دعای روز سیزدهم
اَللّهُمَّ طَهِّرْنى فیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالاْقْذارِ وَصَبِّرْنى فیهِ عَلى کاَّئِناتِخدایا پاکم کن در این ماه از چرکى و کثافات و شکیبایم کن بر مقدراتى که
الاْقْدارِ وَوَفِّقْنى فیهِ لِلتُّقى وَصُحْبَةِ الاْبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرَّةَ عَیْنِ الْمَساکینَ
خواهد شد و موفقم دار در این ماه به پرهیزکارى و هم نشینى با نیکان به کمک خودت اى روشنایى دیده مسکینان
زلال وحی
معارفی پیرامون قرآن(قسمت سوم و پایانی)مراتب قرآن
قرآن کریم نظیر کتابهاى معمولى نیست که سراسرش در اختیار خوانندگان باشد بلکه کتابى است الهى و داراى مرتبتها و مرحلهها ، ظاهر و باطن دارد و باطنش نیز داراى بطونى است ، مرحله اعلاى آن ام الکتاب است چنان که مى فرماید : «وَإِنَّهُ فِى أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِىٌّ حَکِیمٌ ؛ و همانا که آن در امّ الکتاب که لوح محفوظ است، نزد ما بلند مرتبه و حکیم است».
اصل و ریشه و مادر آن که عالى ترین مرحله و وجود حقیقى است نزد خدا است، همان مرتبه عالیه اى که در دست فرشتگان مقرب و مورد اکرام الهى است: « بِأَیْدِى سَفَرَة * کِرَام بَرَرَة ؛ در دست سفیرانى * بزرگوار و نیکوکار» .
و مرتبه پایین و نازل آن به دست مردم و به زبان عربى آشکار است: « إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛ که ما آن را به زبان عربى فصیح و گویا قرار دادیم تا در آن تعقّل کنند».
و در این مرحله آن ، محتوا در قالب الفبایى در مى آید ، شنیده مى شود ، دیده و نوشته مى شود ، تفسیر و تأویل مى گردد ، تا زمینه فهم و تعقل و ترقى و تکامل انسان فراهم آید ، در همین آیه یادآور شده که قرآن را به صورت عربى فصیح درآورده ایم تا منشأ تعقل و فهم و اندیشیدن شما باشد : «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ».
آشنایى با قرآن
براى آشنایى اجمالى با قرآن مى توان از روزنه نامها و صفاتى که خداى متعال براى این گنجینه حیاتى در خود قرآن گشوده است نیم نگاهى انداخت .
این اوصاف به شصت عنوان بالغ مى شود و در یک نظر مى توان آنها را به ده دسته تقسیم کرد:
اوصاف دهگانه قرآن
1 ـ صفات کلى قرآن که به منزله عنوان مشیر یا معناى جنسى است مثل :« کتاب ، حدیث ، قول » که هیچ گونه دلالتى بر اهداف نزول و ویژگیهاى قرآن ندارد.
2 ـ اوصافى که دلالت بر نحوه بیان قرآن دارد مثل : « عربى ، مبین ، متشابه ، مثانى ، تفصیل ، مفصل ».
3 ـ اوصاف مدح آمیزى که اجمالا دلالت بر اهمیت و وفور فایده و برکات آن دارد مثل : « عظیم ، ثقیل ، کریم ، مجید ، مبارک ، احسن الحدیث ، علىّ ، حکیم و عزیز».
4 ـ صفتهایى که موضع این کتاب را نسبت به سایر کتابهاى آسمانى بیان مى فرماید مانند : « تصدیق ، مصدق و مهیمن ».
5 ـ عناوینى که بر نزول آن از طرف خداى تعالى دلالت دارد مانند : « کلام الله، آیات الله، تنزیل و منزل» عنوانهاى حق، حق الیقین و صدق را نیز مى توان جزء این دسته به حساب آورد و شاید ملحق به دسته ششم باشد.
6 ـ عنوانهایى که بر صحیح بودن محتوى و محکم و متقن بودن مضمون و روشنى مفاهیم آن دلالت دارد ، مفاهیمى که قواى فکرى و عقلانى انسان را تغذیه مى نماید و حق و باطل را از یکدیگر جدا مى سازد مانند : « علم، برهان، تبیان، بیان، بینات، فرقان، فصل، قیم و غیر ذى عوج ».
7 ـ اوصافى که دلالت بر نیروى انگیزنده قرآن دارد، نیرویى که انسان را براى حرکت تأمّلى به فعالیت وامىدارد مانند: «بشرى، بشیر و نذیر ».
8 ـ اوصافى که دلالت دارد قرآن دل را بیدار نموده و از غفلت و بى خبری خارج و براى پذیرش حق آماده مىسازد مثل « ذکرى، ذى الذکر، تذکر و موعظه».
9 ـ عناوینى که دلالت دارد قرآن امراض روحى را شفا مى دهد و موانع را برطرف مى سازد مانند: «شفا» .
