نماز عید در عصر غیبت
249. به نظر جنابعالى، نماز عید فطر و قربان و نماز جمعه، از کدام نوع از واجبات است؟
ج) در عصر حاضر نماز عید فطر و قربان واجب نیست، بلکه مستحبّ است، ولى نماز جمعه واجب تخییرى است.
امامت نماز عید از طرف غیر منصوب
250. آیا در حال حاضر و بسط ید ولى فقیه، اقامه نماز عید فطر و قربان فقط توسط ولى فقیه و نمایندگان وى که مجاز به اقامه هستند باید انجام شود یا این که ائمه جماعات هم در مساجد و جاهاى دیگر مىتوانند اقامه نمایند؟
ج) اقامه نماز عید براى غیر منصوبان از طرف ولى فقیه به قصد رجا، نه به قصد ورود، اشکال ندارد اگرچه بهتر است که غیر از منصوب از طرف ولى فقیه کسى متصدّى اقامهى آن نشود.
اقامه نماز عید توسط ائمه جماعات مساجد
251. در گذشته معمول بودکه هر امام جماعتى نماز عید فطر را در مسجد خودش اقامه مىکرد، آیا در حال حاضر اقامه نماز عید فطر و قربان توسط ائمه جماعات جایز است؟
ج) جایز است نمایندگان ولى فقیه که از طرف وى مجاز در اقامه نماز عید هستند و همچنین ائمه جمعه منصوب از طرف او نماز عید را در عصر حاضر بهصورت جماعت اقامه نمایند، ولى احوط این است که غیر آنان آن را فرادى بخوانند و به جماعت خواندن آن به قصد رجاء نه به قصد ورود، اشکال ندارد. بله، اگر مصلحت اقتضا کند که یک نماز عید در شهر برگزار شود، بهتر است که غیر از امام جمعه منصوب از طرف ولى فقیه، کسى متصدى اقامه آن نشود.
گفتنِ اقامه قبل از نماز عید فطر
252. آیا نماز عید فطر اقامه دارد؟
ج) اقامه ندارد.
253. اگر امام جماعت براى نماز عید فطر، اقامه بهجا آورد، نماز او و سایر نمازگزاران چه حکمى دارد؟
ج) به صحّت نماز عید امام جماعت و مأمومین ضررى نمىرساند.
رسیدن به رکعت دوم نماز جمعه یا عید
254. اگر کسى به رکعت دوم نماز عید فطر یا قربان و رکعت دوم نماز جمعه برسد چه وظیفهاى دارد؟
ج) باقى نماز را خودش بهجا آورد.
کم یا زیاد کردن قنوتهاى نماز عید
255. آیا کم و زیاد کردن قنوتهاى نماز عید باعث بطلان آن مىشود؟
ج) اگر مراد از کم و زیاد نمودن، کوتاه یا طولانى خواندن قنوتها است این کار موجب بطلان نمىشود و اگر مراد کم یا زیاد نمودن تعداد آنها است، باید نماز را همانطور که در کتب فقهى بیان شده، بهجا آورد.
شک در قنوت نماز عید
256. اگر شخصى در تعداد قنوتهاى نمازهاى عید سعید فطر و قربان شک کند که آیا پنج قنوت خوانده یا چهار قنوت، نمازش چه حکمى دارد؟
ج) اگر از محل آن تجاوز نکرده، بنا را بر اقلّ بگذارد.
تأخیر انداختن عید براى حفظ وحدت
257. آیا جایز است براى حفظ وحدت نماز عید را تا روز بعد تأخیر انداخت؟ مخصوصاً که برخى روایات دلالت بر جواز اقامه نماز عید در روز دوم و سوم دارند.
ج) بههرحال، انجام آن به قصد رجا در روز دوم مانعى ندارد.
قضاى نماز عید فطر
258. آیا نماز عید فطر قضا دارد؟
ج) قضا ندارد.
زمان کنار گذاشتن فطره
234. زمان کنار گذاشتن فطره و پرداخت آن چه موقع است؟
ج) بعد از اثبات حلول ماه شوال مىتواند آن را کنار بگذارد اگر نماز عید فطر مىخواند، بنابر احتیاط واجب باید پیش از نماز پرداخت کند یا کنار بگذارد و اگر نماز عید نمىخواند، تا ظهر روز عید فطر مهلت دارد.
کنار گذاشتن فطره و تصرف در آن
235. اگر شخص فطره را کنار بگذارد، مىتواند از آن استفاده کند و بعد به جاى آن مال دیگرى بگذارد؟
ج) خیر، باید همان را که کنار گذاشته، براى فطره بدهد
پرداخت زکات فطره پیش از ماه رمضان
236. آیا جایز است پیش از ماه رمضان، فطره را به فقیر داد؟
ج) خیر، کفایت نمىکند؛ ولى مىتواند آن را به عنوان قرض به او بدهد و در روز عید فطر، طلب خود را بابت فطره حساب کند.
انتقال زکات فطره
237. جایز است زکات فطره را در شهر دیگرى بدهیم؟
ج) اگر در محل و شهر خودش مستحق پیدا نشود، مىتواند آن را به شهر دیگرى ببرد.
پرداخت زکات فطره قبل از عید
238. اگر در کشور دیگرى افراد مستحق و نیازمندترى باشند، آیا پرداخت زکات فطره چند روز قبل از عید براى رساندن به این مستحقّین جایز است؟ اگر این کار بهصورت تلفنى به شخصى باشد که وقتى به کشورم بازگشت معادل آنچه را به مستحقین داده به وى بدهم، چهطور؟
ج) وکیل کردن دیگرى جهت پرداخت فطریه از طرف شما مانعى ندارد، و در وکالت بین آنچه ذکر شد تفاوتى وجود ندارد؛ ولى واجب است زکات فطره در وقت خودش داده شود.
فراموشى در پرداخت زکات فطره
239. فراموش کردهایم زکات فطره بپردازیم، حکم آن چیست؟
ج) اگر زکات فطره نپرداختهاید، از شما ساقط نمىشود و واجب است آن را ـ بدون نیّت ادا یا قضا ـ جدا کرده و بپردازید.
جنس زکات فطره
236لازم نیست زکات فطره از قوت غالب داده شود بلکه اگر از گندم، جو، خرما، برنج و مانند اینها داده شود، کفایت مىکند.
فطره زن ناشزه
237 فطره زن ناشزه به عهده شوهر است مگر آنکه نانخور شخص دیگرى باشد.
فطره میهمان
238 میهمانى که فقط شب عید فطر به خانه کسى مىرود، فطرهاش به عهده صاحبخانه نیست.
239 میهمانى که نانخور میزبان محسوب مىشود اگر زکات فطره خود را با اجازه میزبان و از طرف او بپردازد، از عهده میزبان ساقط مىشود.
دادن فطره به واجبالنفقه
240 اگر فرزندان فقیر باشند، پدر و مادر باید مخارج واجب آنان را بپردازند و نمىتوان چیزى از زکات فطره را بابت مخارج زندگى به آنها داد ولى براى اداى دین و یا مایحتاجى که تأمین آن بر پدر واجب نیست اشکال ندارد.
مصرف زکات فطره
241 مصرف زکات فطره، همان مصرف زکات مال است ولى احتیاط آن است که با وجود فقیر در محل، به مصارف دیگر نرسد.
اعمال ماه شوال المکرم
اَللّهُمَّ غَشِّنى فیهِ بِالرَّحْمَةِ وَارْزُقْنى فیهِ التَّوْفیقَ وَالْعِصْمَةَ وَطَهِّرْ قَلْبى مِنْ غَیاهِبِ التُّهَمَةِ یا رَحیماً بِعِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ
خدایا فراگیر مرا در این ماه به مهر خود و روزیم کن در آن به توفیق و خودنگهدارى و پاک کن دلم را از تیرگیهاى تهمت اى مهربان نسبت به بندگان مؤ من خود
خدای متعال در وصف آن میفرماید: «یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم» (1) ترجمه:(هدایت میکند قرآن مجید بسوی حق- در اعتقاد- و بسوی راهی راست- در عمل-) و باز در جایی دیگر پس از ذکر تورات و انجیل میفرماید: «و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه» (2) ترجمه: (و فرو فرستادیم اینکتاب را بسوی تو بحق در حالی که کتاب آسمانی را در برابر خود دارد تصدیق مینماید و مسلط و نگهبانست نسبتبه آن (.
و باز در اشتمال قرآن بحقیقتشرایع انبیاء گذشته میفرماید: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی» (3) ترجمه: (تشریع کرد برای شما امت محمد آنچه را که بنوح سفارش کرد و آنچه را که بتو وحی کردیم و آنچه را که بابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم) .
و بطور جامع میفرماید: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء» (4) ترجمه:) و تدریجا فرو فرستادیم بسوی تو این کتاب را در حالی که بیانکننده هر چیزی است.)
محصل آیات قبلی اینست که قرآن مجید بحقیقت مقاصد همه کتب آسمانی مشتمل است و زیاده،و اینکه هر چیزی را که بشر در پیمایش راه سعادت و خوشبختی از اعتقاد و عمل بآن نیازمند میباشد درین کتاب بطور تام و کامل بیان شده است.
1- سوره احقاف آیه 30
2- سوره مائده آیه 52
3-سوره شوری آیه 13
4-سوره نحل آیه 89
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: هر که مؤمنی را اندوهناک سازد و سپس دنیا را به او بدهد، گناهش بخشوده نشود و در برابر آن پاداشی نبیند. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: نفس مؤمن از او در رنج است اما مردمان از وی آسوده اند. (3)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: آزار نرساندن، نشانهی کمال خرد و مایهی آسایش دو گیتی است. (4)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: خداوند بزرگ فرموده است هر که بندهی مرا بیازارد، با من اعلان جنگ دهد. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: هر که دست از آزار مردم بردارد، یک دست از آنها نگه داشته و مردم دستهای بسیار از (آزار) او نگه می¬دارند.(6)
1- بحارالانوار، ج67، ص 72.
2- بحارالانوار، ج75، ص 150.
3- الحضان، ص 620.
4- تحف العقول، ص 283.
5- اصول کافی، ج 2، ص 17.
6- الحضان، ص 17.
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: بهترین شرافت و افتخار خانوادگی، ادب نیکو است. (2)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: خدای بزرگ پیامبر خود را تربیت کرد و چون ادب را در او به کمال رساند، فرمود: «همانا تو دارای خلقی عظیم هستی» آنگاه کار دین و امت را به او سپرد تا بندگانش را اداره کند. (3)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: بهترین میراث پدران برای فرزندان، ادب است نه مال و ثروت؛ زیرا ثروت از بین میرود و ادب میماند. (4)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: ادب نیکو، سبب تزکیه اخلاق است. (5)
1- بحارالانوار، ج77، ص 131.
2- غررالحکم، ح 2949.
3- اصول کافی، ج1، ص 266.
4- اصول کافی، ج8، ص 150.
5- غررالحکم، ح 5520.
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند:خوشبخت ترین مردم کسی است که نفس او متقاضی طاعت خدا باشد. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: خالی بودن دل از کینه و حسادت، از خوشبختی بنده است. (3)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: از سعادت آدمیاست که محل کسب و کارش در شهر خودش باشد و همنشینانش مردان صالح باشند و فرزندی داشته باشد که کمک او باشد.(4)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: بالاترین خوشبختی، استواری در دین است. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: خوشبخت کسی است که در نفس خود فراغتی یابد و به کار اصلاح آن بپردازد. (6)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: کوشش در راه اصلاح تودهی مردم، از کمال خوشبختی است. (7)
1- بحارالانوار، ج74، ص 185.
2- غررالحکم، ح 3396.
3- غررالحکم، ح 5083.
4- الحضال، ص 159.
5- غررالحکم، ح 2869.
6- بحارالانوار، ج78، ص 203.
7- غررالحکم، ح 9361.
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: هر کس که پای بند رأی خود شد، به هلاکت رسید و هر که با دیگران مشورت کرد، شریک عقل آنان شد. (2)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: راهنمایی کردن مشورت کننده، گزاردن حق نعمت است. (3)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: در کارت با کسانی مشورت کن که از خدا میترسند. (4)
حضرت امام کاظم (علیه السلام) میفرمایند: همنشینی با اهل دین شرف دنیا و آخرت است و مشاورت با خردمند خیر خواه، محنت و برکت و هدایت است و توفیقی است از خداوند. پس چنانچه شخص عاقل و خردمند تو را راهنمایی کرد، مبادا سرپیچی کنی که هلاک خواهی شد. (5)
1- امالی شیخ طوسی، ص 136.
2- نهج البلاغه حکمت، 161.
3- تحف العقول، ص 283.
4- بحارالانوار، ج75، ص 58.
5- بحارالانوار، ج78، ص 313.
حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: بخیل واقعی کسی است که نام من نزد او برده شود و صلوات نفرستد. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: آدم بخیل، خزانه دار وارثان خود است. (3)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: بخل ورزیدن به آنچه در دست داری، بد گمانی به معبود است.(4)
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: بخل در بردارنده بدیهای هر عیبی است و افساری است که (بخیل) بوسیلهی آن به سوی هر بدی کشانده میشود. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: انسان بخیل، آسایش ندارد.(6)
حضرت امام کاظم (علیه السلام) میفرمایند: بخیل کسی است که در پرداخت آنچه خدا بر او واجب کرده است بخل ورزد. (7)
1- بحارالانوار، ج77، ص 209.
2- بحارالانوار، ج73، ص 306.
3- غررالحکم، ح 464.
4- غررالحکم، ح 1258.
5- بحارالانوار، ج73، ص 307.
6- بحارالانوار، ج73، ص 303.
7- بحارالانوار، ج96، ص 16.
قَالَ المام علیٌ [علیه السلام] الدَّاعِى بِلَا عَمَلٍ کَالرَّامِى بِلَا وَتَرٍ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: دعوت کنندة بى عمل، چون تیر انداز بدون کمان است.
حکمت 338 : اقسام علم (علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا یَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ یَکُنِ الْمَطْبُوعُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: علم دو گونه است: علم فطرى و علم اکتسابی؛ اگر هماهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود.
حکمت 339 : قدرت و حاکمیت اندیشه(سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] صَوَابُ الرَّأْیِ بِالدُّوَلِ یُقْبِلُ بِإِقْبَالِهَا وَ یَذْهَبُ بِذَهَابِهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: استوارى رأى با کسى است که قدرت و دارایى دارد، با روى آوردن قدرت، روى آورد، و با پشت کردن آن روى بر تابد.
حکمت 340: ارزش پاکدامنى و شکر گزارى (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: پاکدامنى زیور تهیدستى ، و شکر گزارى زیور بى نیازى (ثروتمندى) است.
حکمت 341: روز دردناک ظالم(سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] یَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: روز انتقام گرفتن از ظالم سخت تر از ستمکارى بر مظلوم است.
حکمت 342: راه بى نیازى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْغِنَى الْأَکْبَرُ الْیَأْسُ عَمَّا فِى أَیْدِى النَّاسِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: برترین بى نیازى و دارایى، نومیدى است از آنچه در دست مردم است.
حکمت 343 : شناخت مردم و ضد ارزشها(سیاسى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْأَقَاوِیلُ مَحْفُوظَةٌ وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ وَ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ وَ النَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ وَ مُجِیبُهُمْ مُتَکَلِّفٌ یَکَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْیاً یَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْیِهِ الرِّضَى وَ السُّخْطُ وَ یَکَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْکَؤُهُ اللَّحْظَةُ وَ تَسْتَحِیلُهُ الْکَلِمَةُ الْوَاحِدَةُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: گفتارها نگهدارى مى شود، و نهانها آشکار، و هر کسى در گرو اعمال خویش است، و مردم گرفتار کمبودها و آفتهایند جز آن را که خدا نگهدارد؛ در خواست کنندگانش مردم آزار، و پاسخگویان به زحمت و رنج دچارند ، و آن کس که در اندیشه از همه برتر است با اندک خشنودى یا خشمى از رأى خود باز مى گردد. و آن کس که از همه استوار تر است از نیک نگاهى ناراحت شود یا کلمه او را دگرگون سازد.
حکمت 344 : ضرورت توجه به فنا پذیرى دنیا(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَعَاشِرَ النَّاسِ اتَّقُوا اللَّهَ فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا یَبْلُغُهُ وَ بَانٍ مَا لَا یَسْکُنُهُ وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ یَتْرُکُهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اى مردم از خدا بترسید، چه بسا آرزومندى که به آروزى خود نرسید، و سازندة ساختمانى که در آن مسکن نکرد، و گردآورنده اى که زود آنچه را گرد آورده ، رها خواهد کرد، شاید که از راه باطل گرد آورده و یا حق دیگران را بازداشته ، و با حرام به هم آمیخته ، که گناهش بر گردن اوست، و با سنگینى بار گناه در مى گذرد، و با پشیمانى و حسرت به نزد خدا مى رود که:
"در دنیا و آخرت زیان کرده و این است زیانکارى آشکار"
حکمت 345 : یکى از راههاى پاک ماندن(معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِى .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دست نیافتن به گناه نوعى عصمت است.
حکمت 346: مشکلات در خواست کردن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَاءُ وَجْهِکَ جَامِدٌ یُقْطِرُهُ السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آبروى تو چون یخى جامد است که در خواست آن را قطره قطره آب مى کند، پس بنگر که آن را نزد چه کسى فرو مى ریزی؟.
حکمت 347 : جایگاه ستایش(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَدٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعى چاپلوسى ، و کمتر از آن ، درماندگى یا حسادت است.
حکمت 348: سخت ترین گناه(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: سخت ترین گناه ، آن است که گناهکار آن را کوچک بشمارد. یکی از علائم حتمیظهور حضرت مهدی (علیه السلام) خروج دجال است و دجال خروج نمیکند مگر این که علائمیپیدا شود. حضرت علی (علیه السلام) خطبه خواندند و پس از حمد و ثنای الهی سه بار فرمودند: «سلونی ایها الناس قبلانتفقدونی؛ای مردم پیش از آن که مرا از دست بدهید، هرچه میخواهید از من بپرسید.»
در این وقت صعصعه بن صوحان از جا برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین دجال کی خواهد آمد؟ حضرت فرمودند: به خدا قسم در این باره، سائل و مسؤول «تو و من» یکسان هستیم (یعنی این از اسراری است که فقط خداوند متعال میداند) ولی این را بدان که آمدن دجال علاماتی دارد که پشت سر هم به وقوع میپیوندد، که عبارتند از:
مردم نماز را بمیرانند و امانت را ضایع و دروغ گفتن را حلال و ربا بخورند و رشوه بگیرند و ساختمانها را محکم سازند و دین را به دنیا بفروشند و سفیهان را به کار بگمارند و پیوند خویشان را قطع نمایند و هواپرستی را پیشهی خود سازند و ظلم و ستم باعث فخر فاسق میگردد. شهادت باطل آشکار میشود و اعمال زشت و گفتار بهتان آمیز و گناه و طغیان و تجاوز علنی گردد و زنان نوازنده آلات طرب و موسیقی به دست گرفته و نوازندگی کنند. احکام دین را برای غیر دین بیاموزند و کار دنیا را بر آخرت مقدم دارند. در این هنگام اصبغ بن نباته بر خواست و عرض کرد یا امیرالمؤمنین دجال کیست؟ حضرت فرمودند: بدان که دجال، ضائدبن صید است و شقا وتمند کسی است که ادعای او را تصدیق کند و سعادتمند کسی است که او را تکذیب کند و در پیشانی او نوشته شده است« این کافر است» و هر شخصی با سواد و بی سواد آن را میخواند و او چشم راست ندارد و چشم دیگر او در پیشانی اوست.
خداوند او را در تلی معروف به «تل افیق» سه ساعت از روز جمعه برآمده به دست کسی که عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت سر او نماز میگذارد (حضرت مهدی (علیه السلام)) میکشد.
منبع: مهدی موعود (علیه السلام) علی دوانی، صفحات 962 الی 966. معنای تبلیغات
تبلیغات، که همان شناساندن خوبیها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدیها و نشان دادن راه گریز و منع از آن است، از اصول بسیار مهم اسلام عزیز است. این مسأله که نظام در اهداف خود جدی است و با هیچ کس شوخی ندارد و در صورت به خطر افتادن ارزشهای اسلامیبا هر کس در هر موقعیت قاطعانه برخورد مینماید، باید به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر برای تمام دست اندرکاران و مردم تبلیغ گردد. (1)
سلاح تبلیغات
ما باید در همهی امور هماهنگی را حفظ نماییم، مخصوصا هماهنگی در تبلیغات که از اهم امور است، باید بیشتر حفظ شود باید سعی کنید وحدت و هماهنگی را به صورتی حفظ نمایید که هر گونه تبلیغات سوء را از بین ببرید سلاح تبلیغات، برنده تر از کاربرد سلاح در میدانهای جنگ است؛ باید از اسلحهی تبلیغات دشمن بیشتر ترسید. (2)
امروز مخالفت همه جانبهی ابرقدرتهاست با این ملت در همهی مظاهر اسلامیاش و ما باید بیدار باشیم و توجه داشته باشیم. تبلیغات اینها برای ما ضررش بشتر از جنگهاست. (3)
مسألهی پر اهمیت
تبلیغات مسألهی است پر اهمیت و حساس، یعنی دنیا با تبلیغات حرکت میکند. آن قدری که دشمنان ما از حربهی تبلیغات استفاده میکنند، از طریق دیگری نمیکنند و ما هم باید به مسألهی تبلیغات بسیار اهمیت بدهیم و از همهی چیزهایی که هست، بیشتر به آن توجه کنیم. باید تبلیغات فرهنگی ما خصوصا در رادیو و تلویزیون بیشتر باشد.
... شما باید با تبلیغ فرهنگ اسلامی، به دروغ پراکنیهای صداهای خارجی پاسخ دهید. (4)
1- صحیفهی نور، ج21، ص 113.
2- صحیفهی نور، ج16، ص 81.
3- صحیفهی نور، ج13، ص 157.
4- صحیفهی نور، ج17، ص 157.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در خطبههاى نماز جمعهى تهرانتهاجم فرهنگی با تبادل فرهنگی متفاوت است... در تبادل فرهنگی، هدف باور کردن فرهنگ و کامل کردن فرهنگ ملی است. ولی در تهاجم فرهنگی، هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است. در تبادل فرهنگی، ملت گیرنده فرهنگ، چیزهای مطبوع و دلنشین و خوب و مورد علاقه را میگیرد. مثلا ملت ما وقتی میرود به اقصی نقاط شرق آسیا و میبیند که مردم آنجا مردمیهستند دارای وجدان کار، علاقه مند، مشتاق به کار، وقت شناس، دارای نظم و انضباط، دارای محبت بین خود و دارای حسن ادب و احترام و این خصوصیات را از آنها بگیرد، خیلی خوب است در تهاجم فرهنگی چیزیهایی را که به ملت مورد تهاجم میدهند، خوب نیست و بد است. مثلا وقتی اروپاییها تهاجم فرهنگی را به کشور ما شروع کردند، روحیهی وقت شناسی ، شجاعت، خطر کردن در مسایل، تجسس و کنجکاوی علمیرا برای ما نیاوردند، نخواستند تا با تعلیمات و تبلیغات و پی گیری، ملت ایران یک ملت دارای وجدان کار و وجدان علمیبشود. آنها فقط بی بند و باری جنسی را وارد کشور ما کردند.
