loading...

مسجدومرکزفرهنگی حضرت ولی عصرعلیه السلام

پویاشهر(روستای پوده) ازتوابع شهرستان دهاقان

بازدید : 1044
چهارشنبه 16 ارديبهشت 1399 زمان : 10:22

دعای روز نهم

اَللّهُمَّ اجْعَلْ لى فیهِ نَصیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَةِ وَاهْدِنى فیهِ لِبَراهینِکَ السّاطِعَةِ وَخُذْ بِناصِیَتى اِلى مَرْضاتِکَ الْجامِعَةِ بِمَحَبَّتِکَ یا اَمَلَ الْمُشْتاقینَ
خدایا قرار ده برایم در این روز بهره اى از رحمت وسیعت و راهنمائیم کن در این ماه بسوى دلیلهاى درخشانت و مرا بسوى موجبات خوشنودى همه جانبه ات سوق ده به حق محبتت اى آرزوى مشتاقان

زلال وحی

احترام سائل
خداوند متعال در آیه 263 سوره بقره می‌فرماید:« قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِّن صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَآ أَذًى وَاللّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ.»
ترجمه آیه:
گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها)، از بخششى که آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است؛ و خداوند، بى‏نیاز و بردبار است.
نکته‌ها:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اگر سائلی (فقیری) نزد شما آمد، به یکی از این دو روش عمل کنید، یا چیزی که در توان دارید به او عطا کنید یا به طرز شایسته‌‌‌ای او را رد نمایید. (2) همچنین فرموده اند که: اگر با مال نمی‌توانید به مردم رسیدگی کنید، با اخلاق خوش از آنها دلجویی کنید. (3)
پیام‌ها:
1- آبرو و شخصیت فقیر، با ید حفظ شود.
2- فقیر را با محبت و دلسوزی به کار مفیدی که زندگی او را تأمین کند، راهنمایی کنید. (3)
3- انفاق باید همراه با اخلاق خوش باشد.
4- گفت وگوی خوش با فقیر، موجب تسکین او و عامل رشد انسان است، در حالی که صدقه با منت، هیچکدام را به همراه ندارد.
5- اگر فقیری به خاطره فشار و تنگدستی، ناروایی گفت، او را ببخشید.
6- خداوند آزار رسانی به فقیر را پاسخ می‌دهد ولی نه با عجله.

پی نوشت :

1- تفسیر کاشف، ج1، ص 272.
2- تفسیر پرتوی از قرآن، ذیل آیه.

منبع: تفسیر نور، ج1، ص 425.

کلام نور

فلسفه و حکمت روزه
روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت‏بدن و ابعاد دیگر داراى فواید فراوانى است، روزه در سلامت معده و پاکسازى آن از انواع غذاها که موجب انواع بیمارى‏هاست اثرات فوق العاده‏اى دارد.
پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: معده مرکز و خانه هر دردى است، و پرهیز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زیاد خورى) اساس و رأس هرداروى شفابخش است.
( ارکان الاسلام، ص 108)
از نظر بهداشت و تندرستى، باید غذا کمتر مصرف شود، و هنوز اشتهاء تمام نشده، دست از غذا خوردن بکشد، به تجربه ثابت‏شده است. افرادى که کم مى‏خورند، از کسانى که همیشه سیر مى‏خورند سالم‏تر مى‏باشند، و تن درست‏ترند. هشام بن حکم از حضرت امام صادق (علیه السلام) از علت و فلسفه روزه مى‏پرسد، آن حضرت مى‏فرمایند: به راستى خداوند روزه را واجب کرد، تا به وسیله او بین اغنیاء و فقراء مساوات و برابرى به وجود آید، و این براى آن است که ثروتمندانى که هرگز درد گرسنگى را احساس نکرده‏اند، به فقراء ترحم نمایند.
(وسائل الشیعه، ج 7، ص 3 )
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلم) فرمودند. هیچ مؤمنى نیست که ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگیرد، مگر آن که خداى تبارک و تعالى هفت‏خصلت را براى او واجب و لازم گرداند:
1- هر چه حرام در پیکرش باشد، محو و ذوب گرداند، 2- به رحمت‏خداى عزوجل نزدیک مى‏شود، 3- (با روزه خویش) خطاى پدرش حضرت آدم را مى‏پوشاند، 4- خداوند لحظات جان کندن را بر وى آسان گرداند، 5- از گرسنگى و تشنگى روز قیامت در امان خواهد بود، 6- خداى عزوجل از خوراکیجهاى لذیذ بهشتى او را نصیب دهد، 7- خداى و عزوجل برائت و بی زارى از آتش دوزخ را به او عطا فرماید.
(خصال شیخ صدوق، ص 386)
حضرت امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه درباره‌ی فلسفه روزه مى‏فرمایند:
خداوند، روزه را براى آزمایش اخلاص مردم مقرر فرموده است.
حضرت امام رضا(علیه السلام) نیز در فلسفه و دلائل وجوب روزه مى‏فرمایند:
همانا (مردم) مأمور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواری‌هاى گرسنگى و تشنگى را، و آن گاه استدلال کنند بر سختیهاى گرسنگى و تشنگى و فقر آخرت.
( وسائل الشیعه، ج 7، ص 4)

