، استفاده نکند! راه مغفرت الهى هم، استغفار - یعنى طلب مغفرت - است. از خدا باید مغفرت را بخواهید.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران

تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی

تهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی متفاوت است... در تبادل فرهنگی، هدف باور کردن فرهنگ و کامل کردن فرهنگ ملی است. ولی در تهاجم فرهنگی، هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است. در تبادل فرهنگی، ملت گیرنده فرهنگ، چیزهای مطبوع و دلنشین و خوب و مورد علاقه را می‌گیرد. مثلا ملت ما وقتی می‌رود به اقصی نقاط شرق آسیا و می‌بیند که مردم آنجا مردمی‌هستند دارای وجدان کار، علاقه مند، مشتاق به کار، وقت شناس، دارای نظم و انضباط، دارای محبت بین خود و دارای حسن ادب و احترام و این خصوصیات را از آن‌ها بگیرد، خیلی خوب است در تهاجم فرهنگی چیزیهایی را که به ملت مورد تهاجم می‌دهند، خوب نیست و بد است. مثلا وقتی اروپاییها تهاجم فرهنگی را به کشور ما شروع کردند، روحیه‌ی وقت شناسی ، شجاعت، خطر کردن در مسایل، تجسس و کنجکاوی علمی‌را برای ما نیاوردند، نخواستند تا با تعلیمات و تبلیغات و پی گیری، ملت ایران یک ملت دارای وجدان کار و وجدان علمی‌بشود. آنها فقط بی بند و باری جنسی را وارد کشور ما کردند.
... تبادل فرهنگی از طرف ماست ولی تهاجم فرهنگی از طرف دشمن انجام می‌گیرد تا فرهنگ خودی را ریشه کن کند.... تبادل فرهنگی هنگام قوت و توانایی یک ملت انجام می‌گیرد. ولی تهاجم فرهنگی در روزگار ضعف یک ملت به وقوع می‌پیوندد.
منبع: رهبر معظم انقلاب اسلامی‌در دیدار با اعضای دانشکده‌ی صدا و سیمای جمهوری اسلامی‌ایران، 15/ 9/ 70.

جایگاه مجلس خبرگان

ملت عزیز باید توجه داشته باشند که مجلس خبرگان، پایگاه و جایگاه بسیار رفیع و با عظمتی دارد در حساس ترین و خطرناک ترین لحظات زندگی ملت و نظام ما، این مجلس است که باید به داد ملت برسد، این منتخبان ملتند که باید در آن لحظه خطیر دین خودشان را به ملت ایفا کنند. (1)
این مجلس محترم که مجمع گروهی از علماء بزرگ و مجتهدین و برجستگان درآگاهی و تعهد اسلامی‌و انقلابی است، حساسترین وظایف را در نظام جمهوری اسلامی‌برعهده دارد و ضامن بقا و استمرار نظام اسلامی‌در خطیر ترین لحظات است.(2)
از آنجا که جایگاه والای این مجلس معظم در حفظ تداوم و سلامت نظام اسلامی‌برتر از همه‌ی مجالس و مراکز تصمیم گیری در این نظام است، دشمنان اسلام و ایران سعی خود را بر این متمرکز کرده اند که با تبلغیات مسموم و شبه افکنی‌های انبوه، اراده‌ی ملت را در برگزاری با شکوه انتخابات آن سست کنند و این مجلس را از پشتوانه‌ی آراء مردم محروم سازند. (3)
شرکت در انتخابات مجلس خبرگان را مثل یک واجب شرعی، واجب و لازم بشمارید و تمام آحاد ملت که مشمول این شرایط هستند، در انتخابات شرکت کنند، تا دشمن بداند که جمهوری اسلامی، به برکت این جوانان و این ملت و به برکت پیروزی‌هایی که خدای متعال به او داده، همچنان با صلابت و قدرتمند ایستاده است.(4)

منابع:

1- حدیث ولایت، ج5، ص 154.
2- حدیث ولایت، ج5، ص 259.
3- بیانات مقام معظم رهبری 3/ 12/77.
4- حدیث ولایت، ج5، ص 232.

بسیج مردم و مسؤولان

دو بسیج عمده در این کشور لازم است:
یک، بسیج مردم به خصوص جوان‌هاست. باید برای آماده سازی خود و احیای خود و احیای عزت کشور و ملت و برافراشته نگهداشتن پرچم اسلام بسیج بشوند؛ چون همه‌ی مشکلات این کشور در سایه‌ی اسلام و عمل به قوانین اسلام، حل خواهد شد.
جوان‌ها خودسازی کنند –هم خودسازی علمی، هم خودسازی اخلاقی و معنوی و دینی، هم خود سازی جسمی- و روحیه و امید خود را برای دفاع از این کشور حفظ کنند که این سرمایه‌ی بسیار بزرگی است؛ نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که دشمن مایل است در ایران اتفاق بیفتد.
مسؤولات هم باید بسیج دوم را تشکیل دهند؛ بسیج در راه خدمت. مسؤولان اجرایی کشور باید توانایی خود را در گشودن گره‌های کار مردم نشان بدهند. باید مبارزه با چپاولگران مفسدان اقتصادی را – هرکجا لانه کرده باشند – به طور جدی دنبال کنند و سفره‌های فساد اقتصادی را جمع کنند. امکانات به اندازه کافی در اختیار مسؤولان کشور هست برای این که بتوانند کارها را انجام بدهند؛ شرطش این است که کار را وجهه‌ی همت اصلی قرار بدهند. به مسایل اصلی کشور بپردازند.
... مسایل اصلی کشور، مسأله‌ی اقتصادی و مسأله‌ی علمی‌و ارتقای پایه‌های علمی‌دانشگاه‌ها و همان جنبش نرم افزاری است همچنین مسأله‌ی حفظ روحیه و فرهنگ دینی جوان‌هاست.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان 13/8/81.

شمیم هدایت

مواعظ استاد

سؤال: برای این که در نماز توجه و حضور قلب داشته باشیم، چه باید کرد؟
جواب: باید‌‌ان‌شاءالله، با اطاعت خدا کم کم جهات ایمانی برای شما روشن شود، یعنی وجدان کنید که خدایی هست، نه این که فقط بشنوید. شنیدن تنها، چندان فایده‌‌‌ای ندارد.
سؤال: چگونه باید جهات ایمانی را وجدانی کرد؟
جواب: از طریق بندگی خدا، یعنی باید عبادت کرد. باید به دستگاه خدای اخلاص پیدا کرد و کاری را برای خدا انجام داد، حرف برای خدا زد، حرکت برای خدا کرد. در این صورت آنچه دیگران نمی‌فهمند، شما می‌فهمید.
سؤال: مراقبت در نماز یعنی چه؟
جواب: مراقبت در نماز این است که به اوقات نماز اهتمام ورزید. یک مراقبت و محاسبه‌‌‌ای هم مال خود آدم است و آن این است که انسان در هر شبانه روز فکر کند که امروز از صبح که حرکت کرده ایم تا به حال که می‌خوابیم، چند کار خوب کرده ایم و چند کار بد کرده ایم، چقدر حقوق مردم را تضییع کرده ایم و چقدر حفظ کرده ایم. این مراقبت مربوط به انسان است. اساس، کار، کار خود شماست.
منبع: مواعظ استاد اخلاق حضرت آیت الله بهاءالدینی (رحمت الله علیه) ،برگرفته از کتاب سلوک معنوی

درسهایی از استاد شهید علامه مطهری رحمت الله علیه

احترام به همسر، رفتار متواضعانه با پدر و برخورد دوستانه با فرزندان، از ویژگیهای اخلاقی علامه شهید دکتر مطهری (رحمت الله علیه) است که بیایید چگونگی احترام به همسر، پدر و پسر را از استاد بیاموزیم.
نامه به پسر:
فرزندعزیزم، نور چشم مکرم، آقای علی آقا مطهری و فقه الله لما یحب و یرضی
از خداوند متعال سلامت و موفقیت و حسن عاقبت تو را مسألت دارم. احوال ما عموما بحمدالله خوب است. غالبا ذکری ازشما هست. امیدوارم در امتحان‌هایت موفقیت کامل به دست آوری. فرزند عزیزم، دوستان و رفقایت، بالخصوص هم اتاقهایت را از طرف من سلام برسان. اگر با هم به تهران آمدید آنها را به منزل بیاور، موجب خوشحالی و مسرت ماست. در انتخاب دوست و رفیق فوق العاده دقیق باش که مار خوش خط و خال فراوان است، همچنین در مطالعه کتابهایی که بدستت می‌افتد.
بر اطلاعات اسلامی‌و انسانی ات بیفزا. اگر جلسات خوبی در تبریز هست شرکت کن. اگر کتابی ازاین دست لازم شد پیغام بده تا برایت بفرستم. حتی الامکان از تلاوت روزی یک حزب قرآن که فقط پنج دقیقه طول می‌کشد مظایقه نکن و ثوابش را هدیه روح مبارک حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بنما که موجب برکت عمر و موفقیت است‌‌ان‌شاءالله ...
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته (1)
نامه به پدر:
روحی فداک از خداوند صحت و سلامتی وجود مقدس آن قبله گاهی و جمیع متعلقین را مسألت می‌نمایم. حالات اینجانبان هم بحمدالله خوب است و ملالی نیست. بنده هشت روز است که تهران آمده ام به همان منظوری که در عریضه سابقه تذکر دادم و البته اگر منبر طرف توجه واقع شود، اینجا از همه جا بهتر است، هر چند اینجا خیلی مدت لازم است و ابتدا مصادف با استفاده کم خواهد شد. امیدوارم از فضل الهی که بتوانیم استقامت کنم و لطف الهی شامل حال بشود و بالاخره طوری بشود که نتیجتا بنده ایام تحصیل بتوانم با رفاهیت تحصیل کنم و مانعی پیش نیاید. هدف اصلی بنده همان ادامه به تحصیل و تدریس در حوزه علمیه است و این را از هر جهت برای خودم اصلح می‌دانم. البته دعای شما هم همراه من خواهد بود. حالات اخوی هم بحمدالله خوب است و ظاهر این است که ایشان تا هشتم تیر تهران بمانند. خودشان این طور صلاح می‌دانند و می‌گویند که به محمد باقر گفته ام که مرتبا پست به پست کاغذ بنویسد و البته غفلت نکند. بنده هم قول می‌دهم هفته‌‌‌ای یک کاغذ بفرستم و شما هم زود به زود جواب بنویسید. خدمت والده و اخویها و همشیره و جمیع دوستان سلام برسانید و السلام.(2)

پی نوشت‌ها:

1- مرتضی مطهری، 19، 2، 56.
2- مرتضی مطهری، 14 شعبان 70.

نکته‌های ناب

تربیت حسینی

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: الا وان الإحابة تحت قبّته و الشفاء فی تربته؛ بدانید که اجابت دعا در زیر گنبد حرم او (امام حسین (سلام الله علیه)) و شفاء در تربت اوست. (1)
حضرت امام صادق (سلام الله علیه) می‌فرمایند: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (سلام الله علیه) فإنها امان؛ کام کودکانتان را با تربیت امام حسین (سلام الله علیه) بردارید زیرا موجب امنیت کودکان است. (2)
این امام همام در جایی دیگر می‌فرمایند: فی طین قبر الحسین الشفاء من کلّ داء و هو الدّواء الاکبر؛ شفای هر دردی در تربت مزار امام حسین (سلام الله علیه) است. و آن بزرگ ترین درمان است. (3)
حضرت امام رضا (سلام الله علیه) در این باره می‌فرمایند: کلّ طین حرام (اکله) کالمیته و الدّم... ما خلاطین قبر الحسین(سلام الله علیه) فإنّه و شفاء من کلّ داء؛ (خوردن) هر خاکی، مانند مردار و خون ... حرام است. غیر از تربت مزار حضرت امام حسین (سلام الله علیه) که دوای هر دردی است.(4)

پی نوشت‌ها:

1- مستدرک الوسایل، ج 10، ص 335.
2- کامل الزیارات، ص 462.
3- وسایل الشیعه، ج 14، ص 524.
4- امالی طوسی، ص 319.

حقوق معلم بر شاگرد

حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: حق آموزگارت (برتو) این است که او را بزرگ شماری، و حرمت مجلس و محضر او را نگه داری و با دقت به سخنانش گوش بسپاری، و بدو روکنی، و صدای خود را بر روی او بلند نکنی، و هر گاه کسی از وی سؤالی کرد تو جواب ندهی تا او خود جواب دهد، و در محضر او با کسی صحبت نکنی، و در مجلس او زبان به غیبت کسی نگشایی، و...
پس، هرگاه این حقوق را بجا آوری فرشتگان خدای عزو جل درباره ات گواهی دهند که تو بخاطر خداوند عز و جل نزد آن استاد رفته‌‌‌ای و دانش او را فراگرفته ایی نه برای حرف مردم.
منبع: من لایحضره الفقیه، ج2، ص620.

دل نوشته

در پناه مهربانی تو

فهیمه موحدی
خدای من!
روح پاکی که تو با همه مهربانی‏ات، آن‏گاه که من غرق در عدم بودم به من بخشیدی، از دنیا رنگ گرفته است؛ خسته و خاک‏آلود شده است. سخت بر قلبم سنگینی می‏کند غم‏بار امانتی که بر دوشم نهادی و من امانت‏دار خوبی برایت نبوده‏ام؛ اکنون، شرمسار و سرافکنده، به تو باز می‏گردانم این آینه غبار گرفته را؛ یاری‏ام کن تا از غبار گناه بتکانمش!

مرا ببخش

خدیجه پنجی
خدایا! از کثرت گناه، پای آمدنم نیست به حریم تو.
چه بسیار مرا خوانده‏ای و نیامدم، نواختی و گریختم، عهد بستی و شکستم!
من با تلی از گناهان کوچک و بزرگ آمده‏ام. نگاهم به بن‏بست رسیده، روزنه‏ای نیست، نوری نیست. دست‏هایم، سرگردان آسمان‏ها شده‏اند.
هوای عصیان، ذره ذره وجودم را از هم می‏پاشد. دیگر در محدوده خودم نمی‏گنجم. بوته خاری شده‏ام رها در هر سو، خلیده در چشم‏های جهان، رانده شده از تمام درها؛ نه جایی دارم برای آسودن، نه شانه‏ای برای گریستن. شب در من مچاله شده است. همه از من گریزانند. بوی تند گناهانم، هوا را مسموم می‏کند. راهی نیست، جز جاده‏های روشن خانه تو. به قدم‏هایم قدرت بازگشت بده تا یک‏بار دیگر، سر بر دامان مهربانی‏ات بگذارم.
کاش برگی زرد و خشکیده بودم بر دورترین شاخه هستی. اما لحظه‏ای از قلمرو اطاعت تو، پا فراتر نمی‏گذاشتم! کاش رودخانه‏ای بودم خروشان که هروله کنان، تمام جهان را به جست‏وجوی تو می‏آمدم!
کاش پرنده‏ای بودم آشیان گزیده بر درختان دوردست، تا هر صبح و شام، به آوازی از تسبیح تو جان اهالی را زنده می‏کردم!
خدایا! مرا در زلال مهربانی‏ات تطهیر کن!
بگذار پروانه‏وار، بر مدار روشن کرامتت بچرخم!
در من هزار هزار فانوس مغفرت روشن کن!
هزار پنجره از اشتیاق، به روی جانم باز کن!
کوتاهی دستانم را به بلندی ستاره‏های اجابت برسان.
زنگار برگیر از آیینه وجودم!
بر بدی‏هایم لباس عفو بپوشان!
بر عیب‏هایم پرده بپوشان!
به زانوانم توان ایستادن بده!
مرا کمال ببخش تا شایسته سجده فرشتگان گردم.

یاد ابرار

اسوه عارفان

آیت الله حاج سید علی آقا قاضی فرزند حاج سید حسین قاضی است. ایشان در سیزدهم ماه ذی الحجة الحرام سال 1282هـ.ق. در تبریز متولد ، بعد از بلوغ و رشد به تحصیل علوم ادبیه و دینیه مشغول گردید و مدتی در نزد پدر بزرگوار خود و میرزا موسی تبریزی و میرزا محمد علی قراچه داغی درس خواند.
پدرایشان به علم تفسیر علاقه و رغبت خاص داشته است، چنانکه سید علی آقا خودش تصریح کرده که تفسیر کشاف را خدمت پدرش خوانده است. همچنین ایشان ادبیات عربی و فارسی را پیش شاعر نامی‌و دانشمند معروف میرزا محمد تقی تبریزی معروف به «حجة الاسلام» و متخلص به « نیر» خوانده و از ایشان اشعار زیادی به فارسی و عربی نقل می‌کرد و شعر طنز ایشان را که هزار بیت بود از بر کرده بود و می‌خواند.
ایشان در سال 1308هـ.ق. در سن 26 سالگی به نجف اشرف مشرف شد و تا آخر عمر آن جا را موطن اصلی خویش قرار داد.
آیت الله سید علی آقا قاضی از زمانی که وارد نجف اشرف شد، دیگر از آنجا به هیچ عنوان خارج نشد مگر یک بار برای زیارت مشهد مقدس حدود سال1330 هـ ق به ایران سفر کرد و بعد از زیارت به تهران بازگشت و مدت کوتاهی در شهرری در جوار شاه عبدالعظیم اقامت گزید.
پس از اقامت در نجف اشرف، تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی از جمله فاضل شربیانی، شیخ محمد مامقانی، شیخ فتح الله شریعت، آخوند خراسانی و... ادامه داد و سرانجام کوشش‌های خستگی ناپذیر مرحوم آیت الله قاضی در راه کسب علم، کمال و دانش، در سن 27 سالگی به ثمر نشست و این جوان بلند همت در عنفوان جوانی به درجه اجتهاد رسید.
آقا سید‌هاشم حداد از شاگردان ایشان می‌گفت:
« مرحوم آقا (قاضی) یک عالمی‌بود که از جهت فقاهت بی نظیر بود. از جهت فهم روایت و حدیث بی نظیر بود. از جهت تفسیر و علوم قرآنی بی نظیر بود. از جهت ادبیات عرب و لغت و فصاحت بی نظیر بود، حتی از جهت تجوید و قرائت قرآن. و در مجالس فاتحه‌‌‌ای که احیاناً حضور پیدا می‌نمود، کمتر قاری قرآن بود که جرأت خواندن در حضور وی را داشته باشد، چرا که اشکالهای تجویدی و نحوه قرائتشان را می‌گفت... »
ایشان از جوانی به دنبال تزکیه و تهذیب نفس و کسب معنویت و معارف بلند اسلام بود و در این راه چهل سال صبر و مجاهده کرد و چهل سال درد طلب و عشق، آرام و قرار و خواب و خوراک را از وی ربوده بود.
آیت الله قاضی طی سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامی‌را با کلام نافذ و عمل صالح خویش تدریس فرمودند و در هر دوره شاگردانی پرورش دادند که هر کدام از بزرگان وادی عرفان و اخلاق محسوب می‌شوند؛ و البته فقط نام تعدادی از آن‌ها بر ما معلوم است و این که ایشان در حقیقت چه کسانی را تا قله‌های بلند عرفان و معنویت بالا کشیده و شراب گوارای معرفت بر کامشان ریختند، برای ما به صورت کامل و دقیق آشکار نیست. اما به تعدادی از آن‌ها که مبرز و شناخته شده هستند، اشاره می‌کنیم:
آیت الله شیخ محمد تقی آملی، آیت الله سید محمد حسین طباطبائی، آیت الله سید عبد الکریم کشمیری، آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب ،حاج سید‌هاشم حداد(رحمت الله علیهم)،آیت الله العظمی‌بهجت(حفظه الله) و...
به هر حال آیت الله حاج سید علی آقا قاضی پس از سالها تدریس معارف بلند اسلامی‌و تربیت شاگردان الهی، در روز دوشنبه چهارم ماه ربیع الاول سال 1366 مطابق هفتم بهمن ماه در نجف اشرف وفات کرد و در وادی الاسلام نزد پدر خود دفن شد.
منبع: اسوه عارفان، حسن زاده - طیار مراغی

حکایت‌ها و پندها

شیوه‌ی در خواست

شخصی از انصار (مسلمین مدینه) به حضور امام حسین (علیه السلام) برای در خواست کمک مالی آمد و تقاضای کمک کرد. حضرت امام حسین(علیه السلام) فرمودند:‌‌‌ای برادر ، آبرو و شخصیت خود را از سؤال رو در رو، حفظ کن، در خواست خود را در نامه‌‌‌ای بنویس، من به خواست خدا آنچه را که موجب شادی او است، انجام خواهم داد.
مرد انصاری در نامه‌‌‌ای نوشت: «ای حسین (علیه السلام) پانصد دینار به فلانی بدهکارم، و او اصرار می‌کند که طلبش را بپردازم با او صحبت کن تا وقتی که پول دار شدم، صبرکند.»
وقتی امام حسین (علیه السلام) نامه را خواندند به منزل تشریف بردند و کیسه‌‌‌ای حاوی هزار دینار آوردند و به آن مرد انصاری دادند و فرموده: « با پانصد دینار، بدهی خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، زندگی خود را سروسامان بده و حاجات خود را جز نزد سه نفر نگو:
1- دیندار ، 2- جوانمرد و 3- صاحب اصالت خانوادگی
چرا که در مورد آدم دیندار، دین نگهدار اوست (و مانع آن است که آبروی تو را ببرد.» و در مورد جوانمرد، او به خاطر جوانمردی حیا و شرم می‌کند و در مورد کسی که اصالت خانوادگی دارد، او به خاطر نیازت، آبروی تو را نمی‌ریزد بلکه شخصیت تو را حفظ می‌کند و بدون بر آوردن حاجتت، رد نمی‌شود.
منبع: داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاری، ج 2، ص 167 به نقل از نهج الشهاده ص 305.

حضرت مهدی (علیه السلام) و زنده نگه داشتن عاشورا

روز عاشورایی بود و موج سوگواران از هر سو به سوی کربلا در حرکت بودند . علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) نیز به همراه گروهی از طلب به استقبال عزادارن حرکت کردند. به محله‌ی «طویرج» رسیدند، که دسته‌ی سینه زنی و سبک سوگواریشان مشهور بود. هنگامی‌که علامه و همراهانش به آنان رسیدند، ناگهان علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) با آن کهولت سن و موقعیت اجتماعی و علمی، لباس خویش را به کناری نهاده ودر صف سینه زنان، با شوری وصف ناپذیر به سینه زدن پرداختند. پس از پایان سوگواری، یکی از خواص از ایشان پرسید: چه رویدادی پیش آمد که شما چنان دچار احساسات پاک و خالصانه شدید که آن گونه سر از پا نشناخته، لباس از تن در آورید و به سینه زنان پیوستید؟
علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) در جواب فرمودند: حقیقت آن است که با رسیدن به دسته‌ی سوگواران، ناگاه چشمم به محبوب دل‌ها، امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) افتاد و دیدم ایشان، با سرو پای برهنه در میان انبوه سینه زنان، در سوگ پدر والای خود حضرت امام حسین (علیه السلام) با چشمانی اشک بار به سر و سینه می‌زنند، به همین جهت آن منظره مرا به حالی انداخت که قرارم از کف رفت و در برابر کعبه مقصود و قبله موعود به سوگواری پرداختم.
منبع: عاشورا و انتظار، مسعود پور سید آقایی، صفحه‌های 27 و 28 به نقل از دیار یار، ج2، ص200.

معرفی کتاب

کتاب «حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختری از آسمان»

مجموعه «حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختری از آسمان» مشتمل بر گردآوری و تنظیم 91 پرسش پیرامون شخصیت والا و مقامات عالیه‌ی حضرت سیدةالنساء العالمین، فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) از محضر آیت الله العظمی‌مظاهری (دامت برکاته) و پاسخ‌های معظم له می‌باشد.
ابعادی که از حضرت فاطمه‌ی زهراء (سلام الله علیها) در این اثر گرانمایه به آن پرداخته شده، عبارتند از:
1- خلقت و ولادت حضرت زهراء (سلام الله علیها)
2- اسامی‌و القاب حضرت زهراء (سلام الله علیها)
3- سیره‌ی فردی و اجتماعی حضرت زهراء (سلام الله علیها)
4- حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
5- حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و حضرت علی (سلام الله علیه)
6- حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بعد از پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
7- حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و شیعیان
تدوین: علی (مهرداد) آقا شریفیان و عبدالرسول احمدیان
ناشر: انتشارات شهید محمد حسن فهمیده، 1385

کتاب « نگرشی موضوعی بر وصیت نامه سیاسی، الهی امام خمینی قدس سره الشریف»

وصیت نامه‌ی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه)، عصاره‌ی همه‌ی وصایایی است که در طول حیات پر برکت خویش برای امت بیان فرموده اند. این وصیت نامه، دستورالعمل تداوم انقلاب اسلامی‌و حفظ عزیزترین یادگار ایشان « نظام جمهوری اسلامی‌بر محور ولایت» است. وصیت نامه‌ی امام راحل، چشمه‌ی حکمتی است که از دل مصفا و الهی آن حضرت جوشیده و بر قلم مبارکشان جاری گردیده است تا حجتی دیگر بر تبیین سیره‌ی عملی آن برگوار باشد و راه را پیشاپیش، بر همه‌ی شبهات و تردیدها و القائات خناسان مسدود کند. این مجموعه که بر اساس نیاز و ضرورت‌های موجود، گردآوری و تنظیم شده است، شامل مطالب و موضوعاتی است که استفاده از وصیت نامه را برای علاقه مندان افکار و اندیشه‌ی امام راحل، سهل و آسان می‌نماید. مطالب وموضوعاتی که در این مجموعه گردآوری شده، عبارتند از:
سیری در وصیت نامه: در این قسمت خوانندگان با موضوعات کلی مورد نظر امام ارحل آشنا می‌شوند.
نمونه‌‌‌ای از دستخط مبارک حضرت امام (خمینی قدس سره الشریف) به همراه متن کامل تایپی آن.
توضیح واژگان وصیت نامه تحت عنوان تعلیقات که مشتمل بر شرح مختصر بعضی از اصطلاحات و علایمی‌است که امام راحل در وصیت نامه‌ی گهر بارشان به کار برده اند.
وصیت نامه به صورت موضوعی به همراه فهرست‌های راهنما
عناوین کلی و موضوعاتی که از متن وصیت نامه در 6 فصل تنظیم شده است عبارتنداز: موضوعات اعتقادی (معارف اسلامی) سیاسی و تاریخی، تعلیم و تربیت، اجتماعی و فرهنگی، موضوعاتی در زمینه‌ی مسایل اقتصادی و مدیریت و موضوعاتی در مورد مسایل دفاعی و نظامی‌(جنگ و جهاد)
کلمات قصار و جملات برگزیده‌ی کوتاهی از وصیت نامه‌ی الهی، سیاسی امام راحل.
فهرست راهنما: که شامل فهرست الفبای موضوعات، اعلام و اماکن است.
تهیه و تنظیم و ناشر: مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمت الله علیه)

کتاب «عاشورا، خروش بیداری»

این کتاب گرانمایه نتیجه‌ی تلاش‌های مستمری در بیان آسیب‌ها، عبرت‌ها، شبهه‌ها و ریزش‌ها و رویش‌ها در حادثه‌ی عظیم عاشورا است.
مؤلف در فصل اول کتاب به « آسیب شناسی اجتماعی جامعه‌ی اسلامی‌در عصر امام حسین (علیه¬السلام) پرداخته و در فصل دوم مبحث «ریزش‌ها و رویش‌های اجتماعی در تاریخ صدر اسلام» را مورد بررسی قرار داده و تا حدی به معرفی جلوه‌ها و علل رویش‌های اجتماعی در تاریخ صدر اسلام با تکیه بر سیره‌ی علوی و حسینی پرداخته و در پایان این فصل با نگاهی به سیره‌ی افتخار آفرین حسینی، تأملی بر«جریان شناسی تاریخ کربلا» نموده است.
فصل سوم کتاب، اختصاص به « عبرت‌ها و درسهای ماندار و حماسه‌ی عظیم عاشورا» دارد و در فصل چهارم نیز با تأکید بر استراتژی جنگ روانی و تبلیغی دشمنان اسلام به ویژه در دهه‌ی اخیر به مبحث « شبهه شناسی در قیام عاشورا»، پرداخته شده و هفت شبهه‌ی مطرح شده در دوران اخیر را پاسخ داده است.
مؤلف: نوروز اکبری زادگان
ناشر: نشر شیهد حسین فهمیده و کنگره سرداران و 23 هزار شهید استان اصفهان

احکام

احکام غسل

غسل بر دو نوع است
1- ترتیبی: در غسل ترتیبی باید به نیت غسل، اول سرو گردن، بعد طرف راست و بعد طرف چپ بدن را بشوید.
2- ارتماسی: در غسل ارتماسی اگر به نیت غسل ارتماسی بتدریج در آب فرو رود تا تمام بدن زیر آب رود، غسل او صحیح است و احتیاط آن است که یک دفعه زیر آب رود.
مواردی که غسل باطل می‌گردد عبارتند از:
1- در غسل ترتیبی اگر عمدا یا از روی فراموشی یا به واسطه‌ی ندانستن مساله، ترتیب را مراعات نکند، غسل او باطل است.
2- درغسل ارتماسی اگر بعد از غسل بفهمد به مقداری از بدن آب نرسیده چه جای آن را بداند یا نداند، باید دوباره غسل کند.
3- اگر در غسل به اندازه‌ی سرمویی از بدن نشسته بماند، غسل باطل است.
4- کسی که قصد دارد پول حمامی‌را ندهد یا بدون این که بداند حمامی‌راضی است، بخواهد نسیه بگذارد، اگر چه بعد حمامی‌را راضی کند، غسل او باطل است.
تفاوت غسل ترتیبی و ارتماسی:
1- در غسل ارتماسی باید تمام بدن پاک باشد اما در ترتیبی اگر نجس باشد و هر قسمتی را قبل از غسل، آب بکشد غسل او صحیح است.
2- در غسل ارتماسی باید بین آن فاصله نباشد ولی در غسل ترتیبی اشکالی ندارد.
تذکرات:
1- اگر کسی شک کند که غسل کرده یا نه، باید غسل کند.
2- اگر کسی شک کند غسل او صحیح بوده یا نه، لازم نیست دوباره غسل کند.
منبع: آموزش فقه، حسین فلاح زاده

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد/http://rasekhoon.net

بازدید : 1278
شنبه 2 خرداد 1399 زمان : 13:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مسجدومرکزفرهنگی حضرت ولی عصرعلیه السلام _ پوده

دعای روز بیست و هشتم

اَللّهُمَّ وَفِّرْ حَظّى فیهِ مِنَ النَّوافِلِ وَاَکْرِمْنى فیهِ بِاِحْضارِ الْمَساَّئِلِ وَقَرِّبْ فیهِ وَسیلَتى اِلَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَساَّئِلِ یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّینَ
خدایا سرشار کن بهره ام را در این ماه از انجام مستحبات و نوافل و گرامیم دار به یاد داشتن مسائل و نزدیک گردان در آن وسیله ام را بسویت از میان سایر وسائل اى که سرگرمش نکند سماجت سماجت کنندگان
منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی
تلاوت، تدبر و عمل به قرآن

تلاوت قرآن از افضل عبادات است و کمتر عبادتی به پایه آن می‏رسد، چرا که این تلاوت الهامبخش اندیشه در قرآن، و اندیشه و تفکر، سرچشمه اعمال صالح است.
قرآن خطاب به پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلم) می‏گوید: «قم اللیل الا قلیلا. نصفه او انقص منه قلیلا. او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا، ...شب را جز کمی‌بپا خیز، نیمی‌از شب را (بیدار باش) یا کمی‌از آن کم کن، یا بر آن بیفزا، و قرآن را با دقت و تامل بخوان!» (1)
و خطاب به همه مسلمانان می‏گوید: «فاقرؤا ما تیسر من القرآن، آنچه برای شما میسر است قرآن بخوانید!» (2)
ولی همان گونه که گفته شد تلاوت قرآن باید وسیله‏ای برای تفکر و تدبر در معنی و محتوای آن باشد، و تفکر و اندیشه نیز باید، مقدمه عمل به قرآن گردد: «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها، آیا آنها در قرآن تدبر نمی‏کنند یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است‏» . (3)
«و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر، ما قرآن را برای تذکر آسان ساختیم آیا کسی هست که متذکر شود (و عمل کند) !« (4)
«هذا کتاب انزلناه مبارک فاتبعوه، این کتابی است پر برکت که (بر تو) نازل کردیم، پس از آن پیروی کنید!» (5)
بنابراین آنها که به تلاوت و حفظ قرآن قناعت می‏کنند، و از «تدبر» و «عمل‏» به قرآن خبری ندارند، گر چه یکی از سه رکن را انجام داده، ولی دو رکن مهمتر را از دست داده‏اند و گرفتار خسارت عظیمی‌شده‏اند.

پى‏نوشت‏ها

1- سوره مزمل، آیات 2-4.
2- سوره مزمل، آیه 20.
3- سوره محمد، آیه 24.
4- سوره قمر، آیه 17.
5- سوره انعام، آیه 155
منبع: اعتقاد ما، آیت الله العظمی‌مکارم شیرازی(دامت برکاته)

کلام نور

فضلیت زیارت امام حسین (علیه السلام) در کلام گهربار امام صادق (علیه السلام)

قال الامام الصادق (علیه السلام): من زار الحسین (علیه السلام) عارفا بحقه کتب الله له ثواب الف حجة مقبولة والف عمرة مقبولة و غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر؛
هر کس که حسین (علیه السلام) را با معرفت حق و مقام او زیارت کند، خداوند ثواب هزارحج پذیرفته و هزار عمره‌ی پذیرفته را برایش بنویسد و گناهان گذشته و آینده‌ی او را ببخشد. (1)
قال الامام الصادق (علیه السلام):ان الحسین بن علی (علیهما السلام) ... یقول: لو یعلم زائری ما اعدالله له لکان فرحه اکثر من جزعه و‌‌ان‌زائره لینقلب و ما علیه من ذنب؛
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: به درستی که حسین بن علی (علیهما السلام) فرمودند: اگر زائر من بداند که خداوند چه برایش آماده کرده است، شادیش بیشتر از بی تابیش (از رنج سفر) خواهد بود. و همانا زائر او پاک از هر گناهی به خانه‌ی خود بر می‌گردد. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): من زار قبرالحسین (علیه السلام) لله و فی الله اعتقه من النار و آمنه یوم الفزع الأکبر؛
آن کس که به خاطر خدا و در راه او زائر قبر حسین (علیه السلام) گردد، خداوند او را از آتش دوزخ آزاد می‌کند و از فزع اکبر (خوف بزرگ) در روز قیامت ایمنش خواهد ساخت. (3)

پى‏نوشت‏ها

1- بحارالانوار، ج100، ص 257.
2- وسایل الشیعه، ج10، ص 318.
3- کامل الزیارات، ص 146.