... تبادل فرهنگی از طرف ماست ولی تهاجم فرهنگی از طرف دشمن انجام میگیرد تا فرهنگ خودی را ریشه کن کند.... تبادل فرهنگی هنگام قوت و توانایی یک ملت انجام میگیرد. ولی تهاجم فرهنگی در روزگار ضعف یک ملت به وقوع میپیوندد.
منبع: رهبر معظم انقلاب اسلامیدر دیدار با اعضای دانشکدهی صدا و سیمای جمهوری اسلامیایران، 15/ 9/ 70.ملت عزیز باید توجه داشته باشند که مجلس خبرگان، پایگاه و جایگاه بسیار رفیع و با عظمتی دارد در حساس ترین و خطرناک ترین لحظات زندگی ملت و نظام ما، این مجلس است که باید به داد ملت برسد، این منتخبان ملتند که باید در آن لحظه خطیر دین خودشان را به ملت ایفا کنند. (1)
این مجلس محترم که مجمع گروهی از علماء بزرگ و مجتهدین و برجستگان درآگاهی و تعهد اسلامیو انقلابی است، حساسترین وظایف را در نظام جمهوری اسلامیبرعهده دارد و ضامن بقا و استمرار نظام اسلامیدر خطیر ترین لحظات است.(2)
از آنجا که جایگاه والای این مجلس معظم در حفظ تداوم و سلامت نظام اسلامیبرتر از همهی مجالس و مراکز تصمیم گیری در این نظام است، دشمنان اسلام و ایران سعی خود را بر این متمرکز کرده اند که با تبلغیات مسموم و شبه افکنیهای انبوه، ارادهی ملت را در برگزاری با شکوه انتخابات آن سست کنند و این مجلس را از پشتوانهی آراء مردم محروم سازند. (3)
شرکت در انتخابات مجلس خبرگان را مثل یک واجب شرعی، واجب و لازم بشمارید و تمام آحاد ملت که مشمول این شرایط هستند، در انتخابات شرکت کنند، تا دشمن بداند که جمهوری اسلامی، به برکت این جوانان و این ملت و به برکت پیروزیهایی که خدای متعال به او داده، همچنان با صلابت و قدرتمند ایستاده است.(4)
1- حدیث ولایت، ج5، ص 154.
2- حدیث ولایت، ج5، ص 259.
3- بیانات مقام معظم رهبری 3/ 12/77.
4- حدیث ولایت، ج5، ص 232.
یک، بسیج مردم به خصوص جوانهاست. باید برای آماده سازی خود و احیای خود و احیای عزت کشور و ملت و برافراشته نگهداشتن پرچم اسلام بسیج بشوند؛ چون همهی مشکلات این کشور در سایهی اسلام و عمل به قوانین اسلام، حل خواهد شد.
جوانها خودسازی کنند –هم خودسازی علمی، هم خودسازی اخلاقی و معنوی و دینی، هم خود سازی جسمی- و روحیه و امید خود را برای دفاع از این کشور حفظ کنند که این سرمایهی بسیار بزرگی است؛ نقطهی مقابل آن چیزی است که دشمن مایل است در ایران اتفاق بیفتد.
مسؤولات هم باید بسیج دوم را تشکیل دهند؛ بسیج در راه خدمت. مسؤولان اجرایی کشور باید توانایی خود را در گشودن گرههای کار مردم نشان بدهند. باید مبارزه با چپاولگران مفسدان اقتصادی را – هرکجا لانه کرده باشند – به طور جدی دنبال کنند و سفرههای فساد اقتصادی را جمع کنند. امکانات به اندازه کافی در اختیار مسؤولان کشور هست برای این که بتوانند کارها را انجام بدهند؛ شرطش این است که کار را وجههی همت اصلی قرار بدهند. به مسایل اصلی کشور بپردازند.
... مسایل اصلی کشور، مسألهی اقتصادی و مسألهی علمیو ارتقای پایههای علمیدانشگاهها و همان جنبش نرم افزاری است همچنین مسألهی حفظ روحیه و فرهنگ دینی جوانهاست.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان 13/8/81. سؤال: برای این که در نماز توجه و حضور قلب داشته باشیم، چه باید کرد؟
جواب: بایدانشاءالله، با اطاعت خدا کم کم جهات ایمانی برای شما روشن شود، یعنی وجدان کنید که خدایی هست، نه این که فقط بشنوید. شنیدن تنها، چندان فایدهای ندارد.
سؤال: چگونه باید جهات ایمانی را وجدانی کرد؟
جواب: از طریق بندگی خدا، یعنی باید عبادت کرد. باید به دستگاه خدای اخلاص پیدا کرد و کاری را برای خدا انجام داد، حرف برای خدا زد، حرکت برای خدا کرد. در این صورت آنچه دیگران نمیفهمند، شما میفهمید.
سؤال: مراقبت در نماز یعنی چه؟
جواب: مراقبت در نماز این است که به اوقات نماز اهتمام ورزید. یک مراقبت و محاسبهای هم مال خود آدم است و آن این است که انسان در هر شبانه روز فکر کند که امروز از صبح که حرکت کرده ایم تا به حال که میخوابیم، چند کار خوب کرده ایم و چند کار بد کرده ایم، چقدر حقوق مردم را تضییع کرده ایم و چقدر حفظ کرده ایم. این مراقبت مربوط به انسان است. اساس، کار، کار خود شماست.
منبع: مواعظ استاد اخلاق حضرت آیت الله بهاءالدینی (رحمت الله علیه) ،برگرفته از کتاب سلوک معنوی
درسهایی از استاد شهید علامه مطهری رحمت الله علیه
احترام به همسر، رفتار متواضعانه با پدر و برخورد دوستانه با فرزندان، از ویژگیهای اخلاقی علامه شهید دکتر مطهری (رحمت الله علیه) است که بیایید چگونگی احترام به همسر، پدر و پسر را از استاد بیاموزیم.نامه به پسر:
فرزندعزیزم، نور چشم مکرم، آقای علی آقا مطهری و فقه الله لما یحب و یرضی
از خداوند متعال سلامت و موفقیت و حسن عاقبت تو را مسألت دارم. احوال ما عموما بحمدالله خوب است. غالبا ذکری ازشما هست. امیدوارم در امتحانهایت موفقیت کامل به دست آوری. فرزند عزیزم، دوستان و رفقایت، بالخصوص هم اتاقهایت را از طرف من سلام برسان. اگر با هم به تهران آمدید آنها را به منزل بیاور، موجب خوشحالی و مسرت ماست. در انتخاب دوست و رفیق فوق العاده دقیق باش که مار خوش خط و خال فراوان است، همچنین در مطالعه کتابهایی که بدستت میافتد.
بر اطلاعات اسلامیو انسانی ات بیفزا. اگر جلسات خوبی در تبریز هست شرکت کن. اگر کتابی ازاین دست لازم شد پیغام بده تا برایت بفرستم. حتی الامکان از تلاوت روزی یک حزب قرآن که فقط پنج دقیقه طول میکشد مظایقه نکن و ثوابش را هدیه روح مبارک حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بنما که موجب برکت عمر و موفقیت استانشاءالله ...
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته (1)
نامه به پدر:
روحی فداک از خداوند صحت و سلامتی وجود مقدس آن قبله گاهی و جمیع متعلقین را مسألت مینمایم. حالات اینجانبان هم بحمدالله خوب است و ملالی نیست. بنده هشت روز است که تهران آمده ام به همان منظوری که در عریضه سابقه تذکر دادم و البته اگر منبر طرف توجه واقع شود، اینجا از همه جا بهتر است، هر چند اینجا خیلی مدت لازم است و ابتدا مصادف با استفاده کم خواهد شد. امیدوارم از فضل الهی که بتوانیم استقامت کنم و لطف الهی شامل حال بشود و بالاخره طوری بشود که نتیجتا بنده ایام تحصیل بتوانم با رفاهیت تحصیل کنم و مانعی پیش نیاید. هدف اصلی بنده همان ادامه به تحصیل و تدریس در حوزه علمیه است و این را از هر جهت برای خودم اصلح میدانم. البته دعای شما هم همراه من خواهد بود. حالات اخوی هم بحمدالله خوب است و ظاهر این است که ایشان تا هشتم تیر تهران بمانند. خودشان این طور صلاح میدانند و میگویند که به محمد باقر گفته ام که مرتبا پست به پست کاغذ بنویسد و البته غفلت نکند. بنده هم قول میدهم هفتهای یک کاغذ بفرستم و شما هم زود به زود جواب بنویسید. خدمت والده و اخویها و همشیره و جمیع دوستان سلام برسانید و السلام.(2)
1- مرتضی مطهری، 19، 2، 56.
2- مرتضی مطهری، 14 شعبان 70.
حضرت امام صادق (سلام الله علیه) میفرمایند: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (سلام الله علیه) فإنها امان؛ کام کودکانتان را با تربیت امام حسین (سلام الله علیه) بردارید زیرا موجب امنیت کودکان است. (2)
این امام همام در جایی دیگر میفرمایند: فی طین قبر الحسین الشفاء من کلّ داء و هو الدّواء الاکبر؛ شفای هر دردی در تربت مزار امام حسین (سلام الله علیه) است. و آن بزرگ ترین درمان است. (3)
حضرت امام رضا (سلام الله علیه) در این باره میفرمایند: کلّ طین حرام (اکله) کالمیته و الدّم... ما خلاطین قبر الحسین(سلام الله علیه) فإنّه و شفاء من کلّ داء؛ (خوردن) هر خاکی، مانند مردار و خون ... حرام است. غیر از تربت مزار حضرت امام حسین (سلام الله علیه) که دوای هر دردی است.(4)
1- مستدرک الوسایل، ج 10، ص 335.
2- کامل الزیارات، ص 462.
3- وسایل الشیعه، ج 14، ص 524.
4- امالی طوسی، ص 319.
پس، هرگاه این حقوق را بجا آوری فرشتگان خدای عزو جل درباره ات گواهی دهند که تو بخاطر خداوند عز و جل نزد آن استاد رفتهای و دانش او را فراگرفته ایی نه برای حرف مردم.
منبع: من لایحضره الفقیه، ج2، ص620. فهیمه موحدی
خدای من!
روح پاکی که تو با همه مهربانیات، آنگاه که من غرق در عدم بودم به من بخشیدی، از دنیا رنگ گرفته است؛ خسته و خاکآلود شده است. سخت بر قلبم سنگینی میکند غمبار امانتی که بر دوشم نهادی و من امانتدار خوبی برایت نبودهام؛ اکنون، شرمسار و سرافکنده، به تو باز میگردانم این آینه غبار گرفته را؛ یاریام کن تا از غبار گناه بتکانمش!خدیجه پنجی
خدایا! از کثرت گناه، پای آمدنم نیست به حریم تو.
چه بسیار مرا خواندهای و نیامدم، نواختی و گریختم، عهد بستی و شکستم!
من با تلی از گناهان کوچک و بزرگ آمدهام. نگاهم به بنبست رسیده، روزنهای نیست، نوری نیست. دستهایم، سرگردان آسمانها شدهاند.
هوای عصیان، ذره ذره وجودم را از هم میپاشد. دیگر در محدوده خودم نمیگنجم. بوته خاری شدهام رها در هر سو، خلیده در چشمهای جهان، رانده شده از تمام درها؛ نه جایی دارم برای آسودن، نه شانهای برای گریستن. شب در من مچاله شده است. همه از من گریزانند. بوی تند گناهانم، هوا را مسموم میکند. راهی نیست، جز جادههای روشن خانه تو. به قدمهایم قدرت بازگشت بده تا یکبار دیگر، سر بر دامان مهربانیات بگذارم.
کاش برگی زرد و خشکیده بودم بر دورترین شاخه هستی. اما لحظهای از قلمرو اطاعت تو، پا فراتر نمیگذاشتم! کاش رودخانهای بودم خروشان که هروله کنان، تمام جهان را به جستوجوی تو میآمدم!
کاش پرندهای بودم آشیان گزیده بر درختان دوردست، تا هر صبح و شام، به آوازی از تسبیح تو جان اهالی را زنده میکردم!
خدایا! مرا در زلال مهربانیات تطهیر کن!
بگذار پروانهوار، بر مدار روشن کرامتت بچرخم!
در من هزار هزار فانوس مغفرت روشن کن!
هزار پنجره از اشتیاق، به روی جانم باز کن!
کوتاهی دستانم را به بلندی ستارههای اجابت برسان.
زنگار برگیر از آیینه وجودم!
بر بدیهایم لباس عفو بپوشان!
بر عیبهایم پرده بپوشان!
به زانوانم توان ایستادن بده!
مرا کمال ببخش تا شایسته سجده فرشتگان گردم. آیت الله حاج سید علی آقا قاضی فرزند حاج سید حسین قاضی است. ایشان در سیزدهم ماه ذی الحجة الحرام سال 1282هـ.ق. در تبریز متولد ، بعد از بلوغ و رشد به تحصیل علوم ادبیه و دینیه مشغول گردید و مدتی در نزد پدر بزرگوار خود و میرزا موسی تبریزی و میرزا محمد علی قراچه داغی درس خواند.
پدرایشان به علم تفسیر علاقه و رغبت خاص داشته است، چنانکه سید علی آقا خودش تصریح کرده که تفسیر کشاف را خدمت پدرش خوانده است. همچنین ایشان ادبیات عربی و فارسی را پیش شاعر نامیو دانشمند معروف میرزا محمد تقی تبریزی معروف به «حجة الاسلام» و متخلص به « نیر» خوانده و از ایشان اشعار زیادی به فارسی و عربی نقل میکرد و شعر طنز ایشان را که هزار بیت بود از بر کرده بود و میخواند.
ایشان در سال 1308هـ.ق. در سن 26 سالگی به نجف اشرف مشرف شد و تا آخر عمر آن جا را موطن اصلی خویش قرار داد.
آیت الله سید علی آقا قاضی از زمانی که وارد نجف اشرف شد، دیگر از آنجا به هیچ عنوان خارج نشد مگر یک بار برای زیارت مشهد مقدس حدود سال1330 هـ ق به ایران سفر کرد و بعد از زیارت به تهران بازگشت و مدت کوتاهی در شهرری در جوار شاه عبدالعظیم اقامت گزید.
پس از اقامت در نجف اشرف، تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی از جمله فاضل شربیانی، شیخ محمد مامقانی، شیخ فتح الله شریعت، آخوند خراسانی و... ادامه داد و سرانجام کوششهای خستگی ناپذیر مرحوم آیت الله قاضی در راه کسب علم، کمال و دانش، در سن 27 سالگی به ثمر نشست و این جوان بلند همت در عنفوان جوانی به درجه اجتهاد رسید.
آقا سیدهاشم حداد از شاگردان ایشان میگفت:
« مرحوم آقا (قاضی) یک عالمیبود که از جهت فقاهت بی نظیر بود. از جهت فهم روایت و حدیث بی نظیر بود. از جهت تفسیر و علوم قرآنی بی نظیر بود. از جهت ادبیات عرب و لغت و فصاحت بی نظیر بود، حتی از جهت تجوید و قرائت قرآن. و در مجالس فاتحهای که احیاناً حضور پیدا مینمود، کمتر قاری قرآن بود که جرأت خواندن در حضور وی را داشته باشد، چرا که اشکالهای تجویدی و نحوه قرائتشان را میگفت... »
ایشان از جوانی به دنبال تزکیه و تهذیب نفس و کسب معنویت و معارف بلند اسلام بود و در این راه چهل سال صبر و مجاهده کرد و چهل سال درد طلب و عشق، آرام و قرار و خواب و خوراک را از وی ربوده بود.
آیت الله قاضی طی سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامیرا با کلام نافذ و عمل صالح خویش تدریس فرمودند و در هر دوره شاگردانی پرورش دادند که هر کدام از بزرگان وادی عرفان و اخلاق محسوب میشوند؛ و البته فقط نام تعدادی از آنها بر ما معلوم است و این که ایشان در حقیقت چه کسانی را تا قلههای بلند عرفان و معنویت بالا کشیده و شراب گوارای معرفت بر کامشان ریختند، برای ما به صورت کامل و دقیق آشکار نیست. اما به تعدادی از آنها که مبرز و شناخته شده هستند، اشاره میکنیم:
آیت الله شیخ محمد تقی آملی، آیت الله سید محمد حسین طباطبائی، آیت الله سید عبد الکریم کشمیری، آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب ،حاج سیدهاشم حداد(رحمت الله علیهم)،آیت الله العظمیبهجت(حفظه الله) و...
به هر حال آیت الله حاج سید علی آقا قاضی پس از سالها تدریس معارف بلند اسلامیو تربیت شاگردان الهی، در روز دوشنبه چهارم ماه ربیع الاول سال 1366 مطابق هفتم بهمن ماه در نجف اشرف وفات کرد و در وادی الاسلام نزد پدر خود دفن شد.
منبع: اسوه عارفان، حسن زاده - طیار مراغی شخصی از انصار (مسلمین مدینه) به حضور امام حسین (علیه السلام) برای در خواست کمک مالی آمد و تقاضای کمک کرد. حضرت امام حسین(علیه السلام) فرمودند:ای برادر ، آبرو و شخصیت خود را از سؤال رو در رو، حفظ کن، در خواست خود را در نامهای بنویس، من به خواست خدا آنچه را که موجب شادی او است، انجام خواهم داد.
مرد انصاری در نامهای نوشت: «ای حسین (علیه السلام) پانصد دینار به فلانی بدهکارم، و او اصرار میکند که طلبش را بپردازم با او صحبت کن تا وقتی که پول دار شدم، صبرکند.»
وقتی امام حسین (علیه السلام) نامه را خواندند به منزل تشریف بردند و کیسهای حاوی هزار دینار آوردند و به آن مرد انصاری دادند و فرموده: « با پانصد دینار، بدهی خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، زندگی خود را سروسامان بده و حاجات خود را جز نزد سه نفر نگو:
1- دیندار ، 2- جوانمرد و 3- صاحب اصالت خانوادگی
چرا که در مورد آدم دیندار، دین نگهدار اوست (و مانع آن است که آبروی تو را ببرد.» و در مورد جوانمرد، او به خاطر جوانمردی حیا و شرم میکند و در مورد کسی که اصالت خانوادگی دارد، او به خاطر نیازت، آبروی تو را نمیریزد بلکه شخصیت تو را حفظ میکند و بدون بر آوردن حاجتت، رد نمیشود.
منبع: داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاری، ج 2، ص 167 به نقل از نهج الشهاده ص 305.
حضرت مهدی (علیه السلام) و زنده نگه داشتن عاشورا
روز عاشورایی بود و موج سوگواران از هر سو به سوی کربلا در حرکت بودند . علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) نیز به همراه گروهی از طلب به استقبال عزادارن حرکت کردند. به محلهی «طویرج» رسیدند، که دستهی سینه زنی و سبک سوگواریشان مشهور بود. هنگامیکه علامه و همراهانش به آنان رسیدند، ناگهان علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) با آن کهولت سن و موقعیت اجتماعی و علمی، لباس خویش را به کناری نهاده ودر صف سینه زنان، با شوری وصف ناپذیر به سینه زدن پرداختند. پس از پایان سوگواری، یکی از خواص از ایشان پرسید: چه رویدادی پیش آمد که شما چنان دچار احساسات پاک و خالصانه شدید که آن گونه سر از پا نشناخته، لباس از تن در آورید و به سینه زنان پیوستید؟علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) در جواب فرمودند: حقیقت آن است که با رسیدن به دستهی سوگواران، ناگاه چشمم به محبوب دلها، امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) افتاد و دیدم ایشان، با سرو پای برهنه در میان انبوه سینه زنان، در سوگ پدر والای خود حضرت امام حسین (علیه السلام) با چشمانی اشک بار به سر و سینه میزنند، به همین جهت آن منظره مرا به حالی انداخت که قرارم از کف رفت و در برابر کعبه مقصود و قبله موعود به سوگواری پرداختم.
منبع: عاشورا و انتظار، مسعود پور سید آقایی، صفحههای 27 و 28 به نقل از دیار یار، ج2، ص200.
کتاب «حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختری از آسمان»
مجموعه «حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختری از آسمان» مشتمل بر گردآوری و تنظیم 91 پرسش پیرامون شخصیت والا و مقامات عالیهی حضرت سیدةالنساء العالمین، فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) از محضر آیت الله العظمیمظاهری (دامت برکاته) و پاسخهای معظم له میباشد.ابعادی که از حضرت فاطمهی زهراء (سلام الله علیها) در این اثر گرانمایه به آن پرداخته شده، عبارتند از:
1- خلقت و ولادت حضرت زهراء (سلام الله علیها)
2- اسامیو القاب حضرت زهراء (سلام الله علیها)
3- سیرهی فردی و اجتماعی حضرت زهراء (سلام الله علیها)
4- حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
5- حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و حضرت علی (سلام الله علیه)
6- حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بعد از پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
7- حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و شیعیان
تدوین: علی (مهرداد) آقا شریفیان و عبدالرسول احمدیان
ناشر: انتشارات شهید محمد حسن فهمیده، 1385
کتاب « نگرشی موضوعی بر وصیت نامه سیاسی، الهی امام خمینی قدس سره الشریف»
وصیت نامهی حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه)، عصارهی همهی وصایایی است که در طول حیات پر برکت خویش برای امت بیان فرموده اند. این وصیت نامه، دستورالعمل تداوم انقلاب اسلامیو حفظ عزیزترین یادگار ایشان « نظام جمهوری اسلامیبر محور ولایت» است. وصیت نامهی امام راحل، چشمهی حکمتی است که از دل مصفا و الهی آن حضرت جوشیده و بر قلم مبارکشان جاری گردیده است تا حجتی دیگر بر تبیین سیرهی عملی آن برگوار باشد و راه را پیشاپیش، بر همهی شبهات و تردیدها و القائات خناسان مسدود کند. این مجموعه که بر اساس نیاز و ضرورتهای موجود، گردآوری و تنظیم شده است، شامل مطالب و موضوعاتی است که استفاده از وصیت نامه را برای علاقه مندان افکار و اندیشهی امام راحل، سهل و آسان مینماید. مطالب وموضوعاتی که در این مجموعه گردآوری شده، عبارتند از:سیری در وصیت نامه: در این قسمت خوانندگان با موضوعات کلی مورد نظر امام ارحل آشنا میشوند.
نمونهای از دستخط مبارک حضرت امام (خمینی قدس سره الشریف) به همراه متن کامل تایپی آن.