10 ـ اوصافى که دلالت بر روشن گرى قرآن نسبت به همه مراحل کمال یا ابعاد انسان دارد یعنى هم در مرحله شناخت فکر و عقل را هدایت مى کند و بینش صحیح و یقین به انسان مى بخشد و هم به دل روشنى و آگاهى داده و آن را براى گرایش و پذیرش حق آماده مى سازد و هم روح را در سیر صعودى قدم به قدم همراهى و راهنمایى مى کند تا درجات عالیه کمال را یکى پس از دیگرى طى کند و به هدف نهایى برسد: « یَهْدِى بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ ؛ خدا به وسیله آن نور و کتاب کسانى را که از او پیروى کنند به راههاى سلامت راهنمایى مى کند»
قرآن معرِّف مقام مقدس احدیت
این کتاب شریف صورت احدیت جمع جمیع اسما و صفات و معرف مقام مقدس حق به تمام شؤون و تجلیات است و به عبارت دیگر این صحیفه نورانیه صورت « اسم اعظم » است چنان که انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکى است و در عالم تفرقه از هم به حسب صورت متفرق گردند ولى باز به حسب معنا از هم متفرق نشوند و این یکى از معانى« لَنْ یَفْتَرِقَا حتّى یَرِدَا عَلىَّ الحَوض » مى باشد .
و چنان که حق تعالى به یدى الجلال و الجمال تخمیر طینت آدم اول و انسان کامل فرموده ، به یدى الجلال و الجمال تنزیل کتاب کامل و قرآن جامع نموده و شاید به همین جهت آن را قرآن نیز گویند چه که مقام احدیت جمع وحدت و کثرت است .
و از این جهت این کتاب قابل نسخ و انقطاع نیست زیرا که اسم اعظم و مظاهر او ازلى و ابدى است و تمام شرایع به همین دعوت ، به همین شریعت و ولایت محمدیه است.
آنچه صریحاً یا ظاهراً در قرآن کریم آمده در چند دسته است :
الف : معارفى که به اسماء و صفات الهى مربوط مى شود از قبیل : حیات، علم، قدرت، سمع، بصر، توحید و سایر اوصاف کمالى که به ذات خدا بستگى دارد .
ب : معارفى که مرتبط است به افعال الهى مانند: خلق و امر و اراده و مشیت، هدایت، قضا و قدر ، جبر و تفویض ، رضا و سخط و . . .
ج : معارف مربوط به واسطههاى فیضى مانند: لوح، قلم، بیت معمور و امثال آن که واسطه فیضى بین خداى متعال و انسانها هستند.
د : مباحث مربوط به شناخت انسان و تبیین حقیقت وى در جهان چه انسانِ پیش از دنیا و چه انسان پس از دنیا و چه انسان در دنیا.
و مباحثى که در زمینه پیدایش انسان، معرفت انسان، معرفت اصول اجتماعى انسان، انسانهاى کامل و نمونه و کمال انسان به عنوان نبوت، الهام، شریعت و نیز آنچه بیانگر آینده انسان یعنى برزخ و معاد است.
و همچنین معارفى که درباره اخلاق ، تهذیب ، تربیت و مقامهاى اولیاى الهى است .
در مجموع هر آنچه به سعادت بشر مربوط است از عقیده و اخلاق و عمل همه در قرآن بیان شده است و از آنجا که عقیده و اصول دین زیربنا و پایه اخلاق و عمل است، خداى سبحان نسبت به آن عنایت ویژه اى فرموده و مى توان گفت هیچ عقیده اى در جهان نیست که قرآن درباره آن سخن نگفته باشد . قرآن حق را تأیید و باطل را نفى مى کند و این امر شامل همه عقاید گذشته و آینده مى شود ، باید همه مکتبهاى بشرى بر این میزان الهى عرضه شود و صحت و سقم آنها روشن گردد ، زیرا قرآن در این باره اظهار نظر کرده است .
زمینههاى راهیابى به قرآن
راه یابى به باطن و اسرار این کتاب شرایطى دارد ، باید نردبان تقوا طى گردد تا انسان به معراج طهارت برسد زیرا ; « لاَ یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ ؛ جز پاک شدگان از هر نوع آلودگى به حقایق و اسرار و لطایف آن دسترسى ندارند ».
« رَسُولٌ مِنَ اللهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُّطَهَّرَةً ؛ آن دلیل روشن فرستاده اى چون پیامبر اسلام از سوى خداست که صحیفههایى پاک را مى خواند ».
گرچه تحصیل طهارت کار ساده اى نیست ولى ممکن و راهش باز است ، براى تحصیل طهارت باطنى باید چند مرحله طى شود :
شرائط راه یابى به قرآن
1 ـ همه محرمات و گناهان برونى و درونى کاملا ترک شود ، یعنى درون آینه اى شود که بتوان با آن حقایق ملکوتیه را مشاهده کرد که اگر ذره اى از رذایل و خبائث معنوى چون حقد و حسد و حرص و بخل و کینه و ریا و غرور اعمال فاسد ظاهرى در انسان باشد مشاهده امور ملکوتیه ممکن نخواهد بود.