صفات انسان مؤمن

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): المؤمن الذی نفسه فی عناء، والناس فی راحة؛
مؤمن کسی است که نفسش از او در رنج و مردم از او درآسایش هستند. (1)
قال الامام علی (علیه السلام): المؤمن دائم الذکر، کثیر الفکر، علی النعماء شاکر و فی البلاء صابر؛
مؤمن همیشه به یاد خداست، زیاد می‌اندیشد، بر نعمتها سپاسگذار و در بلا و مصیبت شکیباست. (2)
قال الامام الباقر(علیه السلام):‌‌ان‌الله اعطی المؤمن ثلاث خصال: العز فی الدنیا و فی دینه و الفلح فی الاخرة و المهابة فی صدور العالمین؛
خداوند سه خصلت به مؤمن عطا فرموده است: عزت در دنیا و دینش، رستگاری در آخرت و ابهت در دلهای همه‌ی مردم. (3)
قال الامام الصادق (علیه السلام): المؤمن من طاب ملسبه حسنت خلیفته و صحت سریرته، وانفق الفضل من ماله، و أمسک الفضل من کلامه؛
مؤمن کسی است که در آمدش پاک و حلال باشد، اخلاقش نیکو، باطنش سالم و درست؛ زیادی مالش را انفاق کند و از زیاده گویی بپرهیزد. (4)

پى‏نوشت‏ها

1- کنزالاعمال، ح 752.
2- غررالحکم، ح 1933.
3- بحارالانوار، ج67، ص 71.
4- بحارالانوار، ج2، ص 235.

همسایه

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): حرمة الجار علی الإنسان کحرمة امه؛
احترام همسایه بر انسان، همانند احترام مادرش می‌باشد. (1)
قال الامام علی (علیه السلام): من حسن الجوار تفقدالجار؛
از نشانه‌های حسن همسایگی، جویا شدن از احوال همسایه است. (2)
قال الامام الصادق(علیه السلام): حسن الجوار یعمر الدیار و یزید فی الاعمار؛
حسن همسایگی، خانه‌ها را آباد و عمر‌ها را زیاد می‌کند. (3)
قال الامام الکاظم (علیه السلام): لیس حسن الجوار کف الأذی و لکن حسن الجوار الصبرعلی الأذی؛
حسن همسایگی، این نیست که آزار نرسانی، بلکه حسن همسایگی این است که در برابر آزار و اذیت همسایه، شکیبا باشی.(4)
قال الامام الرضا (علیه السلام): لیس منا لم یأمن جاره توائقه؛
از ما نیست کسی که همسایه اش از شر او در امان نباشد. (5)

پى‏نوشت‏ها

1- مکارم الخلاق، ج1، ص 274.
2- تحف العقول، ح 85.
3- اصول کافی، ج2، ص 667.
4- تحف العقول، ح 409.
5- عیون الاخیار الرضا، ج2، ص 24.

ایمان

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الایمان نصفان: فنصف فی الصبر و نصف فی الشکر؛
ایمان بر دو نیم است: نیمی‌از آن در شکیبایی است و نیمی‌دیگر در سپاسگذاری. (2)
قال الامام علی (علیه السلام): الایمان شجرة، اصلها الیقین فرعها التقی و نورها الحیاء و ثمرها السخاء؛
ایمان درختی است که ریشه اش یقین است، شاخه اش پرهیزکاری، شکوفه اش حیا و میوه اش بخشندگی. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): لا تکمل ایمان العبد حتی یکون فیه اربع خصال: یحسن خلقه و یستخف نفسه و یمسک الفضل من قوله و یخرج الفضل من ماله؛
ایمان بنده کامل نباشد، مگر چهار خصلت در او باشد: اخلاقش را نیکو گرداند، خود را سبک شمارد (متواضع باشد)، از زیاده گویی خود داری کند و اضافی مال خود را ببخشد. (3)
قال الامام الرضا (علیه السلام): الایمان عقد بالقلب و لفظ باللسان و عمل بالجوارح؛
ایمان پیمان قلبی، تلفظ زبانی و عمل با امضاء جوارح است. (4)

پى‏نوشت‏ها

1- کنزالاعمال، ح 61.
2- غررالحکم، ح 1786.
3- بحارالانوار، ج69، ص 379.
4- معای الاخبار، ص 186.

قناعت

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): القناعة مال لا ینفد؛
قناعت، ثروتی است تمام نشدنی. (1)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اقنع بما اوتیته یحف علیک الحساب؛
به آنچه داده شده‌‌‌ای قانع باش، تا حسابت سبک گردد. (2)
قال الامام علی (علیه السلام): ثمرة القناعة الاجمال فی المکتسب و العزوف عن الطلب؛
میوه‌ی قناعت، میانه روی در کسب و کار است و خویشنداری، از دست دراز کردن به سوی مردم. (3)
قال الامام الحسین (علیه السلام): القنوع راحة الابدان؛
قناعت مایه‌ی آسایش تن است. (4)
قال الامام الصادق (علیه السلام): انظر الی من هو دونک فی المقدره و لا تنظر الی من هو فوقک فی المقدره فان ذالک اقنع لک بما قسم لک؛
به ناتوانتر از خودت بنگر، و به توانگرتر از خویش منگر، زیرا که این کار، تو را به آنچه قسمت تو شده است، قانع تر می‌سازد. (5)

پى‏نوشت‏ها

1- کنزالاعمال، ح 7080.
2- بحارالانوار، ج77، ص 187.
3- غررالحکم، ح 4634.
4- بحارالانوار، ج78، ص 128.
5- اصول کافی، ج8، ص 244.

حسن خلق

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): احسن الناس ایمانا احسنهم خلقا و الطفهم بأهله؛
با ایمان ترین مردم، خوش اخلاق ترین آنها و مهر ورزترین شان به خانواده خود است. (1)
قال الامام الحسن (علیه السلام): إن احسن الحسن الخلق الحسن؛
نیکوترین نیکو، خلق نیکو است. (2)
قال الامام الحسین (علیه السلام):‌‌ان‌سود الخلق لیفسد العمل کما یفسد الخل العسل؛
چنان چه سر که عسل را فاسد می‌کند، خلق بد ایمان را فاسد می‌کند. (3)
قال الامام الصادق (علیه السلام): و علیکم بحسن الخلق فانه یبلغ بصاحبه درجة الصائم القالم؛
بر شما باد به حسن خلق زیرا که صاحبش را به درجه‌ی روزه داران و نمازگزاران واقعی می‌رساند. (4)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): حسن الخلق نصف الدین؛
خوی نیکو، نصف دین است. (5)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اکمل المؤمنین ایمانا احسنهم خلقا؛
آن مؤمن ایمانش کاملتر است، که اخلاقش نیکوتر باشد. (6)
قال الامام علی (علیه السلام): حسن الاخلاق یدر الارزاق و یونس الرفاق؛
اخلاق نیکو، روزی‌ها را زیاد می‌کند و میان دوستان انس و الفت به وجود می‌آورد. (7)
قال الامام علی (علیه السلام): حسن خلقک، یخفف الله حسابک؛
اخلاقت را نیکو گردان تا خداوند حسابت را آسان گرداند. (8)
قال الامام الصادق (علیه السلام): ما یقدم المؤمن علی الله عزوجل بعد الفرائض الی الله من آن یسع الناس بخلقه؛
مؤمن بعد از انجام واجبات، عملی محبوب تر از خوش اخلاقی نزد خدای تعالی نمی‌آورد. (9)

پى‏نوشت‏ها

1- بحارالانوار، ج71، ص 378.
2- خصال شیخ صدوق، ص 29.
3- اصول کافی، ج2، ص 321.
4- وسایل الشیعه، ج 15، ص 199.
5- الحضال، ج30، ص 106.
6- امالی شیخ طوسی، ص 140.
7- غررالحکم، ح 4856.
8- امالی شیخ طوسی، ص 174.
9- اصول کافی، ج2، ص 100.

حکمت‌های شگرف

حکمت 325نهج البلاغه: اندوه عزاى محمد بن ابى بکر(سیاسى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] لَمَّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِى بَکْرٍ .
إِنَّ حُزْنَنَا عَلَیْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِیضاً وَ نَقَصْنَا حَبِیباً .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: (آنگاه که خبر کشته شدن محمد بن ابى بکر را به او دادند فرمودند) همانا اندوه ما بر شهادت او ، به اندازه شادى شامیان است، جز آن که از آنان یک دشمن ، و از ما یک دوست کم شد.
حکمت 326 : مهلت پذیرش توبه(معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعُمُرُ الَّذِى أَعْذَرَ اللَّهُ فِیهِ إِلَى ابْنِ آدَمَ سِتُّونَ سَنَةً .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: عمرى که خدا از فرزند آدم پوزش را مى پذیرد شصت سال است.
حکمت327 : پیروزیهاى دروغین(سیاسى، اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: پیروز نشد آن کس که گناه بر او چیرگى یافت، و آن کس که با بدى پیروز شد شکست خورده است.
حکمت 328 : وظیفة سرمایه داران(اقتصادى،اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِى أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِکَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: همانا خداى سبحان روزى فقراء را در اموال سرمایه داران قرار داده است، پس فقیرى گرسنه نمى ماند جز به کامیابى توانگران، و خداوند از آنان دربارة گرسنگى گرسنگان خواهد پرسید.
حکمت 329 : بى نیازى از عذر خواهى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الِاسْتِغْنَاءُ عَنِ الْعُذْرِ أَعَزُّ مِنَ الصِّدْقِ بِهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: بى نیازى از عذر خواهى، گرامى تر از عذر راستین است.
حکمت 330 : مسؤلیت نعمت‌ها(اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَقَلُّ مَا یَلْزَمُکُمْ لِلَّهِ أَلَّا تَسْتَعِینُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِیهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: حق خدا بر عهدة شما این که از نعمت‌هاى الهى د رگناهان یارى نگیرید.
حکمت 331 : ارزش اطاعت و بندگى(عبادى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الطَّاعَةَ غَنِیمَةَ الْأَکْیَاسِ عِنْدَ تَفْرِیطِ الْعَجَزَةِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: خداى سبحان طاعت را غنیمت زیرکان قرار داد آنگاه که مردم ناتوان ، کوتاهى کنند.
حکمت 332 : مسؤلیت رهبری (سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِى أَرْضِهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: حاکم اسلامى ، پاسبان خدا در زمین اوست.
حکمت 333 : روانشناسى مؤمن(علمى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] فِى صِفَةِ الْمُؤْمِنِ الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِى وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِى قَلْبِهِ أَوْسَعُ شَیْ‏ءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَیْ‏ءٍ نَفْساً یَکْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ یَشْنَأُ السُّمْعَةَ طَوِیلٌ غَمُّهُ بَعِیدٌ هَمُّهُ کَثِیرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ شَکُورٌ صَبُورٌ مَغْمُورٌ بِفِکْرَتِهِ ضَنِینٌ بِخَلَّتِهِ سَهْلُ الْخَلِیقَةِ لَیِّنُ الْعَرِیکَةِ نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (در توصیف مؤمن فرمود) شادى مؤمن در چهرة او ، و اندوه وى در دلش پنهان است، سینه اش از هر چیزى فراخ تر ، و نفس او از هر چیزى خوارتر است. برترى جویى را زشت ، و ریاکارى را دشمن مى شمارد، اندوه او طولانى ، و همت او بلند است، سکوتش فراوان ، و وقت او با کار گرفته است، شکر گزار و شکیبا و ژرف اندیش است. از کسى درخواست ندارد و نرم خو و فروتن است، نفس او از سنگ خارا سخت تر اما در دیندارى از بنده خوارتر است.
حکمت 334 : یاد مرگ و آرزوها(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الْأَجَلَ وَ مَصِیرَهُ لَأَبْغَضَ الْأَمَلَ وَ غُرُورَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اگر بندة خدا اجل و پایان کارش را مى دید، با آرزو و فریب آن دشمنى مى ورزید.
حکمت 335: آفات اموال (اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِکُلِّ امْرِئٍ فِى مَالِهِ شَرِیکَانِ الْوَارِثُ وَ الْحَوَادِثُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: براى هر کسى در مال او دو شریک است: وارث و حوادث.
حکمت 336 : مسؤلیت وعده دادن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى یَعِدَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کسى که چیزى از او خواسته اند تا وعده نداده آزاد است.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین
از ولایت علوی تا ولایت مهدوی

در روز عید سعید غدیر خم، پس از آن که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ولایت حضرت علی بن ابیطالب (علیهما السلام) را به همگان ابلاغ فرمودند این آیه نازل شد: «الیوم المکت لکم دینکم و التممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا»(1)
« امروز دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم و بهترین آیین که را ه اسلام است، برایتان برگزیدم».
پس از نزول آیه، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به تکبیر صدا بلند کردند و فرمودند: « الله اکبر، تمام نبوت من و تمام دین خدا در ولایت علی (علیه السلام) پس از من قرار داده شده»
در این هنگام خلیفه‌ی اول و دوم برخاستند و پرسیدند: آیا این آیات، مخصوص علی (علیه السلام) نازل شده است؟!
حضرت فرمودند: « بلی مخصوص او و اوصیای من تا روز قیامت»
گفتند: « یا رسول الله! نام ایشان را بر ایمان بیان کن!»
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « برادر و وصی و جانشین من در امتم، ولی هر مرد و زن مؤمن بعد از من، علی (علیه السلام) و سپس فرزندم حسن (علیه السلام)، آنگاه حسین (علیه السلام) و نه نفر از فرزندان حسین (علیه السلام) که آخرین آنان قائم است، یکی پس از دیگری می‌آیند، قرآن همراه ایشان و ایشان، همراه قرآنند و هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا هنگامی‌که در کنار حوض «کوثر» به سوی من باز گردند. (2)
بین که هزاران شده همچون هزار
در پی دیدار رخت بی قرار
طالع ما بی تو بود چون زحل
ای گل گلزار نبی العجل (3)

پى‏نوشت‏ها

1- سوره‌ی مبارکه‌ی مائده، آیه‌ی 3.
2- الاحتجاج مرحوم طبرسی، ج1 ، ص 147
3- سراینده: علیرضا لطفی (حامد اصفهانی)

مواعظ جاوید
جهاد اکبر

جهاد اکبر جهادی است که انسان با نفس طاغوتی خودش انجام می‌دهد. شما جوان‌ها از حالا باید شروع کنید به این جهاد، نگذارید که قوای جوانی از دستتان برود. هرچه قوای جوانی از بین برود، ریشه‌های اخلاقی فاسد در انسان زیادتر می‌شود وجهاد مشکلتر. جوان زود می‌تواند در این جهاد پیروز بشود. پیر به این زودی نمی‌تواند. نگذارید اصلاح حال خودتان را از زمان جوانی به زمان پیری بیفتد. یکی از القائاتی که نفس انسانی به انسان می‌کند و شیطان به انسان پیشنهاد می‌کند این است که بگذرد برای آخر عمر خودت را اصلاح کن. حالا از جوانی استفاده کن و بعد آخر عمر توبه کن. این یک طرح شیطنت آمیز است که نفس انسان به تعلیم شیطان بزگ می‌کند. انسان تا قوای جوانیش هست و تا روح لطیف جوانی هست و تا ریشه‌های فساد در او کم است می‌تواند اصلاح کند خودش را. لکن اگر چنانچه ریشه‌های فساد در انسان ریشه اش قوی شد، فسادها ملکه‌ی انسان شد ، آن وقت است که ( اصلاح) امکان ندارد. شما جوانها که الان مهیا هستید برای جهاد در راه ساختن، این یک جهاد است لکن جهاد اکبر؛ جهاد در راه سازندگی خودتان است که به برای مملکت خودتان بعدها مفید واقع بشوید. خدمتگذار باشید. از همین سنین شما باید شروع بشود. به ساختن افرادی که بعدها یک مملکت، یک کشور را ممکن است نجات بدهد. اگر چنانچه شما ساختید خودتان را و فضایل انسانی را در خودتان ریشه دار کردید؛ آن وقت در همه‌ی مراحل پیروز هستید، مملکتان را می‌توانید نجات دهید.
منبع: حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه)، صحیفه‌ی نور، ج17، ص 211.

در محضر ولایت

...برادران عزیز! خواهران عزیز! شما روزه‌داران مؤمن در سرتاسر ماه رمضان با روزه‌ى خود - براى کسانى که روزه بر آنها واجب بوده است - با عبادت خود، با دعاى خود، با توسل خود، با احیاى خود، با تلاوت قرآنى که کردید، با ذکر و خشوعى که به خرج دادید، این فرصت را براى خود به وجود آوردید که دلهاى خود را به خداى متعال نزدیک کنید؛ این فرصت را مغتنم بشمارید؛ این دستاورد را بزرگ بدانید و آن را براى خودتان حفظ کنید. ملت ما ملت مؤمنى است؛ دلهاى جوانان ما پاکیزه و نورانى است؛ زنان و مردان ما در سرتاسر کشور ارتباط قلبى‌شان با خداى متعال صادقانه است؛ این فرصت بزرگى است براى ملت ما که بتواند جلب رحمت الهى بکند.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز عید سعید فطر،13/8/84
...ماه رمضان، که یک ذخیره و عطیّه و هدیه‌ى الهى است و در اختیار مردم مسلمان است، در درون خود ارمغانهاى ارزشمندى را در همین جهت براى ما دارد. از طرفى، روزه‌ى ماه رمضان که یک تمرین و ریاضت است، وسیله‌اى است براى تسلّطِ بر نفس؛ که بدون تسلّط بر نفس و در دست گرفتن زمام هوسها و هواها و شهوات، هیچ کاربزرگى را نمى‌شود با موفقیّت انجام داد. ماه رمضان با سرمایه‌ى روزه‌اى که دارد یک تمرین علمىِ ارزشمند در این جهت است.
...ما در این ماه رمضان، بارها و بارها عرض کردیم که «اللّهم غیّرسوء حالنا بحسن حالک». از خداى متعال خواستیم که بدحالىِ ما را به برکت و لطف خودش، به حالى نیکو تغییر دهد. اگر این بشود، به فضل الهى، همه‌ى مشکلات حل خواهد شد. بخصوص هر یک از ما که بار مسؤولیتى را در سطح کشور بر دوش گرفته‌ایم چه مسؤولیتهاى کوچک و چه مسؤولیتهاى بزرگ به همان اندازه، بیشتر به این تغییر حالت احتیاج داریم و بیشتر باید از سوءحالِ خودمان بنالیم.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام، 04/01/1372

وجود کهکشان وار

پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) مجموعه‌ی فضایل همه‌ی انبیاء و اولیاء است؛ نسخه‌ی کامل و تکامل یافته‌ی همه‌ی فضایلی است که در سلسله‌ی پیامبران و اولیاء الهی در تاریخ وجود داشته است. پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) یک وجود کهکشان وار است و در او هزاران نقطه‌ی درخشنده‌ی فضیلت وجود دارد. در پیامبر اعظم، علیم همراه اخلاق؛ حکومت همراه حکمت؛ عبادت خدا همراه با خدمت به خلق خدا؛ جهاد همراه با رحمت؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا؛ عزت همراه با فروتنی و خاکساری؛ روز آمدی همراه با دور اندیشی؛ صداقت و راستی با مردم همراه با پیچیدگی سیاسی. غرق بودن جان در یاد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست. در او دنیا و آخرت همراه است؛ هدفهای والای الهی با اهداف جذاب بشری همراه است. او نمونه‌ی کاملی است که خداوند در عالم وجود، موجودی کامل تر از او نیافریده است. او مبشر است، بشارت دهنده است، منذر است، بیم دهنده است؛ بر همه‌ی بشریت و بر همه‌ی تاریخ شاهد و ناظر است؛ فراخواننده‌ی همه بشریت به سوی خدا و چراغ نور افشان راه انسانهاست. علاوه بر این، وجود پیامبر اعظم در عرصه بین المللی، نقطه التقای عقاید و عواطف همه‌ی ملتهای مسلمان است. از همه‌ی اقوام، با همه‌ی مذاهب گوناگون، نقطه‌ی التقای همه‌ی عقاید و عواطف همه‌ی ملتهای مسلمان است. از همه‌ی اقوام، با همه مذاهب گوناگون، نقطه‌ی التقای همه‌ی امت اسلامی‌در عقیده و عاطفه، وجود پیامبر اعظم است ملت و دولت ما باید طوری عمل کنند که با حکمت نبوی، با علم نبوی، با حکومت نبوی، با عدالت نبوی، با فروتنی و عزت نبوی، و با جهاد و رحمت نبوی هماهنگ باشد.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در صحن جامع رضوی 1/1/ 85.

نهضت حسینی

روح نهضت ما و جهت گیری کلی و پشتوانه‌ی پیروزی آن، همین توجه به حضرت ابی عبدالله علیه الصلاة و السلام و مسایل مربوط به عاشورا بود... اگر در جامعه‌ی ما، عشق به امام حسین (علیه السلام) و یا د او و ذکر مصایب و حوادث عاشورا معمول و رایج نبود، معلوم نبود که نهضت با این فاصله‌ی زمانی و با این کیفیتی که پیروز شد، به پیروزی می‌رسید، این، عامل فوق العاده مؤثری در پیروزی نهضت بود و امام بزرگوار ما، در همان هدفی که حسین بن علی (علیهما السلام) قیام کرده بودند از این عامل حداکثر استفاده را کردند. ایشان جهت گیری سیاسی مترقی انقلابی را با جهت گیری عاطفی در قضیه‌ی عاشورا پیوند و گره زدند. و روضه خوانی و ذکر مصیبت را احیا کردند و فهماندند که این یک کار زاید و تجملاتی و قدیمی‌و منسوخ در جامعه‌ی مانیست: بلکه امری لازم است.
... در دو فصل، امام (رحمت الله علیه) مسأله‌ی نهضت را به مسأله‌ی عاشورا گره زدند:
یکی در فصل اول نهضت – یعنی روزهای محرم سال 42- که تریبون بیان مسایل نهضت، حسینیه‌ها و مجالس روضه خوانی و هیأت‌های سینه زنی وروضه‌ی روضه خوان‌ها و ذکر مصیبت گویندگان مذهبی شد و دیگری، فصل آخر نهضت – یعنی محرم سال 57 – بود که امام خمینی (رحمت الله علیه) اعلام فرمودند: « ماه محرم گرامی‌و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس (عزاداری) بر پا کنند.» ایشان عنوان این ماه را، ماه پیروزی خون بر شمشیر قرار دادند و مجددا همان طوفان عظیم عمومی‌و مردمی‌به وجود آمد؛ یعنی ماجرای نهضت که روح و جهت حسینی داشت، با ماجرای ذکر مصیبت حسینی و یاد امام حسین (علیه اسلام) گره خورد.
منبع: مقام معظم رهبری، حدیث ولایت، ج 2، صفحات 7 الی 11.

شمیم هدایت

مواعظ استاد

می‌دانیم که در ولادت‌های مبارک، در میلاد حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) وقتی مراسم جشن برگزار می‌شود، مدح‌ها خوانده می‌شود و مردم از طریق آن، شور و نشاطی می‌یابند. برخی با توجه به این مطلب سؤالی مطرح می‌کنند که: چرا باید به یاد وقایع عاشورا عزاداری کرد؟ چرا برای تحریک احساسات از مراسم شاد استفاده نمی‌کنید؟ چرا باید گریه کرد؟ جواب این است که احساسات و عواطف باید با حادثه‌ی مربوط متناسب باشد. حادثه‌‌‌ای که بزرگترین نقش را در تاریخ اسلام ایفا کرد، حادثه‌ی شهادت ابی عبدالله (علیه السلام) بود. او بود که مسیر تاریخ اسلام را عوض کرد. او بود که درسی برای حرکت، برای نهضت، برای استقامت تا روز قیامت به انسانها داد. برای آن که آن خاطره تجدید شود، فقط مجلس و شادی کافی نیست. باید کاری متناسب با آن حادثه انجام داد. یعنی باید کاری کرد که حزن مردم برانگیخته شود، اشک از دیده‌ها جاری شود، شور و عشق در دل‌ها پدید آید در این حادثه چیزی که می‌تواند چنین نقشی را بیافریند، همین مراسم عزاداری و گریستن و گریاندن دیگران است؛ در حالی که خندیدن و شادی کردن هیچ وقت نمی‌تواند این نقش را ایفا کند.
خندیدن هیچ وقت آدم را شهادت طلب نمی‌کند. هیچ وقت انسان را به شلمچه نمی‌کشاند. هیچ وقت نمی‌توانست سختی‌ها و مصیبت‌های هشت سال جنگ را برای مردم هموار کند؛ این قبیل مسایل عشق دیگری می‌خواهد که از سوز و اشک و شور پدید می‌آید. راه آن هم همین عزاداری‌هاست.
منبع: حضرت آیت الله محمد تقی مصباح یزدی (دامت برکاته) آذرخش دیگر از آسمان کربلا

ویژگی‌های قرآن کریم

- قرآن نور است برای کسی که بخواهد از آن استفاده کند. قرآن تبیان کل شی است یعنی قرآن دارای کلیاتی است که برای سعادت بشر کافی است (ان هذاالقرآن یهدی للتی هی اقوم»)
اگر انسان با قرآن آشنا شود و قرآن را به عنوان شناسنامه خودش و به عنوان کلام خدا بخواند، نورانی می‌شود و قرآن او را بالا می‌برد (اقر او ارق؛ بخوان و بالا برو).
ما از علامه طباطبائی (رحمت الله علیه) پرسیدیم: قرآن را چگونه بخوانیم؟ ایشان فرمودند: قرآن کلام خداست، اگر انسان بداند که قرآن کلام خداست و به این « اقرا و ارق» توجه داشته باشد، ترقی می‌کند و بالا می‌رود. برای فهمیدن کلام، باید متکلم را شناخت. ما باید آن قدر قرآن بخوانیم تا بفهمیم که قرآن کلام خداست. قرآن، که عالم هستی یعنی شرح عالم هستی است، اگر انسان با قرآن آشنا شود، با تمام اسرارهستی آشنا می‌شود و به قله اعلی انسانیت می‌رسد؛ اگر انسان با قرآن کریم انس پیدا کند به جایی می‌رسد که همه چیز را می‌داند.
منبع: برگزیده بیانات استاد ارجمند، حضرت آیت الله امجد (حفظه الله)

نکته‌های ناب

چشمه‌های حکمت دل

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: کسی که چهل روز خود را برای خدا خالص کند، خداوند متعال چشمه‌های دانش و حکمت را از قلبش به زبانش جاری می‌کند.(1)

جاذبه هدیه

حضرت علی (علیه السلام)می‌فرمایند: هدیه برای افراد بردن، محبت آنان را جلب می‌کند.(2)

پاداش مصافحه

حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) می‌فرمایند: به درستی که وقتی مؤمن با مؤمن دیگری مصافحه می‌کند، از یکدیگر جدا می‌شوند، در حالی که گناهان آن‌ها ریخته شده است.(3)

عبادت برتر

حضرت امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند: بالاترین عبادت، اندیشیدن پیوسته درباره‌ی عظمت خداوند و قدرت اوست.(4)

منافع بیماری

حضرت امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند: درد و بیماری برای مؤمن، موجب پاک شدن او از گناه و از طرف خداوند برای او رحمت است، و برای کافر سبب عذاب و دوری از خداست، پس درد از مؤمن زایل می‌شود در حالی که برای او گناهی باقی نمانده است.(5)

دو پرهیز شایسته

حضرت امام حسن عسگری(علیه السلام) می‌فرمایند: جدال نکن که قیمت و ارزش تو کم می‌شود، و شوخی نکن که مردم بر تو جرأت پیدا می‌کنند.(6)

بهترین همنشین

ابن عباس گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد: همنشینی با چه کسی بهتر است؟
حضرت فرمودند: کسی که دیدارش، شما را به یاد خدا اندازد و گفتارش بر علم شما بیفزاید و عملش شما را ترغیب به آخرت کند.(7)

آسان تر از...

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «ترک الذئب اهون من طلب المعونة؛
ترک گناه، آسان تر از درخواست توبه است.» (8)

معنای احسان به والدین

ابن ولاد حناط می‌گوید: از حضرت امام صادق(علیه السلام) درباره‌ی این سخن خداوند متعال که می‌فرماید: « بالوالدین إحسانا؛ به پدر و مادر احسان کنید.»، پرسیدم: این نیکی چیست؟ حضرت فرمودند:
« احسان به والدین این است که با آنها خوب برخورد کنی و به آنان کمک کنی قبل از آن که درخواست کنند هرچند خودشان هم می‌توانند حوایج خود را تهیه کنند.»(9)

پى‏نوشت‏ها

1- بحارالانوار، ج 67، ص 249.
2- غررالحکم، ج1، ص15.
3- اصول کافی، ج2، ص 182.
4- اصول کافی، ج2، ص 55.
5- بحارالانوار، ج 78، ص 183.
6- بحارالانوار، ج 75، ص 370.
7- بحارالانوار، ج 71، ص 178.
8- نهج البلاغه، ترجکپمه دشتی، حکمت 170، ص666.
9- وسایل الشیعه، ج15، ص 204.

دل نوشته

بلور شکسته قلبم

مصطفی پورنجاتی
خدایا! در این تنهایی ابدی که گویا خیال رفتن و مردن هم ندارد، خاطر ما را لحظه‏ای از خاطره زلال خودت - که تو محض حقیقت و حقیقت محضی - فارغ مدار.
مگذار که زمینه‏ها و زمزمه‏های شیطانِ کج‏راه، لذت درک و بیان خیر و خوبی را از ما سلب کند و ما همگان، تماشاگران مبهوت و گریانِ حقیقتِ از دست رفته باشیم.
خدایا! توان ما اندک است. از روحیه و عزم و اراده پیامبران، این خداوندگاران حماسه‏سرایی حقیقت و عشق، به نحیفیِ انگیزه‏های ما، نَمی‌بچشان و مس وجود ما را به آن کیمیا طلا کن.
خدایا! ما را از تلاش هنرمندانه که آزادگر بال‏های بسته ما به سوی بهشت رضوان تو و فراخوانِ خلق تو به سوی توست، به قدر لمحه‏ای دور مساز.
ای مسبب همه سبب‏ها!‌‌‌ای خدا! تو به حال ما از همه دیگران آگاه‏تری. در مه‏آلود محو صراط، آنجا که تا فرو غلتیدن در جهنم تبعید و دوزخ فراق، از تو فاصله کمتر از نَفَسی است، ما را از تابش نقره‏ایِ ماه هدایت خویش محروم مگردان.
ای خدا! رنج‏ها و سختی‏ها، بی‏کسی‏ها و بی‏تابی‏ها، گاه همگی از لطف بی‏دریغ توست که به تربیت ما همت ورزیده‏ای و ما بسانِ کودکانی جویای شیرینی‏ها و شادی‏ها، از سودمندی محرومیت‏ها و سرخوردگی‏ها بی‏خبرانیم، گریان و پا بر زمین کوبان.
ای خدا! کودکی‏های ما را به پای معصومیت ما بنویس و ساده‏دلی‏های ما را بر ما آسان گیر.
ای ریسمان نجات‏بخش دست‏های به نیاز و دعا افراشته!‌‌‌ای خدا!

دامنه‏های بندگی

حمیده رضایی
الهی! نامت را با تمام تشنگی‏ام سر می‏کشم. باشکوه و بلند، نفس برمی‏آورم؛ در هوایی که سرشار از نسیم پرستش است. آرام‏آرام از خویشتن خویش تهی می‏شوم.
خدایا! نخواه تا در این روزی که با نام تو آغاز کرده‏ام، گناهی بر گناهانم افزوده شود.
خدایا! مرا که این همه در روزها و شب‏های مجبور، تنیده‏ام، فرصتی ببخش تا به هر آنچه پیمان بسته‏ام با تو وفا کنم. این ثانیه‏های در خاک، سخت بر شانه‏ام سنگینی می‏کند؛ اما هنوز هم به رسیدن دستانم به شاخساران بلند اجابت و رحمت امیدوارم. خدایا! مرا از دیروزهای غفلتم بیرون بیاور؛ مرا ببخش که این بخشش از شکوه تو نخواهد کاست و تو را از آمرزش من زیانی نخواهد رسید.
پروردگارا! مرا بر سفره بی‏انتهای لطف خویش، به دو نعمت بزرگ میهمان کن؛ نعمت‏هایی که همواره به سالکان سوخته جان طریقت خویش ارزانی داشته‏ای؛ طاعت در طلیعه و آمرزش در شبانگاه. بگذار این جذبه استخوان‏سوز را با تمام یاخته‏هایم نفس بکشم.
پروردگارا! گام‏های مرا بر جاده‏های پرمخاطره شوق، استوار گردان. حالیا که بر دامنه‏های بندگی ایستاده‏ام، مرا به دره‏های مه‏آلود گناه و وهم، ملغزان. با سلسله نابکاران، به پرتگان آتشم مکشان.
خدایا! فرصتم نده که جز بر تو توکل کنم. حصار تو سخت ایمن است و من برای گریز از خویش، تنها از تو شکیبایی می‏جویم.
شکوهی جز تو نمی‏شناسم. همه چیز با کلمه‏ای که تویی آغاز می‏شود. خاک، جهنم من است؛ وقتی از آن رهایی نمی‏یابم. دنبال نشانه‏ای از تو می‏گردم و تو نزدیک‏تر، موج موج بر صخره‏های جانم می‏کوبی.

چه بی‏تاب در تکاپوی عطر عالمگیر توام!

من در این بادیه صاحب‏نظری می‏جویم
راه گم کرده‏ام و راه‏بری می‏جویم
ترک میخانه و بتخانه و مسجد کردم
در رهِ عشقِ رُخت رهگذری می‏جویم

یاد ابرار
آیت الله محمد حسین کاشف العظاء

آیت الله محمد حسین کاشف الغطاء در سال 1394 هجری قمری در خاندانی دوستدار دانش و فضیلت در نجف اشرف متولدشدند. نسب ایشان به مالک اشتر نخعی می‌رسد و نیاکان وی، همه از عالمان و زعیمان دین بوده اند. و همواره رهبری یک جنبش عظیم فکری و دینی را برعهده داشتند؛ ایشان خود در این باره می‌گوید: «خودم را در پیشگاه خدا و وجدان مسؤول می‌بینم، زیرا دخالت در سیاست از وظایف من و اجداد من است که بیش از سه قرن نه تنها در عراق بلکه در تمام عالم اسلام پیشوای دینی بوده اند.»
پس از وفات مرحوم آیت الله سید محمد کاظم یزدی مقام مرجعیت عامه در عراق برای ایشان محرز گشت. مرحوم آیت الله محمد حسین کاشف العظاء برای تحقق اهداف بلند و آرمان‌های عالی و اسلامی‌خود سفرهای متعددی به کشور‌های مختلف جهان از جمله پنج بار به ایران انجام دادند و در هر سفر با دانشمندان و رهبران مذهبی و سیاسی ملاقات می‌کردند. و مطالب خود را بیان و آگاهی‌های لازم را به آنها ارایه می‌نمودند.
سرانجام ایشان با عمری پربرکت چونان عمر مردان نامی‌تاریخ پس از سال‌ها خدمت و تلاش در جهت نشر اسلام در روز دوشنبه 18 ذی القعده 1373 هجری قمری به علت بیماری، نخست در بیمارستان بستری گردیدند ولی به علت عدم بهبودی و برای تغییر آب و هوا به کرند از توابع ایران آمدند و بعد از سه روز در همان جا وفات یافتند. پیکر پاک ایشان با شرکت دهها هزار نفر از مسلمانان به بغداد حمل و سپس به نجف منتقل گردید و در آرامگاهی در وادی السلام به خاک سپرده شد. « روحشان شاد و یادشان گرامی‌باد»
منبع: گلشن ابرار

حکایت‌ها و پندها

خسارت جبران ناپذیر

شخصی قصد سفر به منظور تجارت داشت، خدمت امام جعفر (علیه السلام) آمد و استخاره کرد، استخاره بد آمد، ولی او آن را نادیده گرفت و به مسافرت تجارتی رفت، و اتفاقا سود فراوانی هم به دست آورد.
وقتی بازگشت، خدمت امام صادق(علیه السلام) رفت وگفت: یادتان هست که برایم استخاره کردید و بد آمد؟ اما من آن را نادیده گرفتم و به سفر تجارتی که قصد داشتم رفتم و سود فراوانی هم به دست آوردم. حضرت به او فرمودند: یادت هست در این سفر فلان منزل خسته بودی، نماز مغرب و عشاء را خواندی، شام خوردی و خوابیدی، و هنگامی‌که بیدار شدی آفتاب صبح زده بود، و نماز صبح تو قضا شد؟ با شرمندگی عرض کرد: آری، یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت فرمودند:
اگر خداوند متعال دنیا و هرآنچه در آن است را به تو داده بود، جبران آن خسارت معنوی نمی‌شد.
منبع: داستانها و حکایتهای نماز، رحیم کارگر و محمد یاری، ص 57.