توضیح واژگان وصیت نامه تحت عنوان تعلیقات که مشتمل بر شرح مختصر بعضی از اصطلاحات و علایمیاست که امام راحل در وصیت نامهی گهر بارشان به کار برده اند.
وصیت نامه به صورت موضوعی به همراه فهرستهای راهنما
عناوین کلی و موضوعاتی که از متن وصیت نامه در 6 فصل تنظیم شده است عبارتنداز: موضوعات اعتقادی (معارف اسلامی) سیاسی و تاریخی، تعلیم و تربیت، اجتماعی و فرهنگی، موضوعاتی در زمینهی مسایل اقتصادی و مدیریت و موضوعاتی در مورد مسایل دفاعی و نظامی(جنگ و جهاد)
کلمات قصار و جملات برگزیدهی کوتاهی از وصیت نامهی الهی، سیاسی امام راحل.
فهرست راهنما: که شامل فهرست الفبای موضوعات، اعلام و اماکن است.
تهیه و تنظیم و ناشر: مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمت الله علیه)این کتاب گرانمایه نتیجهی تلاشهای مستمری در بیان آسیبها، عبرتها، شبههها و ریزشها و رویشها در حادثهی عظیم عاشورا است.
مؤلف در فصل اول کتاب به « آسیب شناسی اجتماعی جامعهی اسلامیدر عصر امام حسین (علیه¬السلام) پرداخته و در فصل دوم مبحث «ریزشها و رویشهای اجتماعی در تاریخ صدر اسلام» را مورد بررسی قرار داده و تا حدی به معرفی جلوهها و علل رویشهای اجتماعی در تاریخ صدر اسلام با تکیه بر سیرهی علوی و حسینی پرداخته و در پایان این فصل با نگاهی به سیرهی افتخار آفرین حسینی، تأملی بر«جریان شناسی تاریخ کربلا» نموده است.
فصل سوم کتاب، اختصاص به « عبرتها و درسهای ماندار و حماسهی عظیم عاشورا» دارد و در فصل چهارم نیز با تأکید بر استراتژی جنگ روانی و تبلیغی دشمنان اسلام به ویژه در دههی اخیر به مبحث « شبهه شناسی در قیام عاشورا»، پرداخته شده و هفت شبههی مطرح شده در دوران اخیر را پاسخ داده است.
مؤلف: نوروز اکبری زادگان
ناشر: نشر شیهد حسین فهمیده و کنگره سرداران و 23 هزار شهید استان اصفهان غسل بر دو نوع است
1- ترتیبی: در غسل ترتیبی باید به نیت غسل، اول سرو گردن، بعد طرف راست و بعد طرف چپ بدن را بشوید.
2- ارتماسی: در غسل ارتماسی اگر به نیت غسل ارتماسی بتدریج در آب فرو رود تا تمام بدن زیر آب رود، غسل او صحیح است و احتیاط آن است که یک دفعه زیر آب رود.
مواردی که غسل باطل میگردد عبارتند از:
1- در غسل ترتیبی اگر عمدا یا از روی فراموشی یا به واسطهی ندانستن مساله، ترتیب را مراعات نکند، غسل او باطل است.
2- درغسل ارتماسی اگر بعد از غسل بفهمد به مقداری از بدن آب نرسیده چه جای آن را بداند یا نداند، باید دوباره غسل کند.
3- اگر در غسل به اندازهی سرمویی از بدن نشسته بماند، غسل باطل است.
4- کسی که قصد دارد پول حمامیرا ندهد یا بدون این که بداند حمامیراضی است، بخواهد نسیه بگذارد، اگر چه بعد حمامیرا راضی کند، غسل او باطل است.
تفاوت غسل ترتیبی و ارتماسی:
1- در غسل ارتماسی باید تمام بدن پاک باشد اما در ترتیبی اگر نجس باشد و هر قسمتی را قبل از غسل، آب بکشد غسل او صحیح است.
2- در غسل ارتماسی باید بین آن فاصله نباشد ولی در غسل ترتیبی اشکالی ندارد.
تذکرات:
1- اگر کسی شک کند که غسل کرده یا نه، باید غسل کند.
2- اگر کسی شک کند غسل او صحیح بوده یا نه، لازم نیست دوباره غسل کند.
منبع: آموزش فقه، حسین فلاح زاده
نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد/http://rasekhoon.net
احکام عید فطر و فطریه با نظر رهبر انقلابخدایا سرشار کن بهره ام را در این ماه از انجام مستحبات و نوافل و گرامیم دار به یاد داشتن مسائل و نزدیک گردان در آن وسیله ام را بسویت از میان سایر وسائل اى که سرگرمش نکند سماجت سماجت کنندگان
منبع: مفاتیح الجنان
زلال وحی
تلاوت، تدبر و عمل به قرآن
قرآن خطاب به پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلم) میگوید: «قم اللیل الا قلیلا. نصفه او انقص منه قلیلا. او زد علیه و رتل القرآن ترتیلا، ...شب را جز کمیبپا خیز، نیمیاز شب را (بیدار باش) یا کمیاز آن کم کن، یا بر آن بیفزا، و قرآن را با دقت و تامل بخوان!» (1)
و خطاب به همه مسلمانان میگوید: «فاقرؤا ما تیسر من القرآن، آنچه برای شما میسر است قرآن بخوانید!» (2)
ولی همان گونه که گفته شد تلاوت قرآن باید وسیلهای برای تفکر و تدبر در معنی و محتوای آن باشد، و تفکر و اندیشه نیز باید، مقدمه عمل به قرآن گردد: «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها، آیا آنها در قرآن تدبر نمیکنند یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است» . (3)
«و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر، ما قرآن را برای تذکر آسان ساختیم آیا کسی هست که متذکر شود (و عمل کند) !« (4)
«هذا کتاب انزلناه مبارک فاتبعوه، این کتابی است پر برکت که (بر تو) نازل کردیم، پس از آن پیروی کنید!» (5)
بنابراین آنها که به تلاوت و حفظ قرآن قناعت میکنند، و از «تدبر» و «عمل» به قرآن خبری ندارند، گر چه یکی از سه رکن را انجام داده، ولی دو رکن مهمتر را از دست دادهاند و گرفتار خسارت عظیمیشدهاند.
1- سوره مزمل، آیات 2-4.
2- سوره مزمل، آیه 20.
3- سوره محمد، آیه 24.
4- سوره قمر، آیه 17.
5- سوره انعام، آیه 155
منبع: اعتقاد ما، آیت الله العظمیمکارم شیرازی(دامت برکاته)
فضلیت زیارت امام حسین (علیه السلام) در کلام گهربار امام صادق (علیه السلام)
قال الامام الصادق (علیه السلام): من زار الحسین (علیه السلام) عارفا بحقه کتب الله له ثواب الف حجة مقبولة والف عمرة مقبولة و غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر؛هر کس که حسین (علیه السلام) را با معرفت حق و مقام او زیارت کند، خداوند ثواب هزارحج پذیرفته و هزار عمرهی پذیرفته را برایش بنویسد و گناهان گذشته و آیندهی او را ببخشد. (1)
قال الامام الصادق (علیه السلام):ان الحسین بن علی (علیهما السلام) ... یقول: لو یعلم زائری ما اعدالله له لکان فرحه اکثر من جزعه وانزائره لینقلب و ما علیه من ذنب؛
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: به درستی که حسین بن علی (علیهما السلام) فرمودند: اگر زائر من بداند که خداوند چه برایش آماده کرده است، شادیش بیشتر از بی تابیش (از رنج سفر) خواهد بود. و همانا زائر او پاک از هر گناهی به خانهی خود بر میگردد. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): من زار قبرالحسین (علیه السلام) لله و فی الله اعتقه من النار و آمنه یوم الفزع الأکبر؛
آن کس که به خاطر خدا و در راه او زائر قبر حسین (علیه السلام) گردد، خداوند او را از آتش دوزخ آزاد میکند و از فزع اکبر (خوف بزرگ) در روز قیامت ایمنش خواهد ساخت. (3)
1- بحارالانوار، ج100، ص 257.
2- وسایل الشیعه، ج10، ص 318.
3- کامل الزیارات، ص 146.
مؤمن کسی است که نفسش از او در رنج و مردم از او درآسایش هستند. (1)
قال الامام علی (علیه السلام): المؤمن دائم الذکر، کثیر الفکر، علی النعماء شاکر و فی البلاء صابر؛
مؤمن همیشه به یاد خداست، زیاد میاندیشد، بر نعمتها سپاسگذار و در بلا و مصیبت شکیباست. (2)
قال الامام الباقر(علیه السلام):انالله اعطی المؤمن ثلاث خصال: العز فی الدنیا و فی دینه و الفلح فی الاخرة و المهابة فی صدور العالمین؛
خداوند سه خصلت به مؤمن عطا فرموده است: عزت در دنیا و دینش، رستگاری در آخرت و ابهت در دلهای همهی مردم. (3)
قال الامام الصادق (علیه السلام): المؤمن من طاب ملسبه حسنت خلیفته و صحت سریرته، وانفق الفضل من ماله، و أمسک الفضل من کلامه؛
مؤمن کسی است که در آمدش پاک و حلال باشد، اخلاقش نیکو، باطنش سالم و درست؛ زیادی مالش را انفاق کند و از زیاده گویی بپرهیزد. (4)
1- کنزالاعمال، ح 752.
2- غررالحکم، ح 1933.
3- بحارالانوار، ج67، ص 71.
4- بحارالانوار، ج2، ص 235.
احترام همسایه بر انسان، همانند احترام مادرش میباشد. (1)
قال الامام علی (علیه السلام): من حسن الجوار تفقدالجار؛
از نشانههای حسن همسایگی، جویا شدن از احوال همسایه است. (2)
قال الامام الصادق(علیه السلام): حسن الجوار یعمر الدیار و یزید فی الاعمار؛
حسن همسایگی، خانهها را آباد و عمرها را زیاد میکند. (3)
قال الامام الکاظم (علیه السلام): لیس حسن الجوار کف الأذی و لکن حسن الجوار الصبرعلی الأذی؛
حسن همسایگی، این نیست که آزار نرسانی، بلکه حسن همسایگی این است که در برابر آزار و اذیت همسایه، شکیبا باشی.(4)
قال الامام الرضا (علیه السلام): لیس منا لم یأمن جاره توائقه؛
از ما نیست کسی که همسایه اش از شر او در امان نباشد. (5)
1- مکارم الخلاق، ج1، ص 274.
2- تحف العقول، ح 85.
3- اصول کافی، ج2، ص 667.
4- تحف العقول، ح 409.
5- عیون الاخیار الرضا، ج2، ص 24.
ایمان بر دو نیم است: نیمیاز آن در شکیبایی است و نیمیدیگر در سپاسگذاری. (2)
قال الامام علی (علیه السلام): الایمان شجرة، اصلها الیقین فرعها التقی و نورها الحیاء و ثمرها السخاء؛
ایمان درختی است که ریشه اش یقین است، شاخه اش پرهیزکاری، شکوفه اش حیا و میوه اش بخشندگی. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): لا تکمل ایمان العبد حتی یکون فیه اربع خصال: یحسن خلقه و یستخف نفسه و یمسک الفضل من قوله و یخرج الفضل من ماله؛
ایمان بنده کامل نباشد، مگر چهار خصلت در او باشد: اخلاقش را نیکو گرداند، خود را سبک شمارد (متواضع باشد)، از زیاده گویی خود داری کند و اضافی مال خود را ببخشد. (3)
قال الامام الرضا (علیه السلام): الایمان عقد بالقلب و لفظ باللسان و عمل بالجوارح؛
ایمان پیمان قلبی، تلفظ زبانی و عمل با امضاء جوارح است. (4)
1- کنزالاعمال، ح 61.
2- غررالحکم، ح 1786.
3- بحارالانوار، ج69، ص 379.
4- معای الاخبار، ص 186.
قناعت، ثروتی است تمام نشدنی. (1)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اقنع بما اوتیته یحف علیک الحساب؛
به آنچه داده شدهای قانع باش، تا حسابت سبک گردد. (2)
قال الامام علی (علیه السلام): ثمرة القناعة الاجمال فی المکتسب و العزوف عن الطلب؛
میوهی قناعت، میانه روی در کسب و کار است و خویشنداری، از دست دراز کردن به سوی مردم. (3)
قال الامام الحسین (علیه السلام): القنوع راحة الابدان؛
قناعت مایهی آسایش تن است. (4)
قال الامام الصادق (علیه السلام): انظر الی من هو دونک فی المقدره و لا تنظر الی من هو فوقک فی المقدره فان ذالک اقنع لک بما قسم لک؛
به ناتوانتر از خودت بنگر، و به توانگرتر از خویش منگر، زیرا که این کار، تو را به آنچه قسمت تو شده است، قانع تر میسازد. (5)
1- کنزالاعمال، ح 7080.
2- بحارالانوار، ج77، ص 187.
3- غررالحکم، ح 4634.
4- بحارالانوار، ج78، ص 128.
5- اصول کافی، ج8، ص 244.
با ایمان ترین مردم، خوش اخلاق ترین آنها و مهر ورزترین شان به خانواده خود است. (1)
قال الامام الحسن (علیه السلام): إن احسن الحسن الخلق الحسن؛
نیکوترین نیکو، خلق نیکو است. (2)
قال الامام الحسین (علیه السلام):انسود الخلق لیفسد العمل کما یفسد الخل العسل؛
چنان چه سر که عسل را فاسد میکند، خلق بد ایمان را فاسد میکند. (3)
قال الامام الصادق (علیه السلام): و علیکم بحسن الخلق فانه یبلغ بصاحبه درجة الصائم القالم؛
بر شما باد به حسن خلق زیرا که صاحبش را به درجهی روزه داران و نمازگزاران واقعی میرساند. (4)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): حسن الخلق نصف الدین؛
خوی نیکو، نصف دین است. (5)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اکمل المؤمنین ایمانا احسنهم خلقا؛
آن مؤمن ایمانش کاملتر است، که اخلاقش نیکوتر باشد. (6)
قال الامام علی (علیه السلام): حسن الاخلاق یدر الارزاق و یونس الرفاق؛
اخلاق نیکو، روزیها را زیاد میکند و میان دوستان انس و الفت به وجود میآورد. (7)
قال الامام علی (علیه السلام): حسن خلقک، یخفف الله حسابک؛
اخلاقت را نیکو گردان تا خداوند حسابت را آسان گرداند. (8)
قال الامام الصادق (علیه السلام): ما یقدم المؤمن علی الله عزوجل بعد الفرائض الی الله من آن یسع الناس بخلقه؛
مؤمن بعد از انجام واجبات، عملی محبوب تر از خوش اخلاقی نزد خدای تعالی نمیآورد. (9)
1- بحارالانوار، ج71، ص 378.
2- خصال شیخ صدوق، ص 29.
3- اصول کافی، ج2، ص 321.
4- وسایل الشیعه، ج 15، ص 199.
5- الحضال، ج30، ص 106.
6- امالی شیخ طوسی، ص 140.
7- غررالحکم، ح 4856.
8- امالی شیخ طوسی، ص 174.
9- اصول کافی، ج2، ص 100.
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] لَمَّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِى بَکْرٍ .
إِنَّ حُزْنَنَا عَلَیْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِیضاً وَ نَقَصْنَا حَبِیباً .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: (آنگاه که خبر کشته شدن محمد بن ابى بکر را به او دادند فرمودند) همانا اندوه ما بر شهادت او ، به اندازه شادى شامیان است، جز آن که از آنان یک دشمن ، و از ما یک دوست کم شد.
حکمت 326 : مهلت پذیرش توبه(معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعُمُرُ الَّذِى أَعْذَرَ اللَّهُ فِیهِ إِلَى ابْنِ آدَمَ سِتُّونَ سَنَةً .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: عمرى که خدا از فرزند آدم پوزش را مى پذیرد شصت سال است.
حکمت327 : پیروزیهاى دروغین(سیاسى، اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: پیروز نشد آن کس که گناه بر او چیرگى یافت، و آن کس که با بدى پیروز شد شکست خورده است.
حکمت 328 : وظیفة سرمایه داران(اقتصادى،اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِى أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِکَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: همانا خداى سبحان روزى فقراء را در اموال سرمایه داران قرار داده است، پس فقیرى گرسنه نمى ماند جز به کامیابى توانگران، و خداوند از آنان دربارة گرسنگى گرسنگان خواهد پرسید.
حکمت 329 : بى نیازى از عذر خواهى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الِاسْتِغْنَاءُ عَنِ الْعُذْرِ أَعَزُّ مِنَ الصِّدْقِ بِهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: بى نیازى از عذر خواهى، گرامى تر از عذر راستین است.
حکمت 330 : مسؤلیت نعمتها(اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَقَلُّ مَا یَلْزَمُکُمْ لِلَّهِ أَلَّا تَسْتَعِینُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِیهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: حق خدا بر عهدة شما این که از نعمتهاى الهى د رگناهان یارى نگیرید.
حکمت 331 : ارزش اطاعت و بندگى(عبادى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الطَّاعَةَ غَنِیمَةَ الْأَکْیَاسِ عِنْدَ تَفْرِیطِ الْعَجَزَةِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: خداى سبحان طاعت را غنیمت زیرکان قرار داد آنگاه که مردم ناتوان ، کوتاهى کنند.
حکمت 332 : مسؤلیت رهبری (سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِى أَرْضِهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: حاکم اسلامى ، پاسبان خدا در زمین اوست.
حکمت 333 : روانشناسى مؤمن(علمى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] فِى صِفَةِ الْمُؤْمِنِ الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِى وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِى قَلْبِهِ أَوْسَعُ شَیْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَیْءٍ نَفْساً یَکْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ یَشْنَأُ السُّمْعَةَ طَوِیلٌ غَمُّهُ بَعِیدٌ هَمُّهُ کَثِیرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ شَکُورٌ صَبُورٌ مَغْمُورٌ بِفِکْرَتِهِ ضَنِینٌ بِخَلَّتِهِ سَهْلُ الْخَلِیقَةِ لَیِّنُ الْعَرِیکَةِ نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (در توصیف مؤمن فرمود) شادى مؤمن در چهرة او ، و اندوه وى در دلش پنهان است، سینه اش از هر چیزى فراخ تر ، و نفس او از هر چیزى خوارتر است. برترى جویى را زشت ، و ریاکارى را دشمن مى شمارد، اندوه او طولانى ، و همت او بلند است، سکوتش فراوان ، و وقت او با کار گرفته است، شکر گزار و شکیبا و ژرف اندیش است. از کسى درخواست ندارد و نرم خو و فروتن است، نفس او از سنگ خارا سخت تر اما در دیندارى از بنده خوارتر است.
حکمت 334 : یاد مرگ و آرزوها(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الْأَجَلَ وَ مَصِیرَهُ لَأَبْغَضَ الْأَمَلَ وَ غُرُورَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اگر بندة خدا اجل و پایان کارش را مى دید، با آرزو و فریب آن دشمنى مى ورزید.
حکمت 335: آفات اموال (اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِکُلِّ امْرِئٍ فِى مَالِهِ شَرِیکَانِ الْوَارِثُ وَ الْحَوَادِثُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: براى هر کسى در مال او دو شریک است: وارث و حوادث.
حکمت 336 : مسؤلیت وعده دادن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى یَعِدَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کسى که چیزى از او خواسته اند تا وعده نداده آزاد است.
منبع: نهج البلاغه
عزیزآل یاسین
از ولایت علوی تا ولایت مهدوی
« امروز دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم و بهترین آیین که را ه اسلام است، برایتان برگزیدم».
پس از نزول آیه، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به تکبیر صدا بلند کردند و فرمودند: « الله اکبر، تمام نبوت من و تمام دین خدا در ولایت علی (علیه السلام) پس از من قرار داده شده»
در این هنگام خلیفهی اول و دوم برخاستند و پرسیدند: آیا این آیات، مخصوص علی (علیه السلام) نازل شده است؟!
حضرت فرمودند: « بلی مخصوص او و اوصیای من تا روز قیامت»
گفتند: « یا رسول الله! نام ایشان را بر ایمان بیان کن!»
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « برادر و وصی و جانشین من در امتم، ولی هر مرد و زن مؤمن بعد از من، علی (علیه السلام) و سپس فرزندم حسن (علیه السلام)، آنگاه حسین (علیه السلام) و نه نفر از فرزندان حسین (علیه السلام) که آخرین آنان قائم است، یکی پس از دیگری میآیند، قرآن همراه ایشان و ایشان، همراه قرآنند و هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا هنگامیکه در کنار حوض «کوثر» به سوی من باز گردند. (2)
بین که هزاران شده همچون هزار
در پی دیدار رخت بی قرار
طالع ما بی تو بود چون زحل
ای گل گلزار نبی العجل (3)
1- سورهی مبارکهی مائده، آیهی 3.
2- الاحتجاج مرحوم طبرسی، ج1 ، ص 147
3- سراینده: علیرضا لطفی (حامد اصفهانی)
منبع: حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه)، صحیفهی نور، ج17، ص 211....برادران عزیز! خواهران عزیز! شما روزهداران مؤمن در سرتاسر ماه رمضان با روزهى خود - براى کسانى که روزه بر آنها واجب بوده است - با عبادت خود، با دعاى خود، با توسل خود، با احیاى خود، با تلاوت قرآنى که کردید، با ذکر و خشوعى که به خرج دادید، این فرصت را براى خود به وجود آوردید که دلهاى خود را به خداى متعال نزدیک کنید؛ این فرصت را مغتنم بشمارید؛ این دستاورد را بزرگ بدانید و آن را براى خودتان حفظ کنید. ملت ما ملت مؤمنى است؛ دلهاى جوانان ما پاکیزه و نورانى است؛ زنان و مردان ما در سرتاسر کشور ارتباط قلبىشان با خداى متعال صادقانه است؛ این فرصت بزرگى است براى ملت ما که بتواند جلب رحمت الهى بکند.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در خطبههاى نماز عید سعید فطر،13/8/84
...ماه رمضان، که یک ذخیره و عطیّه و هدیهى الهى است و در اختیار مردم مسلمان است، در درون خود ارمغانهاى ارزشمندى را در همین جهت براى ما دارد. از طرفى، روزهى ماه رمضان که یک تمرین و ریاضت است، وسیلهاى است براى تسلّطِ بر نفس؛ که بدون تسلّط بر نفس و در دست گرفتن زمام هوسها و هواها و شهوات، هیچ کاربزرگى را نمىشود با موفقیّت انجام داد. ماه رمضان با سرمایهى روزهاى که دارد یک تمرین علمىِ ارزشمند در این جهت است.