2 ـ انجام همه فرایض و واجبات قلبیه و قالبیه و بدنیه و مالیه و حقوقیه است.
3 ـ اتصال به ولایت اهل بیت (علیهم السلام) و عشق ورزى به آنان و پیروى و اطاعت از دستورات حیات بخش آن بزرگواران.
4 ـ مداومت بر عمل صالح و اخلاق حسنه و حفظ و رعایت تقوا در همه امور و شؤون زندگى فردى و خانوادگى و اجتماعى.
منبع: کتاب جاوههای رحمت الهی
کلام نور
شادى روزه دارقال الصادق علیه السلام: للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه
امام صادق علیه السلام فرمودند: براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است: 1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت)
وسائل الشیعه، ج 7 ص 290
بهشت و باب روزهدارن
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:انللجنة بابا یدعى الریان لا یدخل منه الا الصائمون.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: براى بهشت درى استبنام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد مىشوند.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 295، ح31.
خوشا بحال روزه داران
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: طوبى لمن ظما او جاع لله اولئک الذین یشبعون یوم القیامة
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: خوشا بحال کسانى که براى خدا گرسنه و تشنه شدهاند اینان در روز قیامتسیر مىشوند.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 299، ح2.
مژده به روزهداران
قال الصادق علیه السلام: من صام لله عزوجل یوما فى شدة الحر فاصابه ظما و کل الله به الف ملک یمسحون وجهه و یبشرونه حتى اذا افطر.
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس که در روز بسیار گرم براى خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را مىگمارد تا دستبه چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامى که افطار کند.
الکافى، ج 4 ص 64
حکمتهای شگرف
حکمت145 نهج البلاغه: عبادتهاى بى حاصل (اخلاقى،معنوی،عبادى)قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ الْأَکْیَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند : بسا روزه دارى که بهره اى جز گرسنگى و تشنگى از روزه دارى خود ندارد ، و بسا شب زنده دارى که از شب زنده دارى چیزى جز رنج و بى خوابى به دست نیاورد ! خوشا خواب زیرکان، و افطارشان!
حکمت 146 : ارزش دعا ، صدقه و زکات دادن(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] سُوسُوا إِیمَانَکُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاةِ وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : ایمان خود را با صدقه دادن ، و اموالتان را با زکات دادن نگاهدارید، و امواج بلا را با دعا از خود برانید.
حکمت 147 (عملی، اخلاقى، اعتقادى)
وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ [علیه السلام] لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ قَالَ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ أَخَذَ بِیَدِى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ [علیه السلام] فَأَخْرَجَنِى إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ :
یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّى مَا أَقُولُ لَکَ النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ یَا کُمَیْلُ الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ بِهِ یَکْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَةَ فِى حَیَاتِهِ وَ جَمِیلَ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ یَا کُمَیْلُ هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِى الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَةَ لَهُ فِى أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِى قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَیْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّینِ فِى شَیْءٍ أَقْرَبُ شَیْءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ حَتَّى یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِى قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَ
جَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِى أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْتَ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : (کمیل بن زیاد مى گوید: امام دست مرا گرفت و به سوى قبرستان کوفه برد، آنگاه آه پْر دردى کشید و فرمود )
اى کمیل بن زیاد ! این قلبها بسان ظرفهایى هستند ، که بهترین آنها ، فراگیرترین آنهاست، پس آنچه را مى گویم نگاهدار:
1ـ اقسام مردم (مردم شناسى)
مردم سه دسته اند ، دانشمند الهى ، و آموزنده اى بر راه رستگارى ، و پشههاى دست خوش باد و طوفان و همیشه سرگردان ، که به دنبال هر سر و صدایى مى روند. و با وزش هر بادى حرکت مى کنند؛ نه از روشنایى دانش نور گرفتند ، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند .
2ـ ارزشهاى والاى دانش
اى کمیل: دانش بهتر از مال است . زیرا علم ، نگهبان تو است ، ولى تو باید از مال خویش نگهدارى کنی؛ مال با بخشیدن کم مى شود اما علم با بخشش فزونى گیرد ؛ و مقام و شخصیتى که با مال به دست آمده با نابودى مال ، نابود مى گردد.
اى کمیل بن زیاد! شناخت علم راستین ( علم الهى آیینى است که با آن پاداش داده مى شود و انسان در دوران زندگى با آن خدا را اطاعت مى کند ، و پس از مرگ ، نام نیکو به یادگار گذارد . دانش . فرمانروا؛ و مال، فرمانبر است.
3ـ ارزش دانشمندان
اى کمیل!ثروت اندوزانِ بى تقوا، مرده اى به ظاهر زنده اند ، اما دانشمندان تا دنیا بر قرار است زنده اند ، بدنهایشان گرچه در زمین پنهان اما یاد آنان در دلها همیشه زنده است.