سفیررستگار

سرمقدس حضرت امام حسین (سلام الله علیه) را به همراه اسرای کربلا وارد شام کردند. آنگاه سر مبارک حضرت را به مجلس یزید (لعنت الله علیه) بردند. سفیر روم که شاهد این صحنه‌های دلخراش بود، رو به یزید کرد و گفت: این سر کیست که در مقابل توست؟ یزید (لعنت الله علیه) با تعجب پرسید: چرا این سؤال را می‌کنی؟!
سفیر گفت: چون به روم باز گردم، از من درباره آنچه که دیده ام سؤال کنند باید علت این شادی و سرور را بدانم که با قیصر روم در میان بگذارم تا او نیز خوشنود گردد. یزید (لعنت الله علیه) گفت: این سر حسین پسر فاطمه دختر محمد است. سفیر پرسید؟ این محمد، همان پیامبر شماست؟! در جواب گفت: آری. سفیر دو مرتبه پرسید: پدر او کیست؟
یزید (لعنت الله علیه) جواب داد. سر پسرعلی بن ابیطالب، پسر عموی رسول خداست.
سفیر خطاب به یزید (لعنت الله علیه) گفت: نابود گردید با این چنین آیینی که دارید! دین من بهتر از دین توست! زیرا پدر من از بندگان حضرت داود (سلام الله علیه) است و میان من و حضرت داوود (سلام الله علیه)، پدران بسیاری قرار گرفته اند و مرا پیروان آیین احترام کنند و جای ثم آن الاقی که حضرت عیسی (سلام الله علیه) یک بار بر آن سوار شده بود در کلیسایی است که مردم به زیارت آن می‌روند. شما فرزند پیامبر خویش را می‌کشید! با این که جز دختری در میان واسطه نیست!! این دین شما چگونه دین است؟ یزید از ترس رسوایی دستور کشتن سفیر را داد. در این هنگام سفیر گفت: اکنون که مرا خواهی کشت پس این سخن را گوش کن! شب گذشته رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دیدم ایشان مرا به بهشت مژده داد. من از این خواب در حیرت بودم تا این که تعبیر آن برایم آشکار شد. اهل مجلس هنگام قتل فرستاده‌ی پادشاه روم از سر مقدس امام حسین (سلام الله علیه) شنیدند که با صدایی رسا و بیانی شیوا فرمودند:
(لاحول و لا قوة الا بالله)
منبع: قصه کربلا، علی نظری ص 499 -498.

معرفی کتاب

کتاب «نسل نوخاسته»

این کتاب گرانمایه از کتاب‌هایی است که در حال و هوای مسموم دوران رژیم ستم شاهی جهت هشدار به خانواده‌های مسلمان، تدوین و به رشته‌ی نگارش در آمده است و ممکن است بسیاری از شواهدی که با استفاده از کتب و جراید و مجلات آن روز در این کتاب آمده، با شرایط امروز جامعه‌ی انقلابی و به پاخواسته‌ی ما، به ویژه جوانان نسل انقلاب اسلامی‌موافق نباشد، ولی مطالعه و ملاحظه‌ی آن‌ها برای کسانی که در آن ایام و درآن سال‌های سیاه، در سن و سال زیادی نبوده اند که بتوانند شناخت روشنی از آن وضعیت نابهنجار داشته باشند، بسیار مفید است، چرا که تا انسان از محیط تربیتی و شرایط بد آن روز، آگاهی نداشته باشد، نمی‌تواند قدرشناس واقعی نعمت موجود باشد و در پیشبرد و تکمیل آن کوشا و پویا گردد. آیین مقدس ما با طرح برنامه‌های وسیع و همه جانبه ای، ما را موظف کرده است که کودکان خود را دقیقا تحت مراقبت قرار دهیم. مؤلف در این کتاب تلاش نموده که پدران و مادران را با وظایف مهم و پرارزشی که دارند، بیش از پیش آشنا کند و از تجارب تلخ دنیای غرب، که اکنون در منجلاب ما دیگری دست و پا می‌زنند، استفاده شده تا پیش از آن که دچار مصایب ناگوار دنیای غرب شویم، در راه هدایت نسل نوخاسته، قدم برداشته و او را از بی پناهی و سرگردانی و بی قیدی نجات بخشیم.
در این نوشتار، مسؤولیت خطیر پدران و مادران به خوبی مشخص و روشن شده و راهی که باید که باید برای ادای دین و وظیفه پیموده شود، مشخص گردیده است. امید است مطالعه‌ی این کتاب اذهان پدران و مادران روشن شود و بهتر شدن تربیت دینی و اخلاقی کودکان را در پی داشته باشد.
مؤلف: احمد بهشتی
ناشر: دفتر تبلیغات اسلامی‌حوزه علمیه‌ی قم

کتاب «آیین سفر»

«قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین؛ بگو در زمین سیر کنید، پس بنگرید سرانجام کسانی که (نشانه‌های الهی را) تکذیب می‌کردند. (سوره‌ی انعام آیه‌ی 11)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: سفر کنید، همانا اگر در سفر، مالی به چنگ نیاوردید، به حتم، اندیشه‌ی شما فزونی خواهد یافت. (مکارم الاخلاق، ص 240)
«آیین سفر» عنوان مجموعه‌‌‌ای از رهنمودها و دستورالعمل‌هایی است که دانشمندان علم حدیث و اخلاق، در آثار خود جای داده اند. در میان روایات بر جای مانده از پیشوایان معصومین (علیهم¬السلام) انبوهی از سخنان، دل انگیز و راه گشا درباره‌ی آداب سفر و سیاحت وجود دارد.
سفرهای کوتاه و بلند – به هر عنوانی که صورت می‌گیرد- نقش مهمی‌در پرداخت شخصیت آدمیان دارد و آنان را با جلوه‌هایی نو از حیات بشری آشنا می‌کند. همواره بخشی از زندگی انسان‌ها در سفر می‌گذرد و تقریبا هیچ گاه حیات فردی و اجتماعی انسان، از این آیین و عادت خوشایند، خالی نبوده است.
دراین کتاب که تحقیقی مختصر و گزیده شده می‌باشد، مباحثی که می‌تواند به نوعی ارج و منزلت سفر را آشکار سازد، در چهار فصل آورده شده که عبارتند از:
فصل اول: فایده‌های سفر.
فصل دوم: دستورهای سفر.
فصل سوم: اقسام سفر.
فصل چهارم: مسایل و احکام سفر.
مؤلف: سید اصغر ناظم زاده قمی
ناشر: بوستان کتاب قم – 1381

کتاب «قصه‌های شیرین و خواندنی از بهلول عاقل»

این کتاب مجموعه‌ی بیست داستان شیرین، شنیدنی و اخلاقی از جناب بهلول عاقل است که یقینا، با مطالعه‌ی این داستانها، به بهره‌ی وافری دست یافته و با استفاده از این حکایات به تربیت اخلاقی فرزندان، نوجوانان و جوانان با دقت بیشتری می‌پردازیم.
گردآورنده: مظفر حاجیان
ناشر: مؤسسه‌ی انتشارات مشهور (قم)

احکام
احکام عزاداری

سؤال: آیا قمه زنی جایز است؟
پاسخ حضرات آیات عظام امام خمینی (رحمت الله علیه) مقام معظم رهبری (دامت برکاته) و فاضل لنکرانی (رحمت الله علیه):
با توجه به این که قمه زدن در زمان حاضر به علت عدم قابلیت پذیرش و نداشتن هیچ گونه توجیه قابل فهم، باعث وهن و بد نام شدن مذهب می‌شود، باید از آن خودداری گردد.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی‌مکارم شیرازی (دامت برکاته):
عزاداری خامس آل عبا از مهم ترین شعائر دینی و رمز بقای تشیع می‌باشد؛ ولی بر عزاداران عزیز لازم است از کارهایی که موجب وهن مذهب می‌گردد و یا آسیبی به بدن آنها وارد می‌کند، خودداری کنند.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی‌نوری (دامت برکاته):
قمه زنی اشکال دارد.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی‌تبریزی (رحمت الله علیه):
عزاداری خامس آل عبا از مهمترین شعائر دینی و رمز بقای تشیع می‌باشد؛ ولی بر عزاداران عزیز لازم است از کارهایی که موجب وهن مذهب و سوء استفاده دشمنان اسلام واهل بیت (سلام الله علیهم) می‌شود، اجتناب کنند.
سؤال: آیا قمه زنی به طور مخفی جایز است؟ چنانچه در این مورد نذری داشه باشد، وظیفه چیست؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی‌خامنه‌‌‌ای (دامت برکاته):
قمه زنی علاوه بر این که از نظر عرفی از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمی‌شود. و سابقه‌‌‌ای در عصر ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم) و زمان‌های بعد از آن ندارد و تأییدی هم به شکل خاص یا عام از معصومین (سلام الله علیهم) در مورد آن نرسیده است. در زمان حاضر موجب رهن و بدنام شدن مذهب می‌شود. بنابراین در هیچ حالتی جایز نیست و چنانچه در این مورد نذری وجود داشته باشد، نذر واجد شرایط صحت و انعقاد نیست. سؤال: استفاده از زنجیرهایی که دارای تیغ هستند چه حکمی‌دارد؟
پاسخ حضرات آیات عظام امام خمینی (رحمت الله علیه)، مقام معظم رهبری (دامت برکاته)، مکارم شیرازی(دامت برکاته) و فاضل لنکرانی (رحمت الله علیه):
اگر استفاده از زنجیرهای مذبور موجب وهن مذهب در برابر مردم شود و یا باعث ضرر بدنی قابل توجهی گردد. جایز نیست.
منبع:پرسش‌ها و پاسخ‌ها، نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاها

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد/http://rasekhoon.net

بازدید : 1017
شنبه 2 خرداد 1399 زمان : 13:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مسجدومرکزفرهنگی حضرت ولی عصرعلیه السلام _ پوده

بسم الله

ویژه نامه روز بیست و هفتم ضیافت الهی

دعای روز بیست و هفتم

اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَصَیِّرْ اُمُورى فیهِ مِنَ الْعُسْرِ اِلَى الْیُسْرِ وَاقْبَلْ مَعاذیرى وَحُطَّ عَنّىِ الذَّنْبَ وَالْوِزْرَ یا رَؤُفاً بِعِبادِهِ الصّالِحینَ
خدایا فضیلت شب قدر را در این ماه روزیم گردان و بگردان کارهایم را در آن از سختى به آسانى و عذرهایم را بپذیر و ورز و گناهم را بریز اى مهربان به بندگان شایسته ات
منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی

تفسیر (( بسم الله الرحمن الرحیم))- قسمت دوم و پایانی
الرّحمن الرّحیم
به جاى این دو کلمه نیز در فارسى نمى‏توان واژه‏اى یافت که عینا ترجمه آن باشد و این که بخشنده مهربان معمولا ترجمه مى‏کنند ترجمه رسائى نیست. زیرا بخشنده ترجمه جواد است و مهربان ترجمه رؤف و هر دو از صفات پروردگار است که در قرآن آمده است.
جواد (بخشنده) یعنى کسیکه چیزى دارد و بدون عوض به دیگران مى‏بخشد. ولى رحمان و رحیم هر دو از رحمت مشتقند و در کلمه رحمت‏یک معنا اضافه‏اى نهفته است و آن اینکه:
در مواردى که موجودات; نیازمند و مستحق است; بالفظ و یا با زبان تکوین دستش دراز است و به اصطلاح قابل ترحم است و استحقاق دارد که چیزى به او برسد; در اینگونه موارد رحمت است. منتهى; رحمت انسان وقتى به مستحقى مى‏رسد که تحت تاثیر حالت او قرار گیرد; و رقت قلبى رد او پدید آید، ولى خداى متعال از این امور منزه است.
پس وقتى مى‏گوییم رحمان و رحیم دو معنا در ذهن ما مجسم مى‏گردد: یکى نیاز عظیم و فراوان مخلوقات که گوئى سراسر مخلوقات با زبان قابلیت‏هاى خودشان همه دست نیاز بدرگاه بى‏نیاز او دراز کرده و التماس مى‏کنند، و دیگر اینکه او رحمت‏بى‏حساب خویش را بسوى آنان فرستاده و نیازهاى آنان را تامین نموده است.
این است که بعضى از مترجمان اخیر وقتى دیده‏اند که هیچ کلمه‏اى رساننده معانى این کلمات نیست; آیه شریفه; بسم الله الرحمن الرحیم را «به نام الله رحمن الرحیم‏» ؛ ترجمه نموده‏اند.
فرق رحمان با رحیم چیست؟ قبلا باید توضیح بدهیم که در زبان عربى کلماتى که بر وزن فعلان است دلالت‏بر کثرت مى‏کند مثل عطشان که به معناى عطش کثیر است. و کلماتى که بر وزن فعیل است که اصطلاحا آنرا صفت مشبه مى‏گویند دلالت‏بر نوعى ثبات و دوام مى‏کند.
رحمان که بر وزن فعلان است دلالت‏بر کثرت و وسعت مى‏کند و مى‏رساند که رحمت‏حق همه جا گسترش پیدا کرده و همه چیز را فرا گرفته است.
اصولا هر چیزى; چیز بودنش مساوى با رحمت‏حق است چون وجود و هستى عین رحمت است; چنانکه در سوره اعراف آیه 56 آمده است و رحمت و سعت کلى شى‏ء (رحمت من همه چیز را فرا گرفته است) و در دعاى کمیل مى‏خوانیم و برحمتک التى وسعت کلى شى‏ء.
این گونه رحمت‏حق استثناء ندارد؛ و اینطور نیست که شامل انسانها باشد و غیر انسانها را شامل نشود و یا در انسان‏ها تنها انسانهاى مؤمن را فرا گیرد، خیر؛ بلکه سراسر گیتى مشمول رحمانیت‏حق است و یا عین آن است‏یعنى آنچه در عالم هستى هست رحمت‏حق است.
درسى که مى‏توان از جمله بسم الله الرحمن الرحیم آموخت این است که آنچه که از خدا به عالم مى‏رسد دو گونه نیست؛ خیر و شر. بلکه آنچه از او مى‏رسد جمله نیکو و رحمت است و این رحمت‏شامل جماد و نبات و حیوان و انسان به تمام اقسامش مى‏گردد چون اصولا فاتحه و گشایش هستى با رحمت‏حق است.
و اما رحیم که بر وزن فعیل است دلالت‏بر رحمت لاینقطع و دائم حق مى‏کند. رحمان که دلالت‏بر رحمت واسعه پروردگار مى‏کرد و شامل همه موجودات مى‏گشت ولى بالاخره در این عالم یک سلسله از موجودات پس از هستى معدوم مى‏شوند و فانى مى‏گردند. ولى رحیم نوعى از رحمت است که جاودانگى دارد و تنها شامل آن بندگانى است که از طریق ایمان و عمل صالح; خود را در مسیر نسیم رحمت‏خاصه حق قرار داده‏اند!!
پس پرودگار یک رحمت عام دارد و یک رحمت‏خاص. با رحمت عام خودش همه موجودات را آفریده است که از جمله آنان انسان است.
انسان که تنها موجود مکلف است و خودش مسئول خویش است اگر وظائف و تکالیفى که به عهده‏اش نهاده شده بود انجام دهد; مشمول رحمت‏خاص الهى خواهد شد. رحمان اشاره به آن رحمت‏بى‏حسابى است که همه جا کشیده و مؤمن و کافر و حتى انسان و جماد و نبات و حیوان ندارد ولى رحیم اشاره به رحمت‏خاص است که به انسانهاى مطیع و فرمانبردار اختصاص دارد.

پی نوشت :

شیعیان در مسئله فوق اتفاق نظر دارند ولى میان اهل تسنن اختلاف نظر است؛ بعضى با نظر شیعه موافق‏اند و بعضى سخت مخالف و بعضى قائل به تفصیل هستند.
ابن عباس، ابن مبارک; عاصم; کسائى، ابن عمر، ابن زبیر، ابن هریره عطاء; طاووس و نیز امام فخر رازى در تفسیر کبیر; و جلال الدین سیوطى در اتقان که مدعى تواتر روایات هستند; از طرفداران نظریه جزئیت مى‏باشند. بعضى مانند مالک و ابو عمرو و یعقوب مى‏گویند که جزء هیچ سوره‏اى نیست و تنها براى اوائل سوره‏ها تیمنا نازل گشته و نیز براى فواصل سوره‏ها مى‏باشد.
ولى بعضى از پیروان مسلک شافعى و حمزه قائل به تفصیل‏اند که مى‏گویند تنها در سوره حمد جزء سوره است ولى در سوره‏هاى دیگر نیست.

منبع: آشنایى با قرآن ، استادشهید مرتضى مطهرى، جلد دوم

کلام نور

برادران دینی
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: بهترین برادر تو کسی است که در راه اطاعت خدا یاریت رساند و از نافرمانی‌های او بازت دارد و به خشنودی او فرمانت دهد. (1)
حضرت امام علی(علیه السلام) می‌فرمایند: پیش از انتخاب برادران، آنها را بیازمای؛ زیرا آزمایش معیاری است که نیکان را از بدان جدا می‌کند. (2)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: زبانت را نگهدار تا برادرت را صاحب شوی. (3)
حضرت امام باقر (علیه السلام) می‌فرمایند: مؤمن برادر تنی مؤمن است. (4)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): إذا أحب احدکم اخاه فلیعلمه؛
هرگاه یکی از شما، برادر خود را دوست داشته باشد، آن را به او اظهار کند. (5)
قال الامام علیٌ (علیه السلام): من لم تکن مودته فی الله فاحذره، فإن مودته لئیمة و صحبته مشومة؛
از کسی که دوستیش برای خدا نباشد بپرهیز؛ زیرا دوستی او پستی است و همنشینی با او شوم و بی برکت. (6)
قال الامام الباقر (علیه السلام):من الستفاد أخا فی الله علی ایمان بالله و وفاأ بإخائه، طلبا لمرضاة الله فقد استفاد شعاعا من نور الله؛
هر کس برای جلب رضای خدا، بر پایه‌ی ایمان به او و وفاداری به برادری، برادری خدایی و دینی به دست آورد پرتوی از نور خدا را به دست آورده است. (7)
قال الامام الصادق (علیه السلام): احب إخوانی الی من اهدی عیوبی الی؛
دوست داشتنی ترین برادرم کسی است که عیبهایم را به من هدیه کند. (8)
قال الامام الکاظم (علیه السلام): من قصد الیه رجل من إخوانه مستجیرا به فی بعض أحواله فلم یجره، بعد أن یقدر علیه فقد قطع ولایة الله تبارک و تعالی؛
کسی که برادرش برای رفع گرفتاری یا حاجتی به او پناه ببرد و او بتواند پناهش دهد (مشکل او را حل نماید) اما ندهد، بی گمان پیوند ولایت خدای تبارک و تعالی را بریده است.(9)
قال الامام علی (علیه السلام): من اتخذ أخا بعد حسن الإختبار دامت صحبته و تأکدت مودته. من اتخذ أخا من غیر اختبار ألجأه الإفطرار الی مرافقه الأسرار؛
هر که بعد از آزمایش درست، برادری انتخاب کند، رفاقتش بپاید و دوستیش استوار گردد و هر که بدون آزمایش برادری را انتخاب کند، به همنشینی با بدان دچار خواهد شد. (10)
قال الامام الباقر (علیه السلام): لاتقارن و لاتواخ اربعة: الاحق و البخیل و الجبان واکذاب؛
با چهار کس هم نشینی و برادری مکن: احمق، بخیل، ترسو و دروغگو. (11)
قال الامام الصادق (علیه السلام): تحتاج الإخوة فیما إلی ثلاثه أشیاء فإن استعملوها و إلا تباینو و تباغضوا و هی: التناصف و التراحم و نفی الحسد؛
برادران در میان خود به سه چیز نیازمندند که اگر به کار بندند، دوستی بپاید و گرنه از یکدیگر جدا شوند و دشمن هم گردند، آن سه چیز این‌هاست: انصاف با یکدیگر، مهربانی با یکدیگر و حسد نبردن نسبت به هم.(12)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): النظر إلی الاخ توده فی الله عزوجل عبادة؛
نگاه کردن به برادر(دینی) و دوستی کردن با او به خاطر خداوند بزرگ، عبادت است. (13)
قال الامام علی (علیه السلام): ینبغی للمسلم أن یتجنب مواخاة: الماجن الفاجر، والأحق، و الکذاب؛
مسلمانان باید از برادری کردن با سه گروه دوری کنند: شوخ بی حیا، احمق و دروغگو. (14)
قال الامام الصادق (علیه السلام): المؤمن أخوا المؤمن عینه و دلیله و لا یخونه لا یظلمه و لا یغشه، و لا یعده عدة فیخلفه؛
مؤمن برادر مؤمن است، چشم او را راهنمای اوست. به او خیانت و ستم نمی‌کند، فریبش نمی‌دهد و وعده‌‌‌ای به او نمی‌دهد که به آن عمل نکند. (15)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: مؤمن آیینه‌ی برادر مؤمن خویش است. در غیابش خیرخواهی او می‌کند و در حضورش، امور ناخوشایند را از او دور می‌کند. (16)
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: برادری کردن به خاطر خدا، محبت را خالص می‌گرداند. (17)
حضرت امام حسن (علیه السلام) می‌فرمایند: با هیچ کس رفت و آمد مکن تا بدانی کجاها رفت و آمد می‌کند، چون از حالش به خوبی آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی، بر پایه‌ی گذشت از لغزشها و کمک و همیاری در سختی‌ها با او برادری کن. (18)
حضرت امام حسین (علیه السلام) می‌فرمایند: قویترین فرد در ایجاد ارتباط کسی است که با کسی که از او بریده، رابطه برقرار کند. (19)
حضرت امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند: هر کس به خاطر خداوند برادری به دست آورد، خانه‌‌‌ای در بهشت به دست آورده است. (20)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من زار أخاه فی بیته قال الله عزوجل له: انت ضیفی و زائری، علی قراک و قد أوجبت لک الجنة بحبک ایاه؛
هر که به دیدن برادر خود در خانه اش رود، خدای عزوجل به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو به عهده‌ی من است و من به پاداش محبت تو به او، بهشت را بر تو واجب کردم.(21)
قال الامام علی (علیه السلام): زر فی الله أهل طاعته و خذ الهدایة أهل ولایته؛
برای خدا به دین اهل طاعت او برو و هدایت را از اهل ولایت او بگیر.(22)
قال الامام الکاظم (علیه السلام): لیس شیء أنکی لإبلیس و جنوده من زیارة الإخوان فی الله بعضهم لبعض؛
هیچ چیز به اندازه‌ی دیدار برادران از یکدیگر به خاطر خدا، ابلیس و سپاه او را درهم نمی‌کوبد. (23)
قال الامام الصادق (علیه السلام):من زار اخاه فی الله و لله جاء یوم القیامة یخطر بین قباطی من نور لا یمر بشی ء إلا أضاء له؛
هر که در راه خدا و برای خدا به دیدن برادر خود رود، درروز قیامت میان جامه‌هایی از نور می‌خرامد و بر هر چه می‌گذرد، آن را روشن می‌کند. (24)

پی نوشت :

1- تنبیه الخواطر، ج2، ص 123.
2- غررالحکم، ح 6801.
3- بحارالانوار، ج74، ص 156.
4- اصول کافی، ج2، ص 166.
5- میزان الحکم، ج1، ص 72.
6- غررالحکم، ح 8978.
7- تحف العقول، ح 295.
8- بحارالانوار، ج74، ص 282.
9- بحارالانوار، ج74، ص 314.
10- غررالحکم، ح 8921.
11- خصال شیخ صدوق ص 244.
12- تحف العقول، ح 322.
13- بحارالانوار، ج74، ص 279.
14- اصول کافی، ج2، ص 639.
15- اصول کافی، ج2، ص 166.
16- بحارالانوار، ج74، ص 233.
17- غررالحکم، ح 9828.
18- تحف العقول، ح 233.
19- بحارالانوار، ج78، ص 121.
20- ثواب الاعمال، ص 182.
21- بحارالانوار، ج74، ص 345.
22- بحارالانوار، ج74، ص 347.
23- اصول کافی، ج2، ص 188.
24- بحارالانوار، ج74، ص 374.

حکمت‌های شگرف

حکمت 313نهج البلاغه: جامعیت قرآن (علمى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] وَ فِى الْقُرْآنِ نَبَأُ مَا قَبْلَکُمْ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَکُمْ وَ حُکْمُ مَا بَیْنَکُمْ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: در قرآن اخبار گذشتگان ، و آیندگان ، و احکام مورد نیاز زندگى تان وجود دارد.
حکمت 314 : روش برخورد با متجاوز (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا یَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: سنگ را از همان جایى که دشمن پرت کرده ، باز گردانید ، که شر را جز شر پاسخى نیست.
حکمت 315 : روش نویسندگى(علمى، هنرى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِکَاتِبِهِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِى رَافِعٍ أَلِقْ دَوَاتَکَ وَ أَطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِکَ وَ فَرِّجْ بَیْنَ السُّطُورِ وَ قَرْمِطْ بَیْنَ الْحُرُوفِ فَإِنَّ ذَلِکَ أَجْدَرُ بِصَبَاحَةِ الْخَطِّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به نویسندة خود عبیدالله بن ابى رافع دستور دادند)در دوات، لیقه بینداز ، نوک قلم را بلند بگیر، میان سطرها فاصله بگذار، و حروف را نزدیک به یکدیگر بنویس ، که این شیوه براى زیبایى خط بهتر است.
حکمت 316 : پیشواى مؤمنان و تبهکاران(اعتقادى،اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَنَا یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ الْفُجَّارِ
قال الرضى و معنى ذلک أن المؤمنین یتبعوننى و الفجار یتبعون المال کما تتبع النحل یعسوبها و هو رئیسها .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: من پیشواى مؤمنان ، و مال ، پیشواى تبهکاران است.
سید رضی مى گوید: (معناى سخن امام ، این است که مؤمنان از من پیروى مى کنند و بدکاران پیرو مال مى باشند آن گونه که زنبورانِ عسل از رییس خود اطاعت مى کنند)
حکمت 317: اختلاف مسلمین و انحراف یهودیان(اعتقادى، سیاسى)
وَ قَالَ لَهُ بَعْضُ الْیَهُودِ مَا دَفَنْتُمْ نَبِیَّکُمْ حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ فَقَالَ [علیه السلام] لَهُ إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِیهِ وَ لَکِنَّکُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُکُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِیِّکُمْ اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (شخصى یهودى ، به امام گفت: هنوز پیامبرتان را دفن نکرده، درباره اش اختلاف کردید، امام فرمودند) :
ما دربارة آنچه که از او رسیده اختلاف کردیم، نه در خود او ؛ اما شما یهودیان ، هنوز پاى شما پس از نجات از دریاى نیل خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید:" براى ما خدایى بساز، چنانکه بت پرستان خدایى دارند!" و پیامبر شما گفت: "شما مردمى نادانید".
حکمت 318 : قاطعیت در مبارزات(سیاسى، نظامى)
وَ قِیلَ لَهُ بِأَیِّ شَیْ‏ءٍ غَلَبْتَ الْأَقْرَانَ فَقَالَ [علیه السلام] مَا لَقِیتُ رَجُلًا إِلَّا أَعَانَنِى عَلَى نَفْسِهِ .
قال الرضى یومئ بذلک إلى تمکن هیبته فى القلوب .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (از امام پرسیدند: با کدام نیرو بر حریفان خود پیروز شدید؟ فرمودند)
کسى را ندیدم جز آن که مرا در شکست خود یارى مى داد!.
سید رضی مى گوید : ( امام به این نکته اشاره کردند که هیبت و ترس مولایمان در دلها جاى مى گرفت).
حکمت 319 : ره آورد شوم تهیدستى(اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِابْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ یَا بُنَیَّ إِنِّى أَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِیَةٌ لِلْمَقْتِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به پسرش محمد حنفیه سفارش کردند) اى فرزند! من از تهیدستى بر تو هراسناکم ، از فقر به خدا پناه ببر، که همانا فقر ، دین انسان را ناقص ، و عقل را سرگردان ، و عامل دشمنى است.
حکمت 320 : روش صحیح پرستیدن (علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِیهٌ بِالْعَالِمِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِیهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (شخصى مسألة پیچیده اى سؤال کرد، فرمودند: ) براى فهمیدن بپرس،نه براى آزار دادن؛ که نادان آموزش گیرنده، همانند داناست، و همانا داناى بى انصاف چون نادان بهانه جو است!.
حکمت 321 : قاطعیت رهبرى در مشورت(سیاسى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ قَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ فِى شَیْ‏ءٍ لَمْ یُوَافِقْ رَأْیَهُ لَکَ أَنْ تُشِیرَ عَلَیَّ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَیْتُکَ فَأَطِعْنِى .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (عبدالله بن عباس در مسأله اى نظر داد که امام آن را قبول نداشتند و فرمودند) بر تو است که رأى خود را به من بگویى، تا من پیرامون آن بیندیشم ، آنگاه اگر خلاف نظر تو فرمان دادم باید اطاعت کنی!
حکمت 322: ضرورت تقویت روحیة مردم پس از جنگ(سیاسى، اجتماعى)
وَ رُوِیَ أَنَّهُ [علیه السلام] لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقَالَ [علیه السلام] لَهُ أَ تَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِینِ وَ أَقْبَلَ حَرْبٌ یَمْشِى مَعَهُ وَ هُوَ [علیه السلام] رَاکِبٌ فَقَالَ [علیه السلام] ارْجِعْ فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِى فِتْنَةٌ لِلْوَالِى وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (وقتى امام از جنگ صفین باز مى گشتند، به محله شبامیان رسیدند، ایشان گریه زنان بر کشتگان جنگ را شنیدند، ناگاه حرب بن شُرحبیل شبامى، بزرگ قبیلة شبامیان خدمت امام رسید و به ایشان عرض کرد)
آیا آن گونه که مى شنوم ، زنان شما بر شما چیره شده اند؟ چرا آنان را از گریه و زارى باز نمى دارید؟ (حرب پیاده و امام سوار بر اسب مى رفتند ، امام علیه السلام به او فرمودند) باز گرد، که پیاده رفتن رییس قبیله اى چون تو پشت سر من ، موجب انحراف زمامدار و زبون مؤمن است.
حکمت 323: علل انحراف خوارج(سیاسى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] وَ قَدْ مَرَّ بِقَتْلَى الْخَوَارِجِ یَوْمَ النَّهْرَوَانِ بُؤْساً لَکُمْ لَقَدْ ضَرَّکُمْ مَنْ غَرَّکُمْ فَقِیلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ الشَّیْطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِیِّ وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِى وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (در جنگ نهروان هنگامى که از کنار کشتگان خوارج مى گذشتند، فرمودند) واى به حال شما! آن که شما را فریب داد به شما زیان رساند. پرسیدند چه کسى آنان را فریفت، اى امیر المؤمنین [علیه السلام]، در جواب فرمودند: شیطان گمراه کننده، و نفسى که به بدى فرمان مى دهد ، آنان را به آرزوها مغرور ساخت ، و راه گناه را بر ایشان آماده کرد، و به آنان وعدة پیروزى داد ، و سر انجام به آتش جهنم گرفتارشان کرد.
حکمت 324: خدا ترس در خلوتگاهها (اخلاقى، اعتقادى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] اتَّقُوا مَعَاصِیَ اللَّهِ فِى الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِمُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: از نافرمانى خدا در خلوت‌ها بپرهیزید، زیرا همان که گواه است، داورى مى کند.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین

خون خواهی حضرت مهدی (علیه السلام) از قاتلان امام حسین (علیه السلام)
سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) به فرزند گرامی‌شان امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: « سوگند به خدا که خون من از جوشش باز نمی‌ایستد تا این که خداوند مهدی (علیه السلام) را برانگیزد. او به انتقام خون من، از منافقان فاسق و کافر، هفتاد هزار نفر را می‌کشد.» (1)
هر وی می‌گوید: به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم:‌‌‌ای فرزند رسول خدا! نظرتان درباره‌ی این سخن امام صادق (علیه السلام) که می‌فرمایند: «هرگاه قائم ما قیام کند، بازماندگان قاتلان امام حسین (علیه السلام) به کیفر کردار پدران شان کشته می‌شوند» چیست؟
حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند: (این سخن صحیح است) گفتم: پس این آیه‌ی قرآن (ولاتزرو و ازره اخری)(2) چه معنایی دارد؟ فرمودند: « آن چه خداوند می‌فرماید صحیح است، و پس بازماندگان قاتلان امام حسین (علیه السلام) به کردار پدرانشان خوشحالند و به آن افتخار می‌کنند و هر کس از چیزی خشنود باشد مانند آن است که آن کار را انجام داده است. اگر مردی در مشرق کشته شود و مردی دیگر در مغرب به کشته شدن او خشنود باشد، نزد خداوند شریک گناه قاتل است. و این که قائم (علیه السلام)، فرزاندان قاتلان امام حسین (علیه السلام) را هنگام ظهورش نابود می‌سازد، برای این است که آنان از کردار پدران شان خشنودند.» (3)

پی نوشت :

1- بحارالانوار، ج45، ص 299.
2- بحارالانوار، ج45، ص 299.
3- بحارالانوار، ج52، ص 313.