حکمت‌های شگرف

حکمت 97نهج البلاغه: ارزش یقین (اخلاقى ، اعتقادى)
سَمِعَ [علیه السلام] رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِیَّةِ یَتَهَجَّدُ وَ یَقْرَأُ فَقَالَ نَوْمٌ عَلَى یَقِینٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِى شَکٍّ .
درود خدا بر ایشان(حضرت علی) : (صداى مردى از حروراء (1) را شنید که نماز شب مى خواند و قرآن تلاوت مى کرد.)، فرمودند : خوابیدن همراه با یقین ، برتر از نمازگزاردن با شک و تردید است.
حکمت 98 : ضرورت عمل کردن به روایات (علمى ،اجتماعى ،تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَایَةٍ لَا عَقْلَ رِوَایَةٍ فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ کَثِیرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِیلٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : چون روایتى را شنیدید ، آن را بفهمید عمل کنید ، نه فقط بشنوید و نقل کنید ، زیرا راویان علم فراوان و عمل کنندگان آن اندکند.
حکمت 99 نهج البلاغه:
وَ سَمِعَ رَجُلًا یَقُولُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فَقَالَ إِنَّ قَوْلَنَا إِنَّا لِلَّهِ إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْمُلْکِ وَ قَوْلَنَا وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْهُلْکِ .
" ترجمه نهج البلاغه " (علمى،تفسیری،اعتقادى)
و درود خدا بر او ، فرمود : ( شنید که شخصى گفت انا لله و انا الیه راجعون)
این سخن ما که مى گوییم ، ما همه از آنِ خداییم ، اقرارى است به بندگى و اینکه مى گوییم " بازگشت ما به سوى اوست " اعترافى است به نابودى خویش.
حکمت 100: روش مناجات کردن (معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] وَ مَدَحَهُ قَوْمٌ فِى وَجْهِهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعْلَمُ بِى مِنْ نَفْسِى وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِى مِنْهُمْ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَیْراً مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا یَعْلَمُونَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : ( آنگاه که گروهى او را ستایش کردند فرمودند: )
بار خدایا تو مرا از خودم بهتر مى شناسى ، و من خود را بیشتر از آنان مى شناسم ، خدایا مرا از آنچه اینان مى پندارند ، نیکوتر قرار ده ، و آنچه را نمى دانند بیامرز.
حکمت 101 : روش بر طرف کردن نیازهاى مردم(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یَسْتَقِیمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِکْتَامِهَا لِتَظْهَرَ وَ بِتَعْجِیلِهَا لِتَهْنُؤَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : بر آوردن نیازهاى مردم پایدار مگر به سه چیز ، کوچک شمردن آن تا خود بزرگ نماید ، پنهان داشتن آن تا خود آشکار شود ، و شتاب در بر آوردن آن ، تا گوارا باشد.
حکمت 102 : آینده و مسخ ارزشها (سیاسى ، علمى ، تاریخى)
وَ قَالَ [علیه السلام] یَأْتِى عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا یُقَرَّبُ فِیهِ إِلَّا الْمَاحِلُ وَ لَا یُظَرَّفُ فِیهِ إِلَّا الْفَاجِرُ وَ لَا یُضَعَّفُ فِیهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ یَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِیهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَى النَّاسِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَکُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ النِّسَاءِ وَ إِمَارَةِ الصِّبْیَانِ وَ تَدْبِیرِ الْخِصْیَانِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : روزگارى بر مردم خواهد آمد که محترم نشمارند جز سخن چین را ، و خوششان نیاید جز از بدکار هرزه ، و ناتوان نگردد جز عادل.
در آن روزگار کمک به نیازمندان خسارت ، و پیوند با خویشاوندى منّت گذارى ، و عبادت نوعى برترى طلبى بر مردم محسوب مى شود در آن روز حکومت با مشورت زنان ، و فرماندهى خردسالان و تدبیر خواجگان اداره مى گردد.
حکمت 103 : روش برخورد با دنیا (اخلاقى)
وَ رُئِیَ عَلَیْهِ إِزَارٌ خَلَقٌ مَرْقُوعٌ فَقِیلَ لَهُ فِى ذَلِکَ فَقَالَ :
یَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ وَ یَقْتَدِى بِهِ الْمُؤْمِنُونَ إِنَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَیْنَهُمَا کُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ .
و درود خدا بر ایشان، : (پیراهن وصله دارى بر اندام امام بود شخصى پرسید چرا پیراهن وصله دار مى پوشى ؟)
فرمودند : دل با آن فروتن ، و نفس رام مى شود و مؤمنان از آن سرمشق مى گیرند .
دنیاى (حرام) و آخرت ، دو دشمن متفاوت ، و دو راه جداى از یکدیگرند ، پس کسى که دنیا پرست باشد و به آن عشق ورزد ، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنى خواهد کرد.
و آن دو همانند شرق و غرب و انسانى هستند که بین این دو راه مى رود ، هرگاه به یکى نزدیک شود از دیگر دور مى گردد ، و آن دو همواره به یکدیگر زیان رسانند.
حکمت 104 : "1ـ وصف الزّاهدین" (اخلاقى ، تربیتى)
وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَکَالِیِّ (2) قَالَ رَأَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع ذَاتَ لَیْلَةٍ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ فَنَظَرَ فِى النُّجُومِ فَقَالَ لِى یَا نَوْفُ أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ فقَال:
یَا نَوْفُ طُوبَى لِلزَّاهِدِینَ فِى الدُّنْیَا الرَّاغِبِینَ فِى الْآخِرَةِ أُولَئِکَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِیباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْیَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِیحِ .
"2ـ مکاسب الاسحار"
یَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ ع قَامَ فِى مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا یَدْعُو فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِیفاً أَوْ شُرْطِیّاً أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَ هِیَ الطُّنْبُورُأَوْ صَاحِبَ کَوْبَةٍ وَ هِیَ الطَّبْلُ وَ قَدْ قِیلَ أَیْضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ وَ الْکَوْبَةَ الطُّنْبُورُ .
" وصف زاهدان "
از توف بکالى ، نقل شده که در یکى از شب‌ها ، امام على [علیه السلام] را دیدم براى عبادت از بستر بر خاسته ، نگاهى به ستارگان افکند ، و به من فرمودند : خوابى یا بیدار ؟ گفتم بیدارم . فرمودند :
اى نوف ! خوشا به حال آنان که از دنیاى حرام چشم پوشیدند ، و دل به آخرت بستند ! آنان مردمى هستند که زمین را تخت ، خاک را بستر ، آب را عطر ،(3) و قرآن را پوشش زیرین (4)، و دعا را لباس روئین خود قرار دادند ، و با روش عیساى مسیح با دنیا بر خورد کنند.
" 2ـ ارزش سحر خیزى "
اى نوف ! همانا داوود پیامبر ( که درود خدا بر او باد ) در چنین ساعتى از شب بر مى خاست و مى گفت : " این ساعتى است که دعاى هر بنده اى به اجابت مى رسدد جز باجگیران ، جاسوسان ، شبگردان و نیروهاى انتظامى حکومت ستمگر ، و نوازندة طنبور و طبل ".
حکمت 105 : احترام گذاشتن به مرزها و حدود احکام الهى (عبادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَیِّعُوهَا وَ حَدَّ لَکُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا وَ نَهَاکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ فَلَا تَنْتَهِکُوهَا وَ سَکَتَ لَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ وَ لَمْ یَدَعْهَا نِسْیَاناً فَلَا تَتَکَلَّفُوهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : همانا خدا واجباتى را بر شما لازم شمرده ، آن‌ها را تباه نکنید و حدودى براى شما معین فرموده ، اما از آن‌ها تجاوز نکنید و از چیزهایى نهى فرمود ، حرکت آن را نگاه دارید و نسبت به چیزهایى سکوت فرمود نه از روى فراموشى . پس خود را دربارة آنها به رنج و زحمت دچار نسازید.
حکمت 106: راه آورد شوم دین گریزى(اخلاقى ، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یَتْرُکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْیَاهُمْ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ .
درود خدا بر او ، فرمود : مردم براى اصلاح دنیا چیزى از دین را ترک نمى گویند ، جز آن که خدا آنان را به چیزى زیانبارتر از آن دچار خواهد ساخت .
حکمت 107 : علل سقوط عالمان بى عمل (اخلاقى ، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا یَنْفَعُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : چه بسا دانشمندى که جهلش او را از پاى در آرد و دانش او همراهش باشد اما سودى به حال او نداشته باشد.
حکمت 108 : شگفتى‌هاى روح آدمى (علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَقَدْ عُلِّقَ بِنِیَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِیَ أَعْجَبُ مَا فِیهِ وَ ذَلِکَ الْقَلْبُ وَ ذَلِکَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَکَهُ الْحِرْصُ وَ إِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَیْظُ وَ إِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضَى نَسِیَ التَّحَفُّظَ وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِیبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ وَ إِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ کَظَّتْهُ الْبِطْنَةُ فَکُلُّ تَقْصِیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : به رگ‌هاى درونى انسان پاره گوشتى آویخته که شگرف ترین اعضاى درونى اوست ، و آن قلب است ، که چیزهایى از حکمت ، و چیزهایى متفاوت با آن ، در او وجود دارد.
پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند ، و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن چیره شود ، تأسف خوردن آن را از پاى در آورد ، اگر خشمناک شود کینه توزى آن فزونى یابد و آرام نگیرد ، اگر به خشنودى دست یابد ، خویشتن دارى را از یاد برد، و اگر ترس آن را فراگیرد پرهیز کردن آن را مشغول سازد.
و ارگ به گشایشى برسد ، دچار غفلت زدگى شود ، و اگر مالى به دست آورد ، بى نیازى آن را به سرکشى کشاند ، و اگر مصیبت ناگوارى به آن رسد ، بى صبرى رسوایش کند ، و اگر به تهیدستى مبتلا گردد ، بلاها او را مشغول سازد ، و اگر گرسنگى بى تابش کند ، ناتوانى آن را از پاى در آورد ، و اگر زیادى سیر شود ، سیرى آن را زیان رساند ، پس هر گونه کُندروى براى آن زیانبار ، و هرگونه تُندروى براى آن فساد آفرین است .
حکمت 109: ارزش والاى اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (اعتقادى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطَى بِهَا یَلْحَقُ التَّالِى وَ إِلَیْهَا یَرْجِعُ الْغَالِى .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : ما تکیه گاه میانه ایم ، عقب ماندگان به ما مى رسند ، و تندروان غلو کننده به سوى ما باز مى گردند.
حکمت 110 : شرائط تحقّق اوامر الهى (سیاسى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا یُقِیمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلَّا مَنْ لَا یُصَانِعُ وَ لَا یُضَارِعُ وَ لَا یَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : فرمان خدا را بر پا ندارد ، جز آن کس که در اجراى حق مدارا نکند . و به روش اهل باطل عمل نکند و پیرو فرمان طمع نگردد.
1. حروراء ، دهکده اى است نزدیک کوفه که گروه منحرف خوارج آنجا را براى پیکار با امام [علیه السلام] انتخاب کرده بودند و آن شخص و غروه ابن ادنه بود که در جنگ نهروان کشته شد.
2. نُوف پسر فضاله ، اهل همدا از یاران امیر المؤمنین [علیه السلام] بود و بکَاله قبیله اى از یمن بود.
3 . آب را عطر قرار دادن ، تعبیرى است که در سخنان حضرت عیسى [علیه السلام] نیز آمده است که فرمود: عطر خوشبوى من آب ، و ناخورشم گرسنگى است. " النصوف الاسلامى نوشتة زکى مبارک "
4. شعار: جامه زیرین و دثار : جامة رو.

