بسم الله

دعای روز بیست و هفتم
اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَصَیِّرْ اُمُورى فیهِ مِنَ الْعُسْرِ اِلَى الْیُسْرِ وَاقْبَلْ مَعاذیرى وَحُطَّ عَنّىِ الذَّنْبَ وَالْوِزْرَ یا رَؤُفاً بِعِبادِهِ الصّالِحینَخدایا فضیلت شب قدر را در این ماه روزیم گردان و بگردان کارهایم را در آن از سختى به آسانى و عذرهایم را بپذیر و ورز و گناهم را بریز اى مهربان به بندگان شایسته ات
منبع: مفاتیح الجنان
زلال وحی
تفسیر (( بسم الله الرحمن الرحیم))- قسمت دوم و پایانیالرّحمن الرّحیم
به جاى این دو کلمه نیز در فارسى نمىتوان واژهاى یافت که عینا ترجمه آن باشد و این که بخشنده مهربان معمولا ترجمه مىکنند ترجمه رسائى نیست. زیرا بخشنده ترجمه جواد است و مهربان ترجمه رؤف و هر دو از صفات پروردگار است که در قرآن آمده است.
جواد (بخشنده) یعنى کسیکه چیزى دارد و بدون عوض به دیگران مىبخشد. ولى رحمان و رحیم هر دو از رحمت مشتقند و در کلمه رحمتیک معنا اضافهاى نهفته است و آن اینکه:
در مواردى که موجودات; نیازمند و مستحق است; بالفظ و یا با زبان تکوین دستش دراز است و به اصطلاح قابل ترحم است و استحقاق دارد که چیزى به او برسد; در اینگونه موارد رحمت است. منتهى; رحمت انسان وقتى به مستحقى مىرسد که تحت تاثیر حالت او قرار گیرد; و رقت قلبى رد او پدید آید، ولى خداى متعال از این امور منزه است.
پس وقتى مىگوییم رحمان و رحیم دو معنا در ذهن ما مجسم مىگردد: یکى نیاز عظیم و فراوان مخلوقات که گوئى سراسر مخلوقات با زبان قابلیتهاى خودشان همه دست نیاز بدرگاه بىنیاز او دراز کرده و التماس مىکنند، و دیگر اینکه او رحمتبىحساب خویش را بسوى آنان فرستاده و نیازهاى آنان را تامین نموده است.
این است که بعضى از مترجمان اخیر وقتى دیدهاند که هیچ کلمهاى رساننده معانى این کلمات نیست; آیه شریفه; بسم الله الرحمن الرحیم را «به نام الله رحمن الرحیم» ؛ ترجمه نمودهاند.
فرق رحمان با رحیم چیست؟ قبلا باید توضیح بدهیم که در زبان عربى کلماتى که بر وزن فعلان است دلالتبر کثرت مىکند مثل عطشان که به معناى عطش کثیر است. و کلماتى که بر وزن فعیل است که اصطلاحا آنرا صفت مشبه مىگویند دلالتبر نوعى ثبات و دوام مىکند.
رحمان که بر وزن فعلان است دلالتبر کثرت و وسعت مىکند و مىرساند که رحمتحق همه جا گسترش پیدا کرده و همه چیز را فرا گرفته است.
اصولا هر چیزى; چیز بودنش مساوى با رحمتحق است چون وجود و هستى عین رحمت است; چنانکه در سوره اعراف آیه 56 آمده است و رحمت و سعت کلى شىء (رحمت من همه چیز را فرا گرفته است) و در دعاى کمیل مىخوانیم و برحمتک التى وسعت کلى شىء.
این گونه رحمتحق استثناء ندارد؛ و اینطور نیست که شامل انسانها باشد و غیر انسانها را شامل نشود و یا در انسانها تنها انسانهاى مؤمن را فرا گیرد، خیر؛ بلکه سراسر گیتى مشمول رحمانیتحق است و یا عین آن استیعنى آنچه در عالم هستى هست رحمتحق است.
درسى که مىتوان از جمله بسم الله الرحمن الرحیم آموخت این است که آنچه که از خدا به عالم مىرسد دو گونه نیست؛ خیر و شر. بلکه آنچه از او مىرسد جمله نیکو و رحمت است و این رحمتشامل جماد و نبات و حیوان و انسان به تمام اقسامش مىگردد چون اصولا فاتحه و گشایش هستى با رحمتحق است.
و اما رحیم که بر وزن فعیل است دلالتبر رحمت لاینقطع و دائم حق مىکند. رحمان که دلالتبر رحمت واسعه پروردگار مىکرد و شامل همه موجودات مىگشت ولى بالاخره در این عالم یک سلسله از موجودات پس از هستى معدوم مىشوند و فانى مىگردند. ولى رحیم نوعى از رحمت است که جاودانگى دارد و تنها شامل آن بندگانى است که از طریق ایمان و عمل صالح; خود را در مسیر نسیم رحمتخاصه حق قرار دادهاند!!
پس پرودگار یک رحمت عام دارد و یک رحمتخاص. با رحمت عام خودش همه موجودات را آفریده است که از جمله آنان انسان است.
انسان که تنها موجود مکلف است و خودش مسئول خویش است اگر وظائف و تکالیفى که به عهدهاش نهاده شده بود انجام دهد; مشمول رحمتخاص الهى خواهد شد. رحمان اشاره به آن رحمتبىحسابى است که همه جا کشیده و مؤمن و کافر و حتى انسان و جماد و نبات و حیوان ندارد ولى رحیم اشاره به رحمتخاص است که به انسانهاى مطیع و فرمانبردار اختصاص دارد.
پی نوشت :
شیعیان در مسئله فوق اتفاق نظر دارند ولى میان اهل تسنن اختلاف نظر است؛ بعضى با نظر شیعه موافقاند و بعضى سخت مخالف و بعضى قائل به تفصیل هستند.
ابن عباس، ابن مبارک; عاصم; کسائى، ابن عمر، ابن زبیر، ابن هریره عطاء; طاووس و نیز امام فخر رازى در تفسیر کبیر; و جلال الدین سیوطى در اتقان که مدعى تواتر روایات هستند; از طرفداران نظریه جزئیت مىباشند. بعضى مانند مالک و ابو عمرو و یعقوب مىگویند که جزء هیچ سورهاى نیست و تنها براى اوائل سورهها تیمنا نازل گشته و نیز براى فواصل سورهها مىباشد.