مواعظ جاوید

سید الشهدا و نهضت حسینی در بیان امام خمینی (رحمت الله علیه)
  • انقلاب اسلامی‌ایران، پرتویی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است. (1)
  • این مطلبی که الان القاء کرده اند به جوان‌های ما که تا کی گریه و تاکی روضه و اینها، نمی‌فهمند روضه چیست و این اساس تا حالا چطور نگه داشته شده است. این را نمی‌دانند و نمی‌شود هم بهشان فهماند. اینها نمی‌فهمند که این روضه و این گریه آدم ساز است. انسان درست می‌کند این مجالس روضه.
    این مجالس عزاداری سیدالشهدا و آن تبلیغات بر ضد ظلم این تبلیغ بر ضد طاغوت است. بیان ظلمی‌که به مظلوم شده تا آخر باید باشد. (2)
  • سید الشهدا (سلام الله علیه) مذهب را بیمه کرد. (3)
    ثمره‌ی فداکاری امام حسین (علیه السلام)
  • شخصیت عظیمی‌که از عصاره‌ی وحی الهی تغذیه و در خاندان سید رسل محمد مصطفی و سید اولیای خدا علی مرتضی و در دامان صدیقه‌ی طاهره بزرگ شده بود. قیام کرد و با فداکاری عظیم و نهضت الهی خود، واقعه‌ی بزرگی را به وجود آورد که کاخ ستمگران فرو ریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید. (4)
  • اگر سیدالشهدا(علیه السلام) نبود. این رژیم طاغوتی را اینها تقویت می‌کردند و به جاهلیت بر می‌گرداند، اگر حالا من و تو هم مسلم بودیم مسلم طاغوتی بودیم، نه مسلم امام حسینی، امام حسین (علیه السلام) نجات داد اسلام را. (5)
  • در حالی که شهادت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) از همه‌ی خسارتها بالاتر بود، ولی چون او می‌دانست که چه می‌کند و کجا می‌رود و هدفش چیست، فداکاری کرد و شهید شد. امام حسین (علیه السلام) با خون خود اسلام را زنده کرد، شما به تبعیت از او اسلام را ضمانت کنید. (6)
  • همه باید بدانید که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است، این مراسم سیاسی عزاداری ائمه اطهار (علیهم السلام) و بویژه سرور شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) است که حافظ ملیت مسلمین به ویژه شیعیان اثنی عشر می‌باشد. (7)
  • اگر نبود این نهضت امام حسین (علیه السلام) یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان می‌دادند و از اول اینها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولیای اسلام حسادت داشتند. سیدالشهدا (علیه السلام) با فداکاری که کرد، علاوه بر آن که آنها را به شکست رساند. اندکی که گذشت مردم متوجه شدند که چه غائله‌‌‌ای و چه مصیبتی موجب بهم خوردن اوضاع بنی امیه شد. (8)
  • این خون سیدالشهدا است که خون‌های همه‌ی ملت‌های اسلام را به جوش آورده و این دستجات عزیز عاشورا است که مردم را به هیجان می‌آورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی‌مهیا می‌کند، در این امر نباید سستی کرد. (9)
  • امام حسین (علیه السلام) با خون خود اسلام را زنده کرد. شما به تبعیت از او انقلاب و اسلام را ضمانت نمائید. (10)
  • عاشورا را زنده نگه دارید که در صورت زنده نگهداشتن عاشورا، کشور آسیبی نخواهد دید. (11)
    محرم
  • شهادت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مکتب را زنده کرد. انقلاب اسلامی‌ایران، پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است. کربلا را زنده نگهدارید و نام مبارک حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را زنده نگهدارید که با زنده بودن او اسلام زنده نگهداشته می‌شود.
  • این محرم را زنده نگه دارید؛ که ما هرچه داریم از این محرم است. محرم نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست؛ که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد، و راه فنای ظلم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این خود سرلوحه‌ی تعلیمات اسلام است برای ملتها تا آخر دهر.
  • تمام این وحدت کلمه‌‌‌ای که مبداء پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجلس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام است. مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان، که مجالس غلبه‌ی سپاه عقل بر جهل، عدل بر ظلم و امانت بر خیانت، حکومت اسلامی‌بر حکومت طاغوت است، هرچه با شکوهتر و فشرده تر بر پا شود، و بیرقهای خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هرچه بیشتر افراشته شود.
    محرم و وظایف ما در کلام امام راحل
  • محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.
  • مسأله‌ی کربلا، که خودش در رأس مسائل سیاسی است، باید زنده بماند.
  • ملت بزرگ ما باید خاطره‌ی عاشورا را با موازین اسلامی، هرچه شکوهمندتر حفظ نمایند.
  • این خون سید الشهداست که خونهای همه ملتهای اسلامی‌را به جوش می‌آورد.
  • سید الشهداء (علیه السلام) با همه‌ی اصحاب و عشیره اش قتل عام شدند لکن مکتبشان را جلو بردند.
  • دسیدالشهدا (علیه السلام) را کشتند. اسلام ترقی اش بیشتر شد.
  • تمام این وحدت کلمه که مبداء پیروزی ما شد. برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد.
  • گریه کردن برعزای امام حسین (علیه السلام) زنده نگه داشتن نهضت، و زنده نگه داشتن همین معنا که یک جمعیت کمی‌در مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد، دستور است. (12)

    پی نوشت :

    1-صحیفه‌ی نور، ج10، ص 31.
    2- صحیفه‌ی نور، ج10، ص 31.
    3- صحیفه‌ی نور، ج10، ص 216.
    4- صحیفه‌ی نور، ج17، ص 85.
    5- صحیفه‌ی نور، ج7، ص 236.
    6- صحیفه‌ی نور، ج17، ص 54.
    7- صحیفه‌ی نور، ج9، ص 201.
    8- صحیفه‌ی نور، ج14، ص 256.
    9- صحیفه‌ی نور، ج15، ص 204.
    10- صحیفه‌ی نور، ج10، ص 31.
    11- صحیفه‌ی نور، ج15، ص 205.
    < 12- کلمات قصار امام خمینی (رحمت الله علیه)، صفحات 57، 58 و 59.

    منابع:

    1. صحیفه نور،ج9،10،12،14،15و17
    2. کلمات قصار امام خمینی (رحمت الله علیه)

    نهی از تحقیر جوانان
    مبادا اساتید و معلمین که به وسیله‌ی معاشرت‌ها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیده اند، تحقیر و سرزنش نمایند و خدای ناکرده از پیشرفت و استعدادخارجی‌ها بت بتراشند و روحیه‌ی پیروی و تقلید و گدا صفتی را در خمیر جوانان تزریق نمایند. به جای این که گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم، به هویت انسانی خود توجه کنند و روح توانایی و رسم استقلال را زنده نگه دارند.
    ما در شرایط جنگ و محاصره آن همه هنر آفرینی و اختراعات و پیشرفت‌ها داشتیم،‌‌ان‌شاءالله در شرایط بهتر زمینه‌ی کافی برای رشد استعداد و تحقیقات را در همه‌ی امور فراهم می‌سازیم.
    منبع:صحیفه‌ی نور، ج20، ص 242.

    در محضر ولایت

    آموزه‌های عملی از ماه مبارک رمضان
    بزرگترین درس ماه رمضان، خودسازى است. اوّلین و مهمترین قدمِ خودسازى هم این است که انسان به خود و به اخلاق و رفتار خود با نظر انتقادى نگاه کند؛ عیوب خود را با روشنى و دقّت ببیند و سعى در برطرف کردن آنها داشته باشد. این از عهده خود ما برمى‏آید و این تکلیفى بر دوش ماست.
    به مردم عرض مى‏کنم: به هم رحم کنید تا خداى متعال به شما رحم کند. کسانى که دستشان باز است، دست تعدّى به سمت منافع و مصالح دیگران دراز نکنند. کسانى که زرنگى و هوش و امکانات و قدرت و مسئولیت و توانایی‌هاى گوناگون فردى و اجتماعى دارند، از این تواناییها در راه تعدّى به دیگران استفاده نکنند. خود را بنده خدا بدانیم؛ در مقابل بقیه بندگان خدا، خود را موظّف به همراهى، احسان، نیکى و رعایت انصاف بدانیم؛ آن‏گاه باران رحمت و فضل خدا بر سر ما خواهد بارید؛ ما را شستشو خواهد داد و برکات خود را بر ما نازل خواهد کرد. البته این وظیفه همه است؛ ولى کسانى که در جامعه تمکّن و قدرت و مقام و ثروت و نفوذ کلمه‏اى در میان مردم دارند، بیش از دیگران در مقابل این بار سنگین - بار خودسازى و محدود کردن قواى خود از تجاوز به دیگران - مسئولند.
    منبع: فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى ‏در خطبه‏هاى نماز عید سعید فطر25/ 9 /1380
    درسی که اربعین به ما می‌دهد
    درسی که اربعین به ما می‌دهد این است که باید یاد حقیقت و خاطره‌ی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگه داشت. شما ببینید از اول انقلاب تا امروز تبلیغات علیه انقلاب و امام و اسلام و این ملت چقدر پر حجم بوده است... اگر در مقابل این تبلیغات حق نبود و اگر آگاهی ملت ایران و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان در خدمت حقیقی که در این کشور وجود دارد، قرار نگیرد. دشمن در میدان تبلیغات غالب خواهد شد. میدان تبلیغات میدان بسیار عظیم و خطرناک است. البته، اکثریت قاطع ملت و آحاد مردم ما به حرکت آگاهی ناشی از انقلاب، در مقابل تبلیغات دشمن بیمه هستند و مصونیت پیدا کرده اند. از بس دشمن دروغ گفت و چیزهایی را که در مقابل مردم بود به عکس و واژگون نشان داد و منعکس کرد، اطمینان مردم ما نسبت به گفته‌ها و بافته‌ها و یاوه گویی‌های تبلیغات جهانی به کلی سلب شده است. دستگاه ظالم جبار یزید با تبلیغات خود حسین بن علی (علیهما السلام) را محکوم می‌ساخت و وانمود می‌کرد که حسین بن علی (علیهما السلام) کسی بود که بر ضد دستگاه عدل و حکومت اسلامی‌و برای دنیا قیام کرده است؟! بعضی هم این تبلیغات دروغ را باور نمی‌کردند. بعد هم که حسین بن علی (علیهما السلام) با آن وضع عجیب و با آن شکل فجیع به وسیلهجی دژخیمان در صحرای کربلا به شهادت رسید آن را یک غلبه و فتح وانمود می‌کردند. اما تبلیغات صحیح دستگاه امام، این بافته‌ها را عوض کرد. حق، این گونه بود.
    حدیث ولایت،ج2، ص 143 و 144.
    پیوند انقلاب با حضرت امام حسین (علیه السلام)
    حادثه‌ی عاشورا در ذات و طبیعت خود یک دریای خروشان عواطف صادق است... حادثه‌ی عاشورا، چشمه‌ی جوشانی از حقایقی بوده است که انسان‌های زیادی را در طول تاریخ، دلبسته و عاشق خود کرده است و لذا برای همیشه تاریخ بشری، حرفهای تازه‌‌‌ای برای گفتن دارد... خاطره‌ی عاشورا، بیان یک خاطره نیست، بلکه بیان حادثه‌‌‌ای است که دارای ابعاد بی شماری است.(1)
    اگر د رجامعه‌ی ما، عشق به امام حسین (علیه السلام) و یاد او و ذکر مصایب و حوادث عاشورا معمول و رایج نبود معلوم نبود که نهضت با این فاصله‌ی زمانی و یا این کیفیتی که پیروز شد، به پیروزی می‌رسید. امام خمینی (رحمت الله علیه) جهت گیری مترقی انقلابی را با جهت گیری عاطفی در قضیه‌ی عاشورا پیوند و گره زدند و روضه خوانی و ذکر مصیبت را احیا کردند و فهماندند که این کار، تجملاتی و قدیمی‌و منسوخ در جامعه‌ی ما نیست؛ بلکه لازم است و یاد امام حسین (علیه السلام) و ذکر مصیبت و بیان فضایل آن بزرگوار چه به صورت روضه خوانی و چه به شکل مراسم عزاداری گوناگون - باید به شکل رایج و معمول و گریه آور و عاطفه برانگیز و تکان دهنده‌ی دل‌ها- در بین مردم ما باشد و از آنچه که هست، قویتر هم بشود. (2)
    گریه برای امام حسین (علیه السلام) به خاطر این است که اگر یاد او با همه‌ی ابعادش در ذهن و زندگی و بساط هستی ما زنده نماند به تدریج فکر و سرانگشت اشاره‌ی او کمرنگ خواهد شد.

    منابع:

    1- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی‌در محرم 1373.
    2- رهبر معظم انقلاب اسلامی، حدیث ولایت، ج2، ص 11 – 10

    فقدان امام (رحمت الله علیه)، غم بی تسلا
    فقدان امام، حقا غم بی تسلا است که هیچ تسلایی در مقابل این غم نیست وقتی فرزند انسان شهید بشود با این که این طور مسایل، با مصیبت امام قابل مقایسه نیست، ولی انسان تسلایی دارد.
    ما حقیقتا در مقابل از دست دادن امام، هیچ چیزی که برای انسان تسلایی باشد و بگوییم لااقل این را در مقابل این حادثه داریم، نداریم. البته عظمت و شوکت اسلام در قضایای رحلت ایشان، چیز بزرگ و دستاوردی بود، آن دستاورد در زمان حیات ایشان، هر روز برای اسلام و مسلمین واقعا وجود داشت. آن مرد، نفس که می‌کشید، دنیایی را گرم می‌کرد و جهت می‌داد. واقعا امام (رحمت الله علیه) انسان عجیبی بود. اصلا پیدایش و وجود این انسان با آن ابعاد، هیچ قابل تحلیل نیست، جز این که بگوییم تفضل الهی بود. خدای متعال برای این که چرخشی در تاریخ و حرکت قافله‌ی عظیم بشری بیاورد، دستی باید از غیب ظاهر می‌شد، این دست را ظاهر می‌کرد. اگر کسی در ابعاد شخصیت وجود امام (رحمت الله علیه) درست دقت کند، حقیقتا جز این، هیچ توجیهی ندارد.
    ...این کارهای مربوط به امام، دست خود خداست. با ذهن بشر اصلا نمی‌شود آنها را محاسبه کرد. من که در تمام دوران زندگی ایشان و بعد هم در حوادث زندگی ایشان و بعد هم در حوادث بعد از فوتشان، این طور فهمیدم.
    حدیث ولایت، ج4، ص 195 و 196.

    شمیم هدایت

    معنای امتحان الهی
    بیشتر امتحاناتی که از ما گرفته می‌شود، برای رفع جهالت است؛ یعنی معلم نمی‌داند درس‌ها را خوب فرا گرفته ایم یا بد، از این رو امتحان می‌گیرد؛ ولی امتحانات خدای تعالی این گونه نیست. او به خوبی ما را می‌شناسد و از توانایی و ناتوانی ما اطلاع دارد؛ حتی قبل از این که ما را خلق کند از سرنوشت ما خبر دارد. بسیاری از اوقات برگزاری امتحان، به منظور پرورش یافتن شاگرد است تا شاگرد عیب خود را دریابد. از دلایل امتحانات الهی این است که خداوند قصد دارد ما را رشد دهد. هیچ کس هم نمی‌تواند از این امتحان فرار کند. هرچه هم امتحان سخت تر و دقیق تر باشد. فرد بهتر پرورش می‌یابد، همان گونه که فلز هرچه بیشتر در آتش قرار گیرد، ناخالصی‌ها بهتر از او جدا می‌شود و آبدیده تر می‌شود. در واقع باید از خداوند متعال تشکر کرد که ما را امتحان می‌کند. شخصی در کنار کعبه در خواست می‌کرد که خدایا از من امتحان نگیر!
    حضرت امام سجاد (علیه السلام) به آن شخص نهیب زدند: «این چه دعائی است؟! همه امتحان می‌شوند، حتی من!»
    گفت: «پس چه بخواهم؟»
    حضرت فرمودند: «بخواه که از امتحان سرافراز بیرون بیایی.»
    در حکمت 93 نهج البلاغه، نقل شده که حضرت امیر (علیه السلام) فرمودند: «فردی از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه می‌برم زیرا کسی نیست که در فتنه‌‌‌ای نباشد؛ لکن آن که می‌خواهد به خدا پناه برد، از آزمایش‌های گمراه کننده پناه برد.»
    ابزارهای امتحان الهی هم معلوم است. خداوند متعال در آیه‌ی 155 سوره‌ی بقره می‌فرماید: « ولنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الاثمرات و بشر الصابرین» و البته شما را به سختی‌ها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و به صابران بشارت ده.
    منبع: حدیث دل سپردن، درسها‌ی اخلاق استاد دکتر مرتضی آقا تهرانی، ص 50.
    نصایحی از شیخ رجبعلی خیاط
    راه انس با خدا
    اگر می‌خواهی از خدا بهره مند شوی و از انس و مناجاتش حظّی داشته باشی، احسان به خلق کن، اگر می‌خواهی به حقیقت توحید راه پیدا کنی به خلق خدا احسان کن و طریقه‌ی احسان را از اهل بیت (علیهم السلام) بیاموز: « ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لاشکورا»(1)
    و نیز فرمود: آن چه پس از انجام فرایض، حال بندگی خدا را در انسان ایجاد می‌کند، نیکی به مردم است. شیخ می‌فرمود: اگر می‌خواهی به حقیقت توحید راه پیدا کنی به خلق خدا احسان کن، بار توحید سنگین است و خطرناک و هر کس توان تحمل آن را ندارد، ولی احسان به خلق، تحمل آن را آسان می‌کند.
    فلسفه‌ی توسل به اهل بیت (علیهم السلام)
    جناب شیخ می‌فرمود: « غالب مردم نمی‌دانند توسل به اهل بیت (علیهم السلام) برای چیست؟ آنها برای رفع مشکلات و گرفتاری‌های زندگی به اهل بیت متوسل می‌شوند، در صورتی که ما برای طی کردن مراحل توحید و خداشناسی باید در خانه‌ی اهل بیت(علیهم السلام) برویم. راه توحید دشوار است و انسان بدون چراغ و راهنما قادر به طی کردن این راه نیست.
    نیایش اولیای خدا
    شیخ رجبعلی خیاط می‌فرمود: «در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که خدا بخواهد از گدایی سحرها می‌توان حاصل نمود، از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است. عاشق، خواب ندارد و جز وصال محبوب چیزی نمی‌خواهد. وقت ملاقات و رسیدن، به هنگام سحر است.»
    هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
    از یمن دعای شب و ورد سحری بود.

    پی نوشت :

    1-سوره مبارکه انسان،آیات 8 و 9

    منبع: کتاب کیمیای محبت

    نکته‌های ناب

    نجات آدمی‌
    روزی عقه بن عامر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: یا رسول الله! نجات آدمی‌در چیست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «مالک زبان خویش باش»!(1)
    از امام محمد باقر (علیه السلام) روایت است که: « زبان کلید همه‌ی خوبی‌ها و بدی‌هاست. شایسته است که انسان مومن زبانش را مهر کند؛ چنان که صندوقچه‌ی طلا و نقره‌ی خویش را مهر و موم می‌کند: زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خدا بیامرزد آن مومنی که زبانش را از هر شری نگه دارد. که این کار برای آدمی‌صدقه‌‌‌ای است که به خود می‌دهد. »(2)
    در فتنه بستن، دهان بستن است
    که گیتی به نیک و بد آبستن است
    پشیمان زگفتار دیدم بسی
    پشیمان نگشت از خموشی کسی
    اثر گره گشایی
    حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: « هر کس خداوند متعال به دست او، گشایشی را برای مسلمانی فراهم آورد، خداوند محنت و ناراحتی دنیا و آخرت او را برطرف می‌گرداند.»(3)
    نتیجه‌ی حسن ظن
    حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «هر کس خوش گمانی و حسن ظن به مردم داشته باشد، محبت و اعتماد آنان را به خود جلب می‌نماید.»(4)
    محاسبه‌ی نفس
    حضرت امام کاظم (علیه السلام) می‌فرمایند: « هر کس هر روز محاسبه‌ی نفس نکند (و از خود برای کارهایی که در آن روز کرده است حساب نکشد)، تا اگر کار نیکی کرده است بر آن بیفزاید، و اگر کار بدی کرده است به درگاه خداوند متعال توبه کند، از ما نیست»(5)
    عزت مؤمن
    حضرت امام جواد(علیه السلام) می‌فرمایند: « عزت و سربلندی مؤمن در بی نیازی و نداشتن طمع از مردم است.» (6)

    پی نوشت :

    1- مجموعه ورام، ج1، ص 104.
    2- تحفت العقول، ج 298.
    3- نهج الفصاحه، ص 609.
    4- غررالحکم، ج2، ص 687.
    5- تحف العقول، ص 292.
    6- بحارالانوار، ج 875، ص 365.

    دل نوشته

    دوری از تو
    شهلا خدیوی
    خدایا! دوری از تو، تیرهای زهرآلودی در قلبم فرو کرده و تنها چیزی که از آن برایم باقی گذاشته، زخم پشیمانی و پریشانی است؛ زخمی‌که با قلبم نمی‏سازد، بر ذهنم چنگ می‏اندازد.
    خدایا! دوری از تو، گناه و بیچارگی را انیس کرده و مرا که بنده ناچیز تو هستم، به بند غرور درآورده است.
    خدایا! دوری از تو، مرا که راه را از چاه نمی‏شناسم و از تمام دارایی‏ها تنها تو را دارم، به گودال تاریک پستی‏ها کشانده است؛ مرا به خود نزدیک کن!
    خدایا!‌‌‌ای پناه دهنده آوارگان و‌‌‌ای رساننده هر غریبی به آغوشی آشنا!
    مرداب وجودم با این همه گناه، با کدام زلالی می‏تواند سر از خانه آشنا در بیاورد؟!
    یاری‏ام کن تا غبار گناه را بتکانم و آن‏گاه، مرا در چشمه‏سار مغفرتت تطهیرم کن!
    خدایا! یاری‏ام کن تا زلال شوم!
    سه چیز و یک‏چیز
    فاطره ذبیح‏زاده
    الهی! در حالی به پیشگاه تو آمده‏ام که از آوردن حوایجم به درگاه تو شرمسارم.
    خداوندا! سه چیز مرا از آنکه نیازم را به آستان بی‏نیازی تو آورم بازمی‏دارد و یک خصلت مرا به درخواست از تو ترغیب و تشویق می‏کند:
    معبودا! مرا به اطاعت و بندگی خویش خواندی؛ ولی نفس سرکش، عنان کار از دستم خارج کرد و از شاهراه بندگی و اطاعت تو دورم کرد.
    بارالها! مرا از بدی و تاریکی نهی کردی و گفتی که دیده بر فروغ لایزال تو نبندم، ولی باز در ورطه گناه و عصیان افتادم و جهل و نادانی، مرا از جاده سبز کوی تو به بیراهه نافرمانی و شقاوت انداخت.
    ای بخشنده بی‏همتا! از ابر رحمت و لطف، سایه‏سار امنی برایم ساختی و نعمت‏های بی‏حد و شمارت چون باران بهاری مرا دربرگرفت؛ ولی منِ فراموشکار، در شکر نعمت‏هایت کوتاهی کردم.
    با این همه، چگونه حاجت به درگاهت آورم و از تو چیزی درخواست کنم؟
    ولی آن خصلت که مرا به آستان تو فرامی‏خواند، احسان و لطف بی‏پایان تو به بنده‏ای است که نیت خالص و ناب به پیشگاهت عرضه دارد. می‏دانم که خوش‏گمانی‏ام به تو، قفل‏های بسته را می‏گشاید.
    الهی! اینک که در برابرت به زشتی اعمالم اعتراف می‏کنم، از وزیدن نسیم مغفرتت ناامید نیستم.
    می‏دانم که کرم و بزرگواری تو، گناهانم را خواهد شست؛ چرا که عفو تو مقدم بر انتقام توست و خشنودی‏ات پیش از خشم توست.
    کریما!‌‌‌ای کسی که بندگانت را به پذیرفتن توبه عادت داده‏ای و‌‌‌ای آنکه به عمل اندک بندگانت راضی و خشنود می‏شوی! به فضل و کرم خویش، عذرم را بپذیر و حوایجم را به مرتبه اجابت برسان.
    سرافکنده بر آستان تو
    الهی! دهانم دوخته و سرم افکنده است. و سکوت، تکرار توبه نامه‏های من است؛ فریادی بی‏صداست در قلبم که تنها آسمان تو اوج می‏گیرد. تار و پود از هم‏گسیخته‏ای هستم که می‏خواهد سجاده‏های نیایش را در خویش بگستراند.
    تو را می‏خوانم و از تو مدد می‏جویم که تو یاری دهنده مطلقی.
    جایی که تو هستی...
    سعیده خلیل‏نژاد
    خدای من که سرمستی‏ام از عشق تو، مرا به وجد آورده است!
    خدای من که عشق سوزانم به تو، زبان مرا سوخته و دلم را گداخته است! هر بار که می‏خوانی‏ام، سر از پا نشناخته به سوی تو می‏آیم و می‏بینم که با هر قدم من، ده قدم به سویم آمده‏ای. آنچه دارم، بیش از حد لیاقتم به من داده‏ای و آنچه از دست داده‏ام، زنجیرهایی بود که مرا به زمین متصل می‏کرده و از نور لایزال تو دور.
    من به امید پاداش به در خانه‏ات آمدم، و تو بی‏هیچ چشمداشتی به قلبم پا گذاشتی و تمام دنیای مرا، دل مرا و روح مرا تسخیر کرده‏ای. جایی که تو هستی، نیستی راه ندارد؛ پس من برای ابد زنده‏ام.
    در مصلای دلم
    ای چشم و چراغ دل من! تا همیشه، لاله‏زار وجودم فقط به یمن حضور تو عطرآگین است. ثانیه‏های زلال عمرم وقتی است که سرشار از عطر اذان می‏شوم. عاشقانه در جست‏وجوی توام.
    با یاد تو، زمستان ذهنم، بهار می‏شود. همیشه مصلای دلم جولانگاه مهر و مهرورزی توست و آغوش گشاده‏ات، سرای گریه و خنده من است، جاودانه‏ترین معبود عالم!
    می‏پذیری‏ام؟
    بهار در بهار، غرق شکوفه یاد توام. اعجاز نام تو در من غوغا می‏کند. فریاد، ذره ذره وجودم را فراگرفته است و هیچ‏کس جز تو، پاسخ‏گوی عطش دیرینه من نیست. این که من بی‏آنکه بخواهم، هر روز و هر لحظه در سرای توام، از مهربانی توست؛ نه از شایستگی من.
    از چشمه روشن نگاهت جان می‏گیرم. من، بی‏دست عنایت تو هیچم. من همیشه میهمان سفره بی‏دریغت بوده‏ام. جز تو، ساقی دیگری برای لحظه‏های سکرآور عبادت نیافته‏ام. اینک، به پایکوبی لحظه‏های مبارک نیایش آمده‏ام، می‏پذیری‏ام؟
    به تو پناه می‏برم
    رقیه نذیری
    خدایا! به سویت می‏گریزم اگر ذهنم از سیاهی انباشته باشد، و اگر گام‏هایم به بی‏تو بودن برسند. پناه می‏برم به تو اگر دل‏خوشی‏هایم مرا بفریبند و اهریمن‏ها از درون و بیرون، اندیشه‏ام را احاطه کنند و دانسته‏های محدودم را به تباهی بکشانند.
    از این فریب نامحسوس، خدایا! به تو پن
بازدید : 1728
چهارشنبه 30 ارديبهشت 1399 زمان : 18:24
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مسجدومرکزفرهنگی حضرت ولی عصرعلیه السلام _ پوده

بسم الله

ویژه نامه روز بیست و پنجم ضیافت الهی

دعای روز بیست و پنجم

اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فیهِ مُحِبَّاً لاِوْلِیاَّئِکَ وَمُعادِیاً لاِعْداَّئِکَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خاتَِمِ اَنْبِیاَّئِکَ یا عاصِمَ قُلُوبِ النَّبِیّینَ
خدایا قرارم ده در این ماه دوستدار دوستانت و دشمن دارنده دشمنانت و پیرو راه و روش خاتم پیامبرانت اى نگهدارنده دلهاى پیامبران
منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی
شیوه‌های دشنان در ستیز با دین باوران (3)

دشمنان ستیزه جو با چهره‌‌‌ای ناپیدا و با به کارگیری شگردها و ابزارهای مختلف، به انجام برخوردهای شکننده‌ی روحی و ایجاد تنش‌های روانی در صفوف مسلمین می‌پردازند؛ به برخی از شگردهایی که درقرآن کریم در این باب افشاء و خنثی نموده، در دو شماره‌ی قبلی اشاره شد و اکنون موارد دیگری را اشاره می‌کنیم.

ایجاد بحران روحی

« قد نعلم انّه لیحزنک الّذی یقولون فإنّهم لا یکذّبونک...» (1)
«‌‌‌ای پیامبر ما می‌دانیم که کافران در تکذیب تو سخنانی می‌گویند که تو را افسرده و غمگین سازند و آن ستمکاران نه تنها تو را، بلکه همه‌ی آیات خدا را تکذیب می‌کنند.»

تبلیغات سوء

«یریدون‌‌ان‌یطفؤا نورالله بافواههم...» (2)
«و کافران می‌خواهند با تبلیغات سوء که از نفس تیره و گفتار جاهلانه‌ی آنها منشاء می‌گیرد (نور خدا) را خاموش کنند.»
جاسوسی وفتنه انگیزی: «... و من الّذین‌هادوا سمّاعون لکذلک سمّاعون لقوم آخرین لم یاتوک یحرّفون الکلم من بعد مواضعه»(3)
« و یهود جاسوسی می‌کند و سخنان فتنه انگیز به جای کلمات حق تو می‌گویند و کلمات حق را به میل خویش تغییر می‌دهند.»

تهدید و ارعاب

« قال الملا الّذین استکبروا من قومه لنخرجنّک...» (4)
«و مستکبران گفتند ما مؤمنان را از شهر و دیارشان اخراج می‌کنیم مگر این که به آیین و تفکرات ما باز گردند.» (5)

پی نوشت‌ها:

1- سوره‌ی انعام، آیه‌ی 33.
2- سوره‌ی توبه، ،آیه ی32.
3- سوره‌ی مائده، آیه‌ی 41.
4- سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 88.
منبع: فصل نامه قرآنی کوثر شماره‌ی 17 صفحات 24 الی 32.

کلام نور
مواعظ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

أفضل الجهاد من اصبح لایهم بظلم احد؛ (1)
برترین جهاد آن است که آدمی‌صبح کند و در اندیشه‌ی ستم به کسی نباشد.
من عرض لأخیه المسلم المتکلم فی حدیثه فکانما خدش وجهه؛ (2)
هر که در میان سخن برادر مسلمانش بدود، چنان است که چهره‌ی او را بخراشد.
لا تعمل شیئا من الخیر ریاء و لاتدعه حیاء؛ (3)
هیچ کار خیری را ریاکارانه انجام نده و آن را از روی حیا ترک مکن.
افضاء سرأخیک خیانة ما جتنب ذلک؛ (4)
فاش کردن راز برادرت خیانت است؛ پس از این کار دوری کن.
لتکن لک فی کل شیء نیه صالحة حتی النوم و الأکل؛ (5)
در هر چیز باید نیتی نیک داشته باشی، حتی در خوردن و خواب.
إن شیعتنا من شیعنا و اتبع آثارنا و اقتدی بأعمالنا؛ (6)
شیعه‌ی ما کسی است که از ما پیروی کند و پا جای پای ما بگذارد و به کردار ما اقتدا کند.

پی نوشت‌ها:

1- من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 353.
2- اصول کافی، ج2، ص 660.
3- بحارالانوار، ج77، ص 163.
4- بحارالانوار، ج77، ص 91.
5- مکارم الاخلاق، ج2، ص 370.
6- بحارالانوار، ج68، ص 154.

مواعظ حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

«الزم رجلها فان الجنة تحت اقدامها»
«در خدمت مادر باش، زیرا بهشت زیر پای مادران است.» (1)
«(جعل الله) الصلاة تنزیها لکم عن الکبر»
«خداوند متعال نماز را برای دوری شما از کبر قرار داد.» (2)
«من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحت»
«کسی که عبادت خالصانه‌ی خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ، برترین مصلحت او را به سویش فرو خواهد فرستاد.(3)
«خیارکم ألینکم مناکبة و اکرمهم لنسائهم»
«بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر است و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند.» (4)
«ان کنت تعمل بما امرناک و تنهی عما زجرناک عنه فأنت شیعتنا و الا فلا.»
«اگر به آنچه به شما امر می‌کنیم عمل کنی و از آنچه شما را باز می‌داریم دوری کنی، از شیعیان مایی و گرنه هرگز.» (5)

پی نوشت‌ها:

1- کنزالعمال، ج16، ص 426.
2- بحارالانوار، ج43، ص 158.
3- بحارالانوار، ج67، ص 249.
4- کنزالعمال، ج7، ص 225.
5- بحارالانوار، ج68، ص 155.

فضیلت زیارت امام حسین (سلام الله علیه) در کلام گهربار امام صادق (سلام الله علیه)

لا تدع زیارة الحسین بن علی (سلام الله علیه) یمد الله فی عمرک و یزید فی رزقک و یحییک الله سعیدا و لا تموت إلا شهیدا؛
زیارت امام حسین (سلام الله علیه) را فرو نگذار تا که خدا عمرت را طولانی و روزیت را زیاد کند و زندگی با سعادت و مرگ با شهادت به تو خواهد بخشید. (1)
زیارة قبرالحسین بن علی (سلام الله علیهما) من افضل ما یکون من الاعمال؛
زیارت قبر امام حسین (سلام الله علیه) از برترین اعمال است. (2)
من أراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین (سلام الله علیه) و حب زیارته:
کسی که خدا خیرخواه او باشد، محبت امام حسین (سلام الله علیه) و شوق زیارت ایشان را در دل او می‌اندازد. (3)
من سره أن یکون علی موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن علی (سلام الله علیها)؛
هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‌های نور بنشیند باید اززائران امام حسین (سلام الله علیه) باشد. (4)

پی نوشت‌ها:

1- وسایل الشیعه، ج14، ص 431.
2- مستدرک الوسایل، ج10، ص 311.
3- بحارالانوار، ج98، ص 76.
4- بحارالانوار، ج101، ص 238.