4ـ اقسام دانش پژوهان
بدان که در اینجا (اشاره به سینه مبارک کرد) دانش فراوانى انباشته اتس، اى کاش کسانى را مى یافتم که مى توانستند آن را بیاموزند ؟ آرى تیزهوشانى مى یابم اما مورد اعتماد نمى باشند . دین را وسیله دنیا قرار داده ، و با نعمتهاى خدا بر بندگان ، و با برهانهاى الهى بر دوستان خدا فخر مى فروشند . یا گروهى که تسلیم حاملان حق مى باشند اما ژرف انیشیِ لازم را در شناخت حقیقت ندارند، که با اولین شبهه اى ، شک و تردید در دلشان ریشه مى زند؛ پس نه آنها ، و نه اینها ، سزاوار آموختن دانشهاى فراوان من نمى باشند. یا فرد دیگرى که سخت در پى لذت بوده ، و اختیار خود را به شهوت داده است، یا آن که در ثروت اندوزى حرص مى ورزد ، هیچ کدام از آنان نمى توانند از دین پاسدارى کنند، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند، و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش مى میرد.
5ـ ویژگىهاى رهبران الهی
آرى ! خداوندا! زمین هیچ گاه از حجت الهى خالى نیست، که براى خدا با برهان روشن قیام کند، یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان ، تا حجت خدا باطل نشود ، و نشانههایش از میان نرود. تعدادشان چقدر؟ و در کجا هستند؟ به خدا سوگند ! که تعدادشان اندک ولى نزد خدا بزرگ مقدارند ، که خدا به وسیله آنان حجتها و نشانهاى خود را نگاه مى دارد، تا به کسانى که همانندشان هستند بسپارد ، و در دلهاى آن بکارد، آنان که دانش ، نور حقیقت بینى را بر قلبشان تابیده ، و روح یقین را در یافته اند ، که آنچه را خوشگذرانها دشوار مى شمارند ، آسان گرفتند، و آن چه که ناآگاهان از آن هراس داشتند أنس گرفتند . در دنیا با بدنهایى زندگى مى کنند، که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است، آنان جانشینان خدا در زمین، و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند. آه، آه، چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم! کمیل! هرگاه خواستى بازگرد.
حکمت 148تنقش سخن در شناخت انسان (رفتار شناسى) (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : انسان زیر زبان خود پنهان است .
حکمت 149ضرورت خود شناسى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] هَلَکَ امْرُؤٌ لَمْ یَعْرِفْ قَدْرَهُ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : نابود شد کسى که ارزش خود را ندانست.
حکمت 150ضد ارزشها و هشدارها (اخلاقى،اجتماعى،سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ یَعِظَهُ لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَیْرِ عَمَلٍ وَ یُرَجِّى التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ یَقُولُ فِى الدُّنْیَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِینَ وَ یَعْمَلُ فِیهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِینَ إِنْ أُعْطِیَ مِنْهَا لَمْ یَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ یَقْنَعْ یَعْجِزُ عَنْ شُکْرِ مَا أُوتِیَ وَ یَبْتَغِى الزِّیَادَةَ فِیمَا بَقِیَ یَنْهَى وَ لَا یَنْتَهِى وَ یَأْمُرُ بِمَا لَا یَأْتِى یُحِبُّ الصَّالِحِینَ وَ لَا یَعْمَلُ عَمَلَهُمْ وَ یُبْغِضُ الْمُذْنِبِینَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ یَکْرَهُ الْمَوْتَ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِ وَ یُقِیمُ عَلَى مَا یَکْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِیاً یُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِیَ وَ یَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِیَ إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا یَظُنُّ وَ لَا یَغْلِبُهَا عَلَى مَا یَسْتَیْقِنُ یَخَافُ عَلَى غَیْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ وَ یَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَکْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ یُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ یُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِیَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ یَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا یَعْتَبِرُ وَ یُبَالِغُ فِى الْمَوْعِظَةِ وَ لَا یَتَّعِظُ فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ یُنَافِسُ فِیمَا یَفْنَى وَ یُسَامِحُ فِیمَا یَبْقَى یَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً یَخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا یُبَادِرُ الْفَوْتَ یَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِیَةِ غَیْرِهِ مَا یَسْتَقِلُّ أَکْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَسْتَکْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا یَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَیْرِهِ فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِیَاءِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الذِّکْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ یَحْکُمُ عَلَى غَیْرِهِ لِنَفْسِهِ وَ لَا یَحْکُمُ عَلَیْهَا لِغَیْرِهِ یُرْشِدُ غَیْرَهُ وَ یُغْوِى نَفْسَهُ فَهُوَ یُطَاعُ وَ یَعْصِى وَ یَسْتَوْفِى وَ لَا یُوفِى وَ یَخْشَى الْخَلْقَ فِى غَیْرِ رَبِّهِ وَ لَا یَخْشَى رَبَّه
ُ فِى خَلْقِهِ
قال الرضى و لو لم یکن فى هذا الکتاب إلا هذا الکلام لکفى به موعظة ناجعة و حکمة بالغة و بصیرة لمبصر و عبرة لناظر مفکر .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : (مردى از امام درخواست اندرز کرد)
از کسانى مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى اندازد، در دنیا چونان زاهدان سخن مى گوید، اما در رفتار همانند دنیا پرستان است ، اگر نعمتها به او برسد سیر نمى شود ، و در محرومیت قناعت ندارد ، از آنچه به او رسید شکرگزار نیست و از آنچه مانده ، زیاده طلب است.