عزیز آل یاسین

دعا برای تعجیل در فرج
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌فرمایند: «اکثروا لدّعاء بتعجیل الفرج، فإن ذلک فرجکم؛ برای شتاب در گشایش حقیقی و کامل، بسیار دعا کنید؛ زیرا همانا، فرج شما در آن است. » (1)
این کلام گهربار از جمله مطالبی است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جواب سؤال‌های اسحاق بن یعقوب بیان کرده اند.
در این روایت، امام زمان (سلام الله علیه) به زیاد دعا کردن برای تعجیل فرج فرمان می‌دهند. این فرمان حضرت، اهمیت مطلب را می‌رساند، زیرا فرج و گشایش شیعیان از تمام گرفتاری‌ها و فتنه‌ها، در سایه‌ی ظهور حضرت مهدی (سلام الله علیه) محقق می‌گردد تا زمانی که حضرت در غیبت به سر می‌برند، شیعه نیز تحت فشار و ظلم و تعدی حاکمان ظالم است.
در این حدیث گهربار نکاتی است که به آن اشاره می‌کنیم:
1- برای شیعیان فرجی است و آنان از شکنجه و اذیت و آزار و تهمت رهایی خواهند یافت. آن روز طلایی خواهد رسید و آنان در سایه‌ی حکومت آقا و مولایشان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آرامش و رفاه و معنویت زندگی خواهند کرد.
2- فرج امام زمان (سلام الله علیه)، مورد (بداء) واقع می‌شود؛ و به تعبیر دیگر، قابل تأخیر یا تعجیل است و یکی از عوامل مهم تعجیل در فرج آن حضرتف دعا است.
3- می‌دانیم که دعا بدون درخواست قلبی و زمینه سازی برای تحقق آن، مؤثر نخواهد بود؛ انسان باید با زبان و قلب بطلبد، و در عمل نیز زمینه ساز خواسته‌ی خود باشد.
کی شود از تو بیاید خبری مهدی جان
برسد این شب ما را سحری مهدی جان
زفراغ رخ تو تا به سحر ناله زنم
ناله‌ی دلشدگان را اثری، مهدی جان (2)

پی نوشت :

1- بحار الانوار، ج53، ص 181.
2- شعر از سید حسین‌هاشمی‌نژاد.

منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدی، علی اصغر رضوانی ص 51 و 52.