...ما در این ماه رمضان، بارها و بارها عرض کردیم که «اللّهم غیّرسوء حالنا بحسن حالک». از خداى متعال خواستیم که بدحالىِ ما را به برکت و لطف خودش، به حالى نیکو تغییر دهد. اگر این بشود، به فضل الهى، همهى مشکلات حل خواهد شد. بخصوص هر یک از ما که بار مسؤولیتى را در سطح کشور بر دوش گرفتهایم چه مسؤولیتهاى کوچک و چه مسؤولیتهاى بزرگ به همان اندازه، بیشتر به این تغییر حالت احتیاج داریم و بیشتر باید از سوءحالِ خودمان بنالیم.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام، 04/01/1372پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) مجموعهی فضایل همهی انبیاء و اولیاء است؛ نسخهی کامل و تکامل یافتهی همهی فضایلی است که در سلسلهی پیامبران و اولیاء الهی در تاریخ وجود داشته است. پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) یک وجود کهکشان وار است و در او هزاران نقطهی درخشندهی فضیلت وجود دارد. در پیامبر اعظم، علیم همراه اخلاق؛ حکومت همراه حکمت؛ عبادت خدا همراه با خدمت به خلق خدا؛ جهاد همراه با رحمت؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا؛ عزت همراه با فروتنی و خاکساری؛ روز آمدی همراه با دور اندیشی؛ صداقت و راستی با مردم همراه با پیچیدگی سیاسی. غرق بودن جان در یاد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست. در او دنیا و آخرت همراه است؛ هدفهای والای الهی با اهداف جذاب بشری همراه است. او نمونهی کاملی است که خداوند در عالم وجود، موجودی کامل تر از او نیافریده است. او مبشر است، بشارت دهنده است، منذر است، بیم دهنده است؛ بر همهی بشریت و بر همهی تاریخ شاهد و ناظر است؛ فراخوانندهی همه بشریت به سوی خدا و چراغ نور افشان راه انسانهاست. علاوه بر این، وجود پیامبر اعظم در عرصه بین المللی، نقطه التقای عقاید و عواطف همهی ملتهای مسلمان است. از همهی اقوام، با همهی مذاهب گوناگون، نقطهی التقای همهی عقاید و عواطف همهی ملتهای مسلمان است. از همهی اقوام، با همه مذاهب گوناگون، نقطهی التقای همهی امت اسلامیدر عقیده و عاطفه، وجود پیامبر اعظم است ملت و دولت ما باید طوری عمل کنند که با حکمت نبوی، با علم نبوی، با حکومت نبوی، با عدالت نبوی، با فروتنی و عزت نبوی، و با جهاد و رحمت نبوی هماهنگ باشد.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در صحن جامع رضوی 1/1/ 85.روح نهضت ما و جهت گیری کلی و پشتوانهی پیروزی آن، همین توجه به حضرت ابی عبدالله علیه الصلاة و السلام و مسایل مربوط به عاشورا بود... اگر در جامعهی ما، عشق به امام حسین (علیه السلام) و یا د او و ذکر مصایب و حوادث عاشورا معمول و رایج نبود، معلوم نبود که نهضت با این فاصلهی زمانی و با این کیفیتی که پیروز شد، به پیروزی میرسید، این، عامل فوق العاده مؤثری در پیروزی نهضت بود و امام بزرگوار ما، در همان هدفی که حسین بن علی (علیهما السلام) قیام کرده بودند از این عامل حداکثر استفاده را کردند. ایشان جهت گیری سیاسی مترقی انقلابی را با جهت گیری عاطفی در قضیهی عاشورا پیوند و گره زدند. و روضه خوانی و ذکر مصیبت را احیا کردند و فهماندند که این یک کار زاید و تجملاتی و قدیمیو منسوخ در جامعهی مانیست: بلکه امری لازم است.
... در دو فصل، امام (رحمت الله علیه) مسألهی نهضت را به مسألهی عاشورا گره زدند:
یکی در فصل اول نهضت – یعنی روزهای محرم سال 42- که تریبون بیان مسایل نهضت، حسینیهها و مجالس روضه خوانی و هیأتهای سینه زنی وروضهی روضه خوانها و ذکر مصیبت گویندگان مذهبی شد و دیگری، فصل آخر نهضت – یعنی محرم سال 57 – بود که امام خمینی (رحمت الله علیه) اعلام فرمودند: « ماه محرم گرامیو بزرگ داشته بشود و مردم مجالس (عزاداری) بر پا کنند.» ایشان عنوان این ماه را، ماه پیروزی خون بر شمشیر قرار دادند و مجددا همان طوفان عظیم عمومیو مردمیبه وجود آمد؛ یعنی ماجرای نهضت که روح و جهت حسینی داشت، با ماجرای ذکر مصیبت حسینی و یاد امام حسین (علیه اسلام) گره خورد.
منبع: مقام معظم رهبری، حدیث ولایت، ج 2، صفحات 7 الی 11. میدانیم که در ولادتهای مبارک، در میلاد حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) وقتی مراسم جشن برگزار میشود، مدحها خوانده میشود و مردم از طریق آن، شور و نشاطی مییابند. برخی با توجه به این مطلب سؤالی مطرح میکنند که: چرا باید به یاد وقایع عاشورا عزاداری کرد؟ چرا برای تحریک احساسات از مراسم شاد استفاده نمیکنید؟ چرا باید گریه کرد؟ جواب این است که احساسات و عواطف باید با حادثهی مربوط متناسب باشد. حادثهای که بزرگترین نقش را در تاریخ اسلام ایفا کرد، حادثهی شهادت ابی عبدالله (علیه السلام) بود. او بود که مسیر تاریخ اسلام را عوض کرد. او بود که درسی برای حرکت، برای نهضت، برای استقامت تا روز قیامت به انسانها داد. برای آن که آن خاطره تجدید شود، فقط مجلس و شادی کافی نیست. باید کاری متناسب با آن حادثه انجام داد. یعنی باید کاری کرد که حزن مردم برانگیخته شود، اشک از دیدهها جاری شود، شور و عشق در دلها پدید آید در این حادثه چیزی که میتواند چنین نقشی را بیافریند، همین مراسم عزاداری و گریستن و گریاندن دیگران است؛ در حالی که خندیدن و شادی کردن هیچ وقت نمیتواند این نقش را ایفا کند.
خندیدن هیچ وقت آدم را شهادت طلب نمیکند. هیچ وقت انسان را به شلمچه نمیکشاند. هیچ وقت نمیتوانست سختیها و مصیبتهای هشت سال جنگ را برای مردم هموار کند؛ این قبیل مسایل عشق دیگری میخواهد که از سوز و اشک و شور پدید میآید. راه آن هم همین عزاداریهاست.
منبع: حضرت آیت الله محمد تقی مصباح یزدی (دامت برکاته) آذرخش دیگر از آسمان کربلا- قرآن نور است برای کسی که بخواهد از آن استفاده کند. قرآن تبیان کل شی است یعنی قرآن دارای کلیاتی است که برای سعادت بشر کافی است (ان هذاالقرآن یهدی للتی هی اقوم»)
اگر انسان با قرآن آشنا شود و قرآن را به عنوان شناسنامه خودش و به عنوان کلام خدا بخواند، نورانی میشود و قرآن او را بالا میبرد (اقر او ارق؛ بخوان و بالا برو).
ما از علامه طباطبائی (رحمت الله علیه) پرسیدیم: قرآن را چگونه بخوانیم؟ ایشان فرمودند: قرآن کلام خداست، اگر انسان بداند که قرآن کلام خداست و به این « اقرا و ارق» توجه داشته باشد، ترقی میکند و بالا میرود. برای فهمیدن کلام، باید متکلم را شناخت. ما باید آن قدر قرآن بخوانیم تا بفهمیم که قرآن کلام خداست. قرآن، که عالم هستی یعنی شرح عالم هستی است، اگر انسان با قرآن آشنا شود، با تمام اسرارهستی آشنا میشود و به قله اعلی انسانیت میرسد؛ اگر انسان با قرآن کریم انس پیدا کند به جایی میرسد که همه چیز را میداند.
منبع: برگزیده بیانات استاد ارجمند، حضرت آیت الله امجد (حفظه الله) حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: کسی که چهل روز خود را برای خدا خالص کند، خداوند متعال چشمههای دانش و حکمت را از قلبش به زبانش جاری میکند.(1)حضرت علی (علیه السلام)میفرمایند: هدیه برای افراد بردن، محبت آنان را جلب میکند.(2)حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) میفرمایند: به درستی که وقتی مؤمن با مؤمن دیگری مصافحه میکند، از یکدیگر جدا میشوند، در حالی که گناهان آنها ریخته شده است.(3)حضرت امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: بالاترین عبادت، اندیشیدن پیوسته دربارهی عظمت خداوند و قدرت اوست.(4)حضرت امام رضا (علیه السلام) میفرمایند: درد و بیماری برای مؤمن، موجب پاک شدن او از گناه و از طرف خداوند برای او رحمت است، و برای کافر سبب عذاب و دوری از خداست، پس درد از مؤمن زایل میشود در حالی که برای او گناهی باقی نمانده است.(5)حضرت امام حسن عسگری(علیه السلام) میفرمایند: جدال نکن که قیمت و ارزش تو کم میشود، و شوخی نکن که مردم بر تو جرأت پیدا میکنند.(6)ابن عباس گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد: همنشینی با چه کسی بهتر است؟
حضرت فرمودند: کسی که دیدارش، شما را به یاد خدا اندازد و گفتارش بر علم شما بیفزاید و عملش شما را ترغیب به آخرت کند.(7)حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: «ترک الذئب اهون من طلب المعونة؛
ترک گناه، آسان تر از درخواست توبه است.» (8)ابن ولاد حناط میگوید: از حضرت امام صادق(علیه السلام) دربارهی این سخن خداوند متعال که میفرماید: « بالوالدین إحسانا؛ به پدر و مادر احسان کنید.»، پرسیدم: این نیکی چیست؟ حضرت فرمودند:
« احسان به والدین این است که با آنها خوب برخورد کنی و به آنان کمک کنی قبل از آن که درخواست کنند هرچند خودشان هم میتوانند حوایج خود را تهیه کنند.»(9)
1- بحارالانوار، ج 67، ص 249.
2- غررالحکم، ج1، ص15.
3- اصول کافی، ج2، ص 182.
4- اصول کافی، ج2، ص 55.
5- بحارالانوار، ج 78، ص 183.
6- بحارالانوار، ج 75، ص 370.
7- بحارالانوار، ج 71، ص 178.
8- نهج البلاغه، ترجکپمه دشتی، حکمت 170، ص666.
9- وسایل الشیعه، ج15، ص 204.
خدایا! در این تنهایی ابدی که گویا خیال رفتن و مردن هم ندارد، خاطر ما را لحظهای از خاطره زلال خودت - که تو محض حقیقت و حقیقت محضی - فارغ مدار.
مگذار که زمینهها و زمزمههای شیطانِ کجراه، لذت درک و بیان خیر و خوبی را از ما سلب کند و ما همگان، تماشاگران مبهوت و گریانِ حقیقتِ از دست رفته باشیم.
خدایا! توان ما اندک است. از روحیه و عزم و اراده پیامبران، این خداوندگاران حماسهسرایی حقیقت و عشق، به نحیفیِ انگیزههای ما، نَمیبچشان و مس وجود ما را به آن کیمیا طلا کن.
خدایا! ما را از تلاش هنرمندانه که آزادگر بالهای بسته ما به سوی بهشت رضوان تو و فراخوانِ خلق تو به سوی توست، به قدر لمحهای دور مساز.
ای مسبب همه سببها!ای خدا! تو به حال ما از همه دیگران آگاهتری. در مهآلود محو صراط، آنجا که تا فرو غلتیدن در جهنم تبعید و دوزخ فراق، از تو فاصله کمتر از نَفَسی است، ما را از تابش نقرهایِ ماه هدایت خویش محروم مگردان.
ای خدا! رنجها و سختیها، بیکسیها و بیتابیها، گاه همگی از لطف بیدریغ توست که به تربیت ما همت ورزیدهای و ما بسانِ کودکانی جویای شیرینیها و شادیها، از سودمندی محرومیتها و سرخوردگیها بیخبرانیم، گریان و پا بر زمین کوبان.
ای خدا! کودکیهای ما را به پای معصومیت ما بنویس و سادهدلیهای ما را بر ما آسان گیر.
ای ریسمان نجاتبخش دستهای به نیاز و دعا افراشته!ای خدا!حمیده رضایی
الهی! نامت را با تمام تشنگیام سر میکشم. باشکوه و بلند، نفس برمیآورم؛ در هوایی که سرشار از نسیم پرستش است. آرامآرام از خویشتن خویش تهی میشوم.
خدایا! نخواه تا در این روزی که با نام تو آغاز کردهام، گناهی بر گناهانم افزوده شود.
خدایا! مرا که این همه در روزها و شبهای مجبور، تنیدهام، فرصتی ببخش تا به هر آنچه پیمان بستهام با تو وفا کنم. این ثانیههای در خاک، سخت بر شانهام سنگینی میکند؛ اما هنوز هم به رسیدن دستانم به شاخساران بلند اجابت و رحمت امیدوارم. خدایا! مرا از دیروزهای غفلتم بیرون بیاور؛ مرا ببخش که این بخشش از شکوه تو نخواهد کاست و تو را از آمرزش من زیانی نخواهد رسید.
پروردگارا! مرا بر سفره بیانتهای لطف خویش، به دو نعمت بزرگ میهمان کن؛ نعمتهایی که همواره به سالکان سوخته جان طریقت خویش ارزانی داشتهای؛ طاعت در طلیعه و آمرزش در شبانگاه. بگذار این جذبه استخوانسوز را با تمام یاختههایم نفس بکشم.
پروردگارا! گامهای مرا بر جادههای پرمخاطره شوق، استوار گردان. حالیا که بر دامنههای بندگی ایستادهام، مرا به درههای مهآلود گناه و وهم، ملغزان. با سلسله نابکاران، به پرتگان آتشم مکشان.
خدایا! فرصتم نده که جز بر تو توکل کنم. حصار تو سخت ایمن است و من برای گریز از خویش، تنها از تو شکیبایی میجویم.
شکوهی جز تو نمیشناسم. همه چیز با کلمهای که تویی آغاز میشود. خاک، جهنم من است؛ وقتی از آن رهایی نمییابم. دنبال نشانهای از تو میگردم و تو نزدیکتر، موج موج بر صخرههای جانم میکوبی.
چه بیتاب در تکاپوی عطر عالمگیر توام!
من در این بادیه صاحبنظری میجویمراه گم کردهام و راهبری میجویم
ترک میخانه و بتخانه و مسجد کردم
در رهِ عشقِ رُخت رهگذری میجویم
یاد ابرار
آیت الله محمد حسین کاشف العظاء
پس از وفات مرحوم آیت الله سید محمد کاظم یزدی مقام مرجعیت عامه در عراق برای ایشان محرز گشت. مرحوم آیت الله محمد حسین کاشف العظاء برای تحقق اهداف بلند و آرمانهای عالی و اسلامیخود سفرهای متعددی به کشورهای مختلف جهان از جمله پنج بار به ایران انجام دادند و در هر سفر با دانشمندان و رهبران مذهبی و سیاسی ملاقات میکردند. و مطالب خود را بیان و آگاهیهای لازم را به آنها ارایه مینمودند.
سرانجام ایشان با عمری پربرکت چونان عمر مردان نامیتاریخ پس از سالها خدمت و تلاش در جهت نشر اسلام در روز دوشنبه 18 ذی القعده 1373 هجری قمری به علت بیماری، نخست در بیمارستان بستری گردیدند ولی به علت عدم بهبودی و برای تغییر آب و هوا به کرند از توابع ایران آمدند و بعد از سه روز در همان جا وفات یافتند. پیکر پاک ایشان با شرکت دهها هزار نفر از مسلمانان به بغداد حمل و سپس به نجف منتقل گردید و در آرامگاهی در وادی السلام به خاک سپرده شد. « روحشان شاد و یادشان گرامیباد»
منبع: گلشن ابرار شخصی قصد سفر به منظور تجارت داشت، خدمت امام جعفر (علیه السلام) آمد و استخاره کرد، استخاره بد آمد، ولی او آن را نادیده گرفت و به مسافرت تجارتی رفت، و اتفاقا سود فراوانی هم به دست آورد.
وقتی بازگشت، خدمت امام صادق(علیه السلام) رفت وگفت: یادتان هست که برایم استخاره کردید و بد آمد؟ اما من آن را نادیده گرفتم و به سفر تجارتی که قصد داشتم رفتم و سود فراوانی هم به دست آوردم. حضرت به او فرمودند: یادت هست در این سفر فلان منزل خسته بودی، نماز مغرب و عشاء را خواندی، شام خوردی و خوابیدی، و هنگامیکه بیدار شدی آفتاب صبح زده بود، و نماز صبح تو قضا شد؟ با شرمندگی عرض کرد: آری، یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت فرمودند:
اگر خداوند متعال دنیا و هرآنچه در آن است را به تو داده بود، جبران آن خسارت معنوی نمیشد.
منبع: داستانها و حکایتهای نماز، رحیم کارگر و محمد یاری، ص 57.سرمقدس حضرت امام حسین (سلام الله علیه) را به همراه اسرای کربلا وارد شام کردند. آنگاه سر مبارک حضرت را به مجلس یزید (لعنت الله علیه) بردند. سفیر روم که شاهد این صحنههای دلخراش بود، رو به یزید کرد و گفت: این سر کیست که در مقابل توست؟ یزید (لعنت الله علیه) با تعجب پرسید: چرا این سؤال را میکنی؟!
سفیر گفت: چون به روم باز گردم، از من درباره آنچه که دیده ام سؤال کنند باید علت این شادی و سرور را بدانم که با قیصر روم در میان بگذارم تا او نیز خوشنود گردد. یزید (لعنت الله علیه) گفت: این سر حسین پسر فاطمه دختر محمد است. سفیر پرسید؟ این محمد، همان پیامبر شماست؟! در جواب گفت: آری. سفیر دو مرتبه پرسید: پدر او کیست؟
یزید (لعنت الله علیه) جواب داد. سر پسرعلی بن ابیطالب، پسر عموی رسول خداست.
سفیر خطاب به یزید (لعنت الله علیه) گفت: نابود گردید با این چنین آیینی که دارید! دین من بهتر از دین توست! زیرا پدر من از بندگان حضرت داود (سلام الله علیه) است و میان من و حضرت داوود (سلام الله علیه)، پدران بسیاری قرار گرفته اند و مرا پیروان آیین احترام کنند و جای ثم آن الاقی که حضرت عیسی (سلام الله علیه) یک بار بر آن سوار شده بود در کلیسایی است که مردم به زیارت آن میروند. شما فرزند پیامبر خویش را میکشید! با این که جز دختری در میان واسطه نیست!! این دین شما چگونه دین است؟ یزید از ترس رسوایی دستور کشتن سفیر را داد. در این هنگام سفیر گفت: اکنون که مرا خواهی کشت پس این سخن را گوش کن! شب گذشته رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دیدم ایشان مرا به بهشت مژده داد. من از این خواب در حیرت بودم تا این که تعبیر آن برایم آشکار شد. اهل مجلس هنگام قتل فرستادهی پادشاه روم از سر مقدس امام حسین (سلام الله علیه) شنیدند که با صدایی رسا و بیانی شیوا فرمودند:
(لاحول و لا قوة الا بالله)
منبع: قصه کربلا، علی نظری ص 499 -498. این کتاب گرانمایه از کتابهایی است که در حال و هوای مسموم دوران رژیم ستم شاهی جهت هشدار به خانوادههای مسلمان، تدوین و به رشتهی نگارش در آمده است و ممکن است بسیاری از شواهدی که با استفاده از کتب و جراید و مجلات آن روز در این کتاب آمده، با شرایط امروز جامعهی انقلابی و به پاخواستهی ما، به ویژه جوانان نسل انقلاب اسلامیموافق نباشد، ولی مطالعه و ملاحظهی آنها برای کسانی که در آن ایام و درآن سالهای سیاه، در سن و سال زیادی نبوده اند که بتوانند شناخت روشنی از آن وضعیت نابهنجار داشته باشند، بسیار مفید است، چرا که تا انسان از محیط تربیتی و شرایط بد آن روز، آگاهی نداشته باشد، نمیتواند قدرشناس واقعی نعمت موجود باشد و در پیشبرد و تکمیل آن کوشا و پویا گردد. آیین مقدس ما با طرح برنامههای وسیع و همه جانبه ای، ما را موظف کرده است که کودکان خود را دقیقا تحت مراقبت قرار دهیم. مؤلف در این کتاب تلاش نموده که پدران و مادران را با وظایف مهم و پرارزشی که دارند، بیش از پیش آشنا کند و از تجارب تلخ دنیای غرب، که اکنون در منجلاب ما دیگری دست و پا میزنند، استفاده شده تا پیش از آن که دچار مصایب ناگوار دنیای غرب شویم، در راه هدایت نسل نوخاسته، قدم برداشته و او را از بی پناهی و سرگردانی و بی قیدی نجات بخشیم.
در این نوشتار، مسؤولیت خطیر پدران و مادران به خوبی مشخص و روشن شده و راهی که باید که باید برای ادای دین و وظیفه پیموده شود، مشخص گردیده است. امید است مطالعهی این کتاب اذهان پدران و مادران روشن شود و بهتر شدن تربیت دینی و اخلاقی کودکان را در پی داشته باشد.
مؤلف: احمد بهشتی
ناشر: دفتر تبلیغات اسلامیحوزه علمیهی قم«قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین؛ بگو در زمین سیر کنید، پس بنگرید سرانجام کسانی که (نشانههای الهی را) تکذیب میکردند. (سورهی انعام آیهی 11)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: سفر کنید، همانا اگر در سفر، مالی به چنگ نیاوردید، به حتم، اندیشهی شما فزونی خواهد یافت. (مکارم الاخلاق، ص 240)
«آیین سفر» عنوان مجموعهای از رهنمودها و دستورالعملهایی است که دانشمندان علم حدیث و اخلاق، در آثار خود جای داده اند. در میان روایات بر جای مانده از پیشوایان معصومین (علیهم¬السلام) انبوهی از سخنان، دل انگیز و راه گشا دربارهی آداب سفر و سیاحت وجود دارد.
سفرهای کوتاه و بلند – به هر عنوانی که صورت میگیرد- نقش مهمیدر پرداخت شخصیت آدمیان دارد و آنان را با جلوههایی نو از حیات بشری آشنا میکند. همواره بخشی از زندگی انسانها در سفر میگذرد و تقریبا هیچ گاه حیات فردی و اجتماعی انسان، از این آیین و عادت خوشایند، خالی نبوده است.
دراین کتاب که تحقیقی مختصر و گزیده شده میباشد، مباحثی که میتواند به نوعی ارج و منزلت سفر را آشکار سازد، در چهار فصل آورده شده که عبارتند از:
فصل اول: فایدههای سفر.
فصل دوم: دستورهای سفر.
فصل سوم: اقسام سفر.
فصل چهارم: مسایل و احکام سفر.