حکمت‌های شگرف

حکمت 289نهج البلاغه: الگوى کامل انسانیت(اخلاقى، اجتماعى، تربیتى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] کَانَ لِى فِیمَا مَضَى أَخٌ فِى اللَّهِ وَ کَانَ یُعْظِمُهُ فِى عَیْنِى صِغَرُ الدُّنْیَا فِى عَیْنِهِ وَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یَشْتَهِى مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا یُدْلِى بِحُجَّةٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً وَ کَانَ لَا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِى مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ کَانَ لَا یَشْکُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ کَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَ لَا یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُ وَ کَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلَامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَ کَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ وَ کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَیُخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: در گذشته برادرى دینى داشتم که در چشم من بزرگ مقدار بود، چون دنیاى حرام در چشم او بى ارزش مى نمود، و از شکم بارگى دور بود، پس آنچه را نمى یافت آرزو نمى کرد، و آنچه را مى یافت زیاده روى نداشت، در بیشتر عمرش ساکت بود، اما گاهى که لب به سخن مى گشود بر دیگر سخنوران برترى داشت، و تشنگى پرسش کنندگان را فرو مى نشاند به ظاهر ناتوان و مستضعف مى نمود، اما در بر خورد جدى چونان شیر بیشه مى خروشید، یا چون مار بیابانى به حرکت در مى آمد . تا پیش قاضى نمى رفت دلیلى مطرح نمى کرد، و کسى را عذرى داشت سرزنش نمى کرد، تا آن عذر او را مى شنید، از درد شکوه نمى کرد، مگر پس از تندرسى و بهبودی، آنچه عمل مى کرد مى گفت، و بدانچه عمل نمى کرد چیزى نمى گفت، اگر در سخن گفتن بر او پیشى مى گرفتند در سکوت مغلوب نمى گردید.
و بر شنیدن بیشتر از سخن گفتن حریص بود. اگر بر سر دو راهى دو کار قرار مى گرفت ، مى اندیشید که کدام یک با خواسته نفس نزدیک تر است با آن مخالفت مى کرد، پس بر شما باد روى آوردن به این گونه از ارزش‌هاى اخلاقى، و با یکدیگر در کسب آن‌ها رقابت کنید، و اگر نتوانستید ، بدانید که به دست آوردن برخى از آن ارزش‌هاى اخلاقى بهتر از رها کردن همه آن‌هاست.
حکمت 290 : مسؤولیت نعمت‌ها(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ لَکَانَ یَجِبُ أَلَّا یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اگر خدا بر گناهان وعدة عذاب هم نمى داد ، لازم بود به خاطر سپاسگزارى از نعمت‌هایش نافرمانى نشود.
حکمت 291 : روش تسلیت گفتن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] وَ قَدْ عَزَّى الْأَشْعَثَ بْنَ قَیْسٍ عَنِ ابْنٍ لَهُ
یَا أَشْعَثُ إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذَلِکَ الرَّحِمُ وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِى اللَّهِ مِنْ کُلِّ مُصِیبَةٍ خَلَفٌ یَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ یَا أَشْعَثُ ابْنُکَ سَرَّکَ وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَةٌ وَ حَزَنَکَ وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَةٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (جهت تسلیت گفتن به اشعث بن قیس در مرگ فرزندش)
اى اشعث ! اگر براى پسرت اندوهناکى ، به خاطر پیوند خویشاوندى سزاواری، اما اگر شکیبا باشى هر مصیبتى را نزد خدا پاداشى است. اى اشعث ! اگر شکیبا باشى تقدیر الهى بر تو جارى مى شود و تو پاداش داده خواهى شد و اگر بى تابى کنى نیز تقدیر الهى بر تو جارى مى شود و تو گناهکارى . اى اشعث ! پسرت تو را شاد مى ساخت و براى تو گرفتارى و آزمایش بود، و مرگ او تو را اندوهگین کرد در حالى که براى تو پاداش و رحمت است.
حکمت 292: عزاى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بى تابى‌ها (اعتقادى)
وَ قَالَ علیه السلام عَلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَاعَةَ دَفْنِهِ
إِنَّ الصَّبْرَ لَجَمِیلٌ إِلَّا عَنْکَ وَ إِنَّ الْجَزَعَ لَقَبِیحٌ إِلَّا عَلَیْکَ وَ إِنَّ الْمُصَابَ بِکَ لَجَلِیلٌ وَ إِنَّهُ قَبْلَکَ وَ بَعْدَکَ لَجَلَلٌ
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به هنگام دفن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم)
همانا شکیبایى نیکوست جز در غم از دست دادنت، و بى تابى نا پسند است، جز در اندوه مرگ تو، مصیبت تو بزرگ ، و مصیبت‌هاى پیش از تو و پس از تو ناچیزند.
حکمت 293 : دوستى با احمق ، هرگز!(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا تَصْحَبِ الْمَائِقَ فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یَوَدُّ أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: همنشین بى خرد مباش، که کار زشت را زیبا جلوه داده ، دوست دارد تو همانند او باشی.
حکمت 294: فاصله میان شرق و غرب (علمى)
وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَسَافَةِ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَقَالَ ع مَسِیرَةُ یَوْمٍ لِلشَّمْسِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: ( از فاصله میان مشرق و مغرب پرسیدند ، فرمودند:) به اندازه یک روز حرکت خورشید.
حکمت 295 : شناخت دوستان و دشمنان(اخلاقى، اجتماعى،سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَصْدِقَاؤُکَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُکَ ثَلَاثَةٌ فَأَصْدِقَاؤُکَ صَدِیقُکَ وَ صَدِیقُ صَدِیقِکَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّکَ وَ أَعْدَاؤُکَ عَدُوُّکَ وَ عَدُوُّ صَدِیقِکَ وَ صَدِیقُ عَدُوِّکَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دوستان تو سه گروهند، و دشمنان تو نیز سه دسته اند؛ اما دوستانت : دوست تو و دوستِ دوست تو ، و دشمنِ دشمن تو است، و اما دشمنانت : دشمن تو ، و دشمن دوست تو ، و دوست دشمن تو است.
حکمت 296: پرهیز از دشمنى‌ها(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِرَجُلٍ رَآهُ یَسْعَى عَلَى عَدُوٍّ لَهُ بِمَا فِیهِ إِضْرَارٌ بِنَفْسِهِ إِنَّمَا أَنْتَ کَالطَّاعِنِ نَفْسَهُ لِیَقْتُلَ رِدْفَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (شخصى را دید که چنان بر ضد دشمنش مى کوشید که به خود زیان مى رسانید ، فرمودند:) تو مانند کسى هستى که نیزه در بدن خود فرو برد تا دیگرى را که در کنار اوست بکشد!
حکمت 297: ضرورت عبرت گرفتن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: عبرت‌ها چقدر فراوانند و عبرت پذیران چه اندک !
حکمت 298 : اعتدال در دشمنى‌ها
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ بَالَغَ فِى الْخُصُومَةِ أَثِمَ وَ مَنْ قَصَّرَ فِیهَا ظُلِمَ وَ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَتَّقِیَ اللَّهَ مَنْ خَاصَمَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کسى که در دشمنى زیاده روى کند گناهکار ، و آن کس که در دشمنى کوتاهى کند ستمکار است، و هر کس که بى دلیل دشمنى کند نمى تواند با تقوا باشد!.
حکمت 299 : نماز در نگرانى‌ها(اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا أَهَمَّنِى ذَنْبٌ أُمْهِلْتُ بَعْدَهُ حَتَّى أُصَلِّیَ رَکْعَتَیْنِ وَ أَسْأَلَ اللَّهَ الْعَافِیَةَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آنچه که بین من و خدا ناروا است اگر انجام دهم و مهلت دو رکعت نماز داشته باشم که از خدا عافیت طلبم، مرا اندوهگین نخواهد ساخت.
حکمت 300: شگفتى روزى بندگان (اعتقادى)
وَ سُئِلَ [علیه السلام] کَیْفَ یُحَاسِبُ اللَّهُ الْخَلْقَ عَلَى کَثْرَتِهِمْ فَقَالَ [علیه السلام] کَمَا یَرْزُقُهُمْ عَلَى کَثْرَتِهِمْ فَقِیلَ کَیْفَ یُحَاسِبُهُمْ وَ لَا یَرَوْنَهُ فَقَالَ [علیه السلام] کَمَا یَرْزُقُهُمْ وَ لَا یَرَوْنَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: از امام پرسیدند چگونه خدا با فراوانى انسان‌ها به حسابشان رسیدگى مى کند؟ آن چنان که با فراوانى آنان روزیشان مى دهد! (و باز پرسیدند چگونه به حساب انسان‌ها رسیدگى مى کند که او را نمى بینند، فرمودند) همان گونه که آنان را روزى مى دهد و او را نمى بینند.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین

فرشتگان یاور امام حسین (سلام الله علیه)، یاوران حضرت مهدی(سلام الله علیه)

یکی از ویژگی‌های قیام یوسف زهرا (سلام الله علیها)، برخورداری از نصرت الهی به وسیله‌ی فرشتگان است. شیخ صدوق (رحمت الله علیه) در روایت ریان بن شبیب، از حضرت امام رضا(سلام الله علیه) نقل می‌کند: و لقد نزل الی الارض من الملائکه اربة آلاف لنصر فوجدوه قد قتل فهم عند قبره شعث غبر الی أن یقوم القائم فیکون من انصاره و شعارهم یا لثارات الحسین (سلام الله علیه).
به تحقیق چهار هزار فرشته برای نصرت و یاری امام حسین (سلام الله علیه) به زمین فرود آمدند. آنان هنگامی‌که نازل شدند، دیدند حضرت امام حسین (سلام الله علیه) کشته شده است، از این رو، ژولیده و غبار آلوده در نزد قبر آن حضرت، اقامت کردند و همچنان هستند تا این که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند و آنان از یاوران سپاه آن حضرت خواهند بود و شعارشان «یا لثارات الحسین (سلام الله علیه)؛‌‌‌ای خونخواهان حسین (سلام الله علیه)» است.
منبع: علل الشرایع ص 227 – 225.

شعار سپاه حضرت مهدی (علیه السلام)

در شعار‌های لشکر امام زمان (علیه السلام) که برگرفته از شعور عمیق آنان است – به روشنی می‌توان یاد و خاطره امام حسین را مشاهده کرد. در یکی از «زیارات جامعه» در قسمت سلام به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است:
«السلام علی الامام الغائب عنالابصار و الحاضر فی الامصار و الغائب عن العیون و الحاضر فی الافکار، بقیه الاخیار، وارث ذی الفقار الذی یظهر فی بیت الله الاحرام ذی الاستار و ینادی بشعار یا لثارات الحسین، انا الطالب بالاوتار، انا قاصم کل جبار»؛ سلام و درود بر امامی‌که از دیده‌ها پنهان است و در شهر حاضر؛ آن که از دیده‌ها نهان است و در دل‌ها حاضر، باقی مانده‌ی اخیار و خوبان، و وارث شمشیر ذوالفقار، آن بزرگواری که در بیت الله الحرام ظاهر می‌شود و به شعار «یالثارت الحسین» ندا می‌کند و می‌فرماید: « منم مطالبه کننده‌ی خون‌های به ناحق ریخته، منم شکننده‌ی هر ستمگر جفا پیشه» (1)
و یاران حضرت مهدی (علیه السلام) نیز به پیروی از امامشان، شعار «یالثارات الحسین» سر می‌دهند.
محدث نوری از کتاب غیبت فضل بن شاذان نقل کرده: به درستی که شعار یاوران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) «یالثارات الحسین (علیه السلام) است. (2)
حضرت امام صادق (علیه السلام) هم می‌فرمایند:
«شعار یاران حضرت مهدی (علیه السلام) «یالثارات الحسین؛‌‌‌ای خونخواهان حسین (علیه السلام)» است (3)

پی نوشت‌ها:

1و 2- نجم الثاقب، ص 469.
3- مستدرک الوسایل، ج 11، ص14.

مواعظ جاوید
قدس، فلسطین و رژیم اشغالگر قدس

ما طرفدار مظلوم هستیم، هر کسی در هر قطبی که مظلوم باشد، ما طرفدار آن هستیم، و فلسطینی‌ها مظلوم هستند و اسرائیلی‌ها به آنها ظلم کرده اند، از این جهت ما طرفدار آنها هستیم. قدس متعلق به مسلمین است و باید به آنان برگردد. ملت مسلمان ایران و هیچ مسلمان و اصولا هیچ آزاده ای، اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد؛ ما همواره حامی‌برادران فلسطینی و عرب خود خواهیم بود. روز قدس که همجوار شب قدر است، لازم است که در بین مسلمانان احیا شود و مبدأ بیداری و هشیاری آنان باشد. من طرفداری از طرح استقلال اسرائیل و شناسایی او را، برای مسلمانان یک فاجعه وبرای دولت‌های اسلامی‌یک انفجار می‌دانم. اسرائیل از نظر اسلام و مسلمین و تمامی‌موازین بین المللی غاصب و متجاوز است؛ و ما کمترین اهمال و سستی را در پایان دادن به تجاوزات او جایز نمی‌دانیم. من به جمیع دول اسلام، و مسلمین جهان در هر جا هستند اعلام می‌کنم که ملت عزیز شیعه از اسرائیل متنفرند، و از دولت‌هایی که با اسرائیل سازش می‌کنند، متنفر و منزجرند. روز قدس که آخرین روزهای (شهرالله اعظم) است سزاوار (آن) است که همه‌ی مسلمانان جهان از قید اسارت و بردگی شیطان بزرگ و ابرقدرت‌ها رها شده و به قدرت «لایزال الله» بپیوندند.
منبع:
کلمات قصار، حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) صفحه‌های 146 الی 149.

در محضر ولایت

ماه رمضان ماه تسلیم در برابر خدا است

در باب ماه رمضان، چند جمله از دعاى چهل و چهارم «صحیفه سجادیه»، که مربوط به همین ماه است، انتخاب کرده‏ام و ان‏شاءاللَّه، همین چند جمله را براى شما ترجمه مى‏کنم. اما قبل از آن، خواهش مى‏کنم عزیزان من، بخصوص جوانان، با صحیفه سجّادیه اُنس بگیرند؛ زیرا همه چیز در این کتابِ ظاهراً دعا و باطناً همه چیز، وجود دارد. امام سجّاد علیه‏الصّلاة و السّلام، در این دعا هم مثل بقیه دعاهاى صحیفه سجادیه، با این‏که در مقام دعا و تضرّع است و با خداى متعال حرف مى‏زند، اما سخن گفتنش، کأنّهُ از یک روال استدلالى و ترتیب مطلب بر دلیل و معلول بر علّت، پیروى مى‏کند. اغلبِ دعاهاى صحیفه سجادیه - تا آن‏جا که بنده سیر کرده‏ام - همین حالت را دارد. همه چیز مرتّب و چیده شده است. مثل این است که یک نفر، در مقابل مستمعى نشسته و با او به صورت استدلالى و منطقى حرف مى‏زند. همان ناله‏هاى عاشقانه هم که در صحیفه سجّادیه آمده است، همین حالت را دارد.
در این‏جا نیز همین طور است. امام در اوّل دعاى مورد اشاره مى‏فرماید: «الحمدللَّه الّذى جعلنا من اهله؛ ما را اهل حمد قرار داد.» (دعاى 44 صحیفه سجادیه) ما از نعم الهى غافل نیستیم، و او را حمد و شکر مى‏کنیم. او راههایى در مقابل ما باز کرده است، که به حمدش برسیم. همچنین، غایات و راههایى معیّن فرموده و ما را در این راهها به رفتن واداشته است.
بعد مى‏رسد به این جمله: «والحمدللَّه الذى جعل من تلک السّبل شهره شهر رمضان؛ حمد خداى را که یکى از این راههایى که ما را به او؛ به کمال و به بصیرت نسبت به معدن عظمت مى‏رساند، همین ماه رمضان است.» امام تعبیر مى‏کند به «شَهره»؛ یعنى «شهر خودش». شهر خدا را یکى از این راهها قرار داد. خیلى پرمعناست. اگر فکر کنیم همه ماهها ماه خدا و مال خداست؛ وقتى که مالک همه وجود، بخشى از وجود را معیّن مى‏کند و آن را به خود نسبت خاص مى‏دهد، معلوم مى‏شود نسبت به این بخش، توجّه و عنایت ویژه‏اى دارد. یکى از این بخشها، همین «شهراللَّه» است؛ شهر خدا، ماه خدا. خودِ این نسبت، در فضیلت ماه رمضان، کافى است. «شهر رمضان، شهر الصیام و شهرالاسلام.» ماه روزه؛ ماهى که روزه آن، یکى از ابزارهاى بسیار کار آمد براى تهذیب نفس است؛ چرا که در آن گرسنگى کشیدن و با هوسها و اشتهاها مبارزه کردن نهفته است.
شهر اسلام، یعنى شهر «اسلام الوجه لدى اللَّه؛ در مقابل خدا تسلیم بودن.» خوب؛ انسانى جوان است و وقتى روزه مى‏گیرد، گرسنه است، تشنه است و تمام غرایز، او را به سمت هوس و اشتهایى مى‏خواند. ولى او، در مقابل همه این غرایز مى‏ایستد. براى چه؟! براى اجراى امر پروردگار. و این، تسلیم در مقابل پروردگار است. در هیچ روزى از روزهاى سال، یک مسلمان، به طور عادّى، این همه در مقابل خدا تسلیم نیست که در روزهاى ماه رمضان به طور عادى تسلیم است. پس، «شهر اسلام» شهر تسلیم است.

ماه رمضان ماه خالص شدن

امام، در ادامه دعا مى‏فرماید: «و شهر الطّهور؛ شهرِ پاکیزه کننده است.» در این ماه، عواملى وجود دارد که روح ما را پاک و طاهر مى‏کند. آن عوامل چیست؟ یکى روزه است؛ یکى تلاوت قرآن است و یکى دعا و تضرّع است. این همه دعاها، ارزاق طیبّه و طاهره‏اى است از مائده‏هاى ضیافت الهى که خداى متعال در این ضیافت یک ماهه خود، مقابل مردم گذاشته است. مضمون کلام امام این است که خدا در این ضیافت، با روزه از شما پذیرایى مى‏کند. ....
بعد مى‏فرماید: «و شهر التّمحیص؛ این ماه، ماه تمحیص است. «تمحیص» یعنى چه؟ یعنى خالص کردن. مقصود این است که در این ماه، ناب و خالص شویم. ....
این ماه، ماه خالص شدن است و اگر درست نگاه کنیم، خالص شدن در این ماه، از راههاى دیگرِ خالص شدن، آسان‌تر است. ما با همین روزه و مبارزه کردن با نفس، مى‏توانیم خودمان را خالص کنیم. اغلبِ گمراهی‌هایى که وجود دارد، یا به خاطر گناهانى است که از ما سر مى‏زند و یا به خاطر خصلتهاى زشتى است که در وجودِ ما نهفته است.
منبع: فرازی از بیانات مقام معظم رهبرى‏ در خطبه‏هاى نماز جمعه سوم رمضان 1415- 14/11/1373

تولید علم و دانش آموزی در کلام ولایت

ما می‌وانیم در فضای معرفت علمی، کارهایی بکنیم که در دنیا نوباشد. روی پای خود ایستادن، آن وقتی تحقق پیدا خواهد کرد که علم از درون خود ما بجوشد و ما دست گدایی به سمت دشمنان دراز نکنیم. استعدادهای خوب و برجسته، دانش آموزان تیزهوش و کسانی که می‌توانند برای آینده‌ی کشور مفید باشند، باید خیلی احساس وظیفه و مسؤولیت کنند. امروز در کشور یکی از فرایض حتمی‌برای این نسل عبارت از تقویت بنیه‌ی علمی‌این کشور است. ما اگر علم نداشته باشیم، در اقتصادمان، صنعت مان حتی مدیریت و مسائل اجتماعی مان عقب خواهیم ماند. امروزکسانی که دارند در دنیا خدایی می‌کنند، و هر جا می‌خواهند دخالت می‌کنند، با ابزار علم بود که توانستند بشریت را به این خاکستر بنشانند. لذا برای مقابله با کار آن‌ها، علم لازم است.
اگر بخواهید از لحاظ علمی‌پیش بروید، باید جرأت نوآوری داشته باشید. علم معرفت است. علم عزیز و شریف است. علم، گوهر است. علم آن چیزی است که انسان باید دنبال آن باشد. چشم باز انسان در حرکت است همه جا باید دنبالش برویم.
منبع: نکته‌های ناب «رهنمود مقام معظم رهبری» گردآوری، حسن قدوسی، ص 20 – 19

مظهر شیطنت و طغیان علیه انسانیت

استکبار از بیداری اسلامی‌به شدت سراسیمه و نگران است. امروز قدرت‌های شیطانی وطاغوتی و در رأس همه‌ی آن‌ها آمریکا، مظهر شیطنت و طغیان علیه انسانیت هستند؛ کشورها را تهدید می‌کنند؛ به ملت‌ها حمله می‌کنند؛ بر خلاف همه‌ی قوانین بشری با انسان‌ها رفتار می‌کنند؛ به هیچ کدام از قوانین انسانی مورد قبول بشریت احترام نمی‌گذارند. شما ببینید درعراق و افغانستان چه کردند، با زندانی‌های افغانی که الان در زندان آنهایند، چه می‌کنند. تعداد کثیری از مردم افغانستان را گرفتند، بردند و زندانی کردند که نه آن‌ها را زندانی جنگی می‌دانند و نه زندانی سیاسی، و نه به قدر حقوق زندانی عادی برای آن‌ها ارزش قایلند. آن‌ها هرکجا که پا گذاشته اند؛ در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا فساد کرده اند و مظهر شر و شرارت هستند. (1)
زمینه‌های اسلام خواهی در تمام کشورهای اسلامی‌وجود دارد و در هر نقطه‌ی جهان اسلام که زمینه و فرصت بروز آرمان‌های حقیقی ملت‌ها فراهم آید، مردم با فداکاری و شور و امید، حاکمیت اسلام را فریاد می‌زنند. نظام اسلامی‌علاوه بر ایجاد امواج اسلام خواهی در ملتها، همچون موجودی پویا و رو به رشد، هزینه و خسارت فراوانی به زورگویان جهانی تحمیل کرده است و استکبار با توجه به آثار وجودی نظام اسلامی، از اول پیروزی انقلاب برای منفعل ساختن یا از میدان خارج کردن این نظام همه‌ی تلاش و امکانات خود را به کار گرفته است. (2)
مابع:
1- بیانات مقام معظم رهبری در مراسم اختتامیه بیستمین دوره‌ی مسابقات بین المللی حفظ و قرائت قرآن کریم، 6/7/82.
2- بیانات مقام معظم رهبری در دیار با ائمه‌ی جمعه‌ی سراسر کشور، 14/7/82.

شمیم هدایت
کار فرهنگی منفی و مبتذل

در مقابل کارها و فعالیتهای فرهنگی شایسته، کارهای فرهنگی و تلاشهایی داریم که در زمره‌ی بدترین افعال قرار دارد و در اسلام به شدت از آن نهی و مذمت گردیده است. نمونه‌ی مشخص آن همین فرهنگ مبتذلی است که این روزها مایه‌ی نگرانی و بیماری جامعه‌ی ما شده است. کار فرهنگی بد به جهت گستردگی و توسعه نیز دایره‌ی وسیعی از فعالیتها را در بر می‌گیرد از بی توجهی و تربیت نادرست دختر و پسر – خصوصا که در سنین جوانی و نوجوانی باشند- توسط والدین غافل و ناآگاه، و تحویل فرزندانی لاابالی در دینداری، اخلاق و حجاب بد جامعه و منحرف کردن نوآموزان و متعلمین به دست استادان و معلمین، با افکاری آلوده و خارج کردن محبت و ابهت اسلام، روحانیت، فقه و فقاهت و مقدسات دین از دل آنان با انواع حیله‌ها و ترفندها از جمله: سخنرانی، مقاله، مجله، فیلم گرفته تا میدان وسیع هنر با فیلمهای سینمایی ضد اخلاقیی، موسیقی‌های مبتذل و نوارهای ویدیوئی شهوت انگیز، کتاب و مجله و سایر محصولات فرهنگی و هنری که جنبه‌ی مثبت در آنها رعایت نشده و نکات منفی، بزرگ و برجسته گردیده است، همه و همه از مصادیق بارز کار فرهنگی منفی و مبتذل است.
قرآن شریف می‌فرماید: اگر کسی با کارهای مبتذل و منفی که ما مشتی از خروار آن را متذکر شدیم از نظر روحی، دیگری را به قتل برساند و روح انسانی و خدایی او را به روح حیوانی مبدل سازد، گویا همه‌ی افراد بشر را به قتل رسانده است. «من قتل نفسا بغیر نفس اوفساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا» هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، گویی همه‌ی انسانها را کشته است. (1) با توجه به هشدار قرآن کریم، لازم است که همگان بکوشیم تا در هر بخش از کارهای فرهنگی که هستیم و مسؤولیتی بر عهده داریم در خانه، مدرسه، در سطوح عالی علم و دانش و درمراکز فرهنگی و هنری، به نحو احسن از عهده‌ی این کار ظریف و حیاتی برآییم و سعادت ابدی را برای خود، فرزندان و جامعه مان فراهم نماییم. جوانان جامعه‌ی ما نیز باید ضمن اهتمام هرچه بیشتر به فعالیتهای فرهنگی و پرداختن به آن، با چشمی‌باز و ازطریق مطمئن، کار فرهنگی شایسته را از مبتذل باز شناسی کنند.

پی نوشت‌ها:

1- سوره‌ی مائده، آیه‌ی 32.
منبع: اخلاق و جوان، حضرت آیت الله العظمی‌مظاهری (دامت برکاته) صفحه‌های 184 و 185.

اراده و انتخاب در انسان‌ها

خداوند می‌توانست که انسانها را هم مثل جمادات مجبور به تسبیح کردن نماید، و یا مثل ملائکه در آن‌ها فقط عقل بیافریند تا به فرمان عقل دایما بندگی و عبودیت او را نمایند، و هیچ گاه معصیت نکنند، و لکن حکمت و مصلحت در این بود که انسان دارای دو قوه‌ی عقل و شهوت باشد تا با اراده و انتخاب هر یک از اطاعت و معصیت، در پیمودن هر یک دخیل باشد(1) پس آنگاه که با اطاعت از فرمان عقل، مسیر کمال را انتخاب کند و خواسته‌ی نفسش را سرکوب نماید، در آن صورت است که استحقاق مدح و ثواب دارد، چون می‌توانست سقوط کند ولی با اختیار خویش راه صعود را انتخاب کرد، مقامش از ملائکه‌‌‌ای که فقط توانایی صعود را دارند، بالاتر است. ودر مقابل چنانچه راه معصیت را اختیار کند و فرمان عقلش را سرکوب نماید، موقعیتش پست تر از حیواناتی است که امکان ترقی و سعود در آنها نیست.
قرآن کریم می‌فرماید: اینها دارای عقل و درک هستند ولی با آن اندیشه نمی‌کنند و نمی‌فهمند، چشم دل و بصیرت دارند و می‌توانند با آن حق را از باطل تفکیک کنند، ولی از روی عمد با آن نمی‌بینند، چنانچه گوش دارند که بتوانند سخن حق را بشنوند ولی با اختیار خویش نمی‌شنوند، آنها همچون چهارپایانند (عمل آنها مثل حیوانات است) بلکه گمراه تر و پست تر از آنها (از جهت رتبه) هستند و اینان همان غافلانند. (2)
... قرآن تنها دستور به عبودیت پروردگار داده است، ولی اجبار به آن نکرده است، تا انسان با اختیار خویش و به فرمان عقل دستور خداوند را امتثال نماید، و مستحق رسیدن به کمال و مدح و ستایش به آن باشد.

پی نوشت‌ها:

1- سوره‌ی انسان، آیه‌ی 3.
2- سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 179.
منبع: برگزیده بیانات آیت الله مصباح یزدی(دامت برکاته)

نکته‌های ناب
شوخی و عقل

قال الامام علی (سلام الله علیه): ما مزح امرؤ مزحة الامجّ من عقله مجّة. (1)
حضرت علی (سلام الله علیه) می‌فرمایند: هیچ کس شوخی نکرد، مگر آن که با پرداختن به آن، پاره یی از عقل خود را به دور انداخت.
شرح: یکی از نشانه‌های سنگین و با وقار بودن آن است که انسان، ازشوخی کردن بپرهیزد و متین و جدی باشد. کسانی که در محفل و مجلسی لب به شوخی باز می‌کنند و سخنان مضحک به زبان می‌آورند و دیگران را می‌خندانند، پیداست که وقار و متانت ندارند و افرادی جلف و سبک مغز هستند.
معنی این سخن گهربار حضرت علی (علیه السلام) آن است که با هر شوخی، مقداری از عقل انسان در نظر مردم ازبین می‌رود و دیگر احترام و ارزش زیادی برای چنین شخصی قائل نیستند.
حضرت علی (علیه السلام) در وصیت خود به فرزند شان امام حسن (علیه السلام) می‌فرمایند: « نه تنها خودت، هیچ گاه در حضور مردم شوخی مکن و حرفهای خنده آور مزن، بلکه حتی حرفهای خنده آور دیگران را نقل مکن. چون این کار باعث سبکی و جلفی می‌شود و ارزش انسان را از بین می‌برد.»
سعدی نیز به پیروی از حضرت علی (علیه السلام) در یکی از شعرهای خود گفته است:
ز شوخی بپرهیز‌‌‌ای با خرد
که شوخی، تو را، آبرو می‌برد

پی نوشت‌ها:

1- نهج البلاغه، حکمت 450.
منبع: پندهای کوتاه از نهج البلاغه، ص 71.

دل نوشته

بوی زیتون

عباس محمدی
مرگ، بر دیوارهای خانه بوف‏های کور ضجه می‏زند.
«اندکی صبر، سحر نزدیک است».
کبوترهای صلح را نمی‏توان انکار کرد؛ اگر هرچه گلوله بزنندشان. اگر هرچه قفس بسازندشان، اگرچه هر روز، سقف آرزوهایشان را با سقف خانه‏هایشان بر سرشان خراب کنند.
اگرچه آسمانشان را و افق نگاهشان را هر روز کوچک و کوچک‏تر کنند.
کبوترها انکارنشدنی‏اند، نمی‏شود باورشان نکرد؛ خون، پرهایشان را قشنگ‏تر می‏کند.
پرواز با بال‏های زخمی، جلوه دیگری دارد.
حتی اگر چشم ببندیم پرواز را نمی‏شود انکار کرد. پرواز را نمی‏شود از آسمان گرفت؛ همان‏گونه که آفتاب را.
دیوارهای بلند، نمی‏توانند بوی زیتون را سد کنند.
عطر زیتون همه جا را گرفته است.
هرچه دیوارها بلندتر شوند، هرچه دیوارها تنگ‏تر شوند، هرچه کوچه‏های تنگ اردوگاه‏های غم‏زده از خون شهید رنگین‏تر شوند، برکت را نمی‏توانند از ما بگیرند؛ همان‏طور که خدا را، همان‏طور که سنگ نتوانستند.
سلاحمان از سنگ است.
کودکانمان از سنگ زاده می‏شوند، بزرگ می‏شوند با هر سنگی.
روزی خواهد آمد که گرمای نفس‏هایمان و شعله آه‏هایمان با اشک کودکانمان و شعله‏های آتشی که بر باغ‏های زیتونمان می‏زنید، در شما بگیرد و شب‏های غفلت جهانیان را تا همیشه روشن کند.
روزی که دود آه‏های مادران شهید داده ما چشم‏هایتان را کور کند و خواب غفلت دنیا را دچار نفس‏تنگی کند، نزدیک است.
روزی که سنگ‏ها شیشه عمر دیو سیرتتان را خرد کند، نزدیک است.
این روزها در خانه‏های‏مان در کوچه‏ها و خیابان‏های ویرانه ما، بوی خدا را نزدیک‏تر می‏توان حس کرد.

حماسه ماندگاری

معصومه داوود آبادی
گلوله‏ها، گلوی خاکت را می‏فشارند. بادهای عاصی بر پیکر کودکان و زنانت شلاق می‏زنند. تو سال‏هاست ازپشت پنجره آوارگی،سرزمین بی‏پناهت را درهجوم رگبارهای مداوم دیده‏ای وگریسته‏ای.
ثانیه ثانیه این سال‏ها لبریز خاطره‏هایی سرخ و غبارآلود، خاطره‏هایی مجروح و زخم‏آجین است.
نگاه کن! زیتون‏زارها استواری‏ات را به نماز ایستاده‏اند.
تو خوب می‏دانی شغال‏های این حوالی برای تکه تکه کردن اراده‏ات، چگونه دندان تیز کرده‏اند؛ اما تو می‏ایستی با دست‏هایی که سال‏هاست مشق حماسه می‏کنند و گام‏هایی که هر لحظه، شکوه ایمانت را به نمایش می‏آیند؛ ایمان به رهایی.
من عاشقانه‏ترین واژه‏ها را برای مردمی‌ترانه می‏کنم که نیم قرن است در شبانه‏هایی برفی، به شوق دمیدن آفتاب بهار آزادی، دشوارترین نبردها را تجربه کرده‏اند؛ مردمی‌از تبار آب و آینه، مردمی‌از جنس سپیده و جنگل.
می‏دانم روزهای بی‏پناهی‏تان را.
می‏شناسم ستاره‏های بی‏سرتان را.
« من از سکوت شب سردتان خبر دارم شهید داده‏ام از دردتان خبر دارم»
آنان که این روزهای خاکستری را بر روشنای نگاهتان تحمیل کرده‏اند، بدانند که ظلم پایدار نمی‏ماند و خورشید ایمان شما سرانجام بر ابرهای تیره ستم، غالب خواهد شد.
بدانند که تو همچون چکاوکی عاشق، مسیر درخشان آفتاب را خواهی یافت و بر فراز درختان شکوفه‏آذین آزادی، ترانه آزادگی‏ات را سرخواهی داد.
آه،‌‌‌ای فلسطین،‌‌‌ای وطن حماسه و عشق،‌‌‌ای سرزمین حادثه و توفان! تو برخواهی خاست در سپیده‏دمانی بزرگ؛ آن‏گونه سربلند که ردپای اشغالگران نیز از پیکرت پاک شده باشد.
تو نفس خواهی کشید در هوایی معطر و پاکیزه و گازهای اشک‏آور، گلوی صهیونیست ستمگران را در خود مچاله خواهد کرد.
برخیز و آخرین پس‏مانده‏های ظلم و نفاق را در زباله‏دان تاریخ دفن کن!
برخیز و حماسه ماندگاری‏ات را بر بلندترین کوه‏های دنیا پرچم بکوب!

اولین قبله

خدیجه پنجی
چه فرقی می‏کند، فلسطین یا ایران؟ قدس از آن ماست؛ این خانه خدا که بوی بهشت را می‏پراکند در خاک، این قصر باشکوه آسمانی که خدا به ساکنان زمین هدیه داده است.
قدس از آن ماست. کدام ابرهه، رؤیای ویرانی‏ات را می‏پروراند در سر؟
کدام ابلیس، آبادی‏ات را ویران می‏خواهد؟ کدام شیطان، سربلندی را سرافکنده و خوار می‏خواهد؟
به من نگاه کن! در دست‏هایم، سنگی است که کبوترانه بال می‏گشاید تا تو.
در مشت من سنگی است که آهنگ رهایی‏ات را مژده می‏دهد. باران سنگ می‏بارد.
ما لشکر « ابابیل» هستیم، می‏خواهیم بباریم خشم و نفرتمان را برسر ابرهه‏ها.
بارانی از سنگ می‏بارد.
دلواپس چه هستی؟
شاخه‏های زیتونت، تا همیشه پرمیوه خواهد شد.
شمرها می‏خواهند سر فلسطین را ببرند؟ چه خیال باطلی!
هنوز در نگاه معصوم مسجدالاقصی، رد سبزی است از عبور بهار! هنوز در کوچه‏های فلسطین، طنین قدم‏های پیامبران می‏پیچد.
ای خاستگاه فطرت‏های پاک! کابوس تنهایی‏ات تمام خواهد شد.
شب‏های بی‏ستارگی‏ات، روشنان خورشید را به تماشا خواهد نشست. امروز روز توست.
با هیچ سیم‏خارداری نمی‏توانند تو را به زنجیر بکشند.
سربلندی‏ات آرزوی من است.‌‌‌ای نخستین سکوی پروازهای عاشقانه انسان!
ای اولین قبله! تاریخ، ورق ورق تکرار می‏شود.
خانه خدا، خراب شدنی نیست.
فرزندان فرعون، به بیراهه می‏روند. امروز، فرزندان فرعون، در کسوت «ابرهه»ها آمدند. این بار خنجرها فقط با قصد آشامیدن خون گلوی قدس برخاسته است.‌‌‌ای خانه مقدس! خدا برای رهایی‏ات لشکری خواهد فرستاد.‌‌‌ای مرثیه سال‏ها درد و اندوه! زخم‏های همیشه‏ات سر باز می‏کنند روزی. آن روز، آه و ناله‏هایت به آتش می‏کشد صهیون را.‌‌‌ای شناسنامه غربت و درد! خون‏های ریخته شده، بر خاکت قد می‏کشند روزی. خون‏های جاری فرزندانت، سیلی خروشان خواهد شد. هیچ دستی نمی‏تواند قداست تو را به سخره بگیرد. تو، قدس عزیز، هماره مقدس و جاودانه خواهی ماند.

آتش شو!