دیگران را پرهیز مى دهد اما خود پروا ندارد ، به فرمانبردارى امر مى کند اما خود فرمان نمى برد ، نیکوکاران را دوست دارد ، اما رفتارشان را ندارد ، گناهکاران را دشمن دارد اما خود یکى از گناهکاران است ، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمى دارد ، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشارى دارد، اگر بیمار شود پشیمان مى شود ، و اگر مصیبتى به او رسد به زارى خدا را مى خواند ؛ اگر به گشایش ، دست یافت مغرورانه از خدا روى بر مى گرداند ، نفس به نیروى گُمان ناروا بر او چیرگى دارد ، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمى گردد.
براى دیگران که گناهى کمتر از او دارند نگران ، و بیش ار [چه که عمل کرده امیدوار است . اگر بى نیاز گردد مست و مغرور شود ، و اگر تهى دست گردد ، مأیوس و سْست شود ، چون کار کند در آن کوتاهى ورزد ، و چون چیزى خواهد زیاده روى نماید ، چون در برابر شهوت قرار گیردگناه را برگزیده ، توبه را به تأخیر اندازد ، و چون رنجى به او رسد از راه ملت اسلام دورى گزیند ، عبرت آموزى را طرح مى کند اما خود عبرت نمى گیرد ، در پند دادن مبالغه مى کند اما خود پند پذیر نمى باشد.
سخن بسیار مى گوید ، اما کردار خوب او اندک است ! براى دنیاى زودگذر تلاش و رقابت دارد اما براى آخرت جاویدان آسان مى گذرد؛ سود را زیان و زیان را سود مى پندارد ، از مرگ هراسناک است اما فرصت را از دست مى دهد ، گناه دیگران را بزرگ مى شمارد، اما گناهان بزرگ خود را کوچک مى پندارد، طاعت خود را ریاکارانه بر خورد مى کند ، خوشگذرانى با سرمایه داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد ، به نفع خود بر زیان دیگران حکم مى کند اما هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد.
حکمت 151ضرورت آینده نگرى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِکُلِّ امْرِئٍ عَاقِبَةٌ حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : هر کس را پایانى است ؛ تلخ یا شیرین.
حکمت 152توجه به فنا پذیرى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِکُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ کَأَنْ لَمْ یَکُنْ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : آنچه روى مى آورد ، باز مى گردد؛ وچیزى که بازگردد ، گویى هرگز نبوده است!
حکمت 153صبر و پیروزی (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : انسان شکیبا، پیروزى را از دست نمى دهد، هر چند زمان آن طولانى شود .
حکمت 154اهمیت نیتها (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الرَّاضِى بِفِعْلِ قَوْمٍ کَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِى بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِهِ.
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : آن کس که از کار مردمى خشنود باشد ، چونان کسى است که همراه آنان بوده و هر کس که به باطلى روى آورد ، دو گناه بر عهده او باشد: گناه کردار باطل ، و گناه خشنودى به کار باطل.
حکمت 155 ضرورت پایبندى به عهد و پیمان (اخلاق اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] اعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فِى أَوْتَادِهَا .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : عهد و پیمانها را پاس دارید به خصوص با وفاداران.
حکمت 156ضرورت خداشناسى و اطاعت(اخلاقى،عبادی، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] عَلَیْکُمْ بِطَاعَةِ مَنْ لَا تُعْذَرُونَ بِجَهَالَتِهِ .
و درود خدا بر ایشان ، فرمودند : خداى را اطاعت کنید که در نشناختن پروردگار عذرى ندارید.
منبع: نهج البلاغه
عزیزآل یاسین
این طالب بدم المقتول بکربلاابوحمزه ثمالی میگوید: به حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) عرض کردم:ای فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)! آیا شما همه قائم نیستید و حق را بر پا نمیدارید پس چرا تنها حضرت مهدی (علیه السلام) را قائم میخوانند؟
حضرت فرمودند: چون جدّم حسین (علیه السلام) کشته شد، فرشتگان صدا به گریه و ناله بلند نموده و به خداوند متعال عرض کردند: پروردگارا آیا قاتلان بهترین بندگانت و زادهی اشرف برگزیده گانت را به حال خود وا میگذاری؟
خداوند متعال به آنها وحی فرستاد:ای فرشتگان من! آرام گیرید؛ به عزت و جلالم سوگند، از آنان انتقام خواهم گرفت؛ هرچند بعد از گذشت زمانها باشد.