مؤلف: سید اصغر ناظم زاده قمی
ناشر: بوستان کتاب قم – 1381
کتاب «قصههای شیرین و خواندنی از بهلول عاقل»
این کتاب مجموعهی بیست داستان شیرین، شنیدنی و اخلاقی از جناب بهلول عاقل است که یقینا، با مطالعهی این داستانها، به بهرهی وافری دست یافته و با استفاده از این حکایات به تربیت اخلاقی فرزندان، نوجوانان و جوانان با دقت بیشتری میپردازیم.گردآورنده: مظفر حاجیان
ناشر: مؤسسهی انتشارات مشهور (قم) سؤال: آیا قمه زنی جایز است؟
پاسخ حضرات آیات عظام امام خمینی (رحمت الله علیه) مقام معظم رهبری (دامت برکاته) و فاضل لنکرانی (رحمت الله علیه):
با توجه به این که قمه زدن در زمان حاضر به علت عدم قابلیت پذیرش و نداشتن هیچ گونه توجیه قابل فهم، باعث وهن و بد نام شدن مذهب میشود، باید از آن خودداری گردد.
پاسخ حضرت آیت الله العظمیمکارم شیرازی (دامت برکاته):
عزاداری خامس آل عبا از مهم ترین شعائر دینی و رمز بقای تشیع میباشد؛ ولی بر عزاداران عزیز لازم است از کارهایی که موجب وهن مذهب میگردد و یا آسیبی به بدن آنها وارد میکند، خودداری کنند.
پاسخ حضرت آیت الله العظمینوری (دامت برکاته):
قمه زنی اشکال دارد.
پاسخ حضرت آیت الله العظمیتبریزی (رحمت الله علیه):
عزاداری خامس آل عبا از مهمترین شعائر دینی و رمز بقای تشیع میباشد؛ ولی بر عزاداران عزیز لازم است از کارهایی که موجب وهن مذهب و سوء استفاده دشمنان اسلام واهل بیت (سلام الله علیهم) میشود، اجتناب کنند.
سؤال: آیا قمه زنی به طور مخفی جایز است؟ چنانچه در این مورد نذری داشه باشد، وظیفه چیست؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمیخامنهای (دامت برکاته):
قمه زنی علاوه بر این که از نظر عرفی از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمیشود. و سابقهای در عصر ائمهی اطهار (سلام الله علیهم) و زمانهای بعد از آن ندارد و تأییدی هم به شکل خاص یا عام از معصومین (سلام الله علیهم) در مورد آن نرسیده است. در زمان حاضر موجب رهن و بدنام شدن مذهب میشود. بنابراین در هیچ حالتی جایز نیست و چنانچه در این مورد نذری وجود داشته باشد، نذر واجد شرایط صحت و انعقاد نیست. سؤال: استفاده از زنجیرهایی که دارای تیغ هستند چه حکمیدارد؟
پاسخ حضرات آیات عظام امام خمینی (رحمت الله علیه)، مقام معظم رهبری (دامت برکاته)، مکارم شیرازی(دامت برکاته) و فاضل لنکرانی (رحمت الله علیه):
اگر استفاده از زنجیرهای مذبور موجب وهن مذهب در برابر مردم شود و یا باعث ضرر بدنی قابل توجهی گردد. جایز نیست.
منبع:پرسشها و پاسخها، نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاها
نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد/http://rasekhoon.net
کاربرد پمپ کف کش
ویژه نامه روز بیست و هشتم ضیافت الهی
یاد وخاطره شهداء خرداد و تیر ماه گرامیباد
سالروز شهادت شهداء راه قرآن وعترت علیهم السلام ودفاع ازمیهن عزیز ،انقلاب ونظام اسلامی:
محمد دهقانی عبدالحسین 67/04/14
وقتی قرار میزارین فردا نرین مدرسه 😂😂
یاد وخاطره شهداء خرداد و تیر ماه روستای پوده گرامی باد
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ فیهِ ما یُرْضیکَ وَاَعُوذُبِکَ مِمّا یُؤْذیکَ وَاَسْئَلُکَ التَّوْفیقَ فیهِ لاِنْ اُطیعَکَ وَلا اَعْصِیَکَ یا جَوادَ السّاَّئِلینَ
خدایا از تو خواهم در این ماه آنچه تو را خوشنود سازد و پناه برم به تو از آنچه تو را بیازارد و از تو خواهم در آن توفیق براى این که پیرویت کنم و نافرمانیت نکنم اى بخشنده به خواستاران
زلال وحی
شیوههای دشمنان در ستیز با دین باوران (2)
« و دشمنان با رشک و حسد و فشارهای روحی، ایمان به ارزشها را تبدیل به کفر مینمایند.»«... و من یکتمها فانّه و آثم قلبه...» (2)
«... و شهادت را کتمان نکنید و هر کس که آن را کتمان کند، قلبش کنهکار است...»
در امانتها خیانت میکنند و گواهی به دروغ میدهند و کتمان شهادت میکنند تا جو روانی جامعه را به هم بزنند.
3- حسادت نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمهی اطهار (علیهم السلام)
« ام یحسدون الناس علی ما آتهم الله من فضله فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة...» (3)« و یهود به خاطر برخورداری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) از کتاب و حکمت و فضل پروردگار به آنها، حسادت و دشمنی میورزند.»«... ولأوضعوا خلاکم یبغونکم الفتنة و فیکم سمّاعون لهم» (4)
« و این منافقان جز خیانت و مکر و اخلال و خرابی و ایجاد فتنه و آشوب و جاسوسی در جمع مؤمنان کار دیگری نمیکنند.»
1- سورهی بقره، آیهی 108.
2- سورهی بقره، آیهی 283.
3- سورهی نساء، آیهی 54.
4- سورهی توبه، آیهی 47.
منبع:: فصل نامه قرآنی کوثر شمارهی 17 صفحات 24 الی 32.
از کسی که خداوند ولی امر شما کرده، شنوایی و اطاعت داشته باشید که او رشتهی کار اسلام است. (1)
قال الامام علی (علیه السلام): حق علی الامامانیحکم بما انزل الله وانیؤدی الامانة، فإذا فعل فحق علی الناسانیسمعوا له وانیطیعوا و أن یجیبوا إذا دعوا؛
امام وظیفه دارد بر اساس کتاب خدا حکومت کند و امامت را ادا نماید. چون چنین کند، مردم وظیفه دارند سخنش را بشنوند، فرمانش ببرند و هر گاه آنان را فرا خوانده، اجابت کنند. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): لو بقیت الارض بغیر امام لساخت؛
اگر زمین بدون امام میماند، به یقین درهم فرو میریخت. (3)
قال الامام الرضا(علیه السلام):انالإمامة زمام الدین، و نظام المسلمین و صلاح الدنیا، و عزالمؤمنین؛
امامت، زمام دین، رشتهی کار مسلمانان، صلاح و آبادانی دنیا و سرافرازی مؤمنان است. (4)
1- میزان الحکمه، ج1، ص 208.
2- کنزالعمال، ح 14313.
3- اصول کافی، ج1، ص 179.
4- اصول کافی، ج1، ص 200.
بنده ایمان را به کمال نمیرساند مگر سه خصلت در او باشد: انفاق در هنگام تنگ دستی، انصاف دادن و سلام کردن (1)
قال الامام علی (علیه السلام): اکملکم ایمانا احسنکم خلقا؛
آن کس از شما ایمانش کاملتر است که اخلاقش نیکوتر باشد. (2)
قال الامام الباقر (علیه السلام): الکمال و کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی انائبة و تقدیر المعیشه؛
کمال و بلکه همهی کمال انسانی در سه چیز است: دانا بودن در دین و احکام آن، شکیبا بودن در ناراحتیها و مصائب و برنامه ریزی درست در اقتصاد زندگی (3)
قال الامام الجواد (علیه السلام): لن یستکمل العبد حقیقة الإیمان حتی یؤثر دینه علی شهوته؛
بنده هرگز حقیقت ایمان را به کمال نرساند مگر آنگاه که دینش را بر هوس خود ترجیح دهد. (4)
1- کنزالعمال، ح 107.
2- بحارالانوار، ج71، ص 387.
3- اصول کافی، ج1، ص 32.
4- میزان الحکمه، ج1، ص 372.
آن که میانه روی کند، تهی دست نخواهد شد. (1)
قال الامام الامام الباقر (علیه السلام): الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و الصبر علی انائبة و تقدیر امعیشة؛
همهی کمال در شناخت عمیق دین و شکیبایی در پیشامدهای ناگوار و اندازه نگاه داشتن در زندگی است. (2)
قال الامام الصادق (علیه السلام): ضمنت لمن اقتصدانلا یفتقر؛
من ضمانت میکنم که هر که میانه روی پیشه کند، فقیر نشود. (3)
قال الامام الحسن العسکری(علیه السلام): و للاقتصاد مقدارا فإن زاد علیه فهو بخل؛
اعتدال و صرفه جویی در مصرف مال، اندازهای دارد که اگر از آن بیش تر شود، بخل است. (4)
1- نهج البلاغه، حکمت 140.
2- تحف العقول، ص 313.
3- حضال شیخ صدوق، ص9.
4- بحارالانوار، ج17، ص 218.
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: سه کس نزد خدا از همه منفورترند: کسی که روز زیاد میخوابد در حالی که شب اصلا نمازی نخوانده است و کسی که زیاد میخورد و هنگام غذا خوردن نام و حمد خدا نمیگوید و کسی که بی دلیل میخندد. (2)
حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: خداوند سبحان، از آدم و قیح گستاخ در گناهان نفرت دارد. (3)
حضرت امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: منفورترین فرد نزد خدا کسی است که گفتار امامیرا میگوید، اما به کردار او رفتار نمیکند. (4)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: منفورترین خلق خدا، بندهای است که مردم از زبان او بترسند. (5)
حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: خداوند از پرخوری و بیکاری زیاد نفرت دارد. (6)
1- بحارالانوار، ج16، ص 231.
2- کنزالعمال، ص 2143.
3- غررالحکم، ح 3437.
4- اصول کافی، ج8، ص 234.
5- اصول کافی، ج2، ص 323.
6- بحارالانوار، ج76، ص 180.
قَالَ الامام علیٌ [علیه السلام] لَا وَ الَّذِى أَمْسَیْنَا مِنْهُ فِى غُبْرِ لَیْلَةٍ دَهْمَاءَ تَکْشِرُ عَنْ یَوْمٍ أَغَرَّ مَا کَانَ کَذَا وَ کَذَا .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: نه، سوگند به خدایى که با قدرت او شب تاریک را به سر بردیم که روز سپیدى در پى داشت، چنین و چنان بود!
حکمت 278: ارزش تداوم عمل(اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] قَلِیلٌ تَدُومُ عَلَیْهِ أَرْجَى مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کار اندکى که ادامه یابد، از کار بسیارى که از آن به ستوه آیى امیدوار کننده تر است.
حکمت 279 : شناخت جایگاه واجبات و مستحبات (عبادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: هر گاه مستحابت به واجبات زیان رساند آن را ترک کنید.
حکمت 280 : یاد قیامت و آمادگى(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ تَذَکَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: کسى که به یاد سفر طولانى آخرت باشد خود را آماده مى سازد.
حکمت 281 : برترى عقل از مشاهدة چشم(علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَیْسَتِ الرَّوِیَّةُ کَالْمُعَایَنَةِ مَعَ الْإِبْصَارِ فَقَدْ تَکْذِبُ الْعُیُونُ أَهْلَهَا وَ لَا یَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهى چشمها دروغ مى نمایاند ، اما آن کس که از عقل نصیحت خواهد به او خیانت نمى کند.
حکمت 282 : غرور ، آفت پندپذیرى (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: میان شما و پندپذیرى ، پرده اى از غرور و خود خواهى وجود دارد.
حکمت 283 : علل سقوط جامعه(اجتماعى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] جَاهِلُکُمْ مُزْدَادٌ وَ عَالِمُکُمْ مُسَوِّفٌ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: جاهلان شما پْر تلاش، و اگاهان شما تن پرور و کوتاهى ورزند!.
حکمت 284 : دانش ، نابود کنندة عْذرها (اخلاقى، علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِینَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: دانش، راه عذر تراشى را بر بهانه جویان بسته است.
حکمت 285 : ضرورت استفاده از فرصتها(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] کُلُّ مُعَاجَلٍ یَسْأَلُ الْإِنْظَارَ وَ کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند ، و آنان که مهلت دارند کوتاهى مى ورزند!.
حکمت 286 : سرانجام خوشىها(سیاسى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَا قَالَ النَّاسُ لِشَیْءٍ طُوبَى لَهُ إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ یَوْمَ سَوْءٍ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: مردم چیزى را نگفتند خوش باد، جز آن که روزگار، روز بدى را براى او تدارک دید.
حکمت 287 : مشکل درک قضا و قدر(اعتقادى)
وَ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (از قَدُر پرسیدند، پاسخ دادند: )
راهى است تاریک ، آن را مى پیمائید ، و دریایى است ژرف ، وارد آن نشوید ، و رازى است خدایى ، خود را به زحمت نیندازید.
حکمت 288 : جُهل و خوارى(علمى)
وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَیْهِ الْعِلْمَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: هرگاه خدا بخواهد بنده اى را خوار کند ، دانش را از او دور سازد.
منبع: نهج البلاغه
عزیزآل یاسین
زیارت عاشورا و یاد حضرت مهدی (علیه السلام)
زائر دراین جا، مشارکت در خونخواهی امام حسین (علیه السلام) به وسیلهی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را طلب میکند، چرا که مقصود از امام منصور، دوازدهمین پیشوای شیعیان، حضرت مهدی (علیه السلام) میباشد و علت این که ایشان را منصور نامیده اند این است که ایشان در طلب خون جدشان یاری میشوند.
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) در شرح آیهی شریفهی « و من قتل مظلوما» فرمودند: « سمیالمهدی المنصور کما سمیاحمد محمدا و کما سمیعیسی المسیح؛ مهدی (علیه السلام) منصور نامیده شده همان طور که احمد به «محمد» و عیسی به «مسیح» نامیده شدند. (1)
امام حسین (علیه السلام) و آرزوی خدمت کردن به حضرت مهدی (علیه السلام)
از حضرت امام حسین (علیه السلام) پرسیدند: آیا فرزندتان مهدی (علیه السلام) به دنیا آمده است؟ حضرت فرمودند: « لاولو ادرکته لخدمته ایام حیاتی؛ خیر به دنیا نیامده است ولی اگر زمان ایشان را درک کنم تا آخر عمر به وی خدمت میکنم.»(2)
1- بحارالانوار، ج51، ص 27.
2- موسوعه کلمات الامام الحسین (علیه السلام) ص 660.
برادر هستند اینها و هیچ حیثیتی جز برادری با هم ندارند و مکلفند مثل برادر با هم رفتار کنند. و من امیدوارم که با نظر کردن به این حکم اسلامیکه همهی مسلمانها برادر هستند این مملکت مصالح خودش را بدست بیاورد و همهی ممالک اسلامیبر ابرقدرتها غلبه کنند.
منبع: بیانات امام راحل در دیدار با اعضای جهادسازندگی سیستان و بلوچستان 27/5/59.سران کشورهای اسلامیباید توجه داشته باشند که این جرثومهی فساد (اسرائیل غاصب) را که در قلب کشورهای اسلامیگماشته اند، تنها برای سرکوبی ملت عرب نمیباشد. بلکه ضرر و خطر آن متوجه همهی خاورمیانه است.
نقشه، استیلا و سیطرهی صهیونیسم بر دنیای اسلام و استعمار بیشتر سرزمینهای زرخیز و منافع سرشار کشورهای اسلامیمیباشد و فقط با فداکاری، پایداری و اتحاد دولتهای اسلامیمیتوان از شر این کابوس سیاه استعمار رهایی یافت.(1)
اگر اتحاد و یک پارچگی وجود داشت، چطور میتوانستند فلسطین را از دست ما بگیرند! و مسلمین نتوانند کاری بکنند؟ (2)
تا زمانی که فلسطین اشغال شده، آزاد نشده است؛ مسلمانان نباید مسجدالاقصی را تجدید بنا کنند تا جنایات صهیونیستها، هم چنان در مقابل چشم مسلمانان مجسم بماند و محرکهی آنان در باز پس گرفتن سرزمینها و مقدسات اسلامیگردد. (3)
امروز قبلهی اول مسلمین به دست اسرائیل این غدهی سرطانی خاور میانه افتاده است، اسرائیل امروز برادران فلسطینی عزیز ما را با تمام قدرت میکوبد و به خاک و خون میکشد، امروزه اسراییل با تمام وسایل شیطانی تفرقه افکنی میکند، بر هر مسلمانی واجب است خود را بر علیه اسرائیل مجهز کند. (4)
1- کتاب امام خمینی (رحمت الله علیه) و جنبش به ترتیب ص 86 و 85.
2- کتاب آوای انقلاب ص 172.
3- کتاب امام خمینی (رحمت الله علیه) و جنبش به ترتیب ص 86 و 85.
4- سخنرانی امام راحل در پارس 17/7/57
روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد
روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد. این نخوردن و نیاشامیدن، باید از روى نیّت باشد، والاّ اگر شما یک روز به خاطر گرفتارى و یا اشتغال به کار، دوازده ساعت، پانزده ساعت فرصت نکنید چیزى بخورید، هیچ ثوابى به شما نخواهند داد. اما همین امساک را وقتى با نیّت انجام دادید - «اجعلنا ممّن نوى فعمل»؛ نیّت کند و به دنبال آن، عمل انجام دهد - این همان گوهر درخشانى مىشود که به شما ارزش مىبخشد و روحتان را قیمتى مىکند.شرط روزه، نیّت است. نیّت یعنى چه؟ یعنى این عمل را،این حرکت را، این امساک و تمرین را، جهت دادن براى خدا، در راه خدا، به خاطر انجام دستور الهى. این است که به هر کارى ارزش مىبخشد.لذا در دعاى شب اوّل ماه مبارک مىخوانید که: «اللّهم اجعلنا ممن نوى فعمل ولا تجعلنا ممن شقى فکسل» (الاقبال باعمال الحسنة، ج 1، ص 1376). کسالت، بىرغبتى و بىنشاطى براى کار چه کار معنوى و چه کار مادّى - شقاوت است.
روزه، یکى از بهترین کارهاست. با این که به ظاهر اقدام نکردن است؛ اما در باطن اقدام است، عمل است، کار مثبت است. چون شما نیّت این کار را دارید؛ لذا از هنگامى که وارد صحنه روزهدارى مىشوید - یعنى از بعد از لحظه طلوع فجر - تا آخر روز به طور دائم به خاطر این نیّت، در حال عبادتید. اگر هم بخوابید، عبادت مىکنید. همینطور راه بروید، عبادت مىکنید.
این که از قول نبّىاکرم علیهو علىآلهالصّلاة والسّلام نقل شده است که فرمود: «انفاسکم فیه تسبیح و نومکم فیه عبادة» (امالى شیخ صدوق، ص 84)؛ خوابیدن و نفس کشیدن شما عبادت است، خواب چطور عبادت مىشود؟ نفس کشیدن چطور «سبحاناللَّه» گفتن مىشود؟ این به خاطر آن است که شما بىکار هم که باشید، هیچ اقدامى هم که نکنید، چون با این نیّت وارد این وادى شدهاید، یکسره در حال عبادتید.
در روایت دیگر مىفرماید: «نومالصّائم عبادة و صمته تسبیح» (ثواب الاعمال، ص 75)؛ سکوت هم که مىکنید، مثل این است که «سبحاناللَّه» مىگویید. و «عمله متقبّل و دعائه مستجاب» (ثواب الاعمال، ص 75)؛ عمل شما مقبول، و دعایتان مستجاب است. سکوت شما عبادت است، نفس کشیدن شما عبادت است، خوابیدن شما عبادت است. چرا؟ چون شما این امساک و این دست کشیدن از بخشى از لذّات جسمانى را، براى خدا در یک مدّت سى روزه - ماه رمضان - تجربه مىکنید.
همه این عبادت و دیگر عبادات، برگرد این محور مىگردد که انسان با مشتهیّات نفسانى و با لذایذى که انسان را به پستى مىکشانند و برده مىکنند، مبارزه کند..........
یک روایت از امام صادق علیهالصّلاة والسّلام است که خطاب به «محمّدبن مسلم» مىفرماید: «یا محمّد! اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و لحمک و دمک و جلدک و شعرک و بشرک» (المقنعة، ص 310). امام صادق به این یار و شاگرد نزدیک خودشان مىفرمایند که وقتى روزه مىگیرى، باید شنوایى تو روزهگیر باشد، بینایى تو روزه بگیرد، زبان تو روزه بگیرد، گوشت و خون و پوست و موى و بشره تو روزهدار باشد؛ دروغ نگویى، انسانهاى مؤمن را دچار بلا نکنى، دلهاى ساده را اغوا نکنى، براى برادران مسلمان و جامعه اسلامى توطئه درست نکنى، بدخواهى نکنى، بددلى نکنى، تهمت نزنى، کمفروشى نکنى، امانتدارى کنى. انسانى که در ماه رمضان با کفِنفس خود، از خوردن و آشامیدن و مشتهیّات نفسانى و جنسى روزه مىگیرد، باید زبان خود، چشم خود، گوش خود، و همه اعضا و جوارح خود را روزهدار بداند و خود را در محضر خداى متعال و دورى گزیده از گناهان بینگارد. ...
در یک روایتى دیگر مىفرماید: «صوم النّفس امساک الحواس الخمس عن سائر المأثم» (غررالحکم: ح 5889). از امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام نقل شده است که روزه نفس، غیر از روزه جسم و روزه شکم است. روزه نفس انسان این است که همه حواس پنجگانه او از گناهان امساک کنند. «و خلوّ القلب من جمیع اسباب الشّر»؛ دل از همه موجبات و اسباب شرّ و فساد خالى شود. با خداى متعال و با بندگان خدا، دل را صاف و بىغلّ و غش کنیم. در این جهت، روایات زیادى هست.
منبع : مقام معظم رهبری فرازی از خطبههای نماز جمعه 26/9/1378راه واقعی جوانان چیست؟ این است که جوان ایرانی تصمیم بگیرد در زمین خود بذر خود را بپاشد، از اندوخته و ثروت فرهنگی خود استفاده کند، ارادهی خودش را به کار بگیرد برای شخصیت و استقلال خودش ارزش قائل شود، جامعهی عاریت نخواهد و دنبال تقلید و عاریه گیری الگوهای بیگانه نباشد.(1)
توصیهی من به شما جوانان عزیز – چه دختران و چه پسران- همین است. شما در صحنهی فعالیتهای جوانانه، فعالیت علمی، فعالیت تحصیلی، فعالیت تحقیقی، فعالیت سیاسی، فعالیتهای اجتماعی گوناگون، کار فرهنگی و مطبوعاتی و هنری و ورزشی و امثال اینها باهمهی نشاط و با همهی قدرت حضور داشته باشید و طهارت و تقوا و ایمان و اخلاص و صفایتان را- که حقا و انصافا در بین جوانان دنیا، شما از این جهات نمونه اید- حفظ کنید. اگر این تلاش مؤمنانه و مخلصانه و با صفا، در بین بخصوص جوانان ما و در بین بقیه آحاد ملت هم – هر کدام به سهم خودشان – وجود داشته باشد استکبار در مبارزهی خود با ملت ایران قطعا و یقینا، نه یک بار، بلکه بارها به زانو در خواهد آمد و شکست خواهد خورد.(2)
1- مقام معظم رهبری، دیدار با جوانان و فرهنگیان، 12/ 2/ 1380.