ولى بعضى از پیروان مسلک شافعى و حمزه قائل به تفصیلاند که مىگویند تنها در سوره حمد جزء سوره است ولى در سورههاى دیگر نیست.
کلام نور
برادران دینیقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: بهترین برادر تو کسی است که در راه اطاعت خدا یاریت رساند و از نافرمانیهای او بازت دارد و به خشنودی او فرمانت دهد. (1)
حضرت امام علی(علیه السلام) میفرمایند: پیش از انتخاب برادران، آنها را بیازمای؛ زیرا آزمایش معیاری است که نیکان را از بدان جدا میکند. (2)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: زبانت را نگهدار تا برادرت را صاحب شوی. (3)
حضرت امام باقر (علیه السلام) میفرمایند: مؤمن برادر تنی مؤمن است. (4)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): إذا أحب احدکم اخاه فلیعلمه؛
هرگاه یکی از شما، برادر خود را دوست داشته باشد، آن را به او اظهار کند. (5)
قال الامام علیٌ (علیه السلام): من لم تکن مودته فی الله فاحذره، فإن مودته لئیمة و صحبته مشومة؛
از کسی که دوستیش برای خدا نباشد بپرهیز؛ زیرا دوستی او پستی است و همنشینی با او شوم و بی برکت. (6)
قال الامام الباقر (علیه السلام):من الستفاد أخا فی الله علی ایمان بالله و وفاأ بإخائه، طلبا لمرضاة الله فقد استفاد شعاعا من نور الله؛
هر کس برای جلب رضای خدا، بر پایهی ایمان به او و وفاداری به برادری، برادری خدایی و دینی به دست آورد پرتوی از نور خدا را به دست آورده است. (7)
قال الامام الصادق (علیه السلام): احب إخوانی الی من اهدی عیوبی الی؛
دوست داشتنی ترین برادرم کسی است که عیبهایم را به من هدیه کند. (8)
قال الامام الکاظم (علیه السلام): من قصد الیه رجل من إخوانه مستجیرا به فی بعض أحواله فلم یجره، بعد أن یقدر علیه فقد قطع ولایة الله تبارک و تعالی؛
کسی که برادرش برای رفع گرفتاری یا حاجتی به او پناه ببرد و او بتواند پناهش دهد (مشکل او را حل نماید) اما ندهد، بی گمان پیوند ولایت خدای تبارک و تعالی را بریده است.(9)
قال الامام علی (علیه السلام): من اتخذ أخا بعد حسن الإختبار دامت صحبته و تأکدت مودته. من اتخذ أخا من غیر اختبار ألجأه الإفطرار الی مرافقه الأسرار؛
هر که بعد از آزمایش درست، برادری انتخاب کند، رفاقتش بپاید و دوستیش استوار گردد و هر که بدون آزمایش برادری را انتخاب کند، به همنشینی با بدان دچار خواهد شد. (10)
قال الامام الباقر (علیه السلام): لاتقارن و لاتواخ اربعة: الاحق و البخیل و الجبان واکذاب؛
با چهار کس هم نشینی و برادری مکن: احمق، بخیل، ترسو و دروغگو. (11)
قال الامام الصادق (علیه السلام): تحتاج الإخوة فیما إلی ثلاثه أشیاء فإن استعملوها و إلا تباینو و تباغضوا و هی: التناصف و التراحم و نفی الحسد؛
برادران در میان خود به سه چیز نیازمندند که اگر به کار بندند، دوستی بپاید و گرنه از یکدیگر جدا شوند و دشمن هم گردند، آن سه چیز اینهاست: انصاف با یکدیگر، مهربانی با یکدیگر و حسد نبردن نسبت به هم.(12)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): النظر إلی الاخ توده فی الله عزوجل عبادة؛
نگاه کردن به برادر(دینی) و دوستی کردن با او به خاطر خداوند بزرگ، عبادت است. (13)
قال الامام علی (علیه السلام): ینبغی للمسلم أن یتجنب مواخاة: الماجن الفاجر، والأحق، و الکذاب؛
مسلمانان باید از برادری کردن با سه گروه دوری کنند: شوخ بی حیا، احمق و دروغگو. (14)
قال الامام الصادق (علیه السلام): المؤمن أخوا المؤمن عینه و دلیله و لا یخونه لا یظلمه و لا یغشه، و لا یعده عدة فیخلفه؛
مؤمن برادر مؤمن است، چشم او را راهنمای اوست. به او خیانت و ستم نمیکند، فریبش نمیدهد و وعدهای به او نمیدهد که به آن عمل نکند. (15)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: مؤمن آیینهی برادر مؤمن خویش است. در غیابش خیرخواهی او میکند و در حضورش، امور ناخوشایند را از او دور میکند. (16)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: برادری کردن به خاطر خدا، محبت را خالص میگرداند. (17)
حضرت امام حسن (علیه السلام) میفرمایند: با هیچ کس رفت و آمد مکن تا بدانی کجاها رفت و آمد میکند، چون از حالش به خوبی آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی، بر پایهی گذشت از لغزشها و کمک و همیاری در سختیها با او برادری کن. (18)
حضرت امام حسین (علیه السلام) میفرمایند: قویترین فرد در ایجاد ارتباط کسی است که با کسی که از او بریده، رابطه برقرار کند. (19)
حضرت امام رضا (علیه السلام) میفرمایند: هر کس به خاطر خداوند برادری به دست آورد، خانهای در بهشت به دست آورده است. (20)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من زار أخاه فی بیته قال الله عزوجل له: انت ضیفی و زائری، علی قراک و قد أوجبت لک الجنة بحبک ایاه؛
هر که به دیدن برادر خود در خانه اش رود، خدای عزوجل به او میفرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو به عهدهی من است و من به پاداش محبت تو به او، بهشت را بر تو واجب کردم.(21)
قال الامام علی (علیه السلام): زر فی الله أهل طاعته و خذ الهدایة أهل ولایته؛
برای خدا به دین اهل طاعت او برو و هدایت را از اهل ولایت او بگیر.(22)
قال الامام الکاظم (علیه السلام): لیس شیء أنکی لإبلیس و جنوده من زیارة الإخوان فی الله بعضهم لبعض؛
هیچ چیز به اندازهی دیدار برادران از یکدیگر به خاطر خدا، ابلیس و سپاه او را درهم نمیکوبد. (23)
قال الامام الصادق (علیه السلام):من زار اخاه فی الله و لله جاء یوم القیامة یخطر بین قباطی من نور لا یمر بشی ء إلا أضاء له؛
هر که در راه خدا و برای خدا به دیدن برادر خود رود، درروز قیامت میان جامههایی از نور میخرامد و بر هر چه میگذرد، آن را روشن میکند. (24)
پی نوشت :
1- تنبیه الخواطر، ج2، ص 123.