مواعظ جاوید

سروش آسمانی
شما اکنون دارای نیروی عظیم جوانی هستید. نیرویی که می‌توانید اسلام و میهن خود را به اوج عظمت و سرافرازی برسانید و دست جنایتکاران را از ممالک اسلامی‌و کشور خود قطع کنید. نیرویی که اگر در راه حق صرف شود، ابدیت دارد و به قدرت لایزال می‌پیوندد و اگر در بیهوده و شهوات هدر رود، دراین عالم، ذلت و بردگی و در آن عالم، عقوبت و شرمساری به بار آورد.(1)
من در این جا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایه‌ها و ذخیره‌های عظیم الهی و به این گلهای معطر و نوشکفته‌ی جهان اسلام سفارش می‌کم که قدر وقیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید و خودتان را برای یک مبارزه‌ی علمی‌و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی‌آماده کنید و من به همه‌ی مسؤولین ودست اندرکاران سفارش می‌کنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقاء اخلاقی و اعتقادی و علمی‌و هنری جوانان را فراهم سازید و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزش‌ها و نوآوری‌ها همراهی کنید و روح استقلال و خودکفایی را در آنان زنده نگه دارید.(2)

منابع:

1- امام خمینی (ره) - صحیفه‌ی نور، ج15، ص 210.
2- در آیینه‌ی کلام، ص 36 [پیام استقامت تیرماه 1367]

در محضر ولایت

از شرایط دعا، اجتناب از گناه و توبه است. این شب‌ها هم شب‌هاى توبه است. همه دچار گناه و تخلف هستیم. تخلف‌ها کوچک و بزرگ دارد. از خداى متعال باید عذرخواهى و استغفار و طلب بخشش و توبه کنیم و به سوى خدا برگردیم. عزم ما باید این باشد که از ما گناه سر نزند. گاهى انسان عزم مى‌کند و تصمیم مى‌گیرد که گناه نکند؛ بعد دچار غفلت و اشتباه مى‌شود و لغزش پیدا مى‌کند؛ باز همین گناه سراغ انسان مى‌آید؛ بار دیگر باید توبه و استغفار کند؛ منتها استغفار باید جدى و حقیقى باشد. گناه نکردن باید یک قصد واقعى و جدى باشد. درباره‌ى دعا و استجابت دعا در روایت دارد که: «و لیخرج من مظالم الناس»؛ انسان باید از مظلمه‌ى مردم خارج شود تا دعایش قبول شود. در روایت دیگر دارد که خداى متعال به حضرت موسى خطاب فرمود: «یا موسى ادعنى بالقلب النقى واللسان الصادق». با دل پاک و زبان راستگو با خداى متعال حرف بزنید و دعا کنید؛ دعا قطعاً مستجاب خواهد شد.
منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 29/07/1384

شمیم هدایت

کیفیت معاشرت و برخورد با مخالفین
باید دانست کسانی که از حق فاصله گرفته اند، غالبا دارای تعصب هستند یعنی پافشاری بر عقیده، آن هم بدون دلیل بنابراین در برخورد با آنان نباید انتظار داشت که با دلیل صحبت کنند و همچنین توقع با احترام صحبت کردن هم از آنها نباید داشت. لذا شما که اهل حق هستید، زمانی که دیدید آنها بدون دلیل صحبت می‌کنند، شما باید مستدل حرف بزنید. آنان توهین می‌کنند چرا که حرفشان بدون حجت است، اما شما که دلیل دارید باید با احترام و استدلال صحبت کنید. این افراد در ظاهر خود را تابع دلیل معرفی می‌کنند اما در واقع چنین نیست و وقتی از آنها برای مناظره با اهل فن دعوت می‌شود با انواع حیله‌ها شانه خالی می‌کنند. یک نکته‌ی مهم این که گاهی مخالفین به شما توهین می‌کنند و نفس آدمی، انسان را وا می‌دارد به مخالف خود توهین کند. در برخورد با افراد متعصب اولین کاری که باید کرد، این است که آنان را متمایل کنیم به پذیرش دلیل که اگر چنین شد، تفهیم دلیل در رساندن حق دیگر کاری ندارد. قرآن کریم می‌فرماید: کسانی این گونه اند (یعنی در برخورد با افراد متعصب به گونه¬یی که ذکر شد، برخورد می‌کنند) که صبور هستند و صبر یعنی حبس نفس از انتقام شخصی و کسی این حالت را ندارد مگر آن که بهره‌‌‌ای عظیم داشته باشد. (رجوع شود به آیات 34 و 35 سوره‌ی فصلت.)
منبع: برگزیده سخنرانی حضرت آیت الله سید ابوالحسن مهدوی (حفظه الله) در تاریخ 17/3/83.

نکته‌های ناب

با الهی نامه
الهی! بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهی! چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم.
الهی! اگر بخواهم شرمساری و اگر نخواهم گرفتار. (1)
بهترین برادر
حضرت علی (سلام الله علیه) می‌فرمایند: برادر مؤمنی که از او استفاده علمی‌و معنوی کنی، بهتر از برادری است که از او، طلب افزودن مال و ثروت کنی (2)
آن برادر، کز علم سودت رساند
به از آن کو، بر تو اموالی رساند
مال فانی می‌شود، اما علم
هست در کام تو هردم چون عسل
روشنی دل
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: پنج چیز دل را روشن می‌کند:
1- زیاد خواندن سوره‌ی قل هوالله احد
2- کم خوردن
3- همنشینی با علماء
4- نماز شب
5- رفتن به مسجدها(3)
پل رابطه
پل رابطه بین دنیا و آخرت، اخلاص است و اگر این پل خراب شد، یک مثقال چیز قابل انتقال نیست.(4)

منابع:

1- برگرفته از الهی نامه، استاد علامه آیت الله حسن زاده آملی (حفظه الله)
2- غررالحکم،ج 1، ص 49.
3- کتاب نصایح چهارده معصوم (سلام الله علیه) آیت الله مشکینی (حفظه الله) ص 219.
4- مثلها و پندها، آیت الله حائری شیرازی (حفظه الله)، ج8، ص77.