2- مقام معظم رهبری، دیدار با هزاران تن از دانشجویان و دانش آموزان، 10/8/75.
1- در چشمش به دیده احترام به او بنگرد.
2- در دلش محبت او را داشته باشد.
3- در مالش او را هم شریک کند.
4- غیبت او را حرام بشمارد.
5- هنگام بیماری از او عیادت کند.
6- جنازه اش را تشییع کند.
7- پس از مرگش، جز خیر و خوبی درباره او نگوید (2)حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آیا شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایی کنم؟ آن است که: با هر کس که از تو گسسته است، بپینوندی، به هر که تو را محروم کرده عطا کنی و هر کس را که به تو ستم کرده، عفو کنی. (3)حضرت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر کس مشتاق بهشت باشد، برای انجام کارهای نیک میشتابد و هرکس از آتش دوزخ بیمناک باشد، شهوتها را رها میکند. (4)
1- احقاق الحق، ج 18، ص 498.
2- من لا یحضر الفقیه، ج 4، ص 398.
3- تحف العقول، ص 45.
4- مکارم الاخلاق، ص 447.
در دستگاه خدا نمیتوان حقه بازی کرد. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) یک روز گرفتار اهل مکه بود. اهل مکه میگفتند: نباید در مکه صدای پیامبر خدا بلند شود. ولی صدای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام جهان باید بلند شد. این کار را چه کسی غیر از دستگاه خدا کرده است. «ورفعنا لک ذکرک»(2)
مراتب ایمان هم از این جا استفاده میشود. کسی که به حسب دست، زبان، قلب و اقتصاد و همهی امور خدا، را نصرت کند ایمانش غیر ایمان کسی است که در یک جهت خدا را یاری کرده است. شما میگویید: ما که نفهمیدیم، نکردید که بفهمید تا نصرت خدا نکنید، فایدهای ندارد. اگر در اقتصاد گرفتار هستی، با دعا کار اصلاح نمیشود. برای خدا قدم بردار، اگر یاری خدا را ندیدی، آن وقت اشکال کن. با تنبلی، خدا انسان را یاری نمیکند. اگر برای خدا کار کردی جزا هم دارد. وفای به عهد و وفای به وعده و وعیدهای خداوند، همه جنبهی جزایی دارد. البته این غیر آن رحمت عمومیخداوند است. خداوند متعال یک رحمت عام نسبت به همه موجودات دارد. قدم بر نداشته اگر هزار سال هم در محراب داد بکشی، میگویند: خبری نیست. باید حرکت کرد، از خدا هم یاری خواست و خدا هم تحقیقا یاری میکند ولی با نشستن در خانه و تسبیح دست گرفتن که: خدایا کارهای ما را اصلاح کن، کار اصلاح نمیشود. یک قدم بردار، دست کم چهار تا فقیر را در شب اداره کن اقتصاد شما آباد میشود. تا وفا نکنید خبری نیست: « اوفوا بعهدی اوف بعهدکم»
1- سورهی محمد، آیهی 7.
2- سورهی شرح، آیهی 4.
منبع: برگزیده بیانات آیت الله سید ابوالحسن مهدوی (حفظه الله)
برنامه ریزی همواره به داشتن سه افق و دید نیازمند است؛ یعنی: افق دور: «دوراندیشی» ؛ افق روشن: «آگاهی و روشن بینی»؛ و افق باز: «دوری از تک بعدی» است. این افقها مستلزم آگاهی و نگاه جست جو گرانه است نه منفعل و پذیرای محض بودن. از این رو، باید نگاهی جست و جو گر به گذشته، نظری عمیق به حال و تعمقی ژرف در اطراف و نگاهی بس دور اندیش به آینده داشته باشیم. برنامه ریزی، آینده را به زمان حال میآورد. از این رو، میتوانید کا را با آگاهی بیش تر در آینده رقم بزنید. امام علی (علیه السلام) در اهمیت برنامه ریزی پیش از انجام کار میفرمایند: «کسی که بدون آگاهی به عمل میپردازد، همچون کسی است که از بیراهه میرود؛ و چنین شخصی هرچند جلوتر رود از سر منزل مقصود خویش بیشتر فاصله میگیرد؛ و کسی که از روی آگاهی و [برنامه] حرکت کند، مانند رونده راه آشکار است.»(1)
گفتنی است که پس از گذشت چهارده قرن از سخن ماندگار امیرالمؤمنین (علیه السلام) در غرب نیز همین مطلب مطرح است و «اچسون وگال» مینویسد: اگر مطمئن نیستید به کجا میروید، خطر رسیدن به جای دیگر را با خود همراه دارید. جوان نیز باید این گونه باشد تا فرصتهای موجود تلف نشوند و فرد بتواند با اثر بخشی و توانایی و کارآیی به اهداف زیبنده و جایگاه شایسته نائل شود. یکی از متفکران مدیریت «گری دسلر» مینویسد: « هر کاری که مشکل تر است، برنامه ریزی آن واجب تر مینماید.»، «هرچیز که به فکر آید، قابل برنامه ریزی است.»(2)
امام علی (علیه السلام) خطاب به مالک اشتر میفرمایند: «ای مالک، کارها را چنان بر روزها تقسیم کن که روزانه مطابق برنامه انجام وظیفه شود و امور بر اثر عدم انضباط و ترتیب، مختل و آشفته نماند.»(3)
1- نهج البلاغه، ترجمهی مرحوم دشتی، خطبهی 154.
2- مبانی مدیریت، گری دسلر، ج1، ص 156.
3- نهج البلاغه، ترجمهی مرحوم دشتی، نامهی 53.
وای بر دلی که نمیلرزد، وای بر خونی که نمیجوشد، وای بر چشمیکه به خواب رفته است! اشک باید ریخت، فریاد باید کرد، تیر باید شد، آتش باید گرفت! قدس، ناموس اسلام است. قدس، محک غیرت مسلمانان قرن است. صدای ایستادن قلب کودکان فلسطینی دارد پرده گوشمان را پاره میکند. صدای سکوت کشتگان فلسطین، شیشههای خانه آرامشان را فرو میریزد. کوران و کرانیم؛ اگر فریاد برنیاوریم؛ اگر بانگ برنداریم.
صدای اذان بیوقت میآید؛ کسی از امت محمد صلیاللهعلیهوآله از جور مینالد، باید شتافت؛ وگرنه دل رسول الله میشکند. در گوشهای از جغرافیای غربت، امت رسول الله صلیاللهعلیهوآله زیر شکنجهاند، خانهشان ویران است و آوارگی، روزیشان شده. بوی خون میآید.
زخم فلسطین در دل اسلام، هنوز تازه است. زخم شهید کهنه نمیشود. درد دارد در جان اسلام ریشه میدواند، سرطان صهیونیسم، جهان را کبود کرده، جهان منتظر طبیبی است. طبیب عشق بر سر بالین اهل درد میآید.
نکند بیدردی، بزرگترین بیماری ملتهای مسلمان باشد!
انتظار طبیب؛ آدابی دارد، رسم انتظار را باید بهجای آورد. باید خود به مبارزه سرطان رفت، باید درد را از پا انداخت.باران رضایی
«فَیَملَأُ الاَرضَ قِسطا وَعَدلا»
قدس،ای خانه خدا!
به پاخیز و دست گیر از فرزندانت!
بانگ برآر که امروز من نیز برای خاطر تو فریاد خواهم زد.
مشتهای من امروز برای خاطر تو گره خواهند خورد؛ چونان که هر روز و هر ساعت را با یاد تو میگذرانم؛ با یاد فرزندانت، با یاد چفیههای خونینشان.
من تو را میشناسم؛ کوچههایت را و اردوگاههایت را. من نام کودکانت را از یاد نبردهام و معصومیت «محمد الدوره»ات را.
امروز اگر آسمان وطنم برای تو بگرید، عجیب نیست؛ آب و خاک من تشنه آزادی توست.
قدس!
ای اولین قبلهگاه پدرانم!
صبور باش و تاب بیاور که شمیم خوش ظهور خواهد زد.
دیر نیست آن هنگام که موعود از پشت جادههای سبز تقدیر سر برآرد.
دیر نیست آن هنگام که آزاد شوی از محاصره مثلثهای سرخ.
ابابیل خدا در راهند!
آری، همه سنگریزههای دنیا، بر سر غاصبان تو آوار خواهد شد. موعود خواهد آمد و بار دیگر جوانان تو سر از خاک بیرون خواهند آورد. صحن تو پاک خواهد شد از گامهای چرکین چکمهپوشان «صهیونیسم» آری، نوید میدهم تو را به فردای روشن که:
«... فَیَملأُ الاَرضُ قِسطا وَعَدلا، کَما مُلئَت جَورا و ظلما»حسین امیری
گرگها گرد درخت زیتون میرقصند.
وحشت به عیادتم آمده، آتش روشن کنید! همباورانم! تبرهاتان کو؟ بتها را بنگرید که بر گرد قدس طواف میکنند! حج باطل نامها را بنگرید و برگشتن لقبها را از مکّه. کجا فراموش کردید عهدهای دیر بستهتان با محمد صلیاللهعلیهوآله را؟ مادران اشک، فرزندان زخم، بزرگ کردهاند.
شاخههای زیتون، میوه سنگ میدهند. اینجا کسی به حج نمیرود، حاجیان بیتالمقدس، گرد تفنگ طواف میکنند و با نارنجک احرام میبندند و نعلین برنگشتن میپوشند. کودکان، زخم دل به موسیقی سنگ خوش کردهاند و لالایی بولدوزرها را میخوانند. چقدر کودک خفته؟ چقدر لاله؟! اینجا قاصدکها شهید شدهاند و کسی خبر نمیآورد.
سالهاست مژدگانی نه داده میشود و نه گرفته میشود.
همباورانم! بر گیسوان سپیدم نوزید، بر باغچه زخمم نبارید، دو کشته آن سوتر، کودکی است که هنوز اولین کفش مدرسهاش را پاره نکرده؛ او را دریابید!
همه خیابانهاتان را قدس بنامید و بنویسید: «قدس، قبله اشکهاست و مسجد مادران بیفرزند».این شهید بزرگوار در دوران خفقان رژیم منحوس پهلوی، نوارهای حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) را با زحمت فراوان تهیه و تکثیر میکردند و ایشان بودند که جزوههای درسی امام را در نجف اشرف تحت عنوان «ولایت فقیه» چاپ و تکثیر کردند. ساواک وقتی تبلیغات مؤثر آیت الله سعیدی را مشاهده کرد، ایشان را ممنوع المنبر نمود، اما ایشان دست از فعالیت نکشیدند و از محل خود خارج شدند و به محلههای دور دست و روستاهای اطراف تهران میرفتند و به مبارزه و سخنرانیهای افشاگرانهی خویش ادامه میدادند.
آیت الله سعیدی در سال 1345 دربارهی جنایات رژیم غاصب اسراییل سخنرانی مهمیکردند و همین سخنرانی باعث شد ایشان را دستگیر کنند و 61 روز در حبس نگه دارند. در اردیبهشت 1349 بعد از این که رژیم با تصویب کاپیتولاسیون سرسپردگی کامل خود را به اثبات رساند، این شهید بزرگوار هم زمان با علمای حوزهی علمیهی قم، علیه استمارگران دست به فعالیتهای شدید زد و با انتشار اعلامیه به زبان عربی خطاب به علمای کشورهای اسلامیآنها را دعوت به قیام و مخالفت نمود. رژیم منحوس شاه که از حرکت پرخروش این اثوهی مجاهد، آیت بصیرت و شجاعت به وحشت افتاده بود، ایشان را دستگیر و تحت شدیدترین شکنجهها قرار داد، سرانجام در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349 آن عالم مجاهد را به شهادت رسانید. شهید آیت الله سعیدی علاقه و ارادت خاصی نسبت به حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) داشتند و دربارهی امام راحل گفته بودند: « به خدا سوگند اگر مرا بکشند و خونم را بر زمین بریزند، در هر قطرهی خونم نام مقدس خمینی را خواهید یافت.» روحش شاد ویادش گرامیباد.
منبع: گلشن ابرارمرحوم شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری را در زمان مشروطه به دار آویختند. این مجتهد عادل انقلابی، علیه مشروطهی غیر مشروعهی آن زمان قد علم کردند. با این که اول مشروطه خواه بودند، اما چون مشروطه در جهت اسلام نبود، با آن مخالفت کردند. عاقبت ایشان را گرفتند و زندانی کردند. این مجاهد نستوه پسری داشتند که بیش از بقیه اصرار داشت که پدرش را اعدام کنند. یکی از بزرگان گفته بود من به زندان رفتم و علت را از آیت الله شیخ فضل الله نوری (رحمت الله علیه) سؤال کردم. ایشان فرمودند: خود من هم انتظار داشتم که پسرم چنین از کار درآید. چون شیخ شهید، اثر تعجب را در چهرهی آن مرد دید، اضافه کرد این بچه در نجف متولد شد و در آن هنگام مادرش بیمار شد، لذا شیر نداشت. مجبور شدیم که یک دایهی شیرده برای او بگیریم. پس از مدتی که آن زن به پسرم شیر میداد، ناگهان متوجه شدیم که وی زن آلودهای است؛ علاوه بر آن از دشمنان امیر مؤمنان (علیه السلام) نیز بود.
کار این پسر به جایی رسید که هنگام اعدام پدرش کف زد. آن پسر فاسد، پسری دیگر تحویل جامعه داد به نام کیا نوری که رئیس حزب کثیف توده شد
منبع: تربیت فرزند در اسلام، آیت الله شهید علامه مطهری (رحمت الله علیه) ص 89
کتاب «جوان، پرسشها و پاسخها»
این کتاب در دو جلد و با هشت موضوع تألیف گشته است و حدود 200 پرسش و پاسخ کلی و جزیی با خود دارد و با تأمل، پژوهش، طی 15 سال دغدغهی خاطر علمیمؤلف تهیه شده است، از این رو پاسخ گویی برخی پرسشها با صاحب نظران والا مقامیچون بعضی از مراجع معظم تقلید و یا مشاوران ارشد آموزش عالی گفتگو شده است. افزون بر آن، یکایک پرسشها به طور کاربردی، زنده و جاری در اندیشهها گلچین شده است و مجموع پاسخها از کتابهای دست اول اعتقادی، آثار ارزشمند روان شناسی، نکتههای ناب تربیتی – پرورشی، آموزههای مفید و مؤثر اخلاقی و منابع بایسته فقهی گرفته شده است. از جمله موضوعاتی که دراین کتاب، بدان پرداخته شده است، عبارتند از: شیوهی دست یابی به آرامش، شادی و شادمانی در زندگی – شیوههای موفقیت و کامیابی در زندگی- بهترین عادت خوب جوانی – وسواس و شیوههای درمان آن- روش مدیریت شایسته در امتحانهای مختلف- راز سختی و بلاها در زندگی و راههای رهایی ازغمها و غصهها- چگونگی قضا وقدر، جبر و اختیار، سرنوشت و قسمت در زندگی و...مؤلف: احمد لقمانی، ناشر: انتشارات بهشت بینش (قم) – 1382
کتاب «سیری در زندگی استاد مطهری»
این کتاب مشتمل بر سه فصل است. فصل اول مقالهای است تحت عنوان« شهید مطهری آن طور که من میشناسم» در فصل دوم این کتاب مقالهای با عنوان «سیری در زندگی استاد مطهری» توسط یکی ازعلاقمندان استاد به رشته تحریر درآمده و علاوه بر بیان و تحلیل وقایع زندگانی آن بزرگ مرد انقلاب اسلامیاز تولد تا شهادت، شامل خاطراتی شنیدنی از دوستان و نزدیکان استاد است و مخصوصا به آن دو فصل از زندگانی ایشان بیش تر پرداخته است. فصل سوم، نامههای استاد شهید دربارهی مسائل حسینیه ارشاد است که در واقع ضمیمهای است بر فصل دوم.انتشارات صدرا، چاپ ششم، تهران 1379، ص281.اساسا اخلاق، مربوط به روح زیبا است، نه آن که کار، فی حد ذاته زیبا است. اخلاق، یعنی آنجا که روح انسان حالتی پیدا میکند و روح زیبا میشود، اگر کار زیبا است به تبع روح زیبا است و لکن در نظر ابتدایی، کار فی حد ذاته زیبا است و روح زیبایی خودش را از کار کسب میکند، این نظریه مربوط به « افلاطون» است. « افلاطون» پایه اخلاق را، بر عدالت قرار داده است، اخلاق را مساوی با عدالت و عدالت را مساوی با زیبایی میداند، با این که خودش گفته است عدالت قابل تعریف نیست مع ذلک کوشش کرده است که یک تعریف ناقصی برای عدالت بدست بدهد و گفته است « عدالت عبارت از هماهنگی اجزاء با کل است» عدالت اجتماعی را هم که تعریف میکند، میگوید: عدالت اجتماعی یعنی، این که هر فردی هر مقدار که استعداد دارد کار بکند و به اندازه کارش پاداش به او داده شود و تمام افراد جامعه بایستی این چنین باشند.
با مطالعهی این کتاب میتوانید به پاسخ سؤالاتی مانند: اخلاق چیست؟ انسان دوستی چیست؟ زیبایی چیست؟ زیبایی مطلق یا نسبی؟ و مطالبی در زمینه فلسفه اخلاق دست یابید.
مولف: شهیدمرتضی مطهری (قدس¬سره¬الشریف)
ناشر: انتشارات اسوه الف- در بین نماز:
اگر در بین نماز شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او باطل است باید وضو بگیرید و نماز بخواند.
ب- بعد از نماز :
1- اگر شک کند که وضو گرفته یا نه، نماز او صحیح است ولی باید برای نمازهای بعدی وضو بگیرد.
2- اگر شک کند که قبل از نماز وضوی او باطل شده یا بعد از نماز، نمازی که خوانده صحیح است.
3- کسی که میداند وضو گرفته وحدثی از او سرزده «مثلا بول کرده» اگر نداند کدام جلوتر بوده اگر بعد از نماز است باید وضو بگیرد و بنابر احتیاط واجب نمازی را که خوانده دوباره بخواند.
ج- قبل از نماز:
1- کسی که شک کند وضو گرفته یا نه، باید وضو بگیرد.
2- کسی که شک دارد وضوی اوباطل شده یانه ، باید بنا را بر این بگذارد که وضوی او باقی است ولی اگر بعد از بول استبراء نکرده باشد و بعد از وضو رطوبتی از او بیرون بیاد که نداند بول است یا چیز دیگر، وضوی او باطل است.
3- اگر کسی میداند وضو گرفته وحدثی از او سر زده ولی نمیداند کدام جلوتر بوده:
1- چنانچه پیش از نماز است، باید وضو بگیرد.
2- اگر در بین نماز است، باید نماز را بشکند و وضو بگیرد.
3- و اگر بعد از نماز است، حکم آن گفته شد.
منبع: توضیح المسایل مراجع
نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد/http://rasekhoon.net
ویژه نامه روز بیست و پنجم ضیافت الهیاَللّهُمَّ وَفِّرْ فیهِ حَظّى مِنْ بَرَکاتِهِ وَسَهِّلْ سَبیلى اِلى خَیْراتِهِ وَلا تَحْرِمْنى قَبُولَ حَسَناتِهِ یاهادِیاً اِلَى الْحَقِّ الْمُبینِخدایا سرشار کن در این ماه بهره ام را از برکات آن و هموار ساز راهم را به سوى خیرات آن و محرومم مساز از پذیرفتن حسناتش اى راهنماى بسوى حقیقت آشکار
منبع: مفاتیح الجنان
زلال وحی
ماه مبارک رمضان، بهار انس با قرآن
حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی
اشاره
ماه مبارک رمضان، ماه تولد قرآن، ماه انس با قرآن، ماه بهار قرآن، و ماه شناخت و بهره برداری فکری و عملی از قرآن فرا میرسد.
ماهی که در شب قدر آن، قلب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) همه قرآن را از امین وحی، فرا گرفت و قرآن از لوح محفوظ بر قلب وسیع و نورانی بزرگ ترین پیامبران منعکس شد، ماهی که همه ما با روزه گرفتن و عبادت و مناجات و دعا، با زمینه سازی و آمادگی معنوی به استقبال دریافت قرآن میرویم، و میخواهیم در پرتو آثار پربرکت روزه خالص، و عبادتها و دعاهای همراه آن، رابطه خود را با قرآن نزدیک تر کنیم، و تصمیم بگیریم که خط رابط ما با قرآن همواره استوارتر و محکم تر گردد.
قرآن، روح ماه رمضان است که در کالبد آن دمیده شده، و ارزش و عظمت آن را چند برابر کرده است. قرآن، قلب ماه رمضان است، که بدون این قلب و ضربان آن، جوهره حقیقت در رگهای حیات معنوی روزه داران به جریان نمیافتد، قرآن بهار دلها، و ماه رمضان، بهار قرآن است، چنان که امام باقر(علیه السلام) فرمود: «لکل شی ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان؛ برای هر چیز بهاری است، و بهار قرآن ماه رمضان است.»
و امیر مومنان علی(علیه السلام) در شان قرآن فرمود: «و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب؛ در قرآن بیندیشید که بهار قلبهاست.» و نیز باید توجه داشت که مطابق فرموده امام صادق(علیه السلام) : «و قلب شهر رمضان لیله القدر؛ شب قدر، قلب ماه رمضان است.»
از این رو باید گفت که بخش اعظم برکات ماه رمضان، در رابطه با قرآن است، و در این ماه باید بذر دستورهای نورانی قرآن را در مزرعه دلها بکاریم، تا رشد و نمو کند و سرانجام میوه قرآن را در این ماه برای غذای روح برگیریم، و قوت قلبمان را در پرتو برکات قرآنی این ماه، بیمه نماییم، و چنین بهره برداری جز از راه انس حقیقی با قرآن به دست نخواهد آمد.
انس با قرآن
امیرمومنان علی(علیه السلام) فرمودند: «من آنس بتلاوه القرآن، لم توحشه مفارقه الاخوان؛ کسی که با تلاوت قرآن، انس و الفت گرفت، از جدایی دیگران به وحشت نمیافتد.»