آن گاه پروردگار عالم پرده از جلوی دیدگان آنان کنار زد و امامان ازفرزندان امام حسین (علیه السلام) را یکی پس ازدیگری به آنها نشان داد.
فرشتگان از این منظره، مسرور و شادمان گردیدند و دیدند که یکی از آن بزرگواران، ایستاده مشغول نماز خواندن است. خداوند متعال فرمود:
با این قائم (شخص ایستاده) از آنان (قاتلان امام حسین(علیه السلام) انتقام خواهم گرفت.
منبع: دلائل الامامة، طبری، ص 239.
مواعظ جاوید
سلب آسایش جهانخوارانمتوجه باشید که در هر جا زورمندان و دولتها با ما مخالف باشند ملتها با ما موافقند. باید اساس را مردم و فکر مردم قرار داد و باید به فکر مردم بود، نه دولتها. زیرا مردم و تودهها با حق موافقند چون زیر بار ستم بوده اند و نمیخواهند تحت سلطهی آمریکا باشند. (1)
هیهات که خمینی، در برابر تجاوز دیو سیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر صحنههای ذلت وحقارت مسلمانان باشد من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فرضیهی دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم.
قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه خود که مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه میدهد. و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنههای مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگان که به ستم و ظلم خویشتن اصرار مینمایند، سلب خواهد کرد. (2)
پی نوشت :
1- حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه)، صحیفهی نور، ج15، ص 19.
2- حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه)، صحیفهی نور، ج20، ص 113.
در محضر ولایت
...دوستان سعى کنند در همهى اوقات - بخصوص در ماه رمضان - تلاوت قرآن را از یاد نبرند. قرآن نباید از زندگىتان حذف شود. تلاوت قرآن را حتماً داشته باشید؛ هر چه ممکن است. تلاوت قرآن هم با تأمل و تدبر اثر مىبخشد. تلاوت عجلهیى که همینطور انسان بخواند و برود و معانى را هم نفهمد یا درست نفهمد، مطلوب از تلاوت قرآن نیست؛ نه اینکه بىفایده باشد - بالاخره انسان همینکه توجه دارد این کلام خداست، نفس این یک تعلق و یک رشتهى ارتباطى است و خود همین هم مغتنم است و نباید کسى را از اینطور قرآن خواندن منع کرد لیکن تلاوت قرآنى که مطلوب و مرغوب و مأمورٌبه است، نیست. تلاوت قرآنى مطلوب است که انسان با تدبر بخواند و کلمات الهى را بفهمد، که به نظر ما مىشود فهمید.منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضاى هیأت دولت 17/07/1384
شمیم هدایت
مجاهدت و ثبات بر فطرتفطرت انسانی، فطرت هدایت و ایمان به خدای تعالی است. آنچه انسان را از این فطرت خارج میکند، معصیت خدای تعالی و اطاعت از شیطان است. شیطان داخلی که هوی و هوس خود انسان است، یا شیطان خارجی که هوی و هوس دیگران؛ هر دو آدم را از فطرت بیرون میکند.
«ثم کان عاقبة الّذین اساءوا السّوایانکذبوا بئایات الله و کانوا بها یستهزءون؛سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!» (1)
اگر به وسیلهی اطاعت خدا، در راه خدا مجاهده کردی، همچون مجاهداتی که انبیاء و اولیاء و صلحا کردند، این مجاهده، شما را در فطرت نگه میدارد. چون خدا به مجاهد وعده داده است که اگر من را در برابر شیطان یاری کردی، من هم تو را یاری میکنم؛ «یاایها الذین امنوا إن تنصروالله ینصرکم» (2)
اگر همه بخواهند تو را زمین بزنند؛ چون خدا میخواهد تو بالا روی. اگر در راه خدا مجاهده کردی، یاری خدا را میبینی.
... عمده دلیلی که انبیاء را در برابر دنیای آتش زا و در برابر توطئههای شیطان حفظ کرد، نصرت خداست.
... باید به توفیق الهی، اطاعت هوی و هوس را تعطیل کنی و اطاعت خدا بکنی، تا پشت سر آن، نصرت خدا را ببینی.
پی نوشت :
1- سورهی روم، آیهی 10
2- سورهی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، آیهی 7.
نکتههای ناب
نقش نیکی به پدر و مادر در قبولی توبهمردی به محضر پیامبر اکرم (صلی آله علیه و آله وسلم) آمد و گفت:ای رسو خدا هیچ کار زشتی نیست مگر این که انجام داده ام، آیا توبهی من قبول میشود؟!
پیامبر اکرم(صلی آله علیه و آله وسلم) به او فرمودند: آیا پدر و مادرت زنده هستند؟ او گفت: پدرم زنده است.
حضرت فرمودند: برو به پدرت نیکی کن، که همین نیکی به پدر موجب پذیرفتن توبهی تو خواهد شد. وقتی او رفت پیامبر(صلی آله علیه و آله وسلم) آهسته به گونهای که او نفهمد و ناراحت نشود، به حاضران گفتند:ای کاش! مادر او زنده بود و به مادرش نیکی میکرد، زیرا با نیکی کردن به مادر، قبولی توبه اش نزدیک تر می¬بود.