دل نوشته

کلاس خودسازی
حسین امیری
بوی رمضان می‏آید و من، بی‏قرار مولایم؛ بی‏قرار وصیت شهید رمضان.
بوی رمضان، یاد یتیمان را در دل، تازه می‏کند؛ چنان که داغ علی را در دل یتیمان زنده می‏کرد.
بوی رمضان می‏آید و صدایی مدام در گوشم می‏خواند؛ اللّه‏ اللّه‏ از قرآن! اللّه‏ اللّه‏ از یتیمان؛ باید از خواستن نفسم بگذرم.
رمضان، بوی یاد یتیمان و فقیران و در راه‏ماندگان می‏دهد، بوی نمازی از سر نیاز و سرود عاشقانه سحر، بوی ناز معبود و نیاز عابد، بوی شکستن غرور یازده ماه خودبینی.
رمضان می‏آید؛ با کوله‏باری از تجرد نور می‏خواهد بیاموزد که یکی هست و هیچ نیست جز او. می‏خواهد بگوید اگر سر کلاس خودسازی بنشینی، درمی‏یابی که عددی جز یک نیست؛ زیرا مصداقی جز یکی نیست.
رمضان آمده تا بگوید گر تو این انبان زِ نان خالی کنی، گنج معرفت می‏شود. آمده تا بگوید دهان از طعام بربند تا خورنده میوه درخت عشق شوی که منادی، دیروقتی است تو را به سوی خدا می‏خواند و تو در بند طعام و لباسی.
رمضان آمد تا شلاق به تن غفلت بزند و دست نوازش بر سر فطرت کشد؛ شاید غبار از جان برافتد.
رمضان آمده است؛ مثل بهار چمن‏زارهای احساس.
خوش آمد!
میزبان مهربان
امیر اکبرزاده
از راه می‏رسد مهمانی که ماه‏هاست انتظارش را می‏کشی. از راه چندین ماهه‏ای آمده است؛ مهمانی که هیچ با تو غریبه نیست، مهمانی که جز خبرهای خوش، برایت ره‏توشه‏ای ندارد؛ ره‏توشه‏ای که از سفر خویش به ارمغان برایت آورده است؛ ارمغانی که جز رستگاری نیست؛ رستگاری که جز به عهد ازلی، وعده داده نشده است؛ وعده‏ای که باگوشت و پوست تو آمیخته است بشارتش از ازل تا ابد. مهمانی آمده است که تو را نیز به مهمانی نور دعوت کند. رزق آب و آینه برایت آورده است و بشارت شوق و عشق. مهمانی که ماه‏هاست در سفر بود تا راه خانه‏ات را بیابد. مهمانی که آگاه است از اشتیاقی که در سینه‏ات موج می‏زند.
مهمانی آمده است تا تو را همراه خویش، به مهمانی بزرگ‏تری ببرد؛ مهمانی که میزبان مهربانی دارد؛ میزبانی که سال‏هاست او را می‏شناسی. از آن لحظه‏ای که در مراحل تکوین، به میزبانی‏اش اقرار کردی، از آن دقیقه‏ای که سجده بر درگاهش تو را به اوج برد.
میزبانت بسیار مهربان است. میزبانت دری را به روی تو گشوده است تا از آن به مهمانی خاص او راه بیابی، در روزهایی که پیش روست، روزهایی که درهای دوزخ را بسته‏اند به روی مؤمنان، روزهایی که حتی خواب در آنها عبادت است، روزهایی که حتی شب‏هایش روشن‏تر از روزهای دیگرند، روزهایی که روزهای رستگاری‏اند.
مهیای سفر شو، همراه مهمانی که آمده است تا تو به بزم الهی قدم بگذاری، بزمی‌که بزم محبت است؛ آنجا که هیچ بنده‏ای هیچ مهمانی بر دیگر مقدم نیست.
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند

این بزم را خداوند، برای تو آماده کرده است تا رستگاری‏ات را تضمین کند، بزمی‌که در آن تنها تو هستی که باید سرنوشت خویش را به سمت رستگاری سوق دهی.
مهیای سفر شو...!