در این جا پرسیده میشود که حقیقت انس با قرآن چیست که انسان را این گونه استوار و نیرومند میسازد، و هرگونه اضطراب و تنش را از او دور میکند؟
پاسخ آن که: انس در اصل به معنای خو گرفتن و همدم شدن است، مانند انس کودک شیرخوار به سینه مادر، و گاهی انس آن چنان شدید و سرشار است، که از انس کودک شیرخوار به سینه مادرش نیز بیشتر است، چنان که امیرمومنان علی(علیه السلام) در برابر منافقان کوردلی که او را به مرگ تهدید میکردند، فرمود: «والله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه؛ سوگند به خدا علاقه فرزند ابوطالب به مرگ (شهادت) از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است.»
عارف حقیقی کسی است که با خدا و کلام او چنین انس و الفتی داشته باشد، که امیرمومنان علی(علیه السلام) در توضیح آیه «یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم؛ای انسان چه چیز تو را به پروردگارت مغرور ساخته است.» فرمود: «وکن لله مطیعا و بذکره آنسا؛ مطیع خداوند باش و به یاد خدا انس بگیر.»
بنابراین مفهوم انس حقیقی، همان همدم شدن آمیخته با عشق و علاقه گرم و ناگسستنی است که ارتباط و پیوند انسان را به آن چه که مورد انس اوست محکم و متصل میکند، چنین انسی با خدا و کلام خدا (قرآن) از ویژگیهای اولیای خدا و هر مومن عارف و وارسته است، چنان که امیرمومنان علی(علیه السلام) در مقام دعا میگویند: «اللهم انک آنس الآنسین لاولیائک ...اناوحشتهم الغربه آنسهم ذکرک؛ خدایا! تو برای اولیا و دوستان خاصت، مانوس ترین مونسها هستی... اگر غربت آنها را به وحشت اندازد، یاد تو مونس تنهایی آنهاست.»
ماه رمضان تجلی گاه قرآن
از آن جا که ماه رمضان، ماه نزول قرآن، ماه خدا و ماه تزکیه و تهذیب است و قرآن در شب قدر که در این ماه قرار گرفته، در قلب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تجلی کرده، نتیجه میگیریم که ماه رمضان تجلی گاه قرآن، و ماه انس با قرآن است، روزه داران مومن در این ماه مهمان خدا هستند و در کنار خوان پربرکت قرآن نشسته اند، و بنابراین باید با تلاوت قرآن انس بگیرند، و با تدبر در آیات قرآن و بهره گیری فکری و عملی از مفاهیم قرآن بر رشد و تکامل ملکوتی خود بیفزایند، بر همین اساس، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در فرازی از خطبه شعبانیه که در آخرین جمعه شعبان ایراد کردند، فرمودند: «هو شهر دعیتم فیه الی ضیافه الله ... و من تلافیه آیه من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فی غیره من الشهور؛ ماه رمضان ماهی است که شما در آن به مهمانی خداوند دعوت شده اید... کسی که از شما یک آیه قرآن را در این ماه بخواند، پاداشش معادل ختم قرآن (تلاوت قرآن از آغاز تا پایان) در ماههای دیگر است.»
و در دعاهای ماه رمضان، سخن از قرآن و انس با آن، به عنوان کتاب ارشاد و هدایت بسیار به میان آمده است، در دعاهای هر روزه ماه رمضان که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده، در فرازی از دعای روز دوم میخوانیم: «اللهم وفقنی فیه لقرائه آیاتک؛ خدایا مرا در این روز برای قرائت آیات قرآن، موفق کن.» و در دعای بیستم میخوانیم: «اللهم وفقنی فیه لتلاوه القرآن؛ خدایا مرا در این روز برای تلاوت قرآن توفیق ده.»
در این دو عبارت که به صورت دعاست، هم به قرائت و روخوانی قرآن توجه شده و هم به قرائت تدبر آمیز و توام با عمل، زیرا واژه تلاوت در اصل از « تلو و تالی» است که به معنای دنباله روی و پیروی تنگاتنگ و بدون هرگونه درنگ و فاصله میباشد. روشن است که چنین توفیقی جز در پرتو انس حقیقی با قرآن به دست نمیآید. انس با قرآن در حقیقت از سه پایه تشکیل شده که عبارتند از:
1- خواندن آیات قرآن
2- تدبر و شناخت قرآن
3- عمل به دستورهای قرآن. بر همین اساس امام باقر(علیه السلام) در یک تجزیه و تحلیل کوتاه فرمودند:
قرآن خوانان بر سه گروه اند:
1- خواندن قرآن را سرمایه کسب مادی خود قرار دهند، و با قرائت قرآن، پادشاهان را بدوشند، و در برابر مردم بزرگ نمایی کنند.
2- در خواندن قرآن، حروف (و تجوید) آن رعایت کنند، ولی حدود و مرزها و برنامههای قرآن را تباه سازند، قرآن برای آنها همانند جام آب نگهدارنده است (که هنگام تشنگی و سودجویی از آن بهره میبرند، و هنگام سیرابی آن ظرف را مانند سواره به پشت سرش میافکنند.): [ این دو دسته هرگز ازقرآن بهره مند نمیشوند و نجات نمییابند.]
3- انسانهایی که قرآن میخوانند و داروی قرآن را بر دل دردمندشان مینهند، و برای (خواندن و تدبر در) قرآن شب زنده داری کنند، و روزشان را با روزه به پایان رسانند، و نمازشان و جایگاههای نمازشان را بر اساس آن، اقامه نمایند، و به خاطر قرآن، از بستر خواب، برای عبادتدوری کنند، خداوند عزیز و قادر به برکت وجود این گروه، بلاها را دور میسازد، از شر دشمنان جلوگیری مینماید و از آسمان باران میفرستد.»
و در پایان فرمودند: سوگند به خدا در میان قرآن خوانان، چنین گروهی از کبریت احمر کمیاب ترند.»
امام سجاد(علیه السلام) هنگامیکه قرآن را تا آخر تلاوت میکرد، دعایی میخواند، که در فرازی از آن دعا چنین آمده است: خدایا چون ما را برای تلاوت آیات قرآن، یاری فرمودی، و دشواری (و عدم شیوایی) زبانهای ما را به زیبایی و شیوایی عبارتهای قرآن آسان نمودی، پس ما را به گونهای قرار بده تا حق قرآن را آن گونه که هست رعایت کنیم.»
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در تفسیر آیه 121 بقره: «یتلونه حق تلاوته، مومنان، کتاب آسمانی را آن گونه که شایسته آن است میخوانند.» فرمودند: «یتبعونه حق اتباعه؛ آن گونه که سزاوار پیروی است، از قرآن پیروی میکنند.»
از سوی دیگر فرمودند: «رب تال القرآن، والقرآن یلعنه؛ چه بسیارند تلاوت کنندگان قرآن، که قرآن آنها را لعنت میکند.»
این گفتار و دهها گفتار دیگر در این خصوص، از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و امامان معصوم(علیهم السلام) حاکی از آن است که ارزش تلاوت قرآن به این است که آمیخته با توجه و تدبر، و تصمیم بر عمل به دستورهای قرآن باشد، و تحقق و انس حقیقی با قرآن به چنین برنامهای بستگی دارد. وگرنه خوارج نهروانی، دشمنان خونخوار امیرمومنان علی(علیه السلام) همه از قاریان قرآن بودند، ولی از قرآن، فقط قافش را میدانستند، از این رو حضرت علی(علیه السلام) را که سراپا توحید بود، کافر خوانده، با او جنگیدند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)و امامان معصوم(علیهم السلام) و اولیای خدا، با قرآن بسیار انس و الفت داشتند، و از فیوضات ظاهر و باطن آن بهره میبردند، تنها به قرائت ظاهر آیات قرآن اکتفا نمیکردند، بلکه در آیات آن تدبر مینمودند و آیات را با تانی و شمرده و با صدای زیبا و جذاب و با توجه به معانی آن، و تصمیم بر عمل به آن، میخواندند؛ به عنوان مثال، در قرآن صدها بار جمله «یا ایها الذین آمنوا؛ای کسانی که ایمان آورده اید.» آمده است، حضرت رضا(ع) هرگاه هنگام تلاوت آیات قرآن به این آیه میرسید و آن را میخواند، بی درنگ میگفت: «لبیک اللهم لبیک؛ اجابت میکنم فرمان و دعوت تو راای خدا، اجابت میکنم.» این مطلب بیانگر آن است که امامان معصوم(علیهم السلام) با توجه و تدبر، آیات قرآن را میخواندند، و همان دم تصمیم میگرفتند به دستورهای خدا عمل نمایند.
امام خمینی - قدس سره - در ظاهر و باطن، رابطه بسیار گرمیبا قرآن داشت، و از آن، استفادههای فکری و عملی فراوانی میکرد، قرآن بزرگ ترین تکیه گاه مطمئن و نیروبخش برای پیشبرد اهداف او بود، او میفرمود: «اگر خداوند داستانهای پیامبران در برابر طاغوتها را در قرآن ذکر کرده، موسی و فرعون، ابراهیم و نمرود و... را تذکر داده، منظورش داستان سرایی نبوده، بلکه منظور تبیین برنامه پیامبران در برابر طاغوتهاست؛ یعنی ما نیز که پیرو قرآن هستیم، باید در برابر طاغوتها تا سرحد نابودی آنها تلاش کنیم.»
مکرر میفرمود: قرآن یک کتاب انسان سازی کامل است، و برای آن نازل شده که انسان بسازد. امام خمینی بخش مهمیاز زندگی اش را حتی در دوران جنگ، و در دوران بیماری آخر عمر، با قرآن مانوس بود، و با تلاوت آیات قرآن، و تدبر در آن آیات، با خدا ارتباط پیدا میکرد.
یکی از اعضای دفتر ایشان در این باره مینویسد:
«هر روز حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) دارای نظم و انضباط مخصوصی بودند، از جمله مقداری از وقتشان را با قرائت آیات قرآن سپری میکردند، و کارها آن چنان بر طبق نظم و برنامه ریزی بود که به طور عادی هیچ گاه توجه به کاری موجب تضییع کار دیگرشان نمیشد.»
امام در نیمههای شب که برای نماز شب برمیخاست، مدتی قرآن میخواند، حتی در اواخر عمر که بستری بودند، با دوربین مخفی از او فیلم گرفتند، و در تلویزیون، بسیاری مشاهده نمودند، که از بستر برخاست و نشست و قرآن را به دست گرفت و مشغول تلاوت آیات قرآن گردید.
شخصی قرآنهایی با قطع کوچک تهیه کرده و میخواست به جبهه بفرستد، به دفتر امام راحل آورده بود تا آنها را تبرک کند، آن قرآنها را نزد امام آوردند، و به عرض رسید: «اینها قرآنهایی است که شامل چند سوره است، خواسته اند که برای جبهه تبرک شود.» با این که همیشه حرکات امام به طور کامل، آرام و معتدل بود، ناگهان به طور بی سابقه ای، با شتاب و شدت مضطربانه ای، دستشان را عقب کشیدند، و با لحنی تند و عتاب آمیز فرمودند: «من قرآن را تبرک کنم؟! این چه کارهایی است که میکنید؟»
یک بار بدون توجه یک جلد قرآن را همراه چیزهای دیگر نزد امام آوردند و به زمین نهادند، امام با عتاب فرمودند: «قرآن را روی زمین نگذارید.» و بی درنگ دستشان را جلو آورده و آن را گرفتند و روی میزی که در کنارشان بود گذاشتند، امام راحل در این هنگام روی کاناپه نشسته بودند، معلوم شد که امام نمیخواهند قرآن پایین تر از جایی که نشسته اند قرار گیرد.
یک بار نیز همه دیدند که حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) در یک مراسم ملاقات در حسینیه جماران، به طور استثنایی به جای آن که در جایگاه روی صندلی بنشینند، روی زمین نشستند، زیرا در آن روز برندگان مسابقه قرآن آمده بودند، و قرار بود در آن جلسه، چند آیه قرآن تلاوت شود.
حضرت امام هر سال چند روز قبل از ماه مبارک رمضان، دستور میدادند که چند ختم قرآن برای افرادی که مد نظر مبارکشان بود، قرائت شود.
در روایت آمده است: علی بن مغیره یکی از شاگردان وارسته امام کاظم(علیه السلام) به آن حضرت عرض کرد: «من مانند پدرم، در ماه رمضان، چهل بار قرآن را از آغاز تا پایان تلاوت میکنم - و گاهی بر اثر اشتغالات و نشاط و خستگی، کم و زیاد میشود - و در روز فطر، ثواب یک ختم قرآن را نثار روح پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)هدیه مینمایم، ختم دیگر را به امیرمومنان علی(علیه السلام)، و ختم دیگر را به حضرت زهرا(سلام الله علیها) و ختم دیگر را به امام حسن(علیه السلام) و امامان دیگر تا شما، اهدا مینمایم، پاداش من در این کار چیست؟» امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «لک بذلکانتکون معهم یوم القیامه؛ پاداش تو این است که در روز قیامت همنشین و همدم پیامبر(ص) و فاطمه و امامان(علیهم السلام) خواهی بود.»
گفتم: «الله اکبر، براستی به چنین مقامینایل میشوم؟» سه بار فرمود: آری.
پایان این گفتار را با ذکر سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در شان پاداش تلاوت قرآن، میآراییم که فرمود: مومنی که هر شب ده آیه از آیات قرآن را تلاوت کند، نامش جزء «غافلان» نوشته نشود، و اگر هر شب پنجاه آیه بخواند نامش جزء «ذاکران» نوشته شود، و اگر صد آیه بخواند، نامش جزء «قانتان» (بندگان خالص و فروتن) نوشته گردد، و هرگاه هر شب صد آیه بخواند، نامش جزء «فائزان» (رستگاران) ثبت میگردد، و هرگاه پانصد آیه بخواند، نامش جزء «مجتهدان» (تلاشگران راه حق) نوشته شود، و اگر هزار آیه بخواند، برای او در بهشت قنطاری از طلا که معادل پانزده هزار مثقال طلا است مقرر گردد، که هر مثقال آن 24 قیراط است که کوچک ترین قیراط آن، همانند بزرگی کوه احد میباشد، بزرگ ترین آن به بزرگی بین زمین و آسمان است.
منبع: بانک اطلاعات نشریات کشور
قال الصادق (علیه السلام) : راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما یکون من السنة الى السنة.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته مىشود.
وسائل الشیعه، ج 7 ص 258 ح 8
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):انالله عزوجل لیعبض المؤمن الضعیف الذی لا دین له فقیل له: و ما المؤمن الذی لا دین له؟ قال: الذی لا ینهی عن المنکر.
حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به راستی خداوند عزوجل دشمن میدارد مؤمن ناتوانی که دین ندارد. به آن حضرت عرض کردند: مؤمن ناتوانی که دین ندارد، کیست؟ فرمودند: کسی که نهی از منکر نکند.» (1)
قال الامام علی (علیه السلام): الامر بالمعروف و النهی عن المنکر خلقان من خلق الله، فمن نصرهما اعزه الله و من خذلهما خذله الله.
حضرت امام علی (علیه السلام) میفرمایند: « امر به معروف و نهی از منکر، دو پدیده از آفریدههای خداوندند؛ هر کس آنها را یاری کند، خداوند اورا عزت دهد و هر کس آنها را خوار کند (رها کنند) خداوند او را ذلیل فرماید.» (2)
قال الامام الحسین (علیه السلام): فبدأ الله بالمعروف و النهی عن المنکر فریضه منه، لعلمه بانها اذا ادیت و افیمت استقامت الفرائض کلها هینها و صعبها.
حضرت امام حسین (علیه السلام) میفرمایند: «خداوند، نخست امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یکی از واجبات خود ذکر کرد؛ زیرا او آگاه است که اگر این دو فریضه انجام گیرد و برپا شود، همهی واجبات اعم از آسان و مشکل انجام و استوار خواهد شد. (3)
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): من امر بالمعروف و نهی از المنکر هر خلیفة الله فی الأرض. (4)
هر کس امر به معروف و نهی از منکر کند، جانشین خدا در زمین است.
قال الامام علی (علیه السلام): قوام الشریعه الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اقامة الحدود.(5)
استواری شریعت، به امر معروف ونهی از منکر و برپا داشتن حدود است.
قال الامام الباقر(علیه السلام): الامر بالمعروف و النهی عن المنکر خلقان من خلق الله عزوجل فمن نصرهما اعزه الله و من خذلهما خذله الله عزوجل.(6)
امر به معروف و نهی از منکر دو خلق از مخلوقات خدای عزوجل هستند. هر که آنها را یاری دهد، خداوند عزتش بخشد و هر که تنهایشان گذارد، خداوند عزوجل اورا تنها گذارد.
قالت فاطمة الزهراء (علیه السلام): فرض الله الأمر بالمعروف مصلحة للعامة (7)
خداوند امر به معروف و نهی از منکر را برای اصلاح مردم قرار داد.
قال الامام الصادق (علیه السلام): ویل لمن یأمر بالمنکر و ینهی عن المعروف(8)
وای برآن که به منکر امر کند و از معروف نهی کند!
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): تقربوا الی الله تعالی ببغض اهل المعاصی، والقوهم بوجوه مکفهرة و التمسوا رضا الله بسخطهم، تقربوا إلی الله بالتباعد منهم؛
با نفرت از گنهکاران به خدای تعالی نزدیک شوید و با این افراد با ترشرویی برخورد کنید. و با خشم گرفتن بر آنان خشنودی خدا را بجویید و با دوری کردن از آنها به خدا نزدیک شوید. (9)
قال الامام علی (علیه السلام): فمن امر بالمعروف شدّ ظهور المؤمنین، و من نهی عن المنکر ارغم انوف الکافرین (المنافقین)؛
پس هر کس به معروف امر کرد، پشوانهی نیرومند مؤمنان است، و آن کس که از زشتیها نهی کرد بینی کافران (منافقان) را به خاک مالید. (10)
قال الامام الحسین (علیه السلام): لا تحل لعین مؤمنة نری الله یعصی فتطرف حتی بغیره؛
بر هیچ چشم مؤمن به خدا روا نیست که ببیند خدا نافرمانی میشود و (چشم) خود را فرو ببندد مگر آن وضع را تغییر دهد. (11)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم): لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر، او لیعمنکم عذاب الله؛
یا امر به معروف و نهی از منکر میکنید، یا عذاب خداوند همهی شما را فرا میگیرد. (12)
قال الامام علی (علیه السلام): و ما اعمال الر کلها و الجهاد فی سبیل الله، عند الامر، بالمعروف و النهی عن المنکر إلا کنفشة فی بحر لجی؛
و تمام کارهای نیکو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطرهای بر دریای مواج و پهناور است. (13)
قال الامام الباقر(علیه السلام):انالامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الأنبیاء، و منهاج الصلحاء، فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحل المکاسب و ترد المظالم و یعمرالارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر؛
فرمان دادن به خوبی و باز داشتن از زشتی، راه پیامبران و شیوهی نیکوکاران است. فریضهی بزرگی است که دیگر فرایض به واسطهی آن برپا میشود و راهها و روشها امن میگردد، در آمدها حلال، حقوق و اموال به زور گرفته شده به صاحبانش بر میگردد، زمین آباد شده، از دشمنان انتقام گرفته میشود و کارها سامان میپذیرد.(14)
1- وسایل الشیعه، ج11، ص397.
2- اصول کافی، ج5، ص 59.
3- اصول کافی، ج5، ص 59.
4- کنزالعمال، ج 5564.
5- غررالحکم، ج 6817.
6- خصال، شیخ صدوق رحمت الله علیه، ص 42.
7- بحارالانوار، ج6، ص 107.
8- بحارالانوار، ج1، ص 87.
9- کنزالعمال/ ج5585.
10- غررالحکم/ ج 6794.
11- تنبیه الخواطر/ج2/ص179.
12- وسایل الشیعه، ج11، ص407.
13- نهج البلاغه، ترجمهی مرحوم دشتی حکمت 374.
14- اصول کافی، ج5، ص 56.
حکمت 217نهج البلاغه: دگرگونى روزگار و شناخت انسانها (اخلاقى، علمى)قَالَ الامام [علیه السلام] فِى تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ .
حضرت علی(علیه السلام)، فرمودند : در دگرگونى روزگار، گوهر شخصیت مردان شناخته مى شود.
حکمت 218 : حسادت ، آفت دوستى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] حَسَدُ الصَّدِیقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : حسادت بر دوست، از آفات دوستى است.
حکمت 219 : آرزوها آفت اندیشه (اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَکْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : قربانگاه اندیشهها ، زیر برق آرزوهاست.
حکمت 220عدالت در قضاوت(اخلاقى، قضایى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَیْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : داوریِ با گمان بر افراد مورد اطمینان ، دور از عدالت است.
حکمت 221آینده دردناک ستمکاران (اخلاقى، سیاسى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : بدترین توشه براى قیامت ، ستم بر بندگان است.
حکمت 222بى توجهى به بدى بدکاران(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : خود را به بى خبرى نمایاندن از بهترین کارهاى بزرگواران است.
حکمت 223حیاء و عیب پوشى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ کَسَاهُ الْحَیَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یَرَ النَّاسُ عَیْبَهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : آن کس که لباس حیاء بپوشد، کسى عیب او را نبیند.
حکمت 224برخى از ارزشهاى اخلاقى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] بِکَثْرَةِ الصَّمْتِ تَکُونُ الْهَیْبَةُ وَ بِالنَّصَفَةِ یَکْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ یَجِبُ السُّؤْدُدُ وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِیهِ تَکْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَیْهِ.
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : با سکوت بسیار ، وقار انسان بیشتر شود، و با انصاف بودن ، دوستان را فراوان و با بخشش ، قدر و منزلت انسان بالا رود، و با فروتنى ، نعمت کامل شود، و با پرداخت هزینهها، بزرگى و سرورى ثابت گردد، و روش عادلانه ، مخالفان را در هم شکند ، و با شکیبایى در برابر بى خرد، یاران انسان زیاد گردند.
حکمت 225حسادت و بیماری(اخلاقى، بهداشتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : شگفتا که حسودان از سلامتى خود غافل مانده اند!!.
حکمت 226طمع ورزى و خوارى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] الطَّامِعُ فِى وِثَاقِ الذُّلِّ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : طمعکار همواره زبون و خوار است.
حکمت 227ارکان ایمان(اعتقادى، معنوى)
وَ سُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : (در مورد ایمان پرسیدند).
جواب: ایمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان عمل با اعظاء و جوارح استوار است.
حکمت 228ارزشها و ضد ارزشها(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً وَ مَنْ أَصْبَحَ یَشْکُو مُصِیبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَقَدْ أَصْبَحَ یَشْکُو رَبَّهُ وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ فَهُوَ مِمَّنْ کَانَ یَتَّخِذُ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْیَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ هَمٍّ لَا یُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا یَتْرُکُهُ وَ أَمَلٍ لَا یُدْرِکُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند : کسى که از دنیا اندوهناک مى باشد، از قضاء الهى خشمناک است، و آن کس که از مصیبت وارد شده شِکْوه کند از خدا شکایت کرده، و کسى که نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمایه اش برابر او فروتنى کند ، دو سوم دین خود را از دست داده است، و آن کس که قرآن بخواند و وارد آتش جهنم شود حتماً از کسانى است که آیات الهى را بازیچه قرار داده است ، و آن کس که قلب او با دنیا پرستى پیوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشکل است، اندوهى رها نشدنى ، و آرزوئى نایافتنی.