سید حسین ذاکرزاده
مگر این خاک مال تو نیست؟
مگر تو فرزند همین مادر نیستی؟!
مگر ریه‏های تو پر از خاطره هوای اینجا نیست؟!
مگر با زمین خوردن در همین خاک، ایستادن را نیاموخته‏ای؟! پس با همه وجودت بایست برای ایستادگی این خاک. شاید خیال گرمی‌دستان دیگران، دلخوشت کرده باشد!
شاید فکر می‏کردی کاری از دست کسی برمی‏آید!
شاید هم همین‏طور باشد؛ اما سکوت و زمزمه‏های بی‏فروغ این سال‏ها باید تو را به خود آورده باشد.
حتی اگر کسی هم بخواهد خانه تو را به تو بازگرداند، بی‏حضور تو این سقف، پایدار نمی‏ماند.
هر کجای این دنیای ناکجایی، بیا اینجا؛ بیا اینجا و در متن حادثه بنشین؛ دیگر وضع از اینکه بدتر نمی‏شود! باور کن کار از حرف و حدیث گذشته است.
دیگر نشست و مذاکره فایده‏ای ندارد. کار به خون رسیده؛ این خاک تشنه باید سیراب شود؛ حالا یا با خون تو و یا با خون دشمنت. مادرت که آزاد شود، حتی اگر تو نباشی، فرزندان دیگرش را در آغوش خواهد کشید. پس خود سنگ شو، آتش شو و به جان شب بیفت.

آزادی

حمیده رضایی
شب ویرانه از آغوش تو بالا نرود
خون پاک تو به حلقوم یهودا نرود
بغض ویران‏شده در حنجره من‌‌‌ای قدس!
اولین خانه بی‏پنجره من‌‌‌ای قدس
چگونه تو را نمی‏فهمند، صدایت را نمی‏شنوند؟ چگونه هوایت را فشرده‏اند؟ دردهایت را مرهمی‌ندارند؟!
چشمی‌در تاریکی و چشمی‌به امید نور، گلویت را گلوله‏باران کرده‏اند، صدایت را نمی‏شنوند.
فریاد می‏زنیم هم‏صدا با تو پاره‏های کشورت را؛ هم‏صدا با تو مرزهای گمشده‏ات را، هم‏صدا با تو کودکان بی‏پناهت را، پدران زخمی‏ات را، مادران داغدیده‏ات را؛ هم‏صدا با تو، درختان سوخته‏ات را، خانه‏های ویرانت را فریاد می‏زنیم. هم‏صدا با تو در توفان‏های داغ حادثه می‏تازیم.
شیطان در کناره‏ها و زاویه‏ها چشم می‏دواند بیت‏المقدس را.
آواره و بی‏پناه، خاطراتت را به دوش می‏کشی و جاده‏ها بر گام‏هایت می‏پیچند.
پلکی امان نمی‏دهند تو را برای آرامش.
سی سال ویرانی خانه‏ها و آوارگی‏ات را به دوش می‏کشی. سی سال، از کودکی تا امروز پرپر زندگی کردن، تو را چنان کرده است که امروز ایستاده‏ای؛ حتی با دست‏های خالی.
سنگ‏های جهان پرنده شده‏اند مقصودت را.
هم‏صدا با تو مظلومیت را فریاد می‏زنیم تا صدایمان درهم تنیده شود.
از عمیق‏ترین لایه‏های جان، فریاد می‏زنیم. تمام روز را در سیاهی گذرانده‏ای؛ چشم‏هایت اما همچنان باز است؛ دیروز چون عابری زخمی، از این برزن گذشته است و فردا هنوز... هم‏صدا شده‏ایم با تو چندین رود در جریان در کنار هم؛ دریا از آن ماست، تشنگی این خاک را سیرابی از ماست.
فریاد می‏زنیم دست در دست، رها از فاصله‏ها، گلویمان را به یک پژواک واداشته‏ایم، آزادی، آزادی، آزادی.

یاد ابرار

ماه مجلس

شهید آیت الله مدرس(رحمت الله علیه) در مجلس ششم به عنوان نفر اول انتخابات تهران وارد مجلس شد و با هدف جلوگیری از تحقق یافتن سیاستهای خائنانه‌ی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رضاخان به انجام وظیفه پرداخت و مراقب بود به بیگانگان امتیازی داده نشود و در هیچ مورد منافع ملی به خطر نیفتد.
این امر باعث شد تا در طی انتخابات هفتمین دوره مجلس شواری ملی، اجازه ندادند آیت الله مدرس به نمایندگی مردم انتخاب شود و بدین ترتیب، مدتی وی را خانه نشین کردند و سپس به دستور رضا خان در 16 مهر 1307، ایشان را دستگیر و ابتدا ازتهران به دامغان و مشهد و بعد به خواف تبعید کردند. آیت الله مدرس مدت 7 سال در خواف در منزلی بودند که فقط یک اتاق داشته و توسط مأموران زیادی تحت نظر بود و اغلب غذای درستی به ایشان نمی‌دادند. سرانجام وی را در 22 مهر 1316 از خواف به کاشمر منتقل می‌کنند. رئیس شهربانی کاشمر مأمور قتل ایشان می‌شود. اما او به این کار تن در نمی‌دهد، در نتیجه این مأموریت به جهانسوزی، متوفیان و خلج واگذار می‌گردد. مأموران در شب دهم آذر 1316 برابر با 27 رمضان 1356 قمری، به سراغ آن عالم ربانی می‌روند و می‌گویند: مأموریم شما را مسموم کنیم. آیت الله مدرس می‌گویند: بسیار خوب، ولی بگذارید افطار برسد. سپس برای آنها که مسافر بودند، چای درست می‌کنند. مأمورین موقع افطار زهر را در چای ریخته و به آیت الله مدرس می‌خورانند. ایشان پس از خوردن چای زهر آلود به نماز می‌ایستند، اما چون زهر اثر نمی‌کند، عمامه شان را باز کرده به گردنشان می‌اندازند و ایشان را در شن شصت و نه سالگی به شهادت می‌رسانند.
منبع:گلشن ابرار

شهید مطهری از منظر امام راحل

مرحوم مطهری در اسلام شناسی و فنون مختلفه‌ی اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. از شخصیت‌هایی بود که حاصل عمر محسوب می‌شود. مطهری در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود. او با قلمی‌روان و فکری توانا در تحلیل مسایل اسلامی‌و توضیح حقایق فلسفی با زبان مردم و بی قلق و اضطراب به تعلیم و تربیت پرداخت. آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیده نشأت می‌گرفت، برای عارف و عامی‌سودمند و فرح زاست. مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه‌‌‌ای محکم برای حوزه‌های دینی و علمی‌و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود.آثاری که از اوست، بی استثناء خوب است. خدا را شکر که آنچه از این استاد شهید باقی است، با محتوای غنی خود مربی و معلم است.
منبع: شیخ شهید، علی ابوالحسنی منظر، صفحه‌های 11، 23، 33، 37 و 45.

حکایت‌ها و پندها

فرزند نجات بخش

حضرت امام صادق (علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کنند که حضرت عیسی (علیه السلام) از کنار قبری که صاحبش در حال عذاب بود عبور کردند. اما وقتی که سال بعد از کنار همان قبر گذشتند با شگفتی دیدند که صاحب قبر، این بار، در حال عذاب نیست. حضرت عیسی (علیه السلام) به خداوند متعال عرض کردند: «خدایا چه طور سال اول که از این جا گذشتم او در حال عذاب بود، اما امسال که عبور کردم در حال عذاب نبود.» به ایشان وحی شد که: « او دارای فرزند صالحی است که راه خدا را دنبال می‌کند و از جمله یتیمی‌را پناه داده است: به سبب این عمل صالح، از گناه پدرش چشم پوشی کردیم و او را بخشیدیم.» آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « آنچه برای بنده‌ی مؤمن پس از مرگش باقی می‌ماند، فرزندی است که بعد از پدر عبادت خدا می‌کند.»(1) سپس این آیه را تلاوت کردند: «رب فهب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب واجعله ربّ رضیّا» (2)
«خدایا از لطف خاص خود فرزندی صالح و جانشینی شایسته به من عطا فرما که وارث من وهمه‌ی آل یعقوب باشد و تو‌‌‌ای خدا او را وارثی پسندیده و صالح مقرر فرما.
نکته: فرزند صالح، علاوه بر فایده‌ی اخروی فایده‌ی دنیوی نیز دارد. بسیار اتفاق افتاده است که از اخلاق و رفتار فرزند پی به اخلاق و رفتار پدر می‌برند و چنانچه اخلاق و رفتار فرزند خوب باشد، مردم در حق پدر و مادرش دعا می‌کنند و اگر شرور باشد، پدر و مادر او را نفرین می‌کنند.

پی نوشت‌ها:

1- وسایل الشیعه، ج15، ص 98.
2- آیات 5 و 6 سوره‌ی مری

بازدید : 1044
چهارشنبه 30 ارديبهشت 1399 زمان : 18:24
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مسجدومرکزفرهنگی حضرت ولی عصرعلیه السلام _ پوده

دعای روز بیست و چهارم

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ فیهِ ما یُرْضیکَ وَاَعُوذُبِکَ مِمّا یُؤْذیکَ وَاَسْئَلُکَ التَّوْفیقَ فیهِ لاِنْ اُطیعَکَ وَلا اَعْصِیَکَ یا جَوادَ السّاَّئِلینَ
خدایا از تو خواهم در این ماه آنچه تو را خوشنود سازد و پناه برم به تو از آنچه تو را بیازارد و از تو خواهم در آن توفیق براى این که پیرویت کنم و نافرمانیت نکنم اى بخشنده به خواستاران

منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی
شیوه‌های دشمنان در ستیز با دین باوران (2)

دشمنان ستیز جو با چهره‌‌‌ای نا پیدا و با به کارگیری شگردها و ابزارهای مختلف، به انجام برخوردهای شکننده‌ی روحی و ایجاد تنش‌های روانی در صفوف مسلمین می‌پردازند، به برخی از شگردهایی که در قرآن کریم در این باب افشاء و خنثی نموده، در شما قبلی اشاره شد و اکنون به موارد دیگر اشاره می‌کنیم.

1- تبدیل کردن ایمان به کنز

«... و من یتبدّل الکفر با الایمان فقد ضلّ سواء السّبیل.» (1)
« و دشمنان با رشک و حسد و فشارهای روحی، ایمان به ارزش‌ها را تبدیل به کفر می‌نمایند.»

2- گواهی دروغ

«... و من یکتمها فانّه و آثم قلبه...» (2)
«... و شهادت را کتمان نکنید و هر کس که آن را کتمان کند، قلبش کنهکار است...»
در امانت‌ها خیانت می‌کنند و گواهی به دروغ می‌دهند و کتمان شهادت می‌کنند تا جو روانی جامعه را به هم بزنند.

3- حسادت نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام)

« ام یحسدون الناس علی ما آتهم الله من فضله فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة...» (3)
« و یهود به خاطر برخورداری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) از کتاب و حکمت و فضل پروردگار به آنها، حسادت و دشمنی می‌ورزند.»

4- فتنه انگیزی

«... ولأوضعوا خلاکم یبغونکم الفتنة و فیکم سمّاعون لهم» (4)
« و این منافقان جز خیانت و مکر و اخلال و خرابی و ایجاد فتنه و آشوب و جاسوسی در جمع مؤمنان کار دیگری نمی‌کنند.»

پی نوشت:

1- سوره‌ی بقره، آیه‌ی 108.
2- سوره‌ی بقره، آیه‌ی 283.
3- سوره‌ی نساء، آیه‌ی 54.
4- سوره‌ی توبه، آیه‌ی 47.
منبع:: فصل نامه قرآنی کوثر شماره‌ی 17 صفحات 24 الی 32.

کلام نور

امامت

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اسمعوا و اطیعوا لمن ولاه الله الامر، فانه نظام الاسلام؛
از کسی که خداوند ولی امر شما کرده، شنوایی و اطاعت داشته باشید که او رشته‌ی کار اسلام است. (1)
قال الامام علی (علیه السلام): حق علی الامام‌‌ان‌یحکم بما انزل الله و‌‌ان‌یؤدی الامانة، فإذا فعل فحق علی الناس‌‌ان‌یسمعوا له و‌‌ان‌یطیعوا و أن یجیبوا إذا دعوا؛
امام وظیفه دارد بر اساس کتاب خدا حکومت کند و امامت را ادا نماید. چون چنین کند، مردم وظیفه دارند سخنش را بشنوند، فرمانش ببرند و هر گاه آنان را فرا خوانده، اجابت کنند. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): لو بقیت الارض بغیر امام لساخت؛
اگر زمین بدون امام می‌ماند، به یقین درهم فرو می‌ریخت. (3)
قال الامام الرضا(علیه السلام):‌‌ان‌الإمامة زمام الدین، و نظام المسلمین و صلاح الدنیا، و عزالمؤمنین؛
امامت، زمام دین، رشته‌ی کار مسلمانان، صلاح و آبادانی دنیا و سرافرازی مؤمنان است. (4)

پی نوشت:

1- میزان الحکمه، ج1، ص 208.
2- کنزالعمال، ح 14313.
3- اصول کافی، ج1، ص 179.
4- اصول کافی، ج1، ص 200.

ایمان کامل

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): لا یستکمل العبد الایمان حتی یکون فیه ثلاث خصال: الانفاق فی الإقتار، والانصاف من نفسه و بذل السلام؛
بنده ایمان را به کمال نمی‌رساند مگر سه خصلت در او باشد: انفاق در هنگام تنگ دستی، انصاف دادن و سلام کردن (1)
قال الامام علی (علیه السلام): اکملکم ایمانا احسنکم خلقا؛
آن کس از شما ایمانش کاملتر است که اخلاقش نیکوتر باشد. (2)
قال الامام الباقر (علیه السلام): الکمال و کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی انائبة و تقدیر المعیشه؛
کمال و بلکه همه‌ی کمال انسانی در سه چیز است: دانا بودن در دین و احکام آن، شکیبا بودن در ناراحتی‌ها و مصائب و برنامه ریزی درست در اقتصاد زندگی (3)
قال الامام الجواد (علیه السلام): لن یستکمل العبد حقیقة الإیمان حتی یؤثر دینه علی شهوته؛
بنده هرگز حقیقت ایمان را به کمال نرساند مگر آنگاه که دینش را بر هوس خود ترجیح دهد. (4)

پی نوشت:

1- کنزالعمال، ح 107.
2- بحارالانوار، ج71، ص 387.
3- اصول کافی، ج1، ص 32.
4- میزان الحکمه، ج1، ص 372.

اعتدال

قال الامام علی (علیه السلام): ما عال می‌اقتصد؛
آن که میانه روی کند، تهی دست نخواهد شد. (1)
قال الامام الامام الباقر (علیه السلام): الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی انائبة و تقدیر امعیشة؛
همه‌ی کمال در شناخت عمیق دین و شکیبایی در پیشامدهای ناگوار و اندازه نگاه داشتن در زندگی است. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): ضمنت لمن اقتصد‌‌ان‌لا یفتقر؛
من ضمانت می‌کنم که هر که میانه روی پیشه کند، فقیر نشود. (3)
قال الامام الحسن العسکری(علیه السلام): و للاقتصاد مقدارا فإن زاد علیه فهو بخل؛
اعتدال و صرفه جویی در مصرف مال، اندازه‌‌‌ای دارد که اگر از آن بیش تر شود، بخل است. (4)

پی نوشت:

1- نهج البلاغه، حکمت 140.
2- تحف العقول، ص 313.
3- حضال شیخ صدوق، ص9.
4- بحارالانوار، ج17، ص 218.

بغض و نفرت

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: هیچ چیز نزد خدا منفورتر از بخل و بدخویی نیست. همان گونه که خاک عسل را تباه می‌کند این دو نیز عمل را تباه می‌کنند. (1)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: سه کس نزد خدا از همه منفورترند: کسی که روز زیاد می‌خوابد در حالی که شب اصلا نمازی نخوانده است و کسی که زیاد می‌خورد و هنگام غذا خوردن نام و حمد خدا نمی‌گوید و کسی که بی دلیل می‌خندد. (2)
حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: خداوند سبحان، از آدم و قیح گستاخ در گناهان نفرت دارد. (3)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمایند: منفورترین فرد نزد خدا کسی است که گفتار امامی‌را می‌گوید، اما به کردار او رفتار نمی‌کند. (4)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: منفورترین خلق خدا، بنده‌‌‌ای است که مردم از زبان او بترسند. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: خداوند از پرخوری و بیکاری زیاد نفرت دارد. (6)

پی نوشت:

1- بحارالانوار، ج16، ص 231.
2- کنزالعمال، ص 2143.
3- غررالحکم، ح 3437.
4- اصول کافی، ج8، ص 234.
5- اصول کافی، ج2، ص 323.
6- بحارالانوار، ج76، ص 180.

حکمت‌های شگرف

حکمت 277نهج البلاغه: سوگند امام (علیه السلام)(اعتقادى)
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] لَا وَ الَّذِى أَمْسَیْنَا مِنْهُ فِى غُبْرِ لَیْلَةٍ دَهْمَاءَ تَکْشِرُ عَنْ یَوْمٍ أَغَرَّ مَا کَانَ کَذَا وَ کَذَا .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: نه، سوگند به خدایى که با قدرت او شب تاریک را به سر بردیم که روز سپیدى در پى داشت، چنین و چنان بود!
حکمت 278: ارزش تداوم عمل(اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] قَلِیلٌ تَدُومُ عَلَیْهِ أَرْجَى مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کار اندکى که ادامه یابد، از کار بسیارى که از آن به ستوه آیى امیدوار کننده تر است.
حکمت 279 : شناخت جایگاه واجبات و مستحبات (عبادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: هر گاه مستحابت به واجبات زیان رساند آن را ترک کنید.
حکمت 280 : یاد قیامت و آمادگى(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ تَذَکَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کسى که به یاد سفر طولانى آخرت باشد خود را آماده مى سازد.
حکمت 281 : برترى عقل از مشاهدة چشم(علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَیْسَتِ الرَّوِیَّةُ کَالْمُعَایَنَةِ مَعَ الْإِبْصَارِ فَقَدْ تَکْذِبُ الْعُیُونُ أَهْلَهَا وَ لَا یَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهى چشم‌ها دروغ مى نمایاند ، اما آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمى کند.
حکمت 282 : غرور ، آفت پندپذیرى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: میان شما و پندپذیرى ، پرده اى از غرور و خود خواهى وجود دارد.
حکمت 283 : علل سقوط جامعه(اجتماعى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] جَاهِلُکُمْ مُزْدَادٌ وَ عَالِمُکُمْ مُسَوِّفٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: جاهلان شما پْر تلاش، و اگاهان شما تن پرور و کوتاهى ورزند!.
حکمت 284 : دانش ، نابود کنندة عْذرها (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِینَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دانش، راه عذر تراشى را بر بهانه جویان بسته است.
حکمت 285 : ضرورت استفاده از فرصت‌ها(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] کُلُّ مُعَاجَلٍ یَسْأَلُ الْإِنْظَارَ وَ کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند ، و آنان که مهلت دارند کوتاهى مى ورزند!.
حکمت 286 : سرانجام خوشى‌ها(سیاسى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا قَالَ النَّاسُ لِشَیْ‏ءٍ طُوبَى لَهُ إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ یَوْمَ سَوْءٍ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: مردم چیزى را نگفتند خوش باد، جز آن که روزگار، روز بدى را براى او تدارک دید.
حکمت 287 : مشکل درک قضا و قدر(اعتقادى)
وَ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (از قَدُر پرسیدند، پاسخ دادند: )
راهى است تاریک ، آن را مى پیمائید ، و دریایى است ژرف ، وارد آن نشوید ، و رازى است خدایى ، خود را به زحمت نیندازید.
حکمت 288 : جُهل و خوارى(علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَیْهِ الْعِلْمَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: هرگاه خدا بخواهد بنده اى را خوار کند ، دانش را از او دور سازد.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین
زیارت عاشورا و یاد حضرت مهدی (علیه السلام)

زیارت عاشورا که از سوی حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) به شیعیان و شیفتگان تعلیم داده شده است، مضامین والایی دارد. در یکی از قسمت‌های زیارت این چنین آمده است: « أن یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ همانا از خداوند می‌خواهم خونخواهی تو را در کنار امام یاری شده از خاندان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) روزیم گرداند.»
زائر دراین جا، مشارکت در خونخواهی امام حسین (علیه السلام) به وسیله‌ی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را طلب می‌کند، چرا که مقصود از امام منصور، دوازدهمین پیشوای شیعیان، حضرت مهدی (علیه السلام) می‌باشد و علت این که ایشان را منصور نامیده اند این است که ایشان در طلب خون جدشان یاری می‌شوند.
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) در شرح آیه‌ی شریفه‌ی « و من قتل مظلوما» فرمودند: « سمی‌المهدی المنصور کما سمی‌احمد محمدا و کما سمی‌عیسی المسیح؛ مهدی (علیه السلام) منصور نامیده شده همان طور که احمد به «محمد» و عیسی به «مسیح» نامیده شدند. (1)
امام حسین (علیه السلام) و آرزوی خدمت کردن به حضرت مهدی (علیه السلام)
از حضرت امام حسین (علیه السلام) پرسیدند: آیا فرزندتان مهدی (علیه السلام) به دنیا آمده است؟ حضرت فرمودند: « لاولو ادرکته لخدمته ایام حیاتی؛ خیر به دنیا نیامده است ولی اگر زمان ایشان را درک کنم تا آخر عمر به وی خدمت می‌کنم.»(2)

پی نوشت:

1- بحارالانوار، ج51، ص 27.
2- موسوعه کلمات الامام الحسین (علیه السلام) ص 660.

مواعظ جاوید

همه مسلمانان‌ها برادر هستند

این طور نیست که اگر ما در این جا با هم اختلافی بکنیم، منحصر باشد به یک شهری و یک کشوری مثل ایران، بلکه انعکاسش در تمام کشورهای دنیا هست و بازتابش در همه جا هست. اسلام احکام اخلاقیش هم سیاسی است. همین حکمی‌که درقرآن هست که مؤمنین برادر هستند، این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی، یک حکم سیاسی است. تمام ممالک اسلامی، باید با هم مثل برادر باشند و اگر چنانچه ممالک اسلامی‌مثل برادر با هم باشند و توده‌هایی که درهر کشوری زندگی می‌کنند به توده‌های کشور دیگر مثل برادر نظر داشته باشند، اینها بر همه‌ی قدرتهای عالم مسلط خواهند شد. این عصر، مثل عصرهای سابق نیست که هر طایفه‌‌‌ای در محل خودشان منافع خودشان را بدست بیاورند امروز همه‌ی منافع کشورهای اسلامی‌به هم پیوند خورده است. منافع کشور اسلامی‌ایران با منافع کشورهای اسلامی‌سایر کشورها، اینها با هم پیوند خورده است. اگر اختلافی ما بین برادرهای اهل سنت، با برادرهای اهل تشیع واقع بشود این به ضرر همه مان است. به ضرر همه‌ی مسلمین هست. و آنها که ایجاد تفرقه می‌کنند نه اهل سنت هستند و نه اهل تشیع هستند ما باید بیدار باشیم و بدانیم که این حکم الهی که فرموده است: أنما المومنون إخوة.
برادر هستند اینها و هیچ حیثیتی جز برادری با هم ندارند و مکلفند مثل برادر با هم رفتار کنند. و من امیدوارم که با نظر کردن به این حکم اسلامی‌که همه‌ی مسلمانها برادر هستند این مملکت مصالح خودش را بدست بیاورد و همه‌ی ممالک اسلامی‌بر ابرقدرتها غلبه کنند.
منبع: بیانات امام راحل در دیدار با اعضای جهادسازندگی سیستان و بلوچستان 27/5/59.

فلسطین و روز جهانی قدس

سران کشورهای اسلامی‌باید توجه داشته باشند که این جرثومه‌ی فساد (اسرائیل غاصب) را که در قلب کشورهای اسلامی‌گماشته اند، تنها برای سرکوبی ملت عرب نمی‌باشد. بلکه ضرر و خطر آن متوجه همه‌ی خاورمیانه است.
نقشه، استیلا و سیطره‌ی صهیونیسم بر دنیای اسلام و استعمار بیشتر سرزمین‌های زرخیز و منافع سرشار کشورهای اسلامی‌می‌باشد و فقط با فداکاری، پایداری و اتحاد دولت‌های اسلامی‌می‌توان از شر این کابوس سیاه استعمار رهایی یافت.(1)
اگر اتحاد و یک پارچگی وجود داشت، چطور می‌توانستند فلسطین را از دست ما بگیرند! و مسلمین نتوانند کاری بکنند؟ (2)
تا زمانی که فلسطین اشغال شده، آزاد نشده است؛ مسلمانان نباید مسجدالاقصی را تجدید بنا کنند تا جنایات صهیونیست‌ها، هم چنان در مقابل چشم مسلمانان مجسم بماند و محرکه‌ی آنان در باز پس گرفتن سرزمین‌ها و مقدسات اسلامی‌گردد. (3)
امروز قبله‌ی اول مسلمین به دست اسرائیل این غده‌ی سرطانی خاور میانه افتاده است، اسرائیل امروز برادران فلسطینی عزیز ما را با تمام قدرت می‌کوبد و به خاک و خون می‌کشد، امروزه اسراییل با تمام وسایل شیطانی تفرقه افکنی می‌کند، بر هر مسلمانی واجب است خود را بر علیه اسرائیل مجهز کند. (4)

پی نوشت:

1- کتاب امام خمینی (رحمت الله علیه) و جنبش به ترتیب ص 86 و 85.
2- کتاب آوای انقلاب ص 172.
3- کتاب امام خمینی (رحمت الله علیه) و جنبش به ترتیب ص 86 و 85.
4- سخنرانی امام راحل در پارس 17/7/57

در محضر ولایت

روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد

روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد. این نخوردن و نیاشامیدن، باید از روى نیّت باشد، والاّ اگر شما یک روز به خاطر گرفتارى و یا اشتغال به کار، دوازده ساعت، پانزده ساعت فرصت نکنید چیزى بخورید، هیچ ثوابى به شما نخواهند داد. اما همین امساک را وقتى با نیّت انجام دادید - «اجعلنا ممّن نوى فعمل»؛ نیّت کند و به دنبال آن، عمل انجام دهد - این همان گوهر درخشانى مى‏شود که به شما ارزش مى‏بخشد و روحتان را قیمتى مى‏کند.
شرط روزه، نیّت است. نیّت یعنى چه؟ یعنى این عمل را،این حرکت را، این امساک و تمرین را، جهت دادن براى خدا، در راه خدا، به خاطر انجام دستور الهى. این است که به هر کارى ارزش مى‏بخشد.لذا در دعاى شب اوّل ماه مبارک مى‏خوانید که: «اللّهم اجعلنا ممن نوى فعمل ولا تجعلنا ممن شقى فکسل» (الاقبال باعمال الحسنة، ج 1، ص 1376). کسالت، بى‏رغبتى و بى‏نشاطى براى کار چه کار معنوى و چه کار مادّى - شقاوت است.
روزه، یکى از بهترین کارهاست. با این که به ظاهر اقدام نکردن است؛ اما در باطن اقدام است، عمل است، کار مثبت است. چون شما نیّت این کار را دارید؛ لذا از هنگامى که وارد صحنه روزه‏دارى مى‏شوید - یعنى از بعد از لحظه طلوع فجر - تا آخر روز به طور دائم به خاطر این نیّت، در حال عبادتید. اگر هم بخوابید، عبادت مى‏کنید. همین‏طور راه بروید، عبادت مى‏کنید.
این که از قول نبّى‏اکرم علیه‏و على‏آله‏الصّلاة والسّلام نقل شده است که فرمود: «انفاسکم فیه تسبیح و نومکم فیه عبادة» (امالى شیخ صدوق، ص 84)؛ خوابیدن و نفس کشیدن شما عبادت است، خواب چطور عبادت مى‏شود؟ نفس کشیدن چطور «سبحان‏اللَّه» گفتن مى‏شود؟ این به‏ خاطر آن است که شما بى‏کار هم که باشید، هیچ اقدامى هم که نکنید، چون با این نیّت وارد این وادى شده‏اید، یکسره در حال عبادتید.
در روایت دیگر مى‏فرماید: «نوم‏الصّائم عبادة و صمته تسبیح» (ثواب الاعمال، ص 75)؛ سکوت هم که مى‏کنید، مثل این است که «سبحان‏اللَّه» مى‏گویید. و «عمله متقبّل و دعائه مستجاب» (ثواب الاعمال، ص 75)؛ عمل شما مقبول، و دعایتان مستجاب است. سکوت شما عبادت است، نفس‏ کشیدن شما عبادت است، خوابیدن شما عبادت است. چرا؟ چون شما این امساک و این دست کشیدن از بخشى از لذّات جسمانى را، براى خدا در یک مدّت سى روزه - ماه رمضان - تجربه مى‏کنید.
همه این عبادت و دیگر عبادات، برگرد این محور مى‏گردد که انسان با مشتهیّات نفسانى و با لذایذى که انسان را به پستى مى‏کشانند و برده مى‏کنند، مبارزه کند..........
یک روایت از امام صادق علیه‏الصّلاة والسّلام است که خطاب به «محمّدبن مسلم» مى‏فرماید: «یا محمّد! اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و لحمک و دمک و جلدک و شعرک و بشرک» (المقنعة، ص 310). امام صادق به این یار و شاگرد نزدیک خودشان مى‏فرمایند که وقتى روزه مى‏گیرى، باید شنوایى تو روزه‏گیر باشد، بینایى تو روزه بگیرد، زبان تو روزه بگیرد، گوشت و خون و پوست و موى و بشره تو روزه‏دار باشد؛ دروغ نگویى، انسانهاى مؤمن را دچار بلا نکنى، دلهاى ساده را اغوا نکنى، براى برادران مسلمان و جامعه اسلامى توطئه درست نکنى، بدخواهى نکنى، بددلى نکنى، تهمت نزنى، کم‏فروشى نکنى، امانتدارى کنى. انسانى که در ماه رمضان با کفِ‏نفس خود، از خوردن و آشامیدن و مشتهیّات نفسانى و جنسى روزه مى‏گیرد، باید زبان خود، چشم خود، گوش خود، و همه اعضا و جوارح خود را روزه‏دار بداند و خود را در محضر خداى متعال و دورى گزیده از گناهان بینگارد. ...
در یک روایتى دیگر مى‏فرماید: «صوم النّفس امساک الحواس الخمس عن سائر المأثم» (غررالحکم: ح 5889). از امیرالمؤمنین علیه ‏الصّلاة و السّلام نقل شده است که روزه نفس، غیر از روزه جسم و روزه شکم است. روزه نفس انسان این است که همه حواس پنجگانه او از گناهان امساک کنند. «و خلوّ القلب من جمیع اسباب الشّر»؛ دل از همه موجبات و اسباب شرّ و فساد خالى شود. با خداى متعال و با بندگان خدا، دل را صاف و بى‏غلّ و غش کنیم. در این جهت، روایات زیادى هست.
منبع : مقام معظم رهبری فرازی از خطبه‌های نماز جمعه 26/9/1378

راه واقعی جوانان

راه واقعی جوانان چیست؟ این است که جوان ایرانی تصمیم بگیرد در زمین خود بذر خود را بپاشد، از اندوخته و ثروت فرهنگی خود استفاده کند، اراده‌ی خودش را به کار بگیرد برای شخصیت و استقلال خودش ارزش قائل شود، جامعه‌ی عاریت نخواهد و دنبال تقلید و عاریه گیری الگوهای بیگانه نباشد.(1)
توصیه‌ی من به شما جوانان عزیز – چه دختران و چه پسران- همین است. شما در صحنه‌ی فعالیت‌های جوانانه، فعالیت علمی، فعالیت تحصیلی، فعالیت تحقیقی، فعالیت سیاسی، فعالیت‌های اجتماعی گوناگون، کار فرهنگی و مطبوعاتی و هنری و ورزشی و امثال اینها باهمه‌ی نشاط و با همه‌ی قدرت حضور داشته باشید و طهارت و تقوا و ایمان و اخلاص و صفایتان را- که حقا و انصافا در بین جوانان دنیا، شما از این جهات نمونه اید- حفظ کنید. اگر این تلاش مؤمنانه و مخلصانه و با صفا، در بین بخصوص جوانان ما و در بین بقیه آحاد ملت هم – هر کدام به سهم خودشان – وجود داشته باشد استکبار در مبارزه‌ی خود با ملت ایران قطعا و یقینا، نه یک بار، بلکه بارها به زانو در خواهد آمد و شکست خواهد خورد.(2)

منابع:

1- مقام معظم رهبری، دیدار با جوانان و فرهنگیان، 12/ 2/ 1380.
2- مقام معظم رهبری، دیدار با هزاران تن از دانشجویان و دانش آموزان، 10/8/75.

شمیم هدایت
مواعظ گهربار

تربیت دینی

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: فرزندان خود را با محبت اهل بیت من و محبت قرآن کریم تربیت کنید. (1)

حقوق هفت گانه

حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: مؤمن برگردن برادر مؤمنش، هفت حق واجب دارد که از سوی خداوند متعال بر او واجب شده است:
1- در چشمش به دیده احترام به او بنگرد.
2- در دلش محبت او را داشته باشد.
3- در مالش او را هم شریک کند.
4- غیبت او را حرام بشمارد.
5- هنگام بیماری از او عیادت کند.
6- جنازه اش را تشییع کند.
7- پس از مرگش، جز خیر و خوبی درباره او نگوید (2)

بهترین اخلاق

حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آیا شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایی کنم؟ آن است که: با هر کس که از تو گسسته است، بپینوندی، به هر که تو را محروم کرده عطا کنی و هر کس را که به تو ستم کرده، عفو کنی. (3)

مشتاقان آخرت

حضرت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر کس مشتاق بهشت باشد، برای انجام کارهای نیک می‌شتابد و هرکس از آتش دوزخ بیمناک باشد، شهوت‌ها را رها می‌کند. (4)

منابع:

1- احقاق الحق، ج 18، ص 498.
2- من لا یحضر الفقیه، ج 4، ص 398.
3- تحف العقول، ص 45.
4- مکارم الاخلاق، ص 447.