2- غررالحکم، ح 6801.
3- بحارالانوار، ج74، ص 156.
4- اصول کافی، ج2، ص 166.
5- میزان الحکم، ج1، ص 72.
6- غررالحکم، ح 8978.
7- تحف العقول، ح 295.
8- بحارالانوار، ج74، ص 282.
9- بحارالانوار، ج74، ص 314.
10- غررالحکم، ح 8921.
11- خصال شیخ صدوق ص 244.
12- تحف العقول، ح 322.
13- بحارالانوار، ج74، ص 279.
14- اصول کافی، ج2، ص 639.
15- اصول کافی، ج2، ص 166.
16- بحارالانوار، ج74، ص 233.
17- غررالحکم، ح 9828.
18- تحف العقول، ح 233.
19- بحارالانوار، ج78، ص 121.
20- ثواب الاعمال، ص 182.
21- بحارالانوار، ج74، ص 345.
22- بحارالانوار، ج74، ص 347.
23- اصول کافی، ج2، ص 188.
24- بحارالانوار، ج74، ص 374.
حکمتهای شگرف
حکمت 313نهج البلاغه: جامعیت قرآن (علمى)قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] وَ فِى الْقُرْآنِ نَبَأُ مَا قَبْلَکُمْ وَ خَبَرُ مَا بَعْدَکُمْ وَ حُکْمُ مَا بَیْنَکُمْ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: در قرآن اخبار گذشتگان ، و آیندگان ، و احکام مورد نیاز زندگى تان وجود دارد.
حکمت 314 : روش برخورد با متجاوز (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا یَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: سنگ را از همان جایى که دشمن پرت کرده ، باز گردانید ، که شر را جز شر پاسخى نیست.
حکمت 315 : روش نویسندگى(علمى، هنرى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِکَاتِبِهِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِى رَافِعٍ أَلِقْ دَوَاتَکَ وَ أَطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِکَ وَ فَرِّجْ بَیْنَ السُّطُورِ وَ قَرْمِطْ بَیْنَ الْحُرُوفِ فَإِنَّ ذَلِکَ أَجْدَرُ بِصَبَاحَةِ الْخَطِّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به نویسندة خود عبیدالله بن ابى رافع دستور دادند)در دوات، لیقه بینداز ، نوک قلم را بلند بگیر، میان سطرها فاصله بگذار، و حروف را نزدیک به یکدیگر بنویس ، که این شیوه براى زیبایى خط بهتر است.
حکمت 316 : پیشواى مؤمنان و تبهکاران(اعتقادى،اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَنَا یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ الْفُجَّارِ
قال الرضى و معنى ذلک أن المؤمنین یتبعوننى و الفجار یتبعون المال کما تتبع النحل یعسوبها و هو رئیسها .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: من پیشواى مؤمنان ، و مال ، پیشواى تبهکاران است.
سید رضی مى گوید: (معناى سخن امام ، این است که مؤمنان از من پیروى مى کنند و بدکاران پیرو مال مى باشند آن گونه که زنبورانِ عسل از رییس خود اطاعت مى کنند)
حکمت 317: اختلاف مسلمین و انحراف یهودیان(اعتقادى، سیاسى)
وَ قَالَ لَهُ بَعْضُ الْیَهُودِ مَا دَفَنْتُمْ نَبِیَّکُمْ حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ فَقَالَ [علیه السلام] لَهُ إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِیهِ وَ لَکِنَّکُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُکُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِیِّکُمْ اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (شخصى یهودى ، به امام گفت: هنوز پیامبرتان را دفن نکرده، درباره اش اختلاف کردید، امام فرمودند) :
ما دربارة آنچه که از او رسیده اختلاف کردیم، نه در خود او ؛ اما شما یهودیان ، هنوز پاى شما پس از نجات از دریاى نیل خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید:" براى ما خدایى بساز، چنانکه بت پرستان خدایى دارند!" و پیامبر شما گفت: "شما مردمى نادانید".
حکمت 318 : قاطعیت در مبارزات(سیاسى، نظامى)
وَ قِیلَ لَهُ بِأَیِّ شَیْءٍ غَلَبْتَ الْأَقْرَانَ فَقَالَ [علیه السلام] مَا لَقِیتُ رَجُلًا إِلَّا أَعَانَنِى عَلَى نَفْسِهِ .
قال الرضى یومئ بذلک إلى تمکن هیبته فى القلوب .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (از امام پرسیدند: با کدام نیرو بر حریفان خود پیروز شدید؟ فرمودند)
کسى را ندیدم جز آن که مرا در شکست خود یارى مى داد!.
سید رضی مى گوید : ( امام به این نکته اشاره کردند که هیبت و ترس مولایمان در دلها جاى مى گرفت).
حکمت 319 : ره آورد شوم تهیدستى(اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِابْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ یَا بُنَیَّ إِنِّى أَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِیَةٌ لِلْمَقْتِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به پسرش محمد حنفیه سفارش کردند) اى فرزند! من از تهیدستى بر تو هراسناکم ، از فقر به خدا پناه ببر، که همانا فقر ، دین انسان را ناقص ، و عقل را سرگردان ، و عامل دشمنى است.
حکمت 320 : روش صحیح پرستیدن (علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِیهٌ بِالْعَالِمِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِیهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (شخصى مسألة پیچیده اى سؤال کرد، فرمودند: ) براى فهمیدن بپرس،نه براى آزار دادن؛ که نادان آموزش گیرنده، همانند داناست، و همانا داناى بى انصاف چون نادان بهانه جو است!.