یاد ابرار

مجاهد مخلص
شهید حجت الاسلام مهدی شاه آبادی فرزند بزرگوار حضرت آیت الله شاه آبادی، استاد اخلاق حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) در سال 1309 شمشی متولد گردید.
در چهار سالگی به منظور فراگیری قرآن کریم راهی مکتب خانه شد و پس از دو سال راه دبستان را پیش گرفت. آنگاه که چهاردهمین بهار عمر شریف خود را می‌گذراند، وارد مدرسه‌ی علمیه‌ی هروی شد و پس از سپری کردن دوره‌های مقدماتی به شهر مقدس قم رفت و در سن 25 سالگی به درس خارج فقه و اصول مشغول گشت.
اساتید وی در درس خارج، حضرات آیات عظام امام خمینی، بروجردی، گلپایگانی و اراکی (رحمت الله علیهم) بودند. شروع مبارزات این شهید والا مقام از زمان مبارزات مجاهد بزرگ، حضرت آیت الله کاشانی (رحمت الله علیه) و رویدادهای ملی شدن صنعت نفت است.
ایشان در سال 1332 پس از کودتای ننگین 28 مرداد، برای اولین بار دستگیر و زندانی شد. او ج گیری مبارزات ایشان هنگامی‌بود که امام خمینی (رحمت الله علیه) برای سرنگونی فرعون زمان به مبارزه برخاسته بود و این شهید وارسته هم سعی می‌کرد همواره همراه امام باشد و به همین سبب چندین بار زندانی و شکنجه شد.
شهید حجت الاسلام شاه آبادی (رحمت الله علیه) پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌مسوولیت‌های زیادی از جمله: عضویت درشورای مرکزی کمیته‌ی انقلاب اسلامی، عضو هسته‌ی مرکزی جامعه‌ی روحانیت مبارز، نماینده‌ی امام راحل در هیأت بررسی عملکرد بنیاد مستضعفان، نمایندگی دوره‌ی اول و دوم مجلس شورای اسلامی، را برعهده داشتند.
سرانجام این مجاهده نستوه که در عشق به جبهه‌ها و رزمندگان می‌سوخت، برای چندمین باردر پنجم اردیبهشت 1363 راهی جبهه‌های نور علیه ظلمت شد و در عصر پنج شنبه ششم اردیبهشت در جزیره‌ی مجنون، خمپاره‌‌‌ای در کنار وی فرود آمد و به خیل شهدا پیوست.
در پی شهادت ایشان، امام راحل پیامی‌فرستادند که در بخشی از این پیام آمده:
این شهید عزیز علاوه بر این که خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاء الله پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود که حقا حق حیات روحانی به اینجانب داشت که با دست و زبان از عهده‌ی شکرش بر نمی‌آیم.
منبع: جام جم 6/2/85، شماره‌ی 1701، ص 16.

حکایت‌ها و هدایتها

جوان دین دار
مردی بود در «مرو» که او را « نوح بن مریم » می‌گفتند و قاضی ورییس مرو بود و ثروتی بسیار داشت . او را دختری بود با کمال وجمال ، که بسیاری از بزرگان وی را خواستگاری کردند وپدر ، در کار دختر سخت متحیر بود و نمی‌دانست او را به که دهد . اگر دختر را به یکی دهم ، دیگران آزرده می‌شوند و فرومانده بود . قاضی ، خدمتکاری جوان ِبسیار پارسا ودینداری داشت ، نامش « مبارک » بود و باغی داشت بسیار آباد و پر میوه . روزی به او گفت : امسال به تاکستان ( باغ انگور ) برو و از آنها نگهداری کن . خدمتکار برفت و دو ماه در آن باغ به کارپرداخت . روزی قاضی به باغ آمد و به مبارک گفت :‌‌‌ای مبارک ! خوشه‌‌‌ای انگور بیاور . جوان ، انگوری بیاورد ، ترش بود . قاضی گفت : برو خوشه‌‌‌ای دیگر بیاور . آورد ، باز هم ترش بود . قاضی گفت : نمی‌دانم باغ به این بزرگی چرا انگور ترش پیش من می‌آوری و انگور شیرین نمی‌آوری ؟
مبارک کفت : من نمی‌دانم کدام انگور شیرین است وکدام ترش ! قاضی گفت : سبحان الله ! تو اکنون دو ماه است که انگور می‌خوری و هنوز نمی‌دانی شیرین کدام است ؟
گفت :‌‌‌ای قاضی ! به نعمت تو سوگند که من هنوز از این انگور نخورده ام ومزه اش را ندانم که ترش است می‌شیرین ! پرسید : چرا نخوردی ؟گفت : تو به من گفتی که انگور نگه دار ، نگفتی که انگور بخور ومن چگونه می‌توانستم خیانت کنم !
قاضی بسیار شگفت زده شد وگفت : خدا تو را بدین امانت نگه دارد . قاضی چون دانست که این جوان بسیار عاقل ودیندار است گفت :‌‌‌ای مبارک ! مرا در تو رغبت افتاده ، آنچه می‌گویم باید انجام بدهی !
قاضی گفت :‌‌‌ای جوان ! مرا دختری است زیبا ، که بسیاری از بزرگان او را خواستگاری کرده اند ،‌نمی‌دانم به که دهم ، تو چه صلاح می‌دانی ؟
مبارک گفت : کافران در جاهلیت در پی نسب بودند و یهودیان ومسیحیان ، روی زیبا ودر زمان پیامبر ما ، دین می‌جستند و امروز ، مردم ثروت طلب می‌کنند ، تو هر کدام را خواهی انتخاب کن !
قاضی گفت : من دین را انتخاب می‌کنم و دخترم را به تو خواهم داد که دیندار و با امانتی . قاضی جریان را با همسرش مطرح کرد ، سپس مادر بیامد وپیغام پدر را به او رسانید. دختر گفت : چون این جوان دیندار و امین است ، می‌پذیرم و آنچه شما می‌فرمایید ، همان کنم و از حکم خدا وشما بیرون نیایم و نافرمانی نکنم ! قاضی ، دخترش را به مبارک داد با ثروتی بسیار زیاد . پس از چندی ، خدای تعالی به آن پسری داد که نامش را « عبد الله بن مبارک » گذاشتند و تا جهان هست ، حدیث او کنند به زهد وعلم وپارسایی !1
منبع: خواندنیهای ادب پارسی ، محمد غزالی ، ص263 ، به نقل از کتاب داستانهای جوانان ، محمد علی کریمی‌نیا