مراتب نصرت خدا

نصرت خدا هم مراتب دارد. گاهی به جمیع جهات نصرت خدا می‌کنید. خدا هم به جمیع جهات شما را نصرت می‌کند. شما باید خدا را نصرت بکنید، تا خدا شما را نصرت کند. مبدا ایمان هم همین است. خدا به اندازه‌‌‌ای که شما یاری کردید، کمک می‌کند: «ان تنصرالله ینصرکم»(1)
در دستگاه خدا نمی‌توان حقه بازی کرد. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) یک روز گرفتار اهل مکه بود. اهل مکه می‌گفتند: نباید در مکه صدای پیامبر خدا بلند شود. ولی صدای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام جهان باید بلند شد. این کار را چه کسی غیر از دستگاه خدا کرده است. «ورفعنا لک ذکرک»(2)
مراتب ایمان هم از این جا استفاده می‌شود. کسی که به حسب دست، زبان، قلب و اقتصاد و همه‌ی امور خدا، را نصرت کند ایمانش غیر ایمان کسی است که در یک جهت خدا را یاری کرده است. شما می‌گویید: ما که نفهمیدیم، نکردید که بفهمید تا نصرت خدا نکنید، فایده‌‌‌ای ندارد. اگر در اقتصاد گرفتار هستی، با دعا کار اصلاح نمی‌شود. برای خدا قدم بردار، اگر یاری خدا را ندیدی، آن وقت اشکال کن. با تنبلی، خدا انسان را یاری نمی‌کند. اگر برای خدا کار کردی جزا هم دارد. وفای به عهد و وفای به وعده و وعیدهای خداوند، همه جنبه‌ی جزایی دارد. البته این غیر آن رحمت عمومی‌خداوند است. خداوند متعال یک رحمت عام نسبت به همه موجودات دارد. قدم بر نداشته اگر هزار سال هم در محراب داد بکشی، می‌گویند: خبری نیست. باید حرکت کرد، از خدا هم یاری خواست و خدا هم تحقیقا یاری می‌کند ولی با نشستن در خانه و تسبیح دست گرفتن که: خدایا کارهای ما را اصلاح کن، کار اصلاح نمی‌شود. یک قدم بردار، دست کم چهار تا فقیر را در شب اداره کن اقتصاد شما آباد می‌شود. تا وفا نکنید خبری نیست: « اوفوا بعهدی اوف بعهدکم»

پی نوشت:

1- سوره‌ی محمد، آیه‌ی 7.
2- سوره‌ی شرح، آیه‌ی 4.
منبع: برگزیده بیانات آیت الله سید ابوالحسن مهدوی (حفظه الله)

نکته‌های ناب
جوان و برنامه

بسیاری از مردم، به دلیل برنامه‌های ناقص یا غلط، همواره سرگردان یا غمگین هستند. آن‌ها بدون این که بخواهند یاد گرفته اند که فقط ناراحت و ناراضی باشند و احساس شکست کنند و در واقع زندگی را بدون برنامه ریزی بگذرانند. برنامه ریزی در حقیقت به معنای پیش بینی عملیات با توجه به امکانات است تا برای رسیدن به اهداف از پیش تعین شده، موفقیت را رقم بزنیم. نکته حائز اهمیت در برنامه ریزی خصوصا در دوران جوانی دقت و ظرافت و گزینش فرصت‌هاست، از این رو، (دقت و ظرافت در برنامه ریزی)، از وسیله و امکانات مهم تر است.
برنامه ریزی همواره به داشتن سه افق و دید نیازمند است؛ یعنی: افق دور: «دوراندیشی» ؛ افق روشن: «آگاهی و روشن بینی»؛ و افق باز: «دوری از تک بعدی» است. این افق‌ها مستلزم آگاهی و نگاه جست جو گرانه است نه منفعل و پذیرای محض بودن. از این رو، باید نگاهی جست و جو گر به گذشته، نظری عمیق به حال و تعمقی ژرف در اطراف و نگاهی بس دور اندیش به آینده داشته باشیم. برنامه ریزی، آینده را به زمان حال می‌آورد. از این رو، می‌توانید کا را با آگاهی بیش تر در آینده رقم بزنید. امام علی (علیه السلام) در اهمیت برنامه ریزی پیش از انجام کار می‌فرمایند: «کسی که بدون آگاهی به عمل می‌پردازد، همچون کسی است که از بیراهه می‌رود؛ و چنین شخصی هرچند جلوتر رود از سر منزل مقصود خویش بیشتر فاصله می‌گیرد؛ و کسی که از روی آگاهی و [برنامه] حرکت کند، مانند رونده راه آشکار است.»(1)
گفتنی است که پس از گذشت چهارده قرن از سخن ماندگار امیرالمؤمنین (علیه السلام) در غرب نیز همین مطلب مطرح است و «اچسون وگال» می‌نویسد: اگر مطمئن نیستید به کجا می‌روید، خطر رسیدن به جای دیگر را با خود همراه دارید. جوان نیز باید این گونه باشد تا فرصت‌های موجود تلف نشوند و فرد بتواند با اثر بخشی و توانایی و کارآیی به اهداف زیبنده و جایگاه شایسته نائل شود. یکی از متفکران مدیریت «گری دسلر» می‌نویسد: « هر کاری که مشکل تر است، برنامه ریزی آن واجب تر می‌نماید.»، «هرچیز که به فکر آید، قابل برنامه ریزی است.»(2)
امام علی (علیه السلام) خطاب به مالک اشتر می‌فرمایند: «ای مالک، کارها را چنان بر روزها تقسیم کن که روزانه مطابق برنامه انجام وظیفه شود و امور بر اثر عدم انضباط و ترتیب، مختل و آشفته نماند.»(3)

پی نوشت:

1- نهج البلاغه، ترجمه‌ی مرحوم دشتی، خطبه‌ی 154.
2- مبانی مدیریت، گری دسلر، ج1، ص 156.
3- نهج البلاغه، ترجمه‌ی مرحوم دشتی، نامه‌ی 53.

دل نوشته

زخم تازه قدس

حسین امیری
وای بر دلی که نمی‏لرزد، وای بر خونی که نمی‏جوشد، وای بر چشمی‌که به خواب رفته است! اشک باید ریخت، فریاد باید کرد، تیر باید شد، آتش باید گرفت! قدس، ناموس اسلام است. قدس، محک غیرت مسلمانان قرن است. صدای ایستادن قلب کودکان فلسطینی دارد پرده گوشمان را پاره می‏کند. صدای سکوت کشتگان فلسطین، شیشه‏های خانه آرامشان را فرو می‏ریزد. کوران و کرانیم؛ اگر فریاد برنیاوریم؛ اگر بانگ برنداریم.
صدای اذان بی‏وقت می‏آید؛ کسی از امت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از جور می‏نالد، باید شتافت؛ وگرنه دل رسول الله می‏شکند. در گوشه‏ای از جغرافیای غربت، امت رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله زیر شکنجه‏اند، خانه‏شان ویران است و آوارگی، روزیشان شده. بوی خون می‏آید.
زخم فلسطین در دل اسلام، هنوز تازه است. زخم شهید کهنه نمی‏شود. درد دارد در جان اسلام ریشه می‏دواند، سرطان صهیونیسم، جهان را کبود کرده، جهان منتظر طبیبی است. طبیب عشق بر سر بالین اهل درد می‏آید.
نکند بی‏دردی، بزرگ‏ترین بیماری ملت‏های مسلمان باشد!
انتظار طبیب؛ آدابی دارد، رسم انتظار را باید به‏جای آورد. باید خود به مبارزه سرطان رفت، باید درد را از پا انداخت.

ابابیل‏ها در راهند

باران رضایی
«فَیَملَأُ الاَرضَ قِسطا وَعَدلا»
قدس،‌‌‌ای خانه خدا!
به پاخیز و دست گیر از فرزندانت!
بانگ برآر که امروز من نیز برای خاطر تو فریاد خواهم زد.
مشت‏های من امروز برای خاطر تو گره خواهند خورد؛ چونان که هر روز و هر ساعت را با یاد تو می‏گذرانم؛ با یاد فرزندانت، با یاد چفیه‏های خونینشان.
من تو را می‏شناسم؛ کوچه‏هایت را و اردوگاه‏هایت را. من نام کودکانت را از یاد نبرده‏ام و معصومیت «محمد الدوره»ات را.
امروز اگر آسمان وطنم برای تو بگرید، عجیب نیست؛ آب و خاک من تشنه آزادی توست.
قدس!
ای اولین قبله‏گاه پدرانم!
صبور باش و تاب بیاور که شمیم خوش ظهور خواهد زد.
دیر نیست آن هنگام که موعود از پشت جاده‏های سبز تقدیر سر برآرد.
دیر نیست آن هنگام که آزاد شوی از محاصره مثلث‏های سرخ.
ابابیل خدا در راهند!
آری، همه سنگ‏ریزه‏های دنیا، بر سر غاصبان تو آوار خواهد شد. موعود خواهد آمد و بار دیگر جوانان تو سر از خاک بیرون خواهند آورد. صحن تو پاک خواهد شد از گام‏های چرکین چکمه‏پوشان «صهیونیسم» آری، نوید می‏دهم تو را به فردای روشن که:
«... فَیَملأُ الاَرضُ قِسطا وَعَدلا، کَما مُلئَت جَورا و ظلما»

قبله اشک‏ها

حسین امیری
گرگ‏ها گرد درخت زیتون می‏رقصند.
وحشت به عیادتم آمده، آتش روشن کنید! هم‏باورانم! تبرهاتان کو؟ بت‏ها را بنگرید که بر گرد قدس طواف می‏کنند! حج باطل نام‏ها را بنگرید و برگشتن لقب‏ها را از مکّه. کجا فراموش کردید عهدهای دیر بسته‏تان با محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را؟ مادران اشک، فرزندان زخم، بزرگ کرده‏اند.
شاخه‏های زیتون، میوه سنگ می‏دهند. اینجا کسی به حج نمی‏رود، حاجیان بیت‏المقدس، گرد تفنگ طواف می‏کنند و با نارنجک احرام می‏بندند و نعلین برنگشتن می‏پوشند. کودکان، زخم دل به موسیقی سنگ خوش کرده‏اند و لالایی بولدوزرها را می‏خوانند. چقدر کودک خفته؟ چقدر لاله؟! اینجا قاصدک‏ها شهید شده‏اند و کسی خبر نمی‏آورد.
سال‏هاست مژدگانی نه داده می‏شود و نه گرفته می‏شود.
هم‏باورانم! بر گیسوان سپیدم نوزید، بر باغچه زخمم نبارید، دو کشته آن سوتر، کودکی است که هنوز اولین کفش مدرسه‏اش را پاره نکرده؛ او را دریابید!
همه خیابان‏هاتان را قدس بنامید و بنویسید: «قدس، قبله اشک‏هاست و مسجد مادران بی‏فرزند».

یاد ابرار
شهید آیت الله سعیدی

این شهید بزرگوار در دوران خفقان رژیم منحوس پهلوی، نوارهای حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) را با زحمت فراوان تهیه و تکثیر می‌کردند و ایشان بودند که جزوه‌های درسی امام را در نجف اشرف تحت عنوان «ولایت فقیه» چاپ و تکثیر کردند. ساواک وقتی تبلیغات مؤثر آیت الله سعیدی را مشاهده کرد، ایشان را ممنوع المنبر نمود، اما ایشان دست از فعالیت نکشیدند و از محل خود خارج شدند و به محله‌های دور دست و روستاهای اطراف تهران می‌رفتند و به مبارزه و سخنرانی‌های افشاگرانه‌ی خویش ادامه می‌دادند.
آیت الله سعیدی در سال 1345 درباره‌ی جنایات رژیم غاصب اسراییل سخنرانی مهمی‌کردند و همین سخنرانی باعث شد ایشان را دستگیر کنند و 61 روز در حبس نگه دارند. در اردیبهشت 1349 بعد از این که رژیم با تصویب کاپیتولاسیون سرسپردگی کامل خود را به اثبات رساند، این شهید بزرگوار هم زمان با علمای حوزه‌ی علمیه‌ی قم، علیه استمارگران دست به فعالیت‌های شدید زد و با انتشار اعلامیه به زبان عربی خطاب به علمای کشورهای اسلامی‌آنها را دعوت به قیام و مخالفت نمود. رژیم منحوس شاه که از حرکت پرخروش این اثوه‌ی مجاهد، آیت بصیرت و شجاعت به وحشت افتاده بود، ایشان را دستگیر و تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار داد، سرانجام در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349 آن عالم مجاهد را به شهادت رسانید. شهید آیت الله سعیدی علاقه و ارادت خاصی نسبت به حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) داشتند و درباره‌ی امام راحل گفته بودند: « به خدا سوگند اگر مرا بکشند و خونم را بر زمین بریزند، در هر قطره‌ی خونم نام مقدس خمینی را خواهید یافت.» روحش شاد ویادش گرامی‌باد.
منبع: گلشن ابرار

حکایت‌ها و پندها
اثر رزق ناپاک

مرحوم شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری را در زمان مشروطه به دار آویختند. این مجتهد عادل انقلابی، علیه مشروطه‌ی غیر مشروعه‌ی آن زمان قد علم کردند. با این که اول مشروطه خواه بودند، اما چون مشروطه در جهت اسلام نبود، با آن مخالفت کردند. عاقبت ایشان را گرفتند و زندانی کردند. این مجاهد نستوه پسری داشتند که بیش از بقیه اصرار داشت که پدرش را اعدام کنند. یکی از بزرگان گفته بود من به زندان رفتم و علت را از آیت الله شیخ فضل الله نوری (رحمت الله علیه) سؤال کردم. ایشان فرمودند: خود من هم انتظار داشتم که پسرم چنین از کار درآید. چون شیخ شهید، اثر تعجب را در چهره‌ی آن مرد دید، اضافه کرد این بچه در نجف متولد شد و در آن هنگام مادرش بیمار شد، لذا شیر نداشت. مجبور شدیم که یک دایه‌ی شیرده برای او بگیریم. پس از مدتی که آن زن به پسرم شیر می‌داد، ناگهان متوجه شدیم که وی زن آلوده‌‌‌ای است؛ علاوه بر آن از دشمنان امیر مؤمنان (علیه السلام) نیز بود.
کار این پسر به جایی رسید که هنگام اعدام پدرش کف زد. آن پسر فاسد، پسری دیگر تحویل جامعه داد به نام کیا نوری که رئیس حزب کثیف توده شد
منبع: تربیت فرزند در اسلام، آیت الله شهید علامه مطهری (رحمت الله علیه) ص 89

معرفی کتاب

کتاب «جوان، پرسش‌ها و پاسخ‌ها»

این کتاب در دو جلد و با هشت موضوع تألیف گشته است و حدود 200 پرسش و پاسخ کلی و جزیی با خود دارد و با تأمل، پژوهش، طی 15 سال دغدغه‌ی خاطر علمی‌مؤلف تهیه شده است، از این رو پاسخ گویی برخی پرسش‌ها با صاحب نظران والا مقامی‌چون بعضی از مراجع معظم تقلید و یا مشاوران ارشد آموزش عالی گفتگو شده است. افزون بر آن، یکایک پرسش‌ها به طور کاربردی، زنده و جاری در اندیشه‌ها گلچین شده است و مجموع پاسخ‌ها از کتاب‌های دست اول اعتقادی، آثار ارزشمند روان شناسی، نکته‌های ناب تربیتی – پرورشی، آموزه‌های مفید و مؤثر اخلاقی و منابع بایسته فقهی گرفته شده است. از جمله موضوعاتی که دراین کتاب، بدان پرداخته شده است، عبارتند از: شیوه‌ی دست یابی به آرامش، شادی و شادمانی در زندگی – شیوه‌های موفقیت و کامیابی در زندگی- بهترین عادت خوب جوانی – وسواس و شیوه‌های درمان آن- روش مدیریت شایسته در امتحان‌های مختلف- راز سختی و بلاها در زندگی و راه‌های رهایی ازغم‌ها و غصه‌ها- چگونگی قضا وقدر، جبر و اختیار، سرنوشت و قسمت در زندگی و...
مؤلف: احمد لقمانی، ناشر: انتشارات بهشت بینش (قم) – 1382

کتاب «سیری در زندگی استاد مطهری»

این کتاب مشتمل بر سه فصل است. فصل اول مقاله‌‌‌ای است تحت عنوان« شهید مطهری آن طور که من می‌شناسم» در فصل دوم این کتاب مقاله‌‌‌ای با عنوان «سیری در زندگی استاد مطهری» توسط یکی ازعلاقمندان استاد به رشته تحریر درآمده و علاوه بر بیان و تحلیل وقایع زندگانی آن بزرگ مرد انقلاب اسلامی‌از تولد تا شهادت، شامل خاطراتی شنیدنی از دوستان و نزدیکان استاد است و مخصوصا به آن دو فصل از زندگانی ایشان بیش تر پرداخته است. فصل سوم، نامه‌های استاد شهید درباره‌ی مسائل حسینیه ارشاد است که در واقع ضمیمه‌‌‌ای است بر فصل دوم.
انتشارات صدرا، چاپ ششم، تهران 1379، ص281.

«فلسفه اخلاق»

اساسا اخلاق، مربوط به روح زیبا است، نه آن که کار، فی حد ذاته زیبا است. اخلاق، یعنی آنجا که روح انسان حالتی پیدا می‌کند و روح زیبا می‌شود، اگر کار زیبا است به تبع روح زیبا است و لکن در نظر ابتدایی، کار فی حد ذاته زیبا است و روح زیبایی خودش را از کار کسب می‌کند، این نظریه مربوط به « افلاطون» است. « افلاطون» پایه اخلاق را، بر عدالت قرار داده است، اخلاق را مساوی با عدالت و عدالت را مساوی با زیبایی می‌داند، با این که خودش گفته است عدالت قابل تعریف نیست مع ذلک کوشش کرده است که یک تعریف ناقصی برای عدالت بدست بدهد و گفته است « عدالت عبارت از هماهنگی اجزاء با کل است» عدالت اجتماعی را هم که تعریف می‌کند، می‌گوید: عدالت اجتماعی یعنی، این که هر فردی هر مقدار که استعداد دارد کار بکند و به اندازه کارش پاداش به او داده شود و تمام افراد جامعه بایستی این چنین باشند.
با مطالعه‌ی این کتاب می‌توانید به پاسخ سؤالاتی مانند: اخلاق چیست؟ انسان دوستی چیست؟ زیبایی چیست؟ زیبایی مطلق یا نسبی؟ و مطالبی در زمینه فلسفه اخلاق دست یابید.
مولف: شهیدمرتضی مطهری (قدس¬سره¬الشریف)
ناشر: انتشارات اسوه

احکام

شک در وضو
موارد شک در وضو

الف- در بین نماز:
اگر در بین نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او باطل است باید وضو بگیرید و نماز بخواند.
ب- بعد از نماز :
1- اگر شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او صحیح است ولی باید برای نماز‌های بعدی وضو بگیرد.
2- اگر شک کند که قبل از نماز وضوی او باطل شده یا بعد از نماز، نمازی که خوانده صحیح است.
3- کسی که می‌داند وضو گرفته وحدثی از او سرزده «مثلا بول کرده» اگر نداند کدام جلوتر بوده اگر بعد از نماز است باید وضو بگیرد و بنابر احتیاط واجب نمازی را که خوانده دوباره بخواند.
ج- قبل از نماز:
1- کسی که شک کند وضو گرفته یا نه، باید وضو بگیرد.
2- کسی که شک دارد وضوی اوباطل شده یانه ، باید بنا را بر این بگذارد که وضوی او باقی است ولی اگر بعد از بول استبراء نکرده باشد و بعد از وضو رطوبتی از او بیرون بیاد که نداند بول است یا چیز دیگر، وضوی او باطل است.
3- اگر کسی می‌داند وضو گرفته وحدثی از او سر زده ولی نمی‌داند کدام جلوتر بوده:
1- چنانچه پیش از نماز است، باید وضو بگیرد.
2- اگر در بین نماز است، باید نماز را بشکند و وضو بگیرد.
3- و اگر بعد از نماز است، حکم آن گفته شد.
منبع: توضیح المسایل مراجع

نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد/http://rasekhoon.net

بازدید : 1375
پنجشنبه 24 ارديبهشت 1399 زمان : 23:25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مسجدومرکزفرهنگی حضرت ولی عصرعلیه السلام _ پوده

بسم الله

ویژه نامه روز نوزدهم ضیافت الهی

دعای روز نوزدهم

اَللّهُمَّ وَفِّرْ فیهِ حَظّى مِنْ بَرَکاتِهِ وَسَهِّلْ سَبیلى اِلى خَیْراتِهِ وَلا تَحْرِمْنى قَبُولَ حَسَناتِهِ یا‌هادِیاً اِلَى الْحَقِّ الْمُبینِخدایا سرشار کن در این ماه بهره ام را از برکات آن و هموار ساز راهم را به سوى خیرات آن و محرومم مساز از پذیرفتن حسناتش اى راهنماى بسوى حقیقت آشکار
منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی
ماه مبارک رمضان، بهار انس با قرآن

حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی
اشاره
ماه مبارک رمضان، ماه تولد قرآن، ماه انس با قرآن، ماه بهار قرآن، و ماه شناخت و بهره برداری فکری و عملی از قرآن فرا می‌رسد.
ماهی که در شب قدر آن، قلب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) همه قرآن را از امین وحی، فرا گرفت و قرآن از لوح محفوظ بر قلب وسیع و نورانی بزرگ ترین پیامبران منعکس شد، ماهی که همه ما با روزه گرفتن و عبادت و مناجات و دعا، با زمینه سازی و آمادگی معنوی به استقبال دریافت قرآن می‌رویم، و می‌خواهیم در پرتو آثار پربرکت روزه خالص، و عبادت‌ها و دعاهای همراه آن، رابطه خود را با قرآن نزدیک تر کنیم، و تصمیم بگیریم که خط رابط ما با قرآن همواره استوارتر و محکم تر گردد.
قرآن، روح ماه رمضان است که در کالبد آن دمیده شده، و ارزش و عظمت آن را چند برابر کرده است. قرآن، قلب ماه رمضان است، که بدون این قلب و ضربان آن، جوهره حقیقت در رگ‌های حیات معنوی روزه داران به جریان نمی‌افتد، قرآن بهار دل‌ها، و ماه رمضان، بهار قرآن است، چنان که امام باقر(علیه السلام) فرمود: «لکل شی ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان؛ برای هر چیز بهاری است، و بهار قرآن ماه رمضان است.»
و امیر مومنان علی(علیه السلام) در شان قرآن فرمود: «و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب؛ در قرآن بیندیشید که بهار قلب‌هاست.» و نیز باید توجه داشت که مطابق فرموده امام صادق(علیه السلام) : «و قلب شهر رمضان لیله القدر؛ شب قدر، قلب ماه رمضان است.»
از این رو باید گفت که بخش اعظم برکات ماه رمضان، در رابطه با قرآن است، و در این ماه باید بذر دستورهای نورانی قرآن را در مزرعه دل‌ها بکاریم، تا رشد و نمو کند و سرانجام میوه قرآن را در این ماه برای غذای روح برگیریم، و قوت قلبمان را در پرتو برکات قرآنی این ماه، بیمه نماییم، و چنین بهره برداری جز از راه انس حقیقی با قرآن به دست نخواهد آمد.
انس با قرآن
امیرمومنان علی(علیه السلام) فرمودند: «من آنس بتلاوه القرآن، لم توحشه مفارقه الاخوان؛ کسی که با تلاوت قرآن، انس و الفت گرفت، از جدایی دیگران به وحشت نمی‌افتد.»
در این جا پرسیده می‌شود که حقیقت انس با قرآن چیست که انسان را این گونه استوار و نیرومند می‌سازد، و هرگونه اضطراب و تنش را از او دور می‌کند؟
پاسخ آن که: انس در اصل به معنای خو گرفتن و همدم شدن است، مانند انس کودک شیرخوار به سینه مادر، و گاهی انس آن چنان شدید و سرشار است، که از انس کودک شیرخوار به سینه مادرش نیز بیشتر است، چنان که امیرمومنان علی(علیه السلام) در برابر منافقان کوردلی که او را به مرگ تهدید می‌کردند، فرمود: «والله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه؛ سوگند به خدا علاقه فرزند ابوطالب به مرگ (شهادت) از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است.»
عارف حقیقی کسی است که با خدا و کلام او چنین انس و الفتی داشته باشد، که امیرمومنان علی(علیه السلام) در توضیح آیه «یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم؛‌‌‌ای انسان چه چیز تو را به پروردگارت مغرور ساخته است.» فرمود: «وکن لله مطیعا و بذکره آنسا؛ مطیع خداوند باش و به یاد خدا انس بگیر.»
بنابراین مفهوم انس حقیقی، همان همدم شدن آمیخته با عشق و علاقه گرم و ناگسستنی است که ارتباط و پیوند انسان را به آن چه که مورد انس اوست محکم و متصل می‌کند، چنین انسی با خدا و کلام خدا (قرآن) از ویژگی‌های اولیای خدا و هر مومن عارف و وارسته است، چنان که امیرمومنان علی(علیه السلام) در مقام دعا می‌گویند: «اللهم انک آنس الآنسین لاولیائک ...‌‌ان‌اوحشتهم الغربه آنسهم ذکرک؛ خدایا! تو برای اولیا و دوستان خاصت، مانوس ترین مونس‌ها هستی... اگر غربت آنها را به وحشت اندازد، یاد تو مونس تنهایی آنهاست.»
ماه رمضان تجلی گاه قرآن
از آن جا که ماه رمضان، ماه نزول قرآن، ماه خدا و ماه تزکیه و تهذیب است و قرآن در شب قدر که در این ماه قرار گرفته، در قلب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تجلی کرده، نتیجه می‌گیریم که ماه رمضان تجلی گاه قرآن، و ماه انس با قرآن است، روزه داران مومن در این ماه مهمان خدا هستند و در کنار خوان پربرکت قرآن نشسته اند، و بنابراین باید با تلاوت قرآن انس بگیرند، و با تدبر در آیات قرآن و بهره گیری فکری و عملی از مفاهیم قرآن بر رشد و تکامل ملکوتی خود بیفزایند، بر همین اساس، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در فرازی از خطبه شعبانیه که در آخرین جمعه شعبان ایراد کردند، فرمودند: «هو شهر دعیتم فیه الی ضیافه الله ... و من تلافیه آیه من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فی غیره من الشهور؛ ماه رمضان ماهی است که شما در آن به مهمانی خداوند دعوت شده اید... کسی که از شما یک آیه قرآن را در این ماه بخواند، پاداشش معادل ختم قرآن (تلاوت قرآن از آغاز تا پایان) در ماه‌های دیگر است.»
و در دعاهای ماه رمضان، سخن از قرآن و انس با آن، به عنوان کتاب ارشاد و هدایت بسیار به میان آمده است، در دعاهای هر روزه ماه رمضان که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده، در فرازی از دعای روز دوم می‌خوانیم: «اللهم وفقنی فیه لقرائه آیاتک؛ خدایا مرا در این روز برای قرائت آیات قرآن، موفق کن.» و در دعای بیستم می‌خوانیم: «اللهم وفقنی فیه لتلاوه القرآن؛ خدایا مرا در این روز برای تلاوت قرآن توفیق ده.»
در این دو عبارت که به صورت دعاست، هم به قرائت و روخوانی قرآن توجه شده و هم به قرائت تدبر آمیز و توام با عمل، زیرا واژه تلاوت در اصل از « تلو و تالی» است که به معنای دنباله روی و پیروی تنگاتنگ و بدون هرگونه درنگ و فاصله می‌باشد. روشن است که چنین توفیقی جز در پرتو انس حقیقی با قرآن به دست نمی‌آید. انس با قرآن در حقیقت از سه پایه تشکیل شده که عبارتند از:
1- خواندن آیات قرآن
2- تدبر و شناخت قرآن
3- عمل به دستورهای قرآن. بر همین اساس امام باقر(علیه السلام) در یک تجزیه و تحلیل کوتاه فرمودند:

قرآن خوانان بر سه گروه اند:
1- خواندن قرآن را سرمایه کسب مادی خود قرار دهند، و با قرائت قرآن، پادشاهان را بدوشند، و در برابر مردم بزرگ نمایی کنند.
2- در خواندن قرآن، حروف (و تجوید) آن رعایت کنند، ولی حدود و مرزها و برنامه‌های قرآن را تباه سازند، قرآن برای آنها همانند جام آب نگهدارنده است (که هنگام تشنگی و سودجویی از آن بهره می‌برند، و هنگام سیرابی آن ظرف را مانند سواره به پشت سرش می‌افکنند.): [ این دو دسته هرگز ازقرآن بهره مند نمی‌شوند و نجات نمی‌یابند.]
3- انسان‌هایی که قرآن می‌خوانند و داروی قرآن را بر دل دردمندشان می‌نهند، و برای (خواندن و تدبر در) قرآن شب زنده داری کنند، و روزشان را با روزه به پایان رسانند، و نمازشان و جایگاه‌های نمازشان را بر اساس آن، اقامه نمایند، و به خاطر قرآن، از بستر خواب، برای عبادتدوری کنند، خداوند عزیز و قادر به برکت وجود این گروه، بلاها را دور می‌سازد، از شر دشمنان جلوگیری می‌نماید و از آسمان باران می‌فرستد.»
و در پایان فرمودند: سوگند به خدا در میان قرآن خوانان، چنین گروهی از کبریت احمر کمیاب ترند.»
امام سجاد(علیه السلام) هنگامی‌که قرآن را تا آخر تلاوت می‌کرد، دعایی می‌خواند، که در فرازی از آن دعا چنین آمده است: خدایا چون ما را برای تلاوت آیات قرآن، یاری فرمودی، و دشواری (و عدم شیوایی) زبان‌های ما را به زیبایی و شیوایی عبارت‌های قرآن آسان نمودی، پس ما را به گونه‌‌‌ای قرار بده تا حق قرآن را آن گونه که هست رعایت کنیم.»
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در تفسیر آیه 121 بقره: «یتلونه حق تلاوته، مومنان، کتاب آسمانی را آن گونه که شایسته آن است می‌خوانند.» فرمودند: «یتبعونه حق اتباعه؛ آن گونه که سزاوار پیروی است، از قرآن پیروی می‌کنند.»
از سوی دیگر فرمودند: «رب تال القرآن، والقرآن یلعنه؛ چه بسیارند تلاوت کنندگان قرآن، که قرآن آنها را لعنت می‌کند.»
این گفتار و ده‌ها گفتار دیگر در این خصوص، از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و امامان معصوم(علیهم السلام) حاکی از آن است که ارزش تلاوت قرآن به این است که آمیخته با توجه و تدبر، و تصمیم بر عمل به دستورهای قرآن باشد، و تحقق و انس حقیقی با قرآن به چنین برنامه‌‌‌ای بستگی دارد. وگرنه خوارج نهروانی، دشمنان خونخوار امیرمومنان علی(علیه السلام) همه از قاریان قرآن بودند، ولی از قرآن، فقط قافش را می‌دانستند، از این رو حضرت علی(علیه السلام) را که سراپا توحید بود، کافر خوانده، با او جنگیدند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)و امامان معصوم(علیهم السلام) و اولیای خدا، با قرآن بسیار انس و الفت داشتند، و از فیوضات ظاهر و باطن آن بهره می‌بردند، تنها به قرائت ظاهر آیات قرآن اکتفا نمی‌کردند، بلکه در آیات آن تدبر می‌نمودند و آیات را با تانی و شمرده و با صدای زیبا و جذاب و با توجه به معانی آن، و تصمیم بر عمل به آن، می‌خواندند؛ به عنوان مثال، در قرآن صدها بار جمله «یا ایها الذین آمنوا؛‌‌‌ای کسانی که ایمان آورده اید.» آمده است، حضرت رضا(ع) هرگاه هنگام تلاوت آیات قرآن به این آیه می‌رسید و آن را می‌خواند، بی درنگ می‌گفت: «لبیک اللهم لبیک؛ اجابت می‌کنم فرمان و دعوت تو را‌‌‌ای خدا، اجابت می‌کنم.» این مطلب بیانگر آن است که امامان معصوم(علیهم السلام) با توجه و تدبر، آیات قرآن را می‌خواندند، و همان دم تصمیم می‌گرفتند به دستورهای خدا عمل نمایند.
امام خمینی - قدس سره - در ظاهر و باطن، رابطه بسیار گرمی‌با قرآن داشت، و از آن، استفاده‌های فکری و عملی فراوانی می‌کرد، قرآن بزرگ ترین تکیه گاه مطمئن و نیروبخش برای پیشبرد اهداف او بود، او می‌فرمود: «اگر خداوند داستان‌های پیامبران در برابر طاغوت‌ها را در قرآن ذکر کرده، موسی و فرعون، ابراهیم و نمرود و... را تذکر داده، منظورش داستان سرایی نبوده، بلکه منظور تبیین برنامه پیامبران در برابر طاغوت‌هاست؛ یعنی ما نیز که پیرو قرآن هستیم، باید در برابر طاغوتها تا سرحد نابودی آنها تلاش کنیم.»
مکرر می‌فرمود: قرآن یک کتاب انسان سازی کامل است، و برای آن نازل شده که انسان بسازد. امام خمینی بخش مهمی‌از زندگی اش را حتی در دوران جنگ، و در دوران بیماری آخر عمر، با قرآن مانوس بود، و با تلاوت آیات قرآن، و تدبر در آن آیات، با خدا ارتباط پیدا می‌کرد.
یکی از اعضای دفتر ایشان در این باره می‌نویسد:
«هر روز حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) دارای نظم و انضباط مخصوصی بودند، از جمله مقداری از وقتشان را با قرائت آیات قرآن سپری می‌کردند، و کارها آن چنان بر طبق نظم و برنامه ریزی بود که به طور عادی هیچ گاه توجه به کاری موجب تضییع کار دیگرشان نمی‌شد.»
امام در نیمه‌های شب که برای نماز شب برمی‌خاست، مدتی قرآن می‌خواند، حتی در اواخر عمر که بستری بودند، با دوربین مخفی از او فیلم گرفتند، و در تلویزیون، بسیاری مشاهده نمودند، که از بستر برخاست و نشست و قرآن را به دست گرفت و مشغول تلاوت آیات قرآن گردید.
شخصی قرآن‌هایی با قطع کوچک تهیه کرده و می‌خواست به جبهه بفرستد، به دفتر امام راحل آورده بود تا آنها را تبرک کند، آن قرآن‌ها را نزد امام آوردند، و به عرض رسید: «اینها قرآن‌هایی است که شامل چند سوره است، خواسته اند که برای جبهه تبرک شود.» با این که همیشه حرکات امام به طور کامل، آرام و معتدل بود، ناگهان به طور بی سابقه ای، با شتاب و شدت مضطربانه ای، دستشان را عقب کشیدند، و با لحنی تند و عتاب آمیز فرمودند: «من قرآن را تبرک کنم؟! این چه کارهایی است که می‌کنید؟»
یک بار بدون توجه یک جلد قرآن را همراه چیزهای دیگر نزد امام آوردند و به زمین نهادند، امام با عتاب فرمودند: «قرآن را روی زمین نگذارید.» و بی درنگ دستشان را جلو آورده و آن را گرفتند و روی میزی که در کنارشان بود گذاشتند، امام راحل در این هنگام روی کاناپه نشسته بودند، معلوم شد که امام نمی‌خواهند قرآن پایین تر از جایی که نشسته اند قرار گیرد.
یک بار نیز همه دیدند که حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) در یک مراسم ملاقات در حسینیه جماران، به طور استثنایی به جای آن که در جایگاه روی صندلی بنشینند، روی زمین نشستند، زیرا در آن روز برندگان مسابقه قرآن آمده بودند، و قرار بود در آن جلسه، چند آیه قرآن تلاوت شود.
حضرت امام هر سال چند روز قبل از ماه مبارک رمضان، دستور می‌دادند که چند ختم قرآن برای افرادی که مد نظر مبارکشان بود، قرائت شود.
در روایت آمده است: علی بن مغیره یکی از شاگردان وارسته امام کاظم(علیه السلام) به آن حضرت عرض کرد: «من مانند پدرم، در ماه رمضان، چهل بار قرآن را از آغاز تا پایان تلاوت می‌کنم - و گاهی بر اثر اشتغالات و نشاط و خستگی، کم و زیاد می‌شود - و در روز فطر، ثواب یک ختم قرآن را نثار روح پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)هدیه می‌نمایم، ختم دیگر را به امیرمومنان علی(علیه السلام)، و ختم دیگر را به حضرت زهرا(سلام الله علیها) و ختم دیگر را به امام حسن(علیه السلام) و امامان دیگر تا شما، اهدا می‌نمایم، پاداش من در این کار چیست؟» امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «لک بذلک‌‌ان‌تکون معهم یوم القیامه؛ پاداش تو این است که در روز قیامت همنشین و همدم پیامبر(ص) و فاطمه و امامان(علیهم السلام) خواهی بود.»
گفتم: «الله اکبر، براستی به چنین مقامی‌نایل می‌شوم؟» سه بار فرمود: آری.
پایان این گفتار را با ذکر سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در شان پاداش تلاوت قرآن، می‌آراییم که فرمود: مومنی که هر شب ده آیه از آیات قرآن را تلاوت کند، نامش جزء «غافلان» نوشته نشود، و اگر هر شب پنجاه آیه بخواند نامش جزء «ذاکران» نوشته شود، و اگر صد آیه بخواند، نامش جزء «قانتان» (بندگان خالص و فروتن) نوشته گردد، و هرگاه هر شب صد آیه بخواند، نامش جزء «فائزان» (رستگاران) ثبت می‌گردد، و هرگاه پانصد آیه بخواند، نامش جزء «مجتهدان» (تلاشگران راه حق) نوشته شود، و اگر هزار آیه بخواند، برای او در بهشت قنطاری از طلا که معادل پانزده هزار مثقال طلا است مقرر گردد، که هر مثقال آن 24 قیراط است که کوچک ترین قیراط آن، همانند بزرگی کوه احد می‌باشد، بزرگ ترین آن به بزرگی بین زمین و آسمان است.
منبع: بانک اطلاعات نشریات کشور