حکمت 321 : قاطعیت رهبرى در مشورت(سیاسى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ قَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ فِى شَیْءٍ لَمْ یُوَافِقْ رَأْیَهُ لَکَ أَنْ تُشِیرَ عَلَیَّ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَیْتُکَ فَأَطِعْنِى .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (عبدالله بن عباس در مسأله اى نظر داد که امام آن را قبول نداشتند و فرمودند) بر تو است که رأى خود را به من بگویى، تا من پیرامون آن بیندیشم ، آنگاه اگر خلاف نظر تو فرمان دادم باید اطاعت کنی!
حکمت 322: ضرورت تقویت روحیة مردم پس از جنگ(سیاسى، اجتماعى)
وَ رُوِیَ أَنَّهُ [علیه السلام] لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقَالَ [علیه السلام] لَهُ أَ تَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِینِ وَ أَقْبَلَ حَرْبٌ یَمْشِى مَعَهُ وَ هُوَ [علیه السلام] رَاکِبٌ فَقَالَ [علیه السلام] ارْجِعْ فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِى فِتْنَةٌ لِلْوَالِى وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (وقتى امام از جنگ صفین باز مى گشتند، به محله شبامیان رسیدند، ایشان گریه زنان بر کشتگان جنگ را شنیدند، ناگاه حرب بن شُرحبیل شبامى، بزرگ قبیلة شبامیان خدمت امام رسید و به ایشان عرض کرد)
آیا آن گونه که مى شنوم ، زنان شما بر شما چیره شده اند؟ چرا آنان را از گریه و زارى باز نمى دارید؟ (حرب پیاده و امام سوار بر اسب مى رفتند ، امام علیه السلام به او فرمودند) باز گرد، که پیاده رفتن رییس قبیله اى چون تو پشت سر من ، موجب انحراف زمامدار و زبون مؤمن است.
حکمت 323: علل انحراف خوارج(سیاسى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] وَ قَدْ مَرَّ بِقَتْلَى الْخَوَارِجِ یَوْمَ النَّهْرَوَانِ بُؤْساً لَکُمْ لَقَدْ ضَرَّکُمْ مَنْ غَرَّکُمْ فَقِیلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ الشَّیْطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِیِّ وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِى وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (در جنگ نهروان هنگامى که از کنار کشتگان خوارج مى گذشتند، فرمودند) واى به حال شما! آن که شما را فریب داد به شما زیان رساند. پرسیدند چه کسى آنان را فریفت، اى امیر المؤمنین [علیه السلام]، در جواب فرمودند: شیطان گمراه کننده، و نفسى که به بدى فرمان مى دهد ، آنان را به آرزوها مغرور ساخت ، و راه گناه را بر ایشان آماده کرد، و به آنان وعدة پیروزى داد ، و سر انجام به آتش جهنم گرفتارشان کرد.
حکمت 324: خدا ترس در خلوتگاهها (اخلاقى، اعتقادى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] اتَّقُوا مَعَاصِیَ اللَّهِ فِى الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِمُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: از نافرمانى خدا در خلوتها بپرهیزید، زیرا همان که گواه است، داورى مى کند.
منبع: نهج البلاغه
عزیزآل یاسین
خون خواهی حضرت مهدی (علیه السلام) از قاتلان امام حسین (علیه السلام)سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) به فرزند گرامیشان امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: « سوگند به خدا که خون من از جوشش باز نمیایستد تا این که خداوند مهدی (علیه السلام) را برانگیزد. او به انتقام خون من، از منافقان فاسق و کافر، هفتاد هزار نفر را میکشد.» (1)
هر وی میگوید: به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم:ای فرزند رسول خدا! نظرتان دربارهی این سخن امام صادق (علیه السلام) که میفرمایند: «هرگاه قائم ما قیام کند، بازماندگان قاتلان امام حسین (علیه السلام) به کیفر کردار پدران شان کشته میشوند» چیست؟
حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند: (این سخن صحیح است) گفتم: پس این آیهی قرآن (ولاتزرو و ازره اخری)(2) چه معنایی دارد؟ فرمودند: « آن چه خداوند میفرماید صحیح است، و پس بازماندگان قاتلان امام حسین (علیه السلام) به کردار پدرانشان خوشحالند و به آن افتخار میکنند و هر کس از چیزی خشنود باشد مانند آن است که آن کار را انجام داده است. اگر مردی در مشرق کشته شود و مردی دیگر در مغرب به کشته شدن او خشنود باشد، نزد خداوند شریک گناه قاتل است. و این که قائم (علیه السلام)، فرزاندان قاتلان امام حسین (علیه السلام) را هنگام ظهورش نابود میسازد، برای این است که آنان از کردار پدران شان خشنودند.» (3)
پی نوشت :
1- بحارالانوار، ج45، ص 299.
2- بحارالانوار، ج45، ص 299.
3- بحارالانوار، ج52، ص 313.
مواعظ جاوید
سید الشهدا و نهضت حسینی در بیان امام خمینی (رحمت الله علیه)- انقلاب اسلامیایران، پرتویی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است. (1)
- این مطلبی که الان القاء کرده اند به جوانهای ما که تا کی گریه و تاکی روضه و اینها، نمیفهمند روضه چیست و این اساس تا حالا چطور نگه داشته شده است. این را نمیدانند و نمیشود هم بهشان فهماند. اینها نمیفهمند که این روضه و این گریه آدم ساز است. انسان درست میکند این مجالس روضه.