منبع: بحارالانوار، ج 74، ص 82.
دل نوشته
ماه برگزیده خدافاطمه پهلوان علیآقا
ماه خدا و ماه بنده خدا، بار دیگر نیاز مخلوق است در برابر غنای خالق و عجز عابد است و بخشش بیدریغ معبود.
روزه، چه ارتباط عجیبی میآفریند! در برابر جبروتش زانو میزنی، قلب میتپد و قفس چشم، پرنده اشک را میرهاند؛ آنگاه، شبنم حسی عجیب در پیشگاه معبود میچکد و احساس میکنی عاشقی را درک کردهای. وقتی جسم آرام میگیرد، روح در تکاپوست و روزه، مجال تصفیه روح است تا برای داشتهها و نداشتههایش برنامهریزی کند و قلعه قلب زیبایی، به همت او فتح شود.
ثانیههای آن را باید دریافت؛ وقتی نفسهای روزهدار تسبیح است و خوابش عبادت.
رمضان ماه برگزیده خداست.
یاد ابرار
فریاد رستگاریخوش فکر بود و خوش قریحه، زحمت کشیده و درس خوانده و بی طمع و بدون چشم داشت به مال و مقام کار میکرد و اهمیت اسلحهای که قرآن به آن قسم یاد کرده را خوب میشناخت. کتاب مناظرهی «دکتر و پیر» اولین گام او در برآورده کردن نیاز قشر جوان بود. کتابهای «درسی که امام حسین (علیه السلام) به انسانها آموخت.»، «مسایل عصرما»، «مشکلاتی مذهبی روز»، «ولایت فقیه»، «پاسخ به مشکلات جوانان» از جمله آثار ارشمند این عالم مجاهد است. این شهید گران قدر، پشتوانهی محکمیبرای انقلاب بود و به فرمایش مقام معظم رهبری «باوزنهی اجتماعی که ایشان داشت برای منافقین خطری بزرگ و برای جمهوری اسلامیسرمایهی با ارزش محسوب میشد و این از دید نفاق دور نمانده بود.»
پس از این که تلفنی ایشان را تهدید به ترور کردند، این شیفتهی امام راحل با تعبیری عاشقانه گفت: «همهی یاران امام چون لباس اویند و شهید خواهند شد که با خواست خدا، من هم از شهدا خواهم بود؛ اما خورشید وجود امام همچنان میتابد.»
شهید حجت الاسلام سید عبدالکریمهاشمینژاد ، در هفتم مهر 1360 مصادف روز شهادت حضرت جواد الائمه (علیه السلام) به مکان حزب جمهوری اسلامیآمد و رأس ساعت هشت، پس از پایاین کلاس درس، منافقی کوردل که قبلا به سبب داشتن موارد انحرافی از حزب خارج شده بود، با نارنجک به ایشان حمله کرد و ایشان را به شهادت رساند.
حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) در رثای این عالم فرزانه فرمودند:
«امروز در روز شهادت آن سلف صالح (حضرت امام جواد علیه السلام) این خلف صالح و متعهد از دست ما گرفته شد ما در عین حال که از شهادت چنین جوانمردی فاضل، عالم و مجاهد متأثر هستیم، لکن هر یک از این شخصیتها که از دست ما برود، برای اسلام کمک و برای مخالفین اسلام، لعن و نفرت و دلیل ضعف آنهاست.»
منبع: گلشن ابرار
حکایتها و پندها
ثمرهی ذکر ذاکریکی از بزرگان میگوید: در سفری به ساحل دریایی رسیدم. صیادی را دیدم دامیدر دریا افکنده بود و ماهی میگرفت و دختری با او بود. هرچند ماهی میگرفت به دختر میداد. دخترک ماهیان را میگرفت و باز به دریا میافکند. من از دور میدیدم و تعجب میکردم. پیش رفتم و گفتم!ای دختر! این مرد، ماهی را به صد حیله و محنت از دریا میآورد و به تو میدهد و تو، باز به دریا میافکنی؟ این چه کاری است؟! دختر گفت: این پدر من است امروز مرا با خود بر لب دریا آورده و روزی ما از دریا به دست میآید. چون امروز به کنار دریا آمدم و یک ماهی در دام پدرم افتاد، آوازی شنیدم که: «ای ماهی! اگر از ذکر حق غافل نمیشدی، در این دام گرفتار نمیآمدی.» به یقین دانستم تا ماهی از ذکر خدا غافل نشود، در دام نمیافتد و آن ماهی که از ذکر حق غافل باشد، غذای ما را نشاید، مبادا که غفلتش در ما اثر کند و ما را ازیاد حق، باز دارد!