معرفی کتاب

کتابِ تهاجم فرهنگی
شناسنامه کتاب
نام کتاب: تهاجم فرهنگی
نویسنده: آیت الله محمدتقی مصباح یزدی (حفظه الله)
ناشر: انتشارات موسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمت الله علیه)
چاپ: چاپخانه بهمن
نوبت چاپ: سوم / زمستان 1387
شمارگان: 3000 جلد
تعداد صفحه: 176 صفحه
قیمت: 500 تومان
چکیده‌ی کتاب:
جهانخواران سلطه گر در سرتاسر قرن اخیر ، با همه‌ی امکانات تلاش کرده اند که جهان بینی اومانیسم را در همه‌ی جهان و به ویژه در کشورهای جهان سوم و بالاخص در ممالک اسلامی‌توسعه دهند و هدف آنها سرسپردگی مطلق و وابستگی همه جانبه‌ی سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی و غارت فرهنگ و منابع این کشورها بوده است.
میهن اسلامی‌ما ، که به لحاظ استراتژیک و حساسیت منطقه‌‌‌ای و دارا بودن فرهنگ عمیق علمی‌و انسانی و منابع سرشار اقتصادی ، همواره مورد طمع و تجاوز دشمنان جنایتکار بوده است ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌که اساساً یک انقلاب فرهنگی و ارزشی است و تحرک و اقتدار خود را با بهره گیری از غنای فرهنگی اسلام در مقابله و معارضه با نظام‌های کفر حاکم بر جهان به منصه‌ی ظهور رسانده و مهم ترین تهدید قرن علیه نظام نوین جهانی قلمداد شده است.
این کتاب گران مایه گزیده‌‌‌ای از سخنرانیهای استاد عالی قدر حضرت آیت الله مصباح یزدی (حفظه الله) پیرامون تهاجم فرهنگی است که در چهار فصل ذیل تنظیم شده است:
تهاجم فرهنگی یا زمینه‌ی تسلط کفار بر مسلمانان ،
اصول و ارزشهای اسلامی،
خطر تهاجم فرهنگی و انقلاب اسلامی‌و
تهاجم فرهنگی و راه کارهای دفاعی

احکام

پرسش:
سن تکلیف و تقلید از چه زمانی شروع می‌شود، از اول یا آخر ماه؟ اصولاً انسان در چند سالگی به بلوغ می‌رسد؟
پاسخ:
در تقلید، سن تکلیف روز و سال و ماه مطرح نیست. مهم آن است که انسان وقتی به حد بلوغ رسید، باید وظائف و اعمال شرعی و دینی خود را براساس فتوای مرجع اعلم انجام دهد؛ یعنی باید در آن مسائل از مرجع تقلیدی تبعیت کند تا به اصطلاح اعمال و رفتار او مستند باشد و حجت شرعی داشته باشد. به متخصصین علوم اسلامی، مرجع تقلید یا مجتهد می‌گویند که باید از یکی از آنان که اعلم و داناتر است تقلید کرد. بنابراین از زمانی که فردی بالغ می‌شود باید تقلید کند، خواه بلوغ او در اول سال و ماه شمسی باشد یا در اول سال و ماه قمری یا نیمه سال و ماه و یا در وقت دیگری پیش آید.
علایم بلوغ در پسران چند چیز است: محتلم شدن، روئیدن موی درشت بالای عورت، رسیدن به 15 سال قمری یعنی 14 سال و 7 ماه شمسی. لازم نیست این سه علامت با هم پیدا شود، بلکه هر کدام از این سه علامت زودتر محقق شد معلوم می‌شود که پسر بالغ شده است.
علایم بلوغ در دختران مانند پسران است؛ فقط در علامت سوم (سن بلوغ دختران) متفاوت هستند. دختران در سن 9 سال قمری یعنی 8 سال و 9 ماه شمسی بالغ می‌شوند.
منبع: توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسئله 2252
ویژه نامه روز دهم ضیافت الهی
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 3

آمار سایت
  • کل مطالب : 34
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 16
  • بازدید کننده امروز : 15
  • باردید دیروز : 13
  • بازدید کننده دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 176
  • بازدید ماه : 1334
  • بازدید سال : 53408
  • بازدید کلی : 86259
  • کدهای اختصاصی