این مجالس عزاداری سیدالشهدا و آن تبلیغات بر ضد ظلم این تبلیغ بر ضد طاغوت است. بیان ظلمیکه به مظلوم شده تا آخر باید باشد. (2) - سید الشهدا (سلام الله علیه) مذهب را بیمه کرد. (3)
ثمرهی فداکاری امام حسین (علیه السلام) - شخصیت عظیمیکه از عصارهی وحی الهی تغذیه و در خاندان سید رسل محمد مصطفی و سید اولیای خدا علی مرتضی و در دامان صدیقهی طاهره بزرگ شده بود. قیام کرد و با فداکاری عظیم و نهضت الهی خود، واقعهی بزرگی را به وجود آورد که کاخ ستمگران فرو ریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید. (4)
- اگر سیدالشهدا(علیه السلام) نبود. این رژیم طاغوتی را اینها تقویت میکردند و به جاهلیت بر میگرداند، اگر حالا من و تو هم مسلم بودیم مسلم طاغوتی بودیم، نه مسلم امام حسینی، امام حسین (علیه السلام) نجات داد اسلام را. (5)
- در حالی که شهادت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) از همهی خسارتها بالاتر بود، ولی چون او میدانست که چه میکند و کجا میرود و هدفش چیست، فداکاری کرد و شهید شد. امام حسین (علیه السلام) با خون خود اسلام را زنده کرد، شما به تبعیت از او اسلام را ضمانت کنید. (6)
- همه باید بدانید که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است، این مراسم سیاسی عزاداری ائمه اطهار (علیهم السلام) و بویژه سرور شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) است که حافظ ملیت مسلمین به ویژه شیعیان اثنی عشر میباشد. (7)
- اگر نبود این نهضت امام حسین (علیه السلام) یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان میدادند و از اول اینها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولیای اسلام حسادت داشتند. سیدالشهدا (علیه السلام) با فداکاری که کرد، علاوه بر آن که آنها را به شکست رساند. اندکی که گذشت مردم متوجه شدند که چه غائلهای و چه مصیبتی موجب بهم خوردن اوضاع بنی امیه شد. (8)
- این خون سیدالشهدا است که خونهای همهی ملتهای اسلام را به جوش آورده و این دستجات عزیز عاشورا است که مردم را به هیجان میآورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامیمهیا میکند، در این امر نباید سستی کرد. (9)
- امام حسین (علیه السلام) با خون خود اسلام را زنده کرد. شما به تبعیت از او انقلاب و اسلام را ضمانت نمائید. (10)
- عاشورا را زنده نگه دارید که در صورت زنده نگهداشتن عاشورا، کشور آسیبی نخواهد دید. (11)
محرم - شهادت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مکتب را زنده کرد. انقلاب اسلامیایران، پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است. کربلا را زنده نگهدارید و نام مبارک حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را زنده نگهدارید که با زنده بودن او اسلام زنده نگهداشته میشود.
- این محرم را زنده نگه دارید؛ که ما هرچه داریم از این محرم است. محرم نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست؛ که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد، و راه فنای ظلم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست و این خود سرلوحهی تعلیمات اسلام است برای ملتها تا آخر دهر.
- تمام این وحدت کلمهای که مبداء پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجلس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام است. مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان، که مجالس غلبهی سپاه عقل بر جهل، عدل بر ظلم و امانت بر خیانت، حکومت اسلامیبر حکومت طاغوت است، هرچه با شکوهتر و فشرده تر بر پا شود، و بیرقهای خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هرچه بیشتر افراشته شود.
محرم و وظایف ما در کلام امام راحل - محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.
- مسألهی کربلا، که خودش در رأس مسائل سیاسی است، باید زنده بماند.
- ملت بزرگ ما باید خاطرهی عاشورا را با موازین اسلامی، هرچه شکوهمندتر حفظ نمایند.
- این خون سید الشهداست که خونهای همه ملتهای اسلامیرا به جوش میآورد.
- سید الشهداء (علیه السلام) با همهی اصحاب و عشیره اش قتل عام شدند لکن مکتبشان را جلو بردند.
- دسیدالشهدا (علیه السلام) را کشتند. اسلام ترقی اش بیشتر شد.
- تمام این وحدت کلمه که مبداء پیروزی ما شد. برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد.
- گریه کردن برعزای امام حسین (علیه السلام) زنده نگه داشتن نهضت، و زنده نگه داشتن همین معنا که یک جمعیت کمیدر مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد، دستور است. (12)
پی نوشت :
1-صحیفهی نور، ج10، ص 31.
2- صحیفهی نور، ج10، ص 31.
3- صحیفهی نور، ج10، ص 216.
4- صحیفهی نور، ج17، ص 85.
5- صحیفهی نور، ج7، ص 236.
6- صحیفهی نور، ج17، ص 54.
7- صحیفهی نور، ج9، ص 201.
8- صحیفهی نور، ج14، ص 256.
9- صحیفهی نور، ج15، ص 204.
10- صحیفهی نور، ج10، ص 31.
11- صحیفهی نور، ج15، ص 205.
< 12- کلمات قصار امام خمینی (رحمت الله علیه)، صفحات 57، 58 و 59.منابع:
1. صحیفه نور،ج9،10،12،14،15و17
نهی از تحقیر جوانان
2. کلمات قصار امام خمینی (رحمت الله علیه)
مبادا اساتید و معلمین که به وسیلهی معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیده اند، تحقیر و سرزنش نمایند و خدای ناکرده از پیشرفت و استعدادخارجیها بت بتراشند و روحیهی پیروی و تقلید و گدا صفتی را در خمیر جوانان تزریق نمایند. به جای این که گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم، به هویت انسانی خود توجه کنند و روح توانایی و رسم استقلال را زنده نگه دارند.
ما در شرایط جنگ و محاصره آن همه هنر آفرینی و اختراعات و پیشرفتها داشتیم،انشاءالله در شرایط بهتر زمینهی کافی برای رشد استعداد و تحقیقات را در همهی امور فراهم میسازیم.
منبع:صحیفهی نور، ج20، ص 242.در محضر ولایت
آموزههای عملی از ماه مبارک رمضان
بزرگترین درس ماه رمضان، خودسازى است. اوّلین و مهمترین قدمِ خودسازى هم این است که انسان به خود و به اخلاق و رفتار خود با نظر انتقادى نگاه کند؛ عیوب خود را با روشنى و دقّت ببیند و سعى در برطرف کردن آنها داشته باشد. این از عهده خود ما برمىآید و این تکلیفى بر دوش ماست.