منبع: نهج البلاغه
از اعمالی که به آن سفارش مؤکد شده است، خواندن دعای ندبه و دعا برای تعجیل در فرج امام زمان (ارواحنا فداه) است که در حقیقت فرج و گشایش برای خود ماست. در این جا فرازهایی از این دعای شریف را مرور میکنیم.
این قاصم شوکة المعتدین این حاصد فروغ الغی و الشقاق
کجاست آن که شوکت ظالمان و زورگویان را بشکند، کجاست دور کنندهی شاخههای گمراهی و اختلاف؟
این صاحب یوم الفتح و ناشر رایة الهدی.
کجاست صاحب روز فتح و پیروزی و نشر دهندهی پرچم هدایت؟
بنفسی انت امنیّه شائق یتمنّی من مؤمن و مؤمنة ذکرافحنّا.
جانم به فدای شما که امید و آرزوی هر زن و مرد مؤمنی هستید که با یاد شما ناله و فریاد سر میدهند.
هل الیک یا بن احمد سبیل فتلقی
ای پسر احمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آیا به سوی شما راهی هست که ملاقات شوی؟
عزیز علیّاناری الخلق و لا تُری. سخت است بر من که همه را ببینم و شما را نبینم.
و (عزیز علی لا اسمع لک حسیسا و لا نجوی.
سخت است بر من که از شما صدایی و نجوایی به گوشم نرسد.
الی متی احارفیک یا مولای.
تاکی سرگردان و حیرانت باشمای مولای من؟
مولای تقیان در کلام رهبر کبیر انقلاب اسلامی
بعضی کمالات حضرت علی (علیه السلام) که شاید قدری مخفی مانده باشد از ادعیهی حضرت، معلوم میشود. دعای کمیل یک دعای عجیبی است؛ بسیار عجیب. بعضی از فقرات دعای کمیل از بشر عادی نمیتواند صادر بشود، « الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی، عذابک فکیف اصبر علی فراقک.» کی میتواند این طور بگوید: کی این طور عشق به جمال خدا دارد که از جهنم نمیترسد، لکن میترسد که وقتی در جهنم برود از مقام خودش نازل شده و به مرتبهای برسد که محروم بشود از عشق او؟ از فراق حضرت حق ناله میزند. این عشقی است که در باطن قلب او گداخته شده، همیشه و تمام اعمالی که از او صادر میشود، از این عشق صادر میشود.
ارزش اعمال روی این عشق و محبتی است که به حق تعالی هست، روی این فنا و توحیدی است که در انسان هست و این سبب شده که (به فرمودهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ضربت شمشیر حضرت علی (علیه السلام) در جنگ خندق افضل از عبادات ثقلین است.
منبع: صحیفهی نور، ج19، ص 61.
...ماه رمضان را مغتنم بشمارید. این روزها را با روزهدارى، و این شبها را با ذکر و دعا به سر ببرید. فصل دعا هم، همین ماه مبارک است. اگرچه همیشه انسان باید با رشتهى دعا به خدا متصل باشد، اما آیهى «و اذا سألک عبادى عنّى فانّى قریب اجیب دعوة الدّاع اذا دعان»در سورهى بقره، در خلال همین آیات مبارکهى مربوط به روزه و ماه رمضان است. در وسط آیات روزه و ماه رمضان، این آیهى «و اذا سألک عبادى عنّى فانّى قریب»آمده، که همهى انسانها و همهى بندگان را به دعا و توجه سوق مىدهد و دعوت مىکند.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در خطبههاى نماز جمعهى تهران 10/01/1369
...ماه رمضان ماه دعاست. دعاها را فراموش نکنید. دعاهاى وارد شده در ماه رمضان، یکى از آن نعم و فرصتهایى است که باید مغتنم بشمرید. این دعاى ابىحمزه، این دعاى افتتاح، این دعاى جوشن وبقیهى ادعیهاى که در روزها و شبها و سحرها و بقیهى ساعات و اوقات مخصوص در ماه رمضان وارد شده است، واقعاً از نعمتهاى بزرگ الهى است. فرصت را مغتنم بشمارید.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در روز اول ماه مبارک رمضان 04/12/1371
...در دعایى که در روزهاى ماه مبارک رمضان وارد شده است، این طور مىخوانیم که «و هذا شهرالانابة و هذا شهر التوبة و هذا شهر العتق من النّار». ماه، ماه توبه و استغفار و بازگشت به خداست...
استغفار، یعنى طلب مغفرت و آمرزش الهى براى گناهان. این استغفار اگر درست انجام گیرد، باب برکات الهى را به روى انسان باز مىکند. همهى آنچه که یک فرد بشر و یک جامعهى انسانى از الطاف الهى احتیاج دارد - تفضّلات الهى، رحمت الهى، نورانیّت الهى، هدایت الهى، توفیق از سوى پروردگار، کمک در کارها، فتوح در میدانهاى گوناگون - به وسیلهى گناهانى که ما انجام مىدهیم، راهش بسته مىشود. گناه، میان ما و رحمت و تفضّلات الهى، حجاب مىشود. استغفار، این حجاب را برمىدارد و راه رحمت و تفضّل خدا به سوى ما باز مىشود. این، فایدهى استغفار است. لذا شما چند جا در آیات قرآن ملاحظه مىکنید که براى استغفار، فواید دنیوى و گاهى فواید اخروى، مترتّب دانسته شده است. مثلاً: «استغفروا ربّکم ثم توبوا الیه ... یرسل السّماء علیکم مدرارا» و از این قبیل. همهى اینها، اینطور قابل فهم و قابل توجیه است که راه این تفضّلات الهى، به برکت استغفار، به سوى دل و جسم انسان و جامعهى انسانى باز مىشود. لذا استغفار مهم است.
منبع: بیانات مقام معظم در خطبههاى نماز جمعهى تهران 28/10/1375
شخصیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اوج
شخصیت امیرالمؤمنین (علیه الصلاة والسلام) ترکیبی از عناصری است که هر کدام به تنهایی یک انسان عالی مقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد، به زانو در میآورد. زهد امیر المؤمنین (علیه السلام) و بی اعتنایی او نسبت به شهوات زندگی - و زخارف دنیایی یکی از این عناصر است. علم آن بزرگوار و دانش وسیع او که بسیاری از بزرگان مسلمین و همهی شیعه بر آن اتفاق دارند که بعد از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کس دیگری غیر از امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن برخوردار نبوده است، یکی دیگر از این عناصر است. فداکاری آن بزرگوار در میدانهای مختلف- چه میدانهای نظامی، و چه میدانهای اخلاقی و سیاسی- یکی از این عناصر است. عبادت آن بزرگوار، یکی دیگر از این عناصر است، عدل و دادگری امیر المؤمنین (علیه السلام) که پرچم برافراشتهی شاخصی برای عدل اسلامیاست، یکی دیگر از این عناصر است. رأفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان – اعم از فقرا، کودکان، غلامان و کنیزان، زنان و از کار افتادگان – یک وادی عظیم و یکی دیگر از ابعاد شخصیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. پیش قدمیآن بزرگوار در همهی کارهای خیر که انسان در تاریخ زندگی آن حضرت بر خورد میکند، یکی دیگر از این عناصر است. حکمت و فصاحت آن بزرگوار نیز بخشی از این عناصر است. شمارش رئوس این مطالب هم به آسانی ممکن نیست، و درهمهی اینها درحد اعلاست.
منبع: رهبر معظم انقلاب اسلامی، حدیث ولایت، ج7، ص 12 – 11.
یکی از عللم عمدهی عدم موفقیت ما مردم به اصلاح جامعهی خود، همین است که هر فردی آنگاه که به خودش نگاه میکند و به اعمال خودش نظر میافکند، عینک خوش بینی به چشم میزند و آنگاه که به دیگران و اعمال دیگران نظر میکند، عینک بدبینی و بدگمانی و نتیجه این است که هیچ کس شخص خود را تقصیر کار نمیداند و چنین میپندارد که تقصیر متعلق به دیگران است.
اگر ما میخواهیم دین صحیح داشته باشیم، اگر میخواهیم از فقر رهایی یابیم، اگر میخواهیم عدالت در میان ما حکم فرما باشد، اگر میخواهیم آزادی و دموکراسی داشته باشیم و ... منحصرا راهش علم است و علم آن علمیکه عمومیت داشته باشد و از راه دین و به صورت یک جهاد مقدس درآید. اگر ما این جهاد مقدس را شروع نکنیم، دنیا خواهد کرد و ثمره اش را هم خود آنها خواهند برد. یعنی دیگران خواهند آمد و ملت ما را از گرداب جهالت نجات خواهند داد و خدا میداند که آن وقت این کوتاهی ما، چه لطمهی بزرگی به پیکر اسلام وارد خواهد کرد.
شکی نیست که علم به تنهایی ضامن سعادت جامعه نیست. جامعه دین و ایمان لازم دارد. همان طور که ایمان هم اگر مقرون به علم نباشد مفید نیست بلکه وبال است و اسلام نه عالم بی دین میخواهد نه جاهل دیندار.
منبع:
ده گفتار، علامه شهید استادمرتضی مطهری (رحمت الله علیه) صفحههای 152، 153، 285 و 286.
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: برادرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمودند:
هر آن کسی دوست دارد خداوند را ملاقات کند در حالی که به او روی نموده باید ولایت علی (علیه السلام) را دارا باشد.
و اگر بخواهد خدا را ملاقات کند در حالی که از او راضی باشد باید فرزندت حسن (علیه السلام) را دوست بدارد.
و اگر بخواهد خداوند را ملاقات کند در حالی که بر او ترسی نباشد، باید دوستدار فرزندت حسین (علیه السلام) گردد.
و اگر بخواهد در حالی که خدا را ملاقات کند که گناهانش آمرزیده شده باشد، دوستدار علی بن الحسین (امام سجاد (علیه السلام)) گردد.
و اگر بخواهد با روشنی چشم خدا را ملاقات کند، دوستدار محمدبن¬علی (امام باقر) (علیه السلام) باشد.
و اگر بخواهد خدا را ملاقات کند در حالی که پروندهی او را به دست راستش دهند، دوستار جعفربن محمد (امام صادق (علیه السلام)) باشد.
و هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه ملاقات نماید، دوست موسی بن جعفر (امام کاظم (علیه السلام)) باشد.
و اگر بخواهد شاد و خندان خداوند را ملاقات کند، علی بن موسی(امام رضا(علیه السلام)) را دوست بدارد.
و هر کس مایل باشد خداوند را ملاقات کند در حالی که درجاتش بالا رفته و سیئایش به حسنات تبدیل گشته باشد محمد بن علی (امام جواد (علیه السلام)) را دوست بدارد.
و اگر مایل باشد خداوند را ملاقات کند و از او به آسانی حساب کشند، علی بن محمد (امامهادی(علیه السلام)) را دوست بدارد.
و اگر بخواهد خداوند را ملاقات کند در حالی که از رستگاران باشد، دوستدار حسن بن محمد (امام حسن عسگری(علیه السلام)) شود.
و هر کس دوست میدارد خداوند را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد، ولای حجت بن الحسن (علیه السلام) را پیشه کند.
اینان چراغ عهای تاریکی و امامان هدایت و نشانههای تقوا هستند. هر آن که آنان را دوست بدارد و ولایتشان را قبول کند، برای او از خداوند متعال ضمانت بهشت را میکنم.
منبع:
بحارالانوار، ج36، ص 296.
1- رواج دوبارهی برخی غلوها و خرافهها:این غلوها و خرافهها در روضهها و عزاداریهای مربوط به حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، امام حسین(علیه السلام) و امام زمان(علیه السلام) میباشند. نمونهی این غلوها عبارتند از: سگ حسینم، صدای سگ درآوردن، خدای من حسینه، عباس خشکله فدات شم و ...
2- ترویج برخی ناهنجاریها مثل قمه زنی و...:
که بسیاری از علمای بزرگ به حرام بودن آنها حکم داده اند.
3- برتری سلیقههای شخصی و رواج زبان حالهای بی ریشه و مبتذل:
در زبان حالها، جملاتی به اصل واقعه افزوده شده و براساس احساس مخاطبان که غالبا جوان هستند، ساخته میشوند.
4- رواج سبکهای غنایی در مداحی:
مداحی از استاد محوری به نوار محوری تنزل پیدا کرده است و رواج کلماتی مثل: عشق، عاشقی، عاشقم، می، مستی، نی و ترانههای دوران طاغوت مثل: دل اومده دلبر اومد، نگار من ابرو کمون دل میبره که از سبکهای موسیقی هندی، پاکستانی، افغانی و... اقتباس شده است.
5- برتری شکل بر محتوا:
کم شدن قصیده خوانی و ذکر مناقب، عدم مطالعه جدی مقاتل مهم و دیوان شاعران خوب، رواج اشعار ترحم برانگیز نه تفکر برانگیز، گفتن کلماتی مثل: عل عل به جای علی (علیه السلام) یا حوسین به جای حسین(علیه السلام) و یا سین سین به جای حسین(علیه السلام).
6- سیاست زدگی:
طرح مسایل سیاسی روز خوب است اما سوء استفاده باندی، حزبی و جناحی نباید باشد.
7- گسترش نامناسب حضور موسیقی در مراسم عزا داری سنتی:
کاربرد موسیقی امر ناپسندی است. و اکثر مراجع معظم تقلید استفاده از آلات موسیقی را در مراسم عزاداری حرام دانسته اند.
مهدی میچانی فراهانی
قلم را برمیدارم؛ ناگاه، قلب دفتر میشکافد و گردابی عمیق، پاره پاره جسم مرا به خویش در میکشد.
چشم که میگشایم، دیوارهای گلی و کوچههای تنگ و تاریک کوفه، در برابرم قد کشیدهاند. آری! باز هم ریل زمان، آبستن قطار پر شتابیست که که وارونه سفر میکند.
نیمه شعبان است و کتابهای تاریخ، همواره شبهای کوفه را سرشار از حضور مردی میبیند که انبان نان و خرمایی بر دوش دارد؛ پس ناخودآگاه، قدم برمیدارم و کوچهها را تک تک دوره میکنم؛ اما هیچ مردی، هیچ نانی و خرمایی نیست. هیچ دردی و هیچ... ، شاید کتابهای تاریخ دروغ گفته باشند! پیشتر میروم، بیشتر میگردم؛ خانهها خاموش و کوچهها تهی! گویی غبار مرگی سنگینی، فضای امشب کوفه را آغشته است؛ چنان که نفس کشیدن را دشوار میسازد. تنها کور سوی چراغ نیمهجانی را میبینم که از پنجره گلی میتراود و جانی به شهر تاریک میبخشد.
نزدیکتر میروم و باز نزدیکتر... ؛ ناگاه، شیون، چون دیواری در کوچههای بنبست، برد و پای، میخکوبم میکند. گوش فرا میدهم؛ جز صدای ناله «یا ابتا» نمیشنوم که پیداست از جگرهای سوخته بیرون میریزد. به یاد کتابهای تاریخ میافتم.
و امشب، نوزدهم رمضان است. عرق مردی جبینم را میشوید. به یاد برق تیغه شمشیری زهرآگین میافتم که عنقریب، فرزندان کوفه را یتیم خواهد کرد.
هر دو پای میخکوب شده، دو زانو میشوند و قطعه قطعه فرو میریزند؛ قطار خاطرههایم دیر رسیده است. گرداب تاریخ را در میانه کوفه، گشاده میبینم. پس هرز میروم و چشم میگشایم؛ باز هم نیمه شب کوفه است و تقویم نوزدهم رمضان.
کوچه تنگ و تاریک است و خانهها باز هم خاموش؛ اما هر از گاه، پشت در خانهای بغچهای کوچک نمایان است و دری که گشاده میشود و زنی یا کودکی؛ بی آنکه مرا بیند، بقچه را به درون میبرد. شتاب میگیرم تا صدای پایی را که نزدیکتر میشود، بشنوم. مردی را میبینم که با یک انبان خالی، خاموش و خرسند، به خانهاش باز میگردد. به یاد کتابهای تاریخ میافتم. آری! جز علی علیهالسلام چه کسی میتواند باشد؟
و باز هم کور سوی چراغی که افروخته میشود. پیشتر میروم. امشب دیگر شیونی نیست. تنها عطر خلافت خلیفه است که کوچههای کوفه را سرشار میکند.
چه نوای امن و دلنشینی! مجذوب یا رب گفتن علی علیهالسلام بودم که ناگاه، التهابی عجیب، پیکرم را فرا گرفت. امشب، شب موعود است و شب رستگاری و خرسندی در صدای خلیفه میجوشد؛ گویی توشه برمیدارد، برای سفری که خوب میداند در پیش است.
و اما من ـ و هزاران چون من ـ وای اگر فردا شود!
چیزی به نماز صبح نمانده است. اضطراب و آشفتگی، از من آتشفشانی آفریده است که هر لحظه در انتظار طغیان است. میخواهم پیشتر بروم، زانو بزنم و بر در بکوبم. فریاد بزنم که یا مولا! این نماز صبح را به مسجد نرو مولا! میخواهم که یکپارچه شمشیر شوم به حفاظت از خانه عشق، اما دریغ! هر چه میکوشم، قدم از قدم نمیتوانم برداشت و صدایی از حنجرهام بیرون نمیریزد. تنها صدای راز و نیاز علی علیهالسلام ست که آرامشم میبخشد. با خود میگویم شاید خلیفه خود نمیخواست، ورنه هم میدانست و هم میتوانست.
گاه اذان صبح فرا رسیده است و من همچنان خیره به پنجره روشن. مست مناجات علی علیهالسلام و داغ خاموش اهل بیت. دری گشوده میشود؛ به راه میافتد. صدای التماس زمین و زمان را میشنوم که: یا مولا! این نماز صبح را به مسجد نرو.
دلشورهای تمام یتیمان کوفه را امشب تا صبح بیدار نگاه داشته است و کودکانی که کابوس دیدهاند، گریه میکنند.
علی به مسجد که میرسد، نگاهی غریب به آسمان میاندازد. مردی کنار مسجد به خواب رفته است. خلیفه نگاهی میاندازد و زیر لب میگوید: مرادی! وقت خواب نیست؛ شمشیر صیقل بده! موذن به اذان میایستد.ای کاش این اذان هرگز تمام نمیشد!
«قد قامت الصلاة»! و قامتها بسته میشود!
اللّه اکبر؛ گاه سجده است، امام جماعت مکثی میکند، به محراب نگاهی میانداز و چشم میبندد.
پس به آرامیبه سجدهای طولانی میرود. صدایی آشنا که خلیفه سالهاست در انتظارش لحظه میشمرد. خیل نمازگزاران سر از سجده برمیدارند؛ امام علی علیهالسلام هنوز در سجده است.
محراب خونین شده بود و نوای حزن آلود اما خرسند خلیفه به گوش میرسد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة»
آیا کدام تیغ میتوانست به فرق علی اثری کند؟
«به فرقت کی اثر میکرد شمشیر گمانم ابن ملجم یا علی گفت»
سید علیاصغر موسوی
سحر برای دمیدن، شتاب میگیرد شتاب از قدمِ بوتراب علیهالسلام میگیرد
به آسمان که نظر میکنی، پریشان است به هر کران که نظر میکنی، پریشان است
چه اتفاق مگر، در کمین شیر خداست!
که لحظههای زمین مبتلای ثانیههاست
چرا نوای علی علیهالسلام ، جان گداز میآید
چرا به ذهن زمین، مثل راز، میآید
با قدمهایی که جهانی بُهت و اندوه و شادی در خویش نهان داشته، حرکت میکند و ذره ذره هستی، در شهودی کامل، مولا را متوجّه خطر میکنند؛ گویی نمیدانند که حضرت، سالهاست از وقوعِ آن باخبر است!
آی مرغابیها! شما از عشق چه میدانید؟!
شما از وصل محبوب، چه خواندهاید؟! آی محرابهای گوشهنشین! آی ستونهایی که حتی به اندازه «اُستُن حَنّانه» نیستید!
امروز، مرثیه عشق، به اوج بیان میرسد و آفتاب، عظمت خویش را با نماز قسمت خواهد کرد!
کسی به غیر علی علیهالسلام ، پی نبرده بر دل راز
که میرسد به طلب، عاقبت میان نماز!
از کعبه تا محراب؛ آه، که شکوه از دنیا باید داشت که سِفلگان، به دامان میپرورد؛ نامردمانی که حتی مردِ بیسلاح را، آن هم در نماز، آن هم در سجده! به شهادت میرسانند!
اف بر توای دنیا، اف! با این مردوارههای نامردت!
با این کوفی تباران بدتر از شامیات!
چه مردمان پلیدی که نان او خوردند
ولی به خانه خود، دشمن از قفا، بردند!
فراوان مباد اشعث بن قیسها؛ که هنوز بوی خیانتشان از کوچههای تاریخ میآید! تیرهگون باید روی قومیکه قدر آفتاب ندانند!
محراب است و تبسّمهای خونین علی علیهالسلام !
محراب است و پژواکِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه!
محراب است و نماز خون؛ آرمانی که مولا به خاطرش از تمامیهستی خود گذشت. فریاد حضرت جبریل علیهالسلام ، سکوت آسمانها را میشکند و بُهت ملایک را به شیون بدل میکند!
کاسههای شیر را میآورند، امّا چگونه عاشقی، بیجمال دوست، روزه عشق بشکند! بگذار شیر از آنِ دشمن باشد که تمام عمر، جز تلخی کینه ننوشیده و دل سیاهش، جز شب، به سپیدهای ایمان نیاورده است!
این رسم علی علیهالسلام ست؛ علی علیهالسلام میهماننواز است؛ امیر بنده نوازی که در کارگاه آفرینش، شبیه و نظیری ندارد! اَلسلامُ عَلَیْکَ یَا اَوَّلَ مَظلومِ الْعَالَم!
مولا جان! گویی صدایت هر لحظه در دل آفاق طنین میاندازد، که: «اگر سخن بگویم، میگویند: بر حکومت حریص است، اگر سکوت کنم، میگویند: از مرگ میهراسد، هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگها و رنجهای گوناگون! به خدا سوگند که علاقه فرزند ابی طالب علیهالسلام به مرگ
بسم الله
نمایی ازبنای خیری که مرحوم حاج حیدرعلی دهقانی وحاجیه خانم اللهیاری به توفیق الهی وباکمک عاشقان قرآن وعترت علیهم السلام از خود بجای گذاشتند.روحشان شادورحمت الهی قرینشان باد(وفات1391و1392) .(مسجد حضرت ولی عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف ـ پوده)
ویژه نامه روز نوزدهم ضیافت الهی
تعداد صفحات : 3