تا زنده ایم ذکرش بر زبان ماست
یادش انیس و مونس جان و روان ماست
پس رحمت بر صاحب همتی باد که ذکر حق را ورد جان خود سازد، تا به حکم این حکایت، آفتاب عنایت الهی بر کار او سایه اندازد و نور هدایت، حلقهی دلش را بجنباند و از دست وجود خودش برهاند و به وجود بی کرانش رساند که خداوند متعال فرموده: «به یاد من باشید تا به یاد شما باشم و شکر مرا گویید و در برابر نعمتهایم کفران نورزید.»(1)
پی نوشت :
1- سورهی بقره آیهی 152.
منبع: رسالة العلیة فی الاحادیث النبویه ص 118.معرفی کتاب
شناسنامه کتابنام کتاب: شقایق در محراب (حیات و سیرهی دومین شهید محراب آیتالله مدنی)
نویسنده: مهدی قیصری
تاریخ انتشار: اردیبهشت 1385
تعداد صفحات: 224
قیمت: 1000 تومان
قطع: پالتویی
نوبت چاپ: اول
شمارگان: 2000 نسخه
معرفی کتاب:
شهید محراب، سید اسدالله مدنی، از جمله شجاعترین شاگردان حضرت امام بود که سالهای مبارزه با نظام پهلوی را با شجاعتی نشأت گرفته از الگوهای بنیادین شیعی و با سرسختی بیبدیل پشت سر گذارد و لحظهای در مبارزه تردید نکرد و کوتاه نیامد.
پیروزی انقلاب اسلامیعرصهی دیگری بود که شهید مدنی بدون کمترین وقفه و درنگی وارد آن شد و تا سرحد توان خود، و حتی بیش از آن، در استحکام پایههای نظام مطلوب خویش پایمردی کرد. از این روست که مردم مناطق غرب کشور، از همدان تا تبریز، یاد و خاطرهی او را پس از سالها به زیباترین شکل و شیوه در سینههای خود حفظ کردهاند، و با مرور کردن آنها، به طراوت روحی و معنوی خود میافزایند.
مردم تبریز هنوز بهیاد دارند که در خانهی امام جمعهی شهرشان، هنگام صرف غذا باز بود و هر رهگذری میتوانست وارد خانه شود و پس از اقامهی نماز در کنار سفره بنشیند و همراه امام جمعه از برکت خداوند (نان و سیبزمینی آبپز) تناول کند؛ امام جمعهای که مردم را محرمترین و نزدیکترین کسان خود میدانست و غذای سادهی خود را با آنان تقسیم میکرد. این کتاب، کوششی است در جهت بازشناسی شخصیت، افکار و مرام شهید مدنی، امید آنکه نسل سوم انقلاب با مطالعهی این اثر به کاوش بیشتری در فرهنگ انقلاب اسلامیو تاریخ معاصر ایران ترغیب گردد.
احکام
روزه مستحبی و قضای روزه واجبپرسش: اگر کسی قضای روزه واجب داشته باشد، آیا میتواند روزه مستحبی بگیرد؟
پاسخ: کسی که روزه واجب به عهدهاش باشد نمیتواند روزه مستحبی بگیرد. (1)
آیا شکستن روزه غیر ماه رمضان قضا و کفاره دارد
پرسش: من در رسالههای مختلف و توضیح المسائل خواندهام که یک شخص میتواند روزه اختیاریهایش را هر وقت خواست بشکند. آیا این بدان معناست که اگر کسی روزه اختیاریاش را بشکند، هیچ کفاره و قضایی ندارد؟ بخاطر خوردن یا آشامیدن؟
پاسخ: روزه غیر ماه رمضان چند قسم است:
روزه مستحبی؛ اگر کسی روزه مستحبی بگیرد واجب نیست آن را به آخر رساند بلکه اگر برادر مؤمنش او را به غذا دعوت کند مستحب است دعوت او را قبل کند و در بین روز افطار نماید. (2)
روزه نذری؛ اگر نذر کند که روز معینی را روزه بگیرد چنانچه در آن روز عمدا روزه خود را باطل کند باید یک بنده آزاد نماید یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد یا به شصت فقیر طعام دهد(3) البته روزه عهدی هم مثل نذری است.(4)
روزه قضای ماه رمضان؛ کسی که قضای روزه ماه رمضان را گرفته، اگر بعد از ظهر عمدا کاری که روزه را باطل میکند انجام دهد، باید به ده فقیر هر کدام یک مُد که تقریبا ده سیر(معادل 750 گرم) است، طعام بدهد و اگر نمیتواند، بنابر احتیاط واجب باید سه روز پی در پی روزه بگیرد.(5)
روزه قَسَم؛ اگر قسم بخورد که روز معینی را روزه بگیرد، چنان چه عمدا مخالفت کند و آن روز را روزه نگیرد، باید کفاره بدهد. یعنی یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را سیر کند یا آنان را بپوشاند و اگر اینها را نتواند، باید سه روز روزه بگیرد.(6)
پی نوشت :
1- مسأله 1562، الغایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی، ج2، ص: 177.
2-توضیح المسائل، امام خمینی، مسئله 1748.
3-همان، مسئله 1672.
4-همان، مسئله 2669.
5-همان، مسئله 1687.
6-همان، مسئله 2670