به مردم عرض مىکنم: به هم رحم کنید تا خداى متعال به شما رحم کند. کسانى که دستشان باز است، دست تعدّى به سمت منافع و مصالح دیگران دراز نکنند. کسانى که زرنگى و هوش و امکانات و قدرت و مسئولیت و تواناییهاى گوناگون فردى و اجتماعى دارند، از این تواناییها در راه تعدّى به دیگران استفاده نکنند. خود را بنده خدا بدانیم؛ در مقابل بقیه بندگان خدا، خود را موظّف به همراهى، احسان، نیکى و رعایت انصاف بدانیم؛ آنگاه باران رحمت و فضل خدا بر سر ما خواهد بارید؛ ما را شستشو خواهد داد و برکات خود را بر ما نازل خواهد کرد. البته این وظیفه همه است؛ ولى کسانى که در جامعه تمکّن و قدرت و مقام و ثروت و نفوذ کلمهاى در میان مردم دارند، بیش از دیگران در مقابل این بار سنگین - بار خودسازى و محدود کردن قواى خود از تجاوز به دیگران - مسئولند.
منبع: فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز عید سعید فطر25/ 9 /1380
درسی که اربعین به ما میدهد
درسی که اربعین به ما میدهد این است که باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگه داشت. شما ببینید از اول انقلاب تا امروز تبلیغات علیه انقلاب و امام و اسلام و این ملت چقدر پر حجم بوده است... اگر در مقابل این تبلیغات حق نبود و اگر آگاهی ملت ایران و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان در خدمت حقیقی که در این کشور وجود دارد، قرار نگیرد. دشمن در میدان تبلیغات غالب خواهد شد. میدان تبلیغات میدان بسیار عظیم و خطرناک است. البته، اکثریت قاطع ملت و آحاد مردم ما به حرکت آگاهی ناشی از انقلاب، در مقابل تبلیغات دشمن بیمه هستند و مصونیت پیدا کرده اند. از بس دشمن دروغ گفت و چیزهایی را که در مقابل مردم بود به عکس و واژگون نشان داد و منعکس کرد، اطمینان مردم ما نسبت به گفتهها و بافتهها و یاوه گوییهای تبلیغات جهانی به کلی سلب شده است. دستگاه ظالم جبار یزید با تبلیغات خود حسین بن علی (علیهما السلام) را محکوم میساخت و وانمود میکرد که حسین بن علی (علیهما السلام) کسی بود که بر ضد دستگاه عدل و حکومت اسلامیو برای دنیا قیام کرده است؟! بعضی هم این تبلیغات دروغ را باور نمیکردند. بعد هم که حسین بن علی (علیهما السلام) با آن وضع عجیب و با آن شکل فجیع به وسیلهجی دژخیمان در صحرای کربلا به شهادت رسید آن را یک غلبه و فتح وانمود میکردند. اما تبلیغات صحیح دستگاه امام، این بافتهها را عوض کرد. حق، این گونه بود.
حدیث ولایت،ج2، ص 143 و 144.
پیوند انقلاب با حضرت امام حسین (علیه السلام)
حادثهی عاشورا در ذات و طبیعت خود یک دریای خروشان عواطف صادق است... حادثهی عاشورا، چشمهی جوشانی از حقایقی بوده است که انسانهای زیادی را در طول تاریخ، دلبسته و عاشق خود کرده است و لذا برای همیشه تاریخ بشری، حرفهای تازهای برای گفتن دارد... خاطرهی عاشورا، بیان یک خاطره نیست، بلکه بیان حادثهای است که دارای ابعاد بی شماری است.(1)
اگر د رجامعهی ما، عشق به امام حسین (علیه السلام) و یاد او و ذکر مصایب و حوادث عاشورا معمول و رایج نبود معلوم نبود که نهضت با این فاصلهی زمانی و یا این کیفیتی که پیروز شد، به پیروزی میرسید. امام خمینی (رحمت الله علیه) جهت گیری مترقی انقلابی را با جهت گیری عاطفی در قضیهی عاشورا پیوند و گره زدند و روضه خوانی و ذکر مصیبت را احیا کردند و فهماندند که این کار، تجملاتی و قدیمیو منسوخ در جامعهی ما نیست؛ بلکه لازم است و یاد امام حسین (علیه السلام) و ذکر مصیبت و بیان فضایل آن بزرگوار چه به صورت روضه خوانی و چه به شکل مراسم عزاداری گوناگون - باید به شکل رایج و معمول و گریه آور و عاطفه برانگیز و تکان دهندهی دلها- در بین مردم ما باشد و از آنچه که هست، قویتر هم بشود. (2)
گریه برای امام حسین (علیه السلام) به خاطر این است که اگر یاد او با همهی ابعادش در ذهن و زندگی و بساط هستی ما زنده نماند به تدریج فکر و سرانگشت اشارهی او کمرنگ خواهد شد.منابع:
1- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامیدر محرم 1373.
فقدان امام (رحمت الله علیه)، غم بی تسلا
2- رهبر معظم انقلاب اسلامی، حدیث ولایت، ج2، ص 11 – 10
فقدان امام، حقا غم بی تسلا است که هیچ تسلایی در مقابل این غم نیست وقتی فرزند انسان شهید بشود با این که این طور مسایل، با مصیبت امام قابل مقایسه نیست، ولی انسان تسلایی دارد.
ما حقیقتا در مقابل از دست دادن امام، هیچ چیزی که برای انسان تسلایی باشد و بگوییم لااقل این را در مقابل این حادثه داریم، نداریم. البته عظمت و شوکت اسلام در قضایای رحلت ایشان، چیز بزرگ و دستاوردی بود، آن دستاورد در زمان حیات ایشان، هر روز برای اسلام و مسلمین واقعا وجود داشت. آن مرد، نفس که میکشید، دنیایی را گرم میکرد و جهت میداد. واقعا امام (رحمت الله علیه) انسان عجیبی بود. اصلا پیدایش و وجود این انسان با آن ابعاد، هیچ قابل تحلیل نیست، جز این که بگوییم تفضل الهی بود. خدای متعال برای این که چرخشی در تاریخ و حرکت قافلهی عظیم بشری بیاورد، دستی باید از غیب ظاهر میشد، این دست را ظاهر میکرد. اگر کسی در ابعاد شخصیت وجود امام (رحمت الله علیه) درست دقت کند، حقیقتا جز این، هیچ توجیهی ندارد.
...این کارهای مربوط به امام، دست خود خداست. با ذهن بشر اصلا نمیشود آنها را محاسبه کرد. من که در تمام دوران زندگی ایشان و بعد هم در حوادث زندگی ایشان و بعد هم در حوادث بعد از فوتشان، این طور فهمیدم.