کلام نور

شب سرنوشت‏ساز

قال الصادق (علیه السلام) : راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما یکون من السنة الى السنة.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته مى‏شود.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 258 ح 8

امر به معروف ونهی از منکر

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):‌‌ان‌الله عزوجل لیعبض المؤمن الضعیف الذی لا دین له فقیل له: و ما المؤمن الذی لا دین له؟ قال: الذی لا ینهی عن المنکر.
حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به راستی خداوند عزوجل دشمن می‌دارد مؤمن ناتوانی که دین ندارد. به آن حضرت عرض کردند: مؤمن ناتوانی که دین ندارد، کیست؟ فرمودند: کسی که نهی از منکر نکند.» (1)
قال الامام علی (علیه السلام): الامر بالمعروف و النهی عن المنکر خلقان من خلق الله، فمن نصرهما اعزه الله و من خذلهما خذله الله.
حضرت امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: « امر به معروف و نهی از منکر، دو پدیده از آفریده‌های خداوندند؛ هر کس آنها را یاری کند، خداوند اورا عزت دهد و هر کس آنها را خوار کند (رها کنند) خداوند او را ذلیل فرماید.» (2)
قال الامام الحسین (علیه السلام): فبدأ الله بالمعروف و النهی عن المنکر فریضه منه، لعلمه بانها اذا ادیت و افیمت استقامت الفرائض کلها هینها و صعبها.
حضرت امام حسین (علیه السلام) می‌فرمایند: «خداوند، نخست امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یکی از واجبات خود ذکر کرد؛ زیرا او آگاه است که اگر این دو فریضه انجام گیرد و برپا شود، همه‌ی واجبات اعم از آسان و مشکل انجام و استوار خواهد شد. (3)
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): من امر بالمعروف و نهی از المنکر هر خلیفة الله فی الأرض. (4)
هر کس امر به معروف و نهی از منکر کند، جانشین خدا در زمین است.
قال الامام علی (علیه السلام): قوام الشریعه الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اقامة الحدود.(5)
استواری شریعت، به امر معروف ونهی از منکر و برپا داشتن حدود است.
قال الامام الباقر(علیه السلام): الامر بالمعروف و النهی عن المنکر خلقان من خلق الله عزوجل فمن نصرهما اعزه الله و من خذلهما خذله الله عزوجل.(6)
امر به معروف و نهی از منکر دو خلق از مخلوقات خدای عزوجل هستند. هر که آنها را یاری دهد، خداوند عزتش بخشد و هر که تنهایشان گذارد، خداوند عزوجل اورا تنها گذارد.
قالت فاطمة الزهراء (علیه السلام): فرض الله الأمر بالمعروف مصلحة للعامة (7)
خداوند امر به معروف و نهی از منکر را برای اصلاح مردم قرار داد.
قال الامام الصادق (علیه السلام): ویل لمن یأمر بالمنکر و ینهی عن المعروف(8)
وای برآن که به منکر امر کند و از معروف نهی کند!
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): تقربوا الی الله تعالی ببغض اهل المعاصی، والقوهم بوجوه مکفهرة و التمسوا رضا الله بسخطهم، تقربوا إلی الله بالتباعد منهم؛
با نفرت از گنهکاران به خدای تعالی نزدیک شوید و با این افراد با ترشرویی برخورد کنید. و با خشم گرفتن بر آنان خشنودی خدا را بجویید و با دوری کردن از آن‌ها به خدا نزدیک شوید. (9)
قال الامام علی (علیه السلام): فمن امر بالمعروف شدّ ظهور المؤمنین، و من نهی عن المنکر ارغم انوف الکافرین (المنافقین)؛
پس هر کس به معروف امر کرد، پشوانه‌ی نیرومند مؤمنان است، و آن کس که از زشتی‌ها نهی کرد بینی کافران (منافقان) را به خاک مالید. (10)
قال الامام الحسین (علیه السلام): لا تحل لعین مؤمنة نری الله یعصی فتطرف حتی بغیره؛
بر هیچ چشم مؤمن به خدا روا نیست که ببیند خدا نافرمانی می‌شود و (چشم) خود را فرو ببندد مگر آن وضع را تغییر دهد. (11)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم): لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر، او لیعمنکم عذاب الله؛
یا امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید، یا عذاب خداوند همه‌ی شما را فرا می‌گیرد. (12)
قال الامام علی (علیه السلام): و ما اعمال الر کلها و الجهاد فی سبیل الله، عند الامر، بالمعروف و النهی عن المنکر إلا کنفشة فی بحر لجی؛
و تمام کارهای نیکو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطره‌‌‌ای بر دریای مواج و پهناور است. (13)
قال الامام الباقر(علیه السلام):‌‌ان‌الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الأنبیاء، و منهاج الصلحاء، فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحل المکاسب و ترد المظالم و یعمرالارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر؛
فرمان دادن به خوبی و باز داشتن از زشتی، راه پیامبران و شیوه‌ی نیکوکاران است. فریضه‌ی بزرگی است که دیگر فرایض به واسطه‌ی آن برپا می‌شود و راه‌ها و روش‌ها امن می‌گردد، در آمدها حلال، حقوق و اموال به زور گرفته شده به صاحبانش بر می‌گردد، زمین آباد شده، از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و کارها سامان می‌پذیرد.(14)

پی نوشت :

1- وسایل الشیعه، ج11، ص397.
2- اصول کافی، ج5، ص 59.
3- اصول کافی، ج5، ص 59.
4- کنزالعمال، ج 5564.
5- غررالحکم، ج 6817.
6- خصال، شیخ صدوق رحمت الله علیه، ص 42.
7- بحارالانوار، ج6، ص 107.
8- بحارالانوار، ج1، ص 87.
9- کنزالعمال/ ج5585.
10- غررالحکم/ ج 6794.
11- تنبیه الخواطر/ج2/ص179.
12- وسایل الشیعه، ج11، ص407.
13- نهج البلاغه، ترجمه‌ی مرحوم دشتی حکمت 374.
14- اصول کافی، ج5، ص 56.

حکمت‌های شگرف

حکمت 217نهج البلاغه: دگرگونى روزگار و شناخت انسان‌ها (اخلاقى، علمى)قَالَ الامام [علیه السلام] فِى تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ .
حضرت علی(علیه السلام)، فرمودند : در دگرگونى روزگار، گوهر شخصیت مردان شناخته مى شود.
حکمت 218 : حسادت ، آفت دوستى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] حَسَدُ الصَّدِیقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : حسادت بر دوست، از آفات دوستى است.
حکمت 219 : آرزوها آفت اندیشه (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : قربانگاه اندیشه‌ها ، زیر برق آرزوهاست.
حکمت 220عدالت در قضاوت(اخلاقى، قضایى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَیْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : داوریِ با گمان بر افراد مورد اطمینان ، دور از عدالت است.
حکمت 221آینده دردناک ستمکاران (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : بدترین توشه براى قیامت ، ستم بر بندگان است.
حکمت 222بى توجهى به بدى بدکاران(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : خود را به بى خبرى نمایاندن از بهترین کارهاى بزرگواران است.
حکمت 223حیاء و عیب پوشى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ کَسَاهُ الْحَیَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یَرَ النَّاسُ عَیْبَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : آن کس که لباس حیاء بپوشد، کسى عیب او را نبیند.
حکمت 224برخى از ارزش‌هاى اخلاقى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بِکَثْرَةِ الصَّمْتِ تَکُونُ الْهَیْبَةُ وَ بِالنَّصَفَةِ یَکْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ یَجِبُ السُّؤْدُدُ وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِیهِ تَکْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَیْهِ.
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : با سکوت بسیار ، وقار انسان بیشتر شود، و با انصاف بودن ، دوستان را فراوان و با بخشش ، قدر و منزلت انسان بالا رود، و با فروتنى ، نعمت کامل شود، و با پرداخت هزینه‌ها، بزرگى و سرورى ثابت گردد، و روش عادلانه ، مخالفان را در هم شکند ، و با شکیبایى در برابر بى خرد، یاران انسان زیاد گردند.
حکمت 225حسادت و بیماری(اخلاقى، بهداشتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : شگفتا که حسودان از سلامتى خود غافل مانده اند!!.
حکمت 226طمع ورزى و خوارى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الطَّامِعُ فِى وِثَاقِ الذُّلِّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : طمعکار همواره زبون و خوار است.
حکمت 227ارکان ایمان(اعتقادى، معنوى)
وَ سُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : (در مورد ایمان پرسیدند).
جواب: ایمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان عمل با اعظاء و جوارح استوار است.
حکمت 228ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً وَ مَنْ أَصْبَحَ یَشْکُو مُصِیبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَقَدْ أَصْبَحَ یَشْکُو رَبَّهُ وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ فَهُوَ مِمَّنْ کَانَ یَتَّخِذُ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْیَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ هَمٍّ لَا یُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا یَتْرُکُهُ وَ أَمَلٍ لَا یُدْرِکُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : کسى که از دنیا اندوهناک مى باشد، از قضاء الهى خشمناک است، و آن کس که از مصیبت وارد شده شِکْوه کند از خدا شکایت کرده، و کسى که نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمایه اش برابر او فروتنى کند ، دو سوم دین خود را از دست داده است، و آن کس که قرآن بخواند و وارد آتش جهنم شود حتماً از کسانى است که آیات الهى را بازیچه قرار داده است ، و آن کس که قلب او با دنیا پرستى پیوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل است، اندوهى رها نشدنى ، و آرزوئى نایافتنی.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین

زمزمه‌ی فراق

از اعمالی که به آن سفارش مؤکد شده است، خواندن دعای ندبه و دعا برای تعجیل در فرج امام زمان (ارواحنا فداه) است که در حقیقت فرج و گشایش برای خود ماست. در این جا فرازهایی از این دعای شریف را مرور می‌کنیم.
این قاصم شوکة المعتدین این حاصد فروغ الغی و الشقاق
کجاست آن که شوکت ظالمان و زورگویان را بشکند، کجاست دور کننده‌ی شاخه‌های گمراهی و اختلاف؟
این صاحب یوم الفتح و ناشر رایة الهدی.
کجاست صاحب روز فتح و پیروزی و نشر دهنده‌ی پرچم هدایت؟
بنفسی انت امنیّه شائق یتمنّی من مؤمن و مؤمنة ذکرافحنّا.
جانم به فدای شما که امید و آرزوی هر زن و مرد مؤمنی هستید که با یاد شما ناله و فریاد سر می‌دهند.
هل الیک یا بن احمد سبیل فتلقی
ای پسر احمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آیا به سوی شما راهی هست که ملاقات شوی؟
عزیز علیّ‌‌ان‌اری الخلق و لا تُری. سخت است بر من که همه را ببینم و شما را نبینم.
و (عزیز علی لا اسمع لک حسیسا و لا نجوی.
سخت است بر من که از شما صدایی و نجوایی به گوشم نرسد.
الی متی احارفیک یا مولای.
تاکی سرگردان و حیرانت باشم‌‌‌ای مولای من؟

مواعظ جاوید

مولای تقیان در کلام رهبر کبیر انقلاب اسلامی
بعضی کمالات حضرت علی (علیه السلام) که شاید قدری مخفی مانده باشد از ادعیه‌ی حضرت، معلوم می‌شود. دعای کمیل یک دعای عجیبی است؛ بسیار عجیب. بعضی از فقرات دعای کمیل از بشر عادی نمی‌تواند صادر بشود، « الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی، عذابک فکیف اصبر علی فراقک.» کی می‌تواند این طور بگوید: کی این طور عشق به جمال خدا دارد که از جهنم نمی‌ترسد، لکن می‌ترسد که وقتی در جهنم برود از مقام خودش نازل شده و به مرتبه‌‌‌ای برسد که محروم بشود از عشق او؟ از فراق حضرت حق ناله می‌زند. این عشقی است که در باطن قلب او گداخته شده، همیشه و تمام اعمالی که از او صادر می‌شود، از این عشق صادر می‌شود.
ارزش اعمال روی این عشق و محبتی است که به حق تعالی هست، روی این فنا و توحیدی است که در انسان هست و این سبب شده که (به فرموده‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ضربت شمشیر حضرت علی (علیه السلام) در جنگ خندق افضل از عبادات ثقلین است.
منبع: صحیفه‌ی نور، ج19، ص 61.

در محضر ولایت

...ماه رمضان را مغتنم بشمارید. این روزها را با روزه‌دارى، و این شبها را با ذکر و دعا به سر ببرید. فصل دعا هم، همین ماه مبارک است. اگرچه همیشه انسان باید با رشته‌ى دعا به خدا متصل باشد، اما آیه‌ى «و اذا سألک عبادى عنّى فانّى قریب اجیب دعوة الدّاع اذا دعان»در سوره‌ى بقره، در خلال همین آیات مبارکه‌ى مربوط به روزه و ماه رمضان است. در وسط آیات روزه و ماه رمضان، این آیه‌ى «و اذا سألک عبادى عنّى فانّى قریب»آمده، که همه‌ى انسانها و همه‌ى بندگان را به دعا و توجه سوق مى‌دهد و دعوت مى‌کند.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 10/01/1369
...ماه رمضان ماه دعاست. دعاها را فراموش نکنید. دعاهاى وارد شده در ماه رمضان، یکى از آن نعم و فرصتهایى است که باید مغتنم بشمرید. این دعاى ابى‌حمزه، این دعاى افتتاح، این دعاى جوشن وبقیه‌ى ادعیه‌اى که در روزها و شبها و سحرها و بقیه‌ى ساعات و اوقات مخصوص در ماه رمضان وارد شده است، واقعاً از نعمتهاى بزرگ الهى است. فرصت را مغتنم بشمارید.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در روز اول ماه مبارک رمضان 04/12/1371
...در دعایى که در روزهاى ماه مبارک رمضان وارد شده است، این طور مى‌خوانیم که «و هذا شهرالانابة و هذا شهر التوبة و هذا شهر العتق من النّار». ماه، ماه توبه و استغفار و بازگشت به خداست...
استغفار، یعنى طلب مغفرت و آمرزش الهى براى گناهان. این استغفار اگر درست انجام گیرد، باب برکات الهى را به روى انسان باز مى‌کند. همه‌ى آنچه که یک فرد بشر و یک جامعه‌ى انسانى از الطاف الهى احتیاج دارد - تفضّلات الهى، رحمت الهى، نورانیّت الهى، هدایت الهى، توفیق از سوى پروردگار، کمک در کارها، فتوح در میدانهاى گوناگون - به وسیله‌ى گناهانى که ما انجام مى‌دهیم، راهش بسته مى‌شود. گناه، میان ما و رحمت و تفضّلات الهى، حجاب مى‌شود. استغفار، این حجاب را برمى‌دارد و راه رحمت و تفضّل خدا به سوى ما باز مى‌شود. این، فایده‌ى استغفار است. لذا شما چند جا در آیات قرآن ملاحظه مى‌کنید که براى استغفار، فواید دنیوى و گاهى فواید اخروى، مترتّب دانسته شده است. مثلاً: «استغفروا ربّکم ثم توبوا الیه ... یرسل السّماء علیکم مدرارا» و از این قبیل. همه‌ى اینها، این‌طور قابل فهم و قابل توجیه است که راه این تفضّلات الهى، به برکت استغفار، به سوى دل و جسم انسان و جامعه‌ى انسانى باز مى‌شود. لذا استغفار مهم است.
منبع: بیانات مقام معظم در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 28/10/1375
شخصیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اوج
شخصیت امیرالمؤمنین (علیه الصلاة والسلام) ترکیبی از عناصری است که هر کدام به تنهایی یک انسان عالی مقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد، به زانو در می‌آورد. زهد امیر المؤمنین (علیه السلام) و بی اعتنایی او نسبت به شهوات زندگی - و زخارف دنیایی یکی از این عناصر است. علم آن بزرگوار و دانش وسیع او که بسیاری از بزرگان مسلمین و همه‌ی شیعه بر آن اتفاق دارند که بعد از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کس دیگری غیر از امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن برخوردار نبوده است، یکی دیگر از این عناصر است. فداکاری آن بزرگوار در میدانهای مختلف- چه میدانهای نظامی، و چه میدانهای اخلاقی و سیاسی- یکی از این عناصر است. عبادت آن بزرگوار، یکی دیگر از این عناصر است، عدل و دادگری امیر المؤمنین (علیه السلام) که پرچم برافراشته‌ی شاخصی برای عدل اسلامی‌است، یکی دیگر از این عناصر است. رأفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان – اعم از فقرا، کودکان، غلامان و کنیزان، زنان و از کار افتادگان – یک وادی عظیم و یکی دیگر از ابعاد شخصیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. پیش قدمی‌آن بزرگوار در همه‌ی کارهای خیر که انسان در تاریخ زندگی آن حضرت بر خورد می‌کند، یکی دیگر از این عناصر است. حکمت و فصاحت آن بزرگوار نیز بخشی از این عناصر است. شمارش رئوس این مطالب هم به آسانی ممکن نیست، و درهمه‌ی اینها درحد اعلاست.
منبع: رهبر معظم انقلاب اسلامی، حدیث ولایت، ج7، ص 12 – 11.

شمیم هدایت

علت عمده‌ی عدم موفقیت

یکی از عللم عمده‌ی عدم موفقیت ما مردم به اصلاح جامعه‌ی خود، همین است که هر فردی آنگاه که به خودش نگاه می‌کند و به اعمال خودش نظر می‌افکند، عینک خوش بینی به چشم می‌زند و آنگاه که به دیگران و اعمال دیگران نظر می‌کند، عینک بدبینی و بدگمانی و نتیجه این است که هیچ کس شخص خود را تقصیر کار نمی‌داند و چنین می‌پندارد که تقصیر متعلق به دیگران است.

تلازم علم و دین

اگر ما می‌خواهیم دین صحیح داشته باشیم، اگر می‌خواهیم از فقر رهایی یابیم، اگر می‌خواهیم عدالت در میان ما حکم فرما باشد، اگر می‌خواهیم آزادی و دموکراسی داشته باشیم و ... منحصرا راهش علم است و علم آن علمی‌که عمومیت داشته باشد و از راه دین و به صورت یک جهاد مقدس درآید. اگر ما این جهاد مقدس را شروع نکنیم، دنیا خواهد کرد و ثمره اش را هم خود آنها خواهند برد. یعنی دیگران خواهند آمد و ملت ما را از گرداب جهالت نجات خواهند داد و خدا می‌داند که آن وقت این کوتاهی ما، چه لطمه‌ی بزرگی به پیکر اسلام وارد خواهد کرد.
شکی نیست که علم به تنهایی ضامن سعادت جامعه نیست. جامعه دین و ایمان لازم دارد. همان طور که ایمان هم اگر مقرون به علم نباشد مفید نیست بلکه وبال است و اسلام نه عالم بی دین می‌خواهد نه جاهل دیندار.
منبع:
ده گفتار، علامه شهید استادمرتضی مطهری (رحمت الله علیه) صفحه‌های 152، 153، 285 و 286.

نکته‌های ناب

چراغ‌های تاریکی

حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: برادرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمودند:
هر آن کسی دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که به او روی نموده باید ولایت علی (علیه السلام) را دارا باشد.
و اگر بخواهد خدا را ملاقات کند در حالی که از او راضی باشد باید فرزندت حسن (علیه السلام) را دوست بدارد.
و اگر بخواهد خداوند را ملاقات کند در حالی که بر او ترسی نباشد، باید دوستدار فرزندت حسین (علیه السلام) گردد.
و اگر بخواهد در حالی که خدا را ملاقات کند که گناهانش آمرزیده شده باشد، دوستدار علی بن الحسین (امام سجاد (علیه السلام)) گردد.
و اگر بخواهد با روشنی چشم خدا را ملاقات کند، دوستدار محمدبن¬علی (امام باقر) (علیه السلام) باشد.
و اگر بخواهد خدا را ملاقات کند در حالی که پرونده‌ی او را به دست راستش دهند، دوستار جعفربن محمد (امام صادق (علیه السلام)) باشد.
و هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه ملاقات نماید، دوست موسی بن جعفر (امام کاظم (علیه السلام)) باشد.
و اگر بخواهد شاد و خندان خداوند را ملاقات کند، علی بن موسی(امام رضا(علیه السلام)) را دوست بدارد.
و هر کس مایل باشد خداوند را ملاقات کند در حالی که درجاتش بالا رفته و سیئایش به حسنات تبدیل گشته باشد محمد بن علی (امام جواد (علیه السلام)) را دوست بدارد.
و اگر مایل باشد خداوند را ملاقات کند و از او به آسانی حساب کشند، علی بن محمد (امام‌هادی(علیه السلام)) را دوست بدارد.
و اگر بخواهد خداوند را ملاقات کند در حالی که از رستگاران باشد، دوستدار حسن بن محمد (امام حسن عسگری(علیه السلام)) شود.
و هر کس دوست می‌دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد، ولای حجت بن الحسن (علیه السلام) را پیشه کند.
اینان چراغ عهای تاریکی و امامان هدایت و نشانه‌های تقوا هستند. هر آن که آنان را دوست بدارد و ولایتشان را قبول کند، برای او از خداوند متعال ضمانت بهشت را می‌کنم.
منبع:
بحارالانوار، ج36، ص 296.

آسیب‌های مداحی در زمان حاضر

1- رواج دوباره‌ی برخی غلوها و خرافه‌ها:این غلوها و خرافه‌ها در روضه‌ها و عزاداری‌های مربوط به حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، امام حسین(علیه السلام) و امام زمان(علیه السلام) می‌باشند. نمونه‌ی این غلوها عبارتند از: سگ حسینم، صدای سگ درآوردن، خدای من حسینه، عباس خشکله فدات شم و ...
2- ترویج برخی ناهنجاری‌ها مثل قمه زنی و...:
که بسیاری از علمای بزرگ به حرام بودن آنها حکم داده اند.
3- برتری سلیقه‌های شخصی و رواج زبان حال‌های بی ریشه و مبتذل:
در زبان حال‌ها، جملاتی به اصل واقعه افزوده شده و براساس احساس مخاطبان که غالبا جوان هستند، ساخته می‌شوند.
4- رواج سبک‌ها‌ی غنایی در مداحی:
مداحی از استاد محوری به نوار محوری تنزل پیدا کرده است و رواج کلماتی مثل: عشق، عاشقی، عاشقم، می، مستی، نی و ترانه‌های دوران طاغوت مثل: دل اومده دلبر اومد، نگار من ابرو کمون دل می‌بره که از سبک‌های موسیقی هندی، پاکستانی، افغانی و... اقتباس شده است.
5- برتری شکل بر محتوا:
کم شدن قصیده خوانی و ذکر مناقب، عدم مطالعه جدی مقاتل مهم و دیوان شاعران خوب، رواج اشعار ترحم برانگیز نه تفکر برانگیز، گفتن کلماتی مثل: عل عل به جای علی (علیه السلام) یا حوسین به جای حسین(علیه السلام) و یا سین سین به جای حسین(علیه السلام).
6- سیاست زدگی:
طرح مسایل سیاسی روز خوب است اما سوء استفاده باندی، حزبی و جناحی نباید باشد.
7- گسترش نامناسب حضور موسیقی در مراسم عزا داری سنتی:
کاربرد موسیقی امر ناپسندی است. و اکثر مراجع معظم تقلید استفاده از آلات موسیقی را در مراسم عزاداری حرام دانسته اند.

دل نوشته

«یا علی!»

مهدی میچانی فراهانی
قلم را برمی‏دارم؛ ناگاه، قلب دفتر می‏شکافد و گردابی عمیق، پاره پاره جسم مرا به خویش در می‏کشد.
چشم که می‏گشایم، دیوارهای گلی و کوچه‏های تنگ و تاریک کوفه، در برابرم قد کشیده‏اند. آری! باز هم ریل زمان، آبستن قطار پر شتابی‏ست که که وارونه سفر می‏کند.
نیمه شعبان است و کتاب‏های تاریخ، همواره شب‏های کوفه را سرشار از حضور مردی می‏بیند که انبان نان و خرمایی بر دوش دارد؛ پس ناخودآگاه، قدم برمی‏دارم و کوچه‏ها را تک تک دوره می‏کنم؛ اما هیچ مردی، هیچ نانی و خرمایی نیست. هیچ دردی و هیچ... ، شاید کتاب‏های تاریخ دروغ گفته باشند! پیش‏تر می‏روم، بیش‏تر می‏گردم؛ خانه‏ها خاموش و کوچه‏ها تهی! گویی غبار مرگی سنگینی، فضای امشب کوفه را آغشته است؛ چنان که نفس کشیدن را دشوار می‏سازد. تنها کور سوی چراغ نیمه‏جانی را می‏بینم که از پنجره گلی می‏تراود و جانی به شهر تاریک می‏بخشد.
نزدیک‏تر می‏روم و باز نزدیک‏تر... ؛ ناگاه، شیون، چون دیواری در کوچه‏های بن‏بست، برد و پای، میخکوبم می‏کند. گوش فرا می‏دهم؛ جز صدای ناله «یا ابتا» نمی‏شنوم که پیداست از جگرهای سوخته بیرون می‏ریزد. به یاد کتاب‏های تاریخ می‏افتم.
و امشب، نوزدهم رمضان است. عرق مردی جبینم را می‏شوید. به یاد برق تیغه شمشیری زهرآگین می‏افتم که عنقریب، فرزندان کوفه را یتیم خواهد کرد.
هر دو پای میخکوب شده، دو زانو می‏شوند و قطعه قطعه فرو می‏ریزند؛ قطار خاطره‏هایم دیر رسیده است. گرداب تاریخ را در میانه کوفه، گشاده می‏بینم. پس هرز می‏روم و چشم می‏گشایم؛ باز هم نیمه شب کوفه است و تقویم نوزدهم رمضان.
کوچه تنگ و تاریک است و خانه‏ها باز هم خاموش؛ اما هر از گاه، پشت در خانه‏ای بغچه‏ای کوچک نمایان است و دری که گشاده می‏شود و زنی یا کودکی؛ بی آن‏که مرا بیند، بقچه را به درون می‏برد. شتاب می‏گیرم تا صدای پایی را که نزدیک‏تر می‏شود، بشنوم. مردی را می‏بینم که با یک انبان خالی، خاموش و خرسند، به خانه‏اش باز می‏گردد. به یاد کتاب‏های تاریخ می‏افتم. آری! جز علی علیه‏السلام چه کسی می‏تواند باشد؟
و باز هم کور سوی چراغی که افروخته می‏شود. پیش‏تر می‏روم. امشب دیگر شیونی نیست. تنها عطر خلافت خلیفه است که کوچه‏های کوفه را سرشار می‏کند.
چه نوای امن و دلنشینی! مجذوب یا رب گفتن علی علیه‏السلام بودم که ناگاه، التهابی عجیب، پیکرم را فرا گرفت. امشب، شب موعود است و شب رستگاری و خرسندی در صدای خلیفه می‏جوشد؛ گویی توشه برمی‏دارد، برای سفری که خوب می‏داند در پیش است.
و اما من ـ و هزاران چون من ـ وای اگر فردا شود!
چیزی به نماز صبح نمانده است. اضطراب و آشفتگی، از من آتشفشانی آفریده است که هر لحظه در انتظار طغیان است. می‏خواهم پیش‏تر بروم، زانو بزنم و بر در بکوبم. فریاد بزنم که یا مولا! این نماز صبح را به مسجد نرو مولا! می‏خواهم که یکپارچه شمشیر شوم به حفاظت از خانه عشق، اما دریغ! هر چه می‏کوشم، قدم از قدم نمی‏توانم برداشت و صدایی از حنجره‏ام بیرون نمی‏ریزد. تنها صدای راز و نیاز علی علیه‏السلام ست که آرامشم می‏بخشد. با خود می‏گویم شاید خلیفه خود نمی‏خواست، ورنه هم می‏دانست و هم می‏توانست.
گاه اذان صبح فرا رسیده است و من همچنان خیره به پنجره روشن. مست مناجات علی علیه‏السلام و داغ خاموش اهل بیت. دری گشوده می‏شود؛ به راه می‏افتد. صدای التماس زمین و زمان را می‏شنوم که: یا مولا! این نماز صبح را به مسجد نرو.
دلشوره‏ای تمام یتیمان کوفه را امشب تا صبح بیدار نگاه داشته است و کودکانی که کابوس دیده‏اند، گریه می‏کنند.
علی به مسجد که می‏رسد، نگاهی غریب به آسمان می‏اندازد. مردی کنار مسجد به خواب رفته است. خلیفه نگاهی می‏اندازد و زیر لب می‏گوید: مرادی! وقت خواب نیست؛ شمشیر صیقل بده! موذن به اذان می‏ایستد.‌‌‌ای کاش این اذان هرگز تمام نمی‏شد!
«قد قامت الصلاة»! و قامت‏ها بسته می‏شود!
اللّه‏ اکبر؛ گاه سجده است، امام جماعت مکثی می‏کند، به محراب نگاهی می‏انداز و چشم می‏بندد.
پس به آرامی‌به سجده‏ای طولانی می‏رود. صدایی آشنا که خلیفه سال‏هاست در انتظارش لحظه می‏شمرد. خیل نمازگزاران سر از سجده برمی‏دارند؛ امام علی علیه‏السلام هنوز در سجده است.
محراب خونین شده بود و نوای حزن آلود اما خرسند خلیفه به گوش می‏رسد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة»
آیا کدام تیغ می‏توانست به فرق علی اثری کند؟
«به فرقت کی اثر می‏کرد شمشیر گمانم ابن ملجم یا علی گفت»

مرثیه عشق

سید علی‏اصغر موسوی
سحر برای دمیدن، شتاب می‏گیرد شتاب از قدمِ بوتراب علیه‏السلام می‏گیرد
به آسمان که نظر می‏کنی، پریشان است به هر کران که نظر می‏کنی، پریشان است
چه اتفاق مگر، در کمین شیر خداست!
که لحظه‏های زمین مبتلای ثانیه‏هاست
چرا نوای علی علیه‏السلام ، جان گداز می‏آید
چرا به ذهن زمین، مثل راز، می‏آید
با قدم‏هایی که جهانی بُهت و اندوه و شادی در خویش نهان داشته، حرکت می‏کند و ذره ذره هستی، در شهودی کامل، مولا را متوجّه خطر می‏کنند؛ گویی نمی‏دانند که حضرت، سال‏هاست از وقوعِ آن باخبر است!
آی مرغابی‏ها! شما از عشق چه می‏دانید؟!
شما از وصل محبوب، چه خوانده‏اید؟! آی محراب‏های گوشه‏نشین! آی ستون‏هایی که حتی به اندازه «اُستُن حَنّانه» نیستید!
امروز، مرثیه عشق، به اوج بیان می‏رسد و آفتاب، عظمت خویش را با نماز قسمت خواهد کرد!
کسی به غیر علی علیه‏السلام ، پی نبرده بر دل راز
که می‏رسد به طلب، عاقبت میان نماز!
از کعبه تا محراب؛ آه، که شکوه از دنیا باید داشت که سِفلگان، به دامان می‏پرورد؛ نامردمانی که حتی مردِ بی‏سلاح را، آن هم در نماز، آن هم در سجده! به شهادت می‏رسانند!
اف بر تو‌‌‌ای دنیا، اف! با این مردواره‏های نامردت!
با این کوفی تباران بدتر از شامی‏ات!
چه مردمان پلیدی که نان او خوردند
ولی به خانه خود، دشمن از قفا، بردند!
فراوان مباد اشعث بن قیس‏ها؛ که هنوز بوی خیانتشان از کوچه‏های تاریخ می‏آید! تیره‏گون باید روی قومی‌که قدر آفتاب ندانند!
محراب است و تبسّم‏های خونین علی علیه‏السلام !
محراب است و پژواکِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه!
محراب است و نماز خون؛ آرمانی که مولا به خاطرش از تمامی‌هستی خود گذشت. فریاد حضرت جبریل علیه‏السلام ، سکوت آسمان‏ها را می‏شکند و بُهت ملایک را به شیون بدل می‏کند!
کاسه‏های شیر را می‏آورند، امّا چگونه عاشقی، بی‏جمال دوست، روزه عشق بشکند! بگذار شیر از آنِ دشمن باشد که تمام عمر، جز تلخی کینه ننوشیده و دل سیاهش، جز شب، به سپیده‏ای ایمان نیاورده است!
این رسم علی علیه‏السلام ست؛ علی علیه‏السلام میهمان‏نواز است؛ امیر بنده نوازی که در کارگاه آفرینش، شبیه و نظیری ندارد! اَلسلامُ عَلَیْکَ یَا اَوَّلَ مَظلومِ الْعَالَم!
مولا جان! گویی صدایت هر لحظه در دل آفاق طنین می‏اندازد، که: «اگر سخن بگویم، می‏گویند: بر حکومت حریص است، اگر سکوت کنم، می‏گویند: از مرگ می‏هراسد، هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگ‏ها و رنج‏های گوناگون! به خدا سوگند که علاقه فرزند ابی طالب علیه‏السلام به مرگ

بازدید : 560
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 3:29
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مسجدومرکزفرهنگی حضرت ولی عصرعلیه السلام _ پوده

بسم الله

ویژه نامه روز شانزدهم ضیافت الهی

دعای روز شانزدهم

اَللّهُمَّ وَفِّقْنى فیهِ لِمُوافَقَةِ الاْبْرارِ وَجَنِّبْنى فیهِ مُرافَقَةَ الاْشْرارِ وَآوِنى فیهِ بِرَحْمَتِکَ اِلى دارِ الْقَرارِ بِاِلهِیَّتِکَ یا اِلهَ الْعالَمینَ
خدایا موفقم دار در این ماه به همراهى کردن با نیکان و دورم دار در آن از رفاقت با اشرار و جایم ده در آن بوسیله رحمت خود به خانه قرار و آرامش به معبودیّت خود اى معبود جهانیان
ادامه مطلب
بازدید : 526
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 3:29
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مسجدومرکزفرهنگی حضرت ولی عصرعلیه السلام _ پوده

بسم الله

ویژه نامه روز پانزدهم ضیافت الهی

دعای روز پانزدهم

اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ طاعَةَ الْخاشِعینَ وَاشْرَحْ فیهِ صَدْرى بِاِنابَةِالْمُخْبِتینَ بِاَمانِکَ یا اَمانَ الْخاَّئِفینَ
خدایا فرمانبردارى فروتنان را در این ماه روزى من گردان و بگشا سینه ام را براى بازگشتن بسویت همانند بازگشتن خاشعان به امان بخشیت اى امان بخش ترسناکان
ادامه مطلب

تعداد صفحات : 3

آمار سایت
  • کل مطالب : 34
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 146
  • بازدید کننده امروز : 147
  • باردید دیروز : 302
  • بازدید کننده دیروز : 132
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 450
  • بازدید ماه : 3401
  • بازدید سال : 10280
  • بازدید کلی : 97440
  • کدهای اختصاصی