حدیث ولایت، ج4، ص 195 و 196.شمیم هدایت
معنای امتحان الهی
بیشتر امتحاناتی که از ما گرفته میشود، برای رفع جهالت است؛ یعنی معلم نمیداند درسها را خوب فرا گرفته ایم یا بد، از این رو امتحان میگیرد؛ ولی امتحانات خدای تعالی این گونه نیست. او به خوبی ما را میشناسد و از توانایی و ناتوانی ما اطلاع دارد؛ حتی قبل از این که ما را خلق کند از سرنوشت ما خبر دارد. بسیاری از اوقات برگزاری امتحان، به منظور پرورش یافتن شاگرد است تا شاگرد عیب خود را دریابد. از دلایل امتحانات الهی این است که خداوند قصد دارد ما را رشد دهد. هیچ کس هم نمیتواند از این امتحان فرار کند. هرچه هم امتحان سخت تر و دقیق تر باشد. فرد بهتر پرورش مییابد، همان گونه که فلز هرچه بیشتر در آتش قرار گیرد، ناخالصیها بهتر از او جدا میشود و آبدیده تر میشود. در واقع باید از خداوند متعال تشکر کرد که ما را امتحان میکند. شخصی در کنار کعبه در خواست میکرد که خدایا از من امتحان نگیر!
حضرت امام سجاد (علیه السلام) به آن شخص نهیب زدند: «این چه دعائی است؟! همه امتحان میشوند، حتی من!»
گفت: «پس چه بخواهم؟»
حضرت فرمودند: «بخواه که از امتحان سرافراز بیرون بیایی.»
در حکمت 93 نهج البلاغه، نقل شده که حضرت امیر (علیه السلام) فرمودند: «فردی از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه میبرم زیرا کسی نیست که در فتنهای نباشد؛ لکن آن که میخواهد به خدا پناه برد، از آزمایشهای گمراه کننده پناه برد.»
ابزارهای امتحان الهی هم معلوم است. خداوند متعال در آیهی 155 سورهی بقره میفرماید: « ولنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الاثمرات و بشر الصابرین» و البته شما را به سختیها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و به صابران بشارت ده.
منبع: حدیث دل سپردن، درسهای اخلاق استاد دکتر مرتضی آقا تهرانی، ص 50.
نصایحی از شیخ رجبعلی خیاط
راه انس با خدا
اگر میخواهی از خدا بهره مند شوی و از انس و مناجاتش حظّی داشته باشی، احسان به خلق کن، اگر میخواهی به حقیقت توحید راه پیدا کنی به خلق خدا احسان کن و طریقهی احسان را از اهل بیت (علیهم السلام) بیاموز: « ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لاشکورا»(1)
و نیز فرمود: آن چه پس از انجام فرایض، حال بندگی خدا را در انسان ایجاد میکند، نیکی به مردم است. شیخ میفرمود: اگر میخواهی به حقیقت توحید راه پیدا کنی به خلق خدا احسان کن، بار توحید سنگین است و خطرناک و هر کس توان تحمل آن را ندارد، ولی احسان به خلق، تحمل آن را آسان میکند.
فلسفهی توسل به اهل بیت (علیهم السلام)
جناب شیخ میفرمود: « غالب مردم نمیدانند توسل به اهل بیت (علیهم السلام) برای چیست؟ آنها برای رفع مشکلات و گرفتاریهای زندگی به اهل بیت متوسل میشوند، در صورتی که ما برای طی کردن مراحل توحید و خداشناسی باید در خانهی اهل بیت(علیهم السلام) برویم. راه توحید دشوار است و انسان بدون چراغ و راهنما قادر به طی کردن این راه نیست.
نیایش اولیای خدا
شیخ رجبعلی خیاط میفرمود: «در بیداری سحر و ثلث آخر شب آثار عجیبی است. هر چیزی را که خدا بخواهد از گدایی سحرها میتوان حاصل نمود، از گدایی سحرها کوتاهی نکنید که هرچه هست در آن است. عاشق، خواب ندارد و جز وصال محبوب چیزی نمیخواهد. وقت ملاقات و رسیدن، به هنگام سحر است.»
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود.پی نوشت :
1-سوره مبارکه انسان،آیات 8 و 9
منبع: کتاب کیمیای محبتنکتههای ناب
نجات آدمی
روزی عقه بن عامر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: یا رسول الله! نجات آدمیدر چیست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «مالک زبان خویش باش»!(1)
از امام محمد باقر (علیه السلام) روایت است که: « زبان کلید همهی خوبیها و بدیهاست. شایسته است که انسان مومن زبانش را مهر کند؛ چنان که صندوقچهی طلا و نقرهی خویش را مهر و موم میکند: زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خدا بیامرزد آن مومنی که زبانش را از هر شری نگه دارد. که این کار برای آدمیصدقهای است که به خود میدهد. »(2)
در فتنه بستن، دهان بستن است
که گیتی به نیک و بد آبستن است
پشیمان زگفتار دیدم بسی
پشیمان نگشت از خموشی کسی
اثر گره گشایی
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: « هر کس خداوند متعال به دست او، گشایشی را برای مسلمانی فراهم آورد، خداوند محنت و ناراحتی دنیا و آخرت او را برطرف میگرداند.»(3)
نتیجهی حسن ظن
حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: «هر کس خوش گمانی و حسن ظن به مردم داشته باشد، محبت و اعتماد آنان را به خود جلب مینماید.»(4)
محاسبهی نفس
حضرت امام کاظم (علیه السلام) میفرمایند: « هر کس هر روز محاسبهی نفس نکند (و از خود برای کارهایی که در آن روز کرده است حساب نکشد)، تا اگر کار نیکی کرده است بر آن بیفزاید، و اگر کار بدی کرده است به درگاه خداوند متعال توبه کند، از ما نیست»(5)
عزت مؤمن
حضرت امام جواد(علیه السلام) میفرمایند: « عزت و سربلندی مؤمن در بی نیازی و نداشتن طمع از مردم است.» (6)پی نوشت :
1- مجموعه ورام، ج1، ص 104.
2- تحفت العقول، ج 298.
3- نهج الفصاحه، ص 609.
4- غررالحکم، ج2، ص 687.
5- تحف العقول، ص 292.
6- بحارالانوار، ج 875، ص 365.دل نوشته
دوری از تو
شهلا خدیوی
خدایا! دوری از تو، تیرهای زهرآلودی در قلبم فرو کرده و تنها چیزی که از آن برایم باقی گذاشته، زخم پشیمانی و پریشانی است؛ زخمیکه با قلبم نمیسازد، بر ذهنم چنگ میاندازد.
خدایا! دوری از تو، گناه و بیچارگی را انیس کرده و مرا که بنده ناچیز تو هستم، به بند غرور درآورده است.
خدایا! دوری از تو، مرا که راه را از چاه نمیشناسم و از تمام داراییها تنها تو را دارم، به گودال تاریک پستیها کشانده است؛ مرا به خود نزدیک کن!
خدایا!ای پناه دهنده آوارگان وای رساننده هر غریبی به آغوشی آشنا!
مرداب وجودم با این همه گناه، با کدام زلالی میتواند سر از خانه آشنا در بیاورد؟!
یاریام کن تا غبار گناه را بتکانم و آنگاه، مرا در چشمهسار مغفرتت تطهیرم کن!
خدایا! یاریام کن تا زلال شوم!
سه چیز و یکچیز
فاطره ذبیحزاده
الهی! در حالی به پیشگاه تو آمدهام که از آوردن حوایجم به درگاه تو شرمسارم.
خداوندا! سه چیز مرا از آنکه نیازم را به آستان بینیازی تو آورم بازمیدارد و یک خصلت مرا به درخواست از تو ترغیب و تشویق میکند:
معبودا! مرا به اطاعت و بندگی خویش خواندی؛ ولی نفس سرکش، عنان کار از دستم خارج کرد و از شاهراه بندگی و اطاعت تو دورم کرد.
بارالها! مرا از بدی و تاریکی نهی کردی و گفتی که دیده بر فروغ لایزال تو نبندم، ولی باز در ورطه گناه و عصیان افتادم و جهل و نادانی، مرا از جاده سبز کوی تو به بیراهه نافرمانی و شقاوت انداخت.
ای بخشنده بیهمتا! از ابر رحمت و لطف، سایهسار امنی برایم ساختی و نعمتهای بیحد و شمارت چون باران بهاری مرا دربرگرفت؛ ولی منِ فراموشکار، در شکر نعمتهایت کوتاهی کردم.
با این همه، چگونه حاجت به درگاهت آورم و از تو چیزی درخواست کنم؟
ولی آن خصلت که مرا به آستان تو فرامیخواند، احسان و لطف بیپایان تو به بندهای است که نیت خالص و ناب به پیشگاهت عرضه دارد. میدانم که خوشگمانیام به تو، قفلهای بسته را میگشاید.
الهی! اینک که در برابرت به زشتی اعمالم اعتراف میکنم، از وزیدن نسیم مغفرتت ناامید نیستم.
میدانم که کرم و بزرگواری تو، گناهانم را خواهد شست؛ چرا که عفو تو مقدم بر انتقام توست و خشنودیات پیش از خشم توست.
کریما!ای کسی که بندگانت را به پذیرفتن توبه عادت دادهای وای آنکه به عمل اندک بندگانت راضی و خشنود میشوی! به فضل و کرم خویش، عذرم را بپذیر و حوایجم را به مرتبه اجابت برسان.
سرافکنده بر آستان تو
الهی! دهانم دوخته و سرم افکنده است. و سکوت، تکرار توبه نامههای من است؛ فریادی بیصداست در قلبم که تنها آسمان تو اوج میگیرد. تار و پود از همگسیختهای هستم که میخواهد سجادههای نیایش را در خویش بگستراند.
تو را میخوانم و از تو مدد میجویم که تو یاری دهنده مطلقی.
جایی که تو هستی...
سعیده خلیلنژاد
خدای من که سرمستیام از عشق تو، مرا به وجد آورده است!
خدای من که عشق سوزانم به تو، زبان مرا سوخته و دلم را گداخته است! هر بار که میخوانیام، سر از پا نشناخته به سوی تو میآیم و میبینم که با هر قدم من، ده قدم به سویم آمدهای. آنچه دارم، بیش از حد لیاقتم به من دادهای و آنچه از دست دادهام، زنجیرهایی بود که مرا به زمین متصل میکرده و از نور لایزال تو دور.
من به امید پاداش به در خانهات آمدم، و تو بیهیچ چشمداشتی به قلبم پا گذاشتی و تمام دنیای مرا، دل مرا و روح مرا تسخیر کردهای. جایی که تو هستی، نیستی راه ندارد؛ پس من برای ابد زندهام.
در مصلای دلم
ای چشم و چراغ دل من! تا همیشه، لالهزار وجودم فقط به یمن حضور تو عطرآگین است. ثانیههای زلال عمرم وقتی است که سرشار از عطر اذان میشوم. عاشقانه در جستوجوی توام.
با یاد تو، زمستان ذهنم، بهار میشود. همیشه مصلای دلم جولانگاه مهر و مهرورزی توست و آغوش گشادهات، سرای گریه و خنده من است، جاودانهترین معبود عالم!
میپذیریام؟
بهار در بهار، غرق شکوفه یاد توام. اعجاز نام تو در من غوغا میکند. فریاد، ذره ذره وجودم را فراگرفته است و هیچکس جز تو، پاسخگوی عطش دیرینه من نیست. این که من بیآنکه بخواهم، هر روز و هر لحظه در سرای توام، از مهربانی توست؛ نه از شایستگی من.
از چشمه روشن نگاهت جان میگیرم. من، بیدست عنایت تو هیچم. من همیشه میهمان سفره بیدریغت بودهام. جز تو، ساقی دیگری برای لحظههای سکرآور عبادت نیافتهام. اینک، به پایکوبی لحظههای مبارک نیایش آمدهام، میپذیریام؟
به تو پناه میبرم
رقیه نذیری
خدایا! به سویت میگریزم اگر ذهنم از سیاهی انباشته باشد، و اگر گامهایم به بیتو بودن برسند. پناه میبرم به تو اگر دلخوشیهایم مرا بفریبند و اهریمنها از درون و بیرون، اندیشهام را احاطه کنند و دانستههای محدودم را به تباهی بکشانند.
از این فریب نامحسوس، خدایا! به